سه شنبه 29 اردیبهشت 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ميرحسين موسوی نامزد مدرسه‌ روشنفکری اسلامی است، پيام حمايت محسن کديور از ميرحسين موسوی، موج سوم

حجت‌الاسلام دکتر محسن کديور، روشنفکر دينی برجسته کشورمان که موقتاً برای تدريس در دانشگاه‌های آمريکا در ويرجينيا اقامت دارد، طی پيامی به پويشگران «موج سوم» ضمن اعتراض شديد به توقيف روزنامه «ياس نو»، نقد تخريب ديگر نامزدها توسط «دانشمندان فرهيخته» و همچنين ذکر امتيازات مهدی کروبی و تاکيد بر اهميت حمايت اکثر احزاب و شخصيت‌های اصلاح‌طلب کشور از ميرحسين موسوی، حمايت خود از نامزدی ميرحسين موسوی را اعلام کرد.
به گزارش «موج سوم» در بخشی از اين پيام تأکيد شده است: «موسوی خط قرمز دارد، کم سخن می‌گويد، «مرد عمل» است، به کارشناسی علمی بها می‌دهد، اهل استقامت بر تصميمات کارشناسی شده است، از اختيارات قانونی عقب‌نشينی نمی‌کند و وعده‌هايی که داده است در چارچوب همين قانون اساسی مقدور است».

متن کامل اين پيام بدين شرح است:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


به نام خدا

موسوی، نامزد مدرسه روشنفکری اسلامی در شرائط مضیّق دوران محنت است

«إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُم بِهِ إِنَّ اللّهَ کَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا»
خـداونـد بـه شـمـا فـرمان ميدهد که امانتها را به صاحبان آن برسانيد و هنگامی که مـیـان مردم داوری می‌کنيد از روی عدالت داوری کنيد. خداوند پند و اندرزهای نيکويی به شما می‌دهد، خداوند شنوا و بيناست . (قرآن کريم، سوره نساء آيه ۵۸)

۱. در انتخابات رياست جمهوری بنای سخن گفتن نداشتم، هر بار که از ستاد دو کانديدای اصلاح‌طلبان دوستی تماس می‌گرفت، اظهار نظر را به آينده موکول می‌کردم، چراکه در مواضع زير از فرط وضوح نيازی به اظهارنظر نبود:

اولا در ضرورت رأی دادن و مشارکت فعال در مقدرات سياسی جامعه،

ثانيا در سوء تدبير آقای دکتر محمود احمدی‌نژاد و تصميمات کارشناسی‌نشده و موضع‌گيری‌های نسنجيده و ماجراجويانه و مديريت غيرعلمی و بی‌اعتنايی به مصالح ملی و تخريب زيرساخت‌های اقتصاد کشور و ارائه تصويری خشن، خرافی و غيرعقلانی از ايران توسط وی و همکارانش،

ثالثا برخورداری دو کانديدای مورد تأييد اصلاح‌طلبان از حداقل صلاحيت‌های لازم برای رياست جمهوری و تغيير نسبی وضع اسف‌بار موجود کشور،

رابعا ترجيح حضور اصلاح‌طلبان با يک کانديدا حداقل در هفته آخر و اجماع بر کانديدای واحد.

از سوی ديگر علاوه بر اين‌که هر دو کانديدای اصلاح‌طلبان يعنی آقايان شيخ مهدی کروبی و مهندس ميرحسين موسوی را به خير و توانايی نسبی برای رياست جمهوری می‌شناسم، بسياری از ارکان ستاد هر دو نفر نيز از نزديک می‌شناسم و آنان را نيز به دلسوزی و تدبير و آزادگی مزين می‌دانم، مواضع اعلام‌شده هر دو کانديدا در قالب سخنرانی و مصاحبه و بيانيه حاوی نکات مهمی در ارتقای فرهنگ دموکراتيک و مطالبات ملی در حد مقدور بوده است. هر دو نفر از فضائل و مزايای نسبی برخوردارند و البته کارنامه هر دو نيز از نکات ضعف و کاستی خالی نيست، اما واقع‌بينانه و در شرايط موجود می‌توان به هر دو به عنوان کف مطالبات اصلاح‌طلبی نمايندگی داد. تفاوت‌های آن‌ها را در حدی نمی‌يافتم که نياز به موضع‌گيری علنی باشد. بر اين باور بودم و هستم که هر يک از آن‌ها که رأی بياورد، برای تغيير وضع تأسف‌باری که دولت فعلی باعث شده است، مناسب است. البته واضح است که رفع همه اشکالات موجود نيز با تغيير قوه مجريه حاصل نمی‌شود و برخی مشکلات ساختاری را نيز نبايد از نظر دور داشت. لذا ضرورتی در اظهار نظر نمی‌ديدم.

۲. دو عامل مرا بر آن داشت که تقاضای دوستان را اين بار اجابت کنم و سکوتم را بشکنم.

عامل اول توقيف دوباره «روزنامه ياس نو» يک روز پس از انتشار بود. توقيف غيرقانونی يک روزنامه موثر آن هم در آستانه آغاز تبليغات انتخاباتی آژير خطر است، خطر استبداد. بستن دهان و توقيف روزنامه و انتقاد از مقامات عاليه را جرم شمردن و آزادی‌های مصرح در قانون اساسی را به لطائف‌الحيل محدود کردن از عواملی بود که به انقلاب اسلامی منجر شد. ادامه اين رويه شاهنشاهی ذيل نام اسلام جدّاً خطرناک است. اسلامی که من می‌شناسم انتقاد و نصيحت رهبران را نه‌تنها حق مسلّم بلکه وظيفه و تکليف شرعی آنان می‌شمارد.

با توقيف روزنامه و فشارهای پيدا و پنهان قوای قضايی، نظامی، انتظامی و امنيتی بر منتقدان و مخالفان قانونی چگونه می‌توان به وظيفه شرعی امر به معروف و نهی از منکر عمل کرد؟ هراس حاکمان از انتشار آزادانه اطلاعات و نقد قدرت نشانه عدم حقانيت آن‌هاست. تجاوز نهادينه به قانون و نقض مکرر آزادی‌ها و حقوق اساسی ملت که در ادبيات دينی از آن به «ظلم» تعبير می‌شود، رويه جاری حاکمان ما شده است. در برابر ظلم نمی‌توان ساکت نشست. اگر اعتراض نکنی با ظلم و ظالم مماشات کرده‌ای. راستی اين صد و بيست و چندمين روزنامه‌ای است که در اين چند سال بيدادگرانه توقيف می‌شود؟ در اين سر دنيا سن بسياری روزنامه‌ها سه رقمی است، در کشور من که رئيس جمهور پرحرفش آن را آزادترين کشور دنيا می‌داند، تعداد روزنامه‌های توقيف شده در کمتر از ده دوازده سال اخيرش سه رقمی است. راستی تفاوت ره از کجا تا به کجاست؟

اين کدام جريان است که توسط قانون‌ستيزان مستبد قرار است خفه شود، اما هنوز جان‌سختی می‌کند و مسالمت‌آميز اعتراض می‌کند و بر اجرای قانون و برخورداری از حقوق و آزادی‌های مشروع پافشاری می‌کند؟ اگر اين جريان، ضعيف بود يا مرده بود، نيازی به توقيف روزنامه‌اش نبود، روزنامه بی‌خواننده که توقيف کردن ندارد، مرده را که اعدام نمی‌کنند. اين انديشه نفوذ دارد. اين روش طرفدار دارد. اين منطق بُرش دارد. اين نقد پرده از بيداد و بی‌تدبيری و زيرپاگذاشتن مصالح ملی برمی‌دارد. راستی روزنامه توقيف‌شده «ياس نو» قرار بود مدافع کدام کانديدا باشد؟ از او بايد حمايت کرد، چراکه قانون‌ستيزان و متجاوزان به حقوق ملت با ترويج او مخالفند و «الرُّشدُ فِی خِلافِهِم» آری رشد در مخالفت با اين مستبدان آزادی‌ستيز است.

۳. عامل دوم عدم رعايت انصاف از سوی برخی دوستان محترم در اظهارنظرهای تبليغات انتخاباتی نسبت به کانديدای رقيب اصلاح‌طلبشان بود. در شرايط نابرابری که از سوی ارباب قدرت بر اصلاح‌طلبان تحميل شده است، به دور از مروت است که به جای ذکر فضايل نامزد انتخاباتی مورد نظر، به قدح و بيان کاستی‌های رقيب اصلاح‌طلب بپردازيم، کاستی‌هايی که در کانديدای مورد نظر نيز مصداق دارد و ما می‌مانيم و قهقهه‌های مستانه قدرت‌پرستان که «زِ هَر طرف شود کشته سود اسلام است»! و «اللهمّ اشغَلِ الظالمين بالظالمين»! در اين عرصه از دوستان جوان کم‌تجربه انتظاری نيست، اما دوستان مجرب و دانشمندان فرهيخته را چه می‌شود که برخلاف انتظار اين چنين پرخاشگرانه می‌تازند؟ حکمت و عرفان، تواضع می‌آورد و پرهيز از جدل (آن هم غير حَسَن) رويه عالمان متخلّق و سالکان واصل بوده است. بگذاريم و بگذريم.

۴. در اواسط دوران حبس در اوين روزی زندان‌بان خبر آورد که تلفن داريد! خنديدم و گفتم مزاح می‌کنی؟ مگر شهر هِرت است که بشود به زندانی تلفن کرد؟! گفت باور نداری از مدير بند جويا شو. راست می‌گفت. به کيوسک تلفن عمومی بند هدايت شدم، با تعجب گوشی تلفن را برداشتم، شيخ مهدی کروبی بود. احوال‌پرسی کرد، دلگرمی داد، گفت که پيگير مرخصی گرفتن من است. گفتم تقاضای مرخصی نکرده‌ام، گفت من کار خودم را بلدم، اين حق زندانی سياسی است. يادم رفت بپرسم چطور توانسته به زندان اوين زنگ بزند. معلوم بود برای گرفتن تسهيلات برای زندانيان سياسی از هر کاری که از دستش برآيد کوتاهی نمی‌کند. اين اولين و آخرين باری بود که کسی در طول دوران زندان به من تلفن کرد. در دوران زندان، آقای کروبی به هر مناسبت مذهبی و ملی به خانواده تلفن می‌کرد و جزئيات کوشش‌هايش را برای آزادی و مرخصی من به اطلاع همسرم می‌رساند. مهم نيست که حکام دادگاه غيرقانونی ويژه روحانيت کار خود می‌کردند، اما پيگيری‌های آقای کروبی بسيار دلگرم‌کننده بود. از ديگر زندانيان سياسی نيز به کرات شنيدم که آقای کروبی به آن‌ها نيز همين‌گونه محبت داشته است. من اطمينان دارم اگر شيخ مهدی کروبی رئيس جمهور شود، حقوق شهروندی ترقی می‌کند و آزادی‌های قانونی ارتقا پيدا می‌کند.

با جناب آقای غلامحسين کرباسچی ماه‌ها در بند ۳۲۵ اوين زندانی بوديم، اما نمی‌توانستيم همديگر را ببينيم. اولين‌باری که ملاقات ميسر شد، ماه پنجم يا ششم حبس بود، جناب سيدمحمود دعايی به ديدار ما آمد و ما در سايه محبت سيد دقايقی با هم درد دل کرديم. البته تا سه چهار ماه بعد موقع زيارت عاشورا که همه اهالی بند به برکت نام حسين (ع) می‌توانستند در حياط زندان جمع بشوند، کنار هم می‌نشستيم و سخن می‌گفتيم. تا کرباسچی برود و شيخ عبدالله نوری بيايد، کرباسچی نزديک‌ترين هم‌بند من در اوين بود. بی‌شک اگر کروبی رئيس جمهور شود و کرباسچی معاون اول او، ايران با شيوه‌ای عقلايی و کارشناسانه در حوزه اجرايی اداره خواهد شد.

خوشبختانه برخی شخصيت‌های محترم سياسی و فرهنگی از رياست جمهوری جناب آقای کروبی حمايت کرده‌اند. ترديدی نيست که اگر اين انتخاب مبارک به پشتيبانی رأی اکثريت شهروندان ايرانی مستظهر شود، خدا را بايد سپاس گفت و انتظار داشت که آنچه از سرمايه ملی که در اين چند سال با بی‌تدبيری و ماجراجويی بر باد فنا رفته است اعاده شود و ايرانيان شاهد مديريتی مجرب و خردمند باشند. من به اين انتخاب احترام می‌گذارم و برای اين دسته از عزيزان آرزوی موفقيت می‌کنم.

۵. دموکراسی با تحزب پيوندی وثيق دارد. جامعه زمانی به دموکراسی نزديک‌تر می‌شود که از مستوای ميل اشخاص به تصميم‌سازی نهاد احزاب ارتقا يافته باشد. اتکای رياست جمهوری يا مجلس شورا به احزاب اتکايی مبارک و نشان از رشد سياسی دارد. استبداد هرگز احزاب قوی را برنمی‌تابد و همواره بر فشار برای تخريب و تضعيف احزاب می‌افزايد. اين‌که اکثر قريب به اتفاق احزاب و گروه‌های اصلاح‌طلب بر کانديدای واحدی اتفاق کرده‌اند و در انتخاب خود علاوه بر واجد بودن حداقل‌های لازم به عامل مهم «امکان برخورداری از رأی بالای مردم» نيز توجه کرده‌اند، نشان از رشد «خرد جمعی» در ايران معاصر دارد. اين تجربه آسان به دست نيامده است. انتخابات دوره قبل رياست جمهوری تجربه‌ای گران در اين حوزه بوده است. «رأی‌آوری» يک کانديدای واجد حداقل شرايط، نگاهی واقع‌بينانه به وضعيت موجود سياسی ايران است. فقيهان، فيلسوفان و عارفان، سياستمداران موفقی نيستند، چراکه تخصصشان از جنسی ديگر است. عالِم متخصص در احکام فقهی و قواعد فلسفی و سلوک عرفانی در سياست که تصميم‌سازی مشخص جزئی در اينجا و اکنون است، غالبا مبتدی است. سياست دموکراتيک جای خرد جمعی و کارشناسی‌های حزبی است.

به تصميم اکثريت اصلاح‌طلبان احترام می‌گذارم. آنها مهندس ميرحسين موسوی را برگزيده‌اند. چند صباحی که در گروه فلسفه دانشگاه تربيت مدرس بودم از مهندس موسوی عضو هیأت علمی گروه علوم سياسی همان دانشگاه از همکاران مشترک فراوان به خير و آزادگی شنيده‌ام. مهندسی هنرمند با سابقه‌ای موفق در بالاترين پست اجرائی در دهه دشوار شصت. سخنان، مصاحبه‌ها و بيانيه‌های او اميدوارکننده است. من استقلال رأی او را در زمان نخست‌وزيری‌اش به خاطر دارم. موسوی خط قرمز دارد، کم سخن می‌گويد، «مرد عمل» است، به کارشناسی علمی بها می‌دهد، اهل استقامت بر تصميمات کارشناسی شده است، از اختيارات قانونی عقب‌نشينی نمی‌کند و وعده‌هايی که داده است در چارچوب همين قانون اساسی مقدور است.

۶. از اظهارات موسوی بوی ارزش‌های آغاز انقلاب اسلامی به مشام می‌رسد: عدالت، آزادی، استقلال و اسلام بی‌ريا. اين ارزش‌ها هنوز هم عزيزند و خواستنی. با عدالت فقر و تبعيض رخت بر می‌بندد، با آزادی استبداد و خفقان به دَرَک می‌رود، با استقلال وابستگی و ذلت نوکری اجانب منتفی می‌شود، و با اسلام بی‌ريا ارزش‌های مورد قبول اکثر مردم پشتوانه تصميم‌سازی‌های کلان و قانون‌سازی‌های خُرد قرار می‌گيرد. انقلاب اسلامی يکی از بزرگترين وقايع قرن بيستم بوده است. به دلايل مختلف اين انقلاب مردمی به همه اهداف متعالی خود نرسيده است. انقلاب ۱۳۵۷ بارقه اميدی در دل شيعيان، مسلمانان و همه توده‌های تحت ستم و انسان‌های منصف بود.

حکومت برآمده از اين انقلاب يعنی جمهوری اسلامی قرار بود پيوند ارزش‌های اسلامی در قالب جمهوريت و دموکراسی باشد. قرار بود قدرت در تمامی سطوح آن در مقابل ملت به شکل نهادينه پاسخگو باشد. قرار بود همه مقامات تحت قانون و مقيد به قانون باشند و مقام فوق قانون مادام‌العمر با اختيارات نامحدود به زباله‌دانی تاريخ رفته باشد. قرار بود هيچکس به خاطر عقيده و فکر و اظهار نظر تحت تعقيب قرار نگيرد. قرار بود هيچکس به واسطه انتقاد از حاکمان به زندان نيفتد. قرار بود ميزان رأی ملت باشد. قرار بود هيچ قشر و طبقه و گروهی از حقوق و امتيازات ويژه برخوردار نباشد. قرار بود تبعيض و فقر و شکاف طبقاتی رخت بربندد. قرار بود دانش و کارشناسی و خردمندی ملاک تصميمات سياسی باشد. قرار بود خويشاوندی و ارادتمندی و مداحی ملاک ارتقای مقام نباشد. قرار بود مصالح ملی ملاک تصميمات حکومت و دولت باشد. قرار بود نهادهای نظارتیِ انتخابیِ قوی همه مقامات ريز و درشت را کنترل کنند. قرار بود روزنامه‌ها آزاد باشند و به عنوان چشم بصير و زبان گويای ملت انجام وظيفه کنند. قرار بود همگان از امکان دادرسی عادلانه برخوردار باشند و ... اين‌ها ارزش‌های صدر انقلاب اسلامی است.

ميرحسين موسوی به اين ارزش‌ها از صميم قلب اعتقاد دارد و می‌خواهد در حد مقدور برای تحقق آن‌ها کوشش کند. اين‌ها همان ضوابطی است که به اصلاحات معنی می‌دهد. قرار است که «جمهوری اسلامی» که مدت‌هاست از مسير اصلی‌اش منحرف شده و توسط برخی قدرت‌پرستان به «حکومت اسلامی» نزديک شده، اصلاح گردد و جمهوری اسلامی با نکات فوق محقق شود. اصلاحات چيزی جز تطهير جمهوری اسلامی از رسوبات استبدادی و قانون‌گريزی و آزادی‌ستيزی نيست. اصلاحات يعنی بازگشتن به اصل «ميزان رأی مردم است» يا دموکراسی. اصلاحات واقعی يعنی بازگشت به قرائت علوی از اسلام نبوی. اصلاحات يعنی پايان دادن به عريضه‌نويسی و بر خلاف نص سياست امام علی(ع) مردم را پياده دنبال موکب مقامات ندواندن. پيگيری مصرانه اما مسالمت‌آميز اهداف متعالی انقلاب اسلامی - که به برخی از آن‌ها در بالا اشاره شد - همان اصلاح‌طلبی است. اصلاح‌طلبی قرائت خردمندانه‌ی جمهوری اسلامی است.

۷. من نام ميرحسين موسوی را در بحبوحه انقلاب شنيدم و قبل از آن با آراء روشنفکرانه زهرا رهنورد به‌ويژه در مسئله پوشش زن مسلمان آشنا شدم. رهنورد و موسوی از دانش‌آموختگان مدرسه «روشنفکری اسلامی»‌اند. مدرسه‌ای که اساتيد آن شريعتی و مطهری و طالقانی و بازرگان و بهشتی بوده‌اند. موسوی هنوز به آموزه‌های استوانه‌های اين مدرسه باور دارد. اين‌که رئيس جمهورِ اهل عمل پيرو مدرسه روشنفکری اسلامی باشد، نه‌تنها عيب نيست، که حُسن است. او جهت‌ها و سويه‌های تصميمات خود را از اين مدرسه می‌گيرد و با اتکا به بدنه کارشناسی قویِ علمی و پشتوانه خِرَد جمعی کشور را اراده می‌کند.

در مدرسه روشنفکری اسلامی وحی الهی حکيمانه و خردمندانه قرائت می‌شود، قرآن قلب اسلام تلقی می‌گردد، اجتهاد بصير در عرصه اعتقادات و شريعت راه می‌گشايد، اگرچه هيچ گزاره عقل‌ستيزی به انديشه اسلامی اذن ورود نمی‌يابد، اما عرض عريض عالم غيب نيز به پهنای عقل خُرد بشری فروکاسته نمی‌شود، عدالت واقعا سنجه احکام غيرعبادی فقهی می‌شود، و احکام موقت دوران نزول به عنوان احکام ثابت فرازمانی معرفی نمی‌شود. در مدرسه روشنفکری اسلامی قرار نيست امور مشترک همه اديان يا معنويت يا عرفان يا اخلاق يا حقيقت به نام اسلام عرضه شود. در مدرسه روشنفکری اسلامی همه اجزای اسلام از ايمان و اخلاق و عبادات و اجتماعيات در کنار هم مورد عنايت قرار می‌گيرد. در اين مدرسه در عکس‌العمل به استفاده ابزاری حاکمان از ديانت و فقاهت و شريعت، فقاهت و شريعت به بهای ارتقای عرفان و معنويت تحقير و تقليل نمی‌شود. پيروان مدرسه روشنفکری اسلامی در عين استفاده از دستاوردهای خِرَد بشری که در قرون اخير در تحقيقات دانشمندان مغرب‌زمين متمرکز است، از نقد عالمانه انديشه غربی به‌ويژه سياست‌های زيادت‌طلبانه آمريکا و غده سرطانی اسرائيل غافل نيستند. مدرسه روشنفکری اسلامی اهل تعامل و داد و ستد با مدرنيته است، نه اين‌که به دنبال انطباق اسلام بر مدرنيته (اسلام مدرن) يا مدرنيته بر اسلام (مدرنيته اسلامی) باشد. در مدرسه روشنفکری اسلامی در کنار نقد رويکرد سنتی، کار ايجابی نيز فراموش نمی‌شود. در اين مدرسه در عين بازسازی منضبط انديشه اسلامی بر اساس روش اجتهاد، وحی الهی به معارف بشری فرو کاسته نمی‌شود. در مدرسه روشنفکری اسلامی دانش دينی و تخصص اجتهادی نقش برجسته‌ای دارد.

در زمانی که دولت مروج خرافات با حراج بيت‌المال سياست‌های عوام‌فريبانه را نصب‌العين خود کرده است، پادزهر آن کوشش برای انتخاب رئيس جمهوری مجرب و عمل‌گرا از پيروان مدرسه روشنفکری اسلامی است که بتواند در حد مقدور به تحقق ظرفيت‌های برزمين‌مانده قانون اساسی در محورهای عدالت، آزادی و استقلال دست يازد. ميرحسين موسوی نامزد مدرسه روشنفکری اسلامی در شرائط مضيق دوران محنت معاصر است.

به فرزندان عزيزم، پويشگران «موج سوم»، درود می‌فرستم و به همه آن‌ها اکيدا توصيه می‌کنم رعايت اخلاق و انصاف از الزامات مدرسه روشنفکری اسلامی است، اگرچه به مهندس ميرحسين موسوی رأی می‌دهيم، اما پيروزی شيخ مهدی کروبی را نيز پيروزی اصلاح‌طلبی می‌دانيم.

متأسفم که در ميان شما نيستم، اما دلم برای ايرانی آباد، آزاد و مقتدر می‌تپد، ايرانی که تجسم خردمندی و تدبير و ارزش‌های اسلامی باشد.

محسن کديور
ويرجينيا
۲۹ ارديبهشت ۱۳۸۸





















Copyright: gooya.com 2016