سه شنبه 5 خرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

سوالی که اين روزها تکرار می شود: اعدام های سال شصت و هفت، ژيلا بنی يعقوب، ما روزنامه نگاريم

نخستين بار در انتخابات رياست جمهوری نهم بود که به طور علنی سوالاتی در باره اعدام های سال شصت و هفت در داخل ايران مطرح شد.اين سوال بارها در جلسات انتخاباتی که توسط جبهه مشارکت و با حضور کانديدای اصلاح طلب شان دکتر مصطفی معين برگزار می شد ، از سوی روزنامه نگاران مطرح شد.به خوبی به ياد می آورم که بيان اين پرسش در آن روزها با شگفتی و حيرت زياد روبرو می شد ،هم شگفتی دعوت کنندگان و هم مدعوين .چند روزنامه نگار از دکتر معين و ساير اصلاح طلب ها در خواست می کردند که موضع شان را خيلی صريح در باره اين اعدام ها بيان کنند و بگويند که نقش شان در آن ماجرا چه بوده؟نقشی نداشته اند يا داشته اند ؟و اگر نداشته اند کافی نيست و بايد بگويند چرا سکوت کرده اند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


و کسانی نيز به پرسش کنندگان نهيب می زدند :" مگر شماها که اين سوالات را می پرسيد ، احتمال وجود دستگاههای شنود را در اينجا از خاطر برده ايد؟"

در نشست وبلاگ نويسان با مصطفی معين که در سالن تلاش در چهار راه پارک وی تهران برگزار شد ،اين سوال توسط وبلاگ نويسان خيلی جوانی مطرح شد که شايد سال شصت و هفت کودکانی سه يا چهارساله بيشتر نبودند و اين بيشتر به حيرت بقيه می افزود.البته اين پرسش ها هرگز امکان نشر در روزنامه های اصلاح طلب که آن روزها منتشر می شد ،نيافت.

موضوع اعدام های سال شصت و هفت حتی موضوعی نبود که در بهار مطبوعات که پس از دوم خرداد آغازشده بود،مجال طرح در روزنامه های اصلاح طلب آن روزگار را پيدا کند.اصلا آن روزها حتی به فکر خيلی از روزنامه نگاران شاغل در اين روزنامه ها امکان طرح اين موضوع خطور هم نمی کرد. خط قرمزی عجيب و غريب برايش وجود داست.موضوعی که حتی طرحش به ساده ترين شکل ممکن هم تابو بود.شايد به همين دليل بود که چهار سال پيش طرح اين پرسش ها بدون اينکه با پاسخ مشخصی از سوی مخاطبانش همراه باشد برای خيلی ها يک دستاورد و غنيمت محسوب می شد.دستاوردی که کسانی آن را حاصل دوران هشت ساله اصلاحات می دانستند.

اين روزها اما در انتخابات دهم اين سوال بيشتر از چهار سال پيش مطرح می شود و به نشست های بزرگتر نيز راه پيدا کرده است .چهار سال پيش کسانی دلشان به شنيدن اين سوالات خوش بود و حتی اصرار زيادی به کانديدای اصلاح طلبان برای پاسخ دادن نمی کردند اما امروز در نشست های مختلف خيلی ها از جمله دانشجويان با اصرار بيشتری پاسخ طلب می کنند.

سوالات نماينده انجمن اسلامی بابل در دانشگاه مازندران از ميرحسن موسوی يکی از نمونه های بارز اين مدعاست.او در يک ميتينگ انتخاباتی با حضور چند هزار دانشجو پرسيد:

"شما و ما می دانيم که به گفته آيت الله منتظری قائم مقام وقت رهبری بيش از ۴۸۰۰ زندانی سياسی در سال ۶۷ بدون محاکمه اعدام شدند در حالی که دادگاه جمهوری اسلامی آنها را به زندان محکوم کرده بود . شما در آن زمان نخست وزير ايران بوديد.رئيس دولت و شخص سوم مملکت. مسئول دفاع از حقوق ملت. چه توضيحی درباره سکوتتان داريد؟ آيا اين سکوت به معنای رضايت شما بود؟ باز هم تاکيد می کنيم با صراحت پاسخ دهيد.؟"

ميرحسين نيز همچون اصلاح طلبان چهار سال پيش پاسخی به اين پرسش نداد اما شايد تکرار پرسشها بود که او را مجاب کرد که در دانشگاه کرمان به اين سوال پاسخ بگويد.

موسوی گفت :"گفته می‌شود در زمانی که آن اعدام‌ها صورت گرفت من نخست‌وزير کشور بودم و کاری نکردم! بايد توجه کنيم که مسئله‌ تفکيک قوا در کشور از ابتدای انقلاب وجود دارد. می‌توانيد از من راجع به عملکرد قوه‌ مجريه در دوران جنگ سوال کنيد و من با شفافيت، صراحت و صداقت پاسخ خواهم داد. نمی‌شود بدون نگاه به موقعيت‌ها، ظرفيت زمانی و وقايع مختلف اين سوال از من پرسيده شود. سوال مربوط به من را بپرسيد، حتما پاسخ خواهم داد».

کسانی به خاطر اين پاسخ ميرحسين را به طفره رفتن محکوم کردند و کسانی هم گفتند همين که ميرحسين ار اين اعدام ها دفاع نکرده با توجه به شرايط زمانی و موقعيت ها که خودش نيز به آن اشاره کرده بود ،خوب است.

مصطفی تاج زاده نيز اين روزها به اين پرسش پاسخی داده است که در نظر عده ای پاسخ موسوی را بهتر جلوه داد.

او گفته :"بدون آنکه منکر نقش افراد خاصی در حکومت برای خشونت ورزی بشوم معتقدم آنان نقش حاشيه‌ای در آغاز خشونت داشته اند، ولی نقش رهبری گروه هايی مانند "مجاهدين خلق" را در چرخه خشونت بسيار مهم می‌دانم . .. جالب آنکه در سال ۶۷ دو فاجعه رخ داد که در مورد يکی سکوت می شود و آن عمليات موسوم به "فروغ جاودان" يا "مرصاد" است. مسعود رجوی با فرا فکنی و برای فرار از جوابگويی به تحليل و تصميم غلط خود که چرا سرنوشت سازمان را به رژيم فاشيست صدام پيوند زد و به عراق رفت و با ايران جنگيد و هرگز گمان نمی کرد که بين دو کشور صلح شود زيرا نتيجه آن را سرنگونی جمهوری اسلامی می دانست ، دائم مساله اعدام های سال ۶۷ را مطرح می‌کند ."

آقای تاج زاده! راستی اگر مثل چهار سال پيش همچنان سکوت می کرديد بهتر از اين پاسخ نبود؟

هرچه هست من هم مثل خيلی های ديگر فکر می کنم طرح اين سوال ها به خودی خود برای جامعه ايران مفيد است و به قول دوست عزيزی :روزی که اين نوع سوالات تبديل به سوال بخش بزرگی از جامعه ايران شد ،در آن صورت می توان انتظار پاسخ های صريح را نيز از کسانی مثل ميرحسين داشت وفعلا انگار چاره ای نداريم جز اينکه فقط به طرح پرسش خشنود باشيم.

برگرفته از:
[ما روزنامه نگاريم، وبلاگ ژيلا بنی يعقوب]





















Copyright: gooya.com 2016