یکشنبه 27 اردیبهشت 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نگاهی به اظهارات جلائی پور در مورد عبدالکريم سروش، عبدالله مؤمنی

عبدالله مؤمنی
چه طور آقای جلائی پور که به حمدالله کرسی استاد دانشگاهی اش پابرجاست، در اين چهار سال حتی کلمه ای در دفاع از حقوق اين همه دانشجوی محروم از تحصيل به زبان نرانده است، اما امروز به دفاع از ميرحسين موسوی پنجه بر صورت سروش می کشد؟

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


به نام خدا

روشنفکران خصوصاً در جوامع در حال گذار از جمله گروه های مرجع اجتماعی محسوب می شوند، چرا که روشنفکر با حرکت در شکاف سنت و مدرنيته می کوشد جامعه را از گردنه های گذار به سلامت عبور دهد، البته با تاکيد بر اين که روشنفکری مفهومی است قابل مناقشه و با تعاريف گوناگون، بايد گفت در اين گونه جوامع بسياری چشم و گوش به تحليل های روشنفکران می سپارند، انتخابات نيز موسمی است که بازار سياست گرم می شود و لاجرم گوش ها هم برای شنيدن تيزتر. پس اين که روشنفکران درباره انتخابات اظهارنظر کنند و يا از کانديدايی اعلام حمايت، نه عجيب است و نه غيرمعمول.

دکتر سروش نيز به عنوان يکی از برجسته ترين چهره های روشنفکری ايران که شهرت و اعتبار بين المللی هم دارد، اخيراً رأی و نظر خود را در باب انتخابات اعلام داشته و تحليل بايسته و شايسته از دلايل حمايت خود از مهدی کروبی را ارائه کرده است. در اين ميان اظهارات جلائی پور در مورد دکتر سروش و آن چه در حمايت از مهدی کروبی گفته است اگر چه باعث تأسف است اما موجب تعجب نيست، مدت هاست عادت کرده ايم به زبان پرکينه و خشونت آنان که بی وانهادن خلقيات انحصارطلبانه پيشين در پوستين اصلاح طلبی فرو رفته اند و با نوک خنجر «بر تن درخت، زنده باد درخت می نويسند» مگر سروش چه گفته است که عده ای اين چنين برآشفته اند تا آن جا که کيهان به شيوه خود و جلائی پور و دوستانش نيز به شيوه خود در مذمت سروش زبان می گردانند و قلم می چرخانند؟

زنهار که اين انتخابات پايان خواهد گرفت و نتيجه هر چه باشد خاطره اين بداخلاقی ها و بی انصافی ها بر ضميرها پايدار خواهد ماند. پس کمی به خود بياييم و اسب سرکش زبان را به افسار عقل و اخلاق زينت دهيم، به راستی اين چه چيز است جز تعصب سياسی و شوق قدرت که شاگرد را به چنين جسارتی در حق استاد وا می دارد؟ چطور آقای جلائی پور که به حمدالله کرسی استاد دانشگاهی اش پابرجاست، در اين چهار سال حتی کلمه ای در دفاع از حقوق اين همه دانشجوی محروم از تحصيل به زبان نرانده است، اما امروز به دفاع از ميرحسين موسوی پنجه بر صورت سروش می کشد؟ چه طور سروش تا ديروز سر حلقه روشنفکران دينی ناميده می شد و آفتاب اين سپهر، اما ناگهان و با اظهار نظری بر خلاف منويات و تعلقات انتخاباتی آقای جلائی پور، مقامش به يکی از چندين ستاره شب نزول می کند؟ قدر و وزن سروش و نقش بی بديل اش در پيشبرد پارادايم آزادی و ترک انداختن در مبانی معرفتی «انحصار و استبداد» محتاج توضيح و ستايش نيست، اما بی انصافی هايی که امروز و از سوی برخی دوستان در حق او می شود مستوجب سرزنش است، گناه سروش اين است که صادقانه و عالمانه رفتار می کند و فاصله ای بين دست و زبانش نيست نه مانند ديگران که روزی در خلوت خود و در حمايت از خاتمی فلان فرد را به الفاظ رکيک می نوازند و بعد در دفاع از همان فرد در برابر استاد خود سينه سپر می کنند، اين که اين دوستان «صدها ساعت بحث و بررسی عقلانی و واقع بينانه و نتيجه انديشانه» در باب حمايت از کانديدای مورد نظر خود انجام داده اند البته جای صد شکر دارد اما صدها ساعت پيشکش، همه خواست ما از ايشان اين است که تنها محتوای «يک ساعت» از آن همه بحث و تعمق را به اطلاع افکار عمومی برسانند تا عيار ادعا بر آفتاب افتد.

تحول خواهان برای پرهيز از برادر کشی تاکنون زبان در کام گرفته اند، ما بداخلاقی را با بداخلاقی پاسخ نمی دهيم دوستان را به مدارا و شکيبايی می خوانيم چرا که اين نيز می گذرد، اما مباد آن روزی که زبان ها در کام ها گردش گيرد و قلم ها بر کاغذها چرخش که اگر چنين شود بازنده ميدان مناظره از اکنون برملاست.

در پايان اين که آقای جلائی پور از چند ستارگی آسمان روشنفکری دينی سخن گفته اند، البته سخن نيکويی است اما اگر خود را نيز ستاره ای هم عرض به حساب آورده اند ناگزير ايشان را به مثنوی معنوی و حکايت بقال و طوطی اشارت می دهيم:

کار پاکان را قياس از خود مگير
گرچه باشد در نبشتن شير و شير

جمله عالم زين سبب گمراه شد
کم کسی ز ابدال حق آگاه شد

همسری با انبياء برداشتند
اولياء را همچو خود پنداشتند

گفت اينک ما بشر ايشان بشر
ما و ايشان بسته خوابيم و خور

اين نداستند ايشان از عمی
هست فرقی در ميان بی منتهی

هر دو گون زنبور خوردند از محل
ليک شد ز آن نيش و زين ديگر عسل

هر دو گون آهو گيا خوردند ز آب
زين يکی سرگين شد و زان مشک ناب

صد هزاران اين چنين اشباه بين
فرقشان هفتاد ساله راه بين

اين خورد زايد همه بخل و حسد
و آن خورد زايد هم نور احد





















Copyright: gooya.com 2016