دوشنبه 8 تیر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

گفتارهای خيابانی، در پيوند با جنبش آزادی خواهانه مردم، نسيم خاکسار

نسيم خاکسار
اگر همين هائی که تا کنون رهبری اين جنبش را به عهده گرفته‌اند در حد همين درخواست اعلام شده شان بمانند و عقب ننشينند و مردم را تنها نگذارند، موفقيت اين جنبش در صورت ابطال انتخابات، يک پيروزی مهم برای مردم است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


(متن گفتاری در روز يکشنبه ۲۱ جون ۲۰۰۹ در برنامه کانون دانشجويان هلند در شهر دلفت در پيوند با جنبش آزاديخواهانه مردم بعد از انتخابات بيست دوم خرداد.)

آنچه که در بيست دوم خرداد امسال و پس از اعلام نتايج انتخابات رياست جمهوری در ايران رخ داد، حادثه‌ای کم نظير در تاريخ معاصر مبارزاتی ايران است. پس از اعلام نتايج انتخابات، در بسياری از شهرهای بزرگ ايران اقشار و طبقات مختلف مردم و نيز دانشجويان و جوانان – دختر و پسر- به خيابانها ريختند و نيز در تهران روز سه شنبه بنا به گزارش خبرگزاريها يک ميليون و نيم نفر از مردم در اعتراض به نتايج آراء راه پيمائی کردند. اين حادثه از اهميت زيادی برخوردار است.
اين روز و اين جنبشی که در اين روز بر پا شده چه شکست بخورد و چه پيروز شود، چه به هدفی که در پی انجام آن است يعنی ابطال انتخابات، برسد و يا نرسد، در تاريخ مبارزات مردم چون مبارزه ای مسالمت آميز، برای برقراری آزادی و دمکراسی در ايران موضوع پژوهش بسياری از پژوهشگران و علاقمندان به مسائل تاريخی خواهد شد. من اين حرکت مردمی را که از سه شنبه پيش شروع شده و هنوز ادامه دارد درخشش آغاز يک جنبش توده‌ای و مردمی می دانم. اگر مردم بر همين اولين درخواست شان پا فشاری کنند و به تحميل آن به رژيم برسند پايه های اين نظام ارتجاعی و مستبد را لرزان می کنند.
اين حرکت، نخستين و همگانی ترين نمايش مقاومت مردمی است که در طول اين سی سال استقرار حکومت جمهوری اسلامی بدين شکل به وجود آمده است. جنبشی که از سوی مردم به ويژه جوانان سازماندهی می‌شود. و طبيعی است دستاورد آن در کل جامعه اميد آفرين است و پايه های نگهدارنده بنای اين حکومت را به لرزه می اندازد. ترس و عدم اعتماد به توانائی به خود را در مردم و در جامعه از بين می برد و در برابر، ترس و عدم اعتماد به مهار کردن حرکت های اعتراضی مردم را به قدرت در حکومت منتقل می کند. اين اهميتی است که اين جنبش مردمی دارد. بنابراين پشتيبانی از آن و حمايت از آن از وظايف مهم همه ماست.
و اما اين جنبش در همين درخواست به ظاهر حقوقی و قانونی خود از همين نظام - ما از حال مطالبات اين حرکت صحبت می کنيم و فرضهايمان را در مورد آتيه ی اين حرکت به بعد می گذاريم- چطور می تواند ستونهای نگهدارنده اين حکومت را بلرزاند؟ اين بحثی است که من در اينجا چون يک مقدمه برای بحث و نظر مطرح می‌کنم. مقدمه ای که در پرسش و پاسخ و نيز با شرکت شما در اين بحث می تواند عميق تر شود. وبه روشنی بيشتری برسد.
پيشتر از اهميت تاريخی اين روز گفتم. و اکنون نيز تاکيد می‌کنم که اين روز را از دو منظر می شود نگاه کرد. يک نگاه به بالائی ها و حرکت کودتائی حاکم برای يکدست کردن حکومت و دوم از منظر نگاه به پائينی ها و رهبری آنها.
در نگاه اول، اقدام بالائيها چه بسا قابل مقايسه باشد با حادثه ی کودتا در هيجدهم برومر در فرانسه که در نهم نوامبر ۱۷۹۹ از سوی لويی بناپارت انجام گرفت و اين کودتا ضد انقلاب بورژوازی را در فرانسه به قدرت رساند و ديکتاتوری ناپلئون اول را مستقر ساخت. در نگاه دوم با توجه به رهبری اين جنبش و احتمال ناپيگيری آنها و نيز سرکوب آن توسط حکومت می توان آنرا مقايسه کرد با حرکت کارگران اعتصابی در روز ۲۲ ژانويه ۱۹۰۵ در روسيه که به يکشنبه خونين معروف است. رهبری آن حرکت در دست کشيشی بود به نام گاپون که شيوه مبارزه ای که با تزار پيشه کرده بود مسالمت آميز بود. بعد از شکست آن حرکت و بعد از آن يکشنبه خونين حرکتهای اصلاح طلبانه و مسالمت آميز برای هميشه در تاريخ مبارزاتی اين کشور کنار گذاشته شد.
در صورت شکست مردم در اين جنبش، استبداد تقويت می شود و مردم در مبارزاتشان عليه استبداد راههای مسالمت آميز را کنار خواهند گذاشت.
به هر حال با توجه به اهميت اين روزهائی که می گذرد و رويدادهای آن می توان گفت اين راه پيمائی های اعتراضی و مردمی آن هم به صورت ميليونی توانسته در بخش بخش شدن اجزاء حکومتی که در طول اين سی ساله بعد از انقلاب بهمن در سرکوب مردم و تحکيم پايه های سياسی و ايدئولوژی شان يکپارچه بوده نقش مهمی داشته باشد و توانسته است تا همين اکنون ساختار اصلی رژيم يعنی ولايت فقيه و شبکه نگهدارنده آن را از درون تاريکی های اين بنا به بيرون پرتاب کرده و در معرض ديد قرار دهد.
حکومت جمهوری اسلامی يک حکومت دينی است. حکومتهای دينی ساختارهای بسته‌ای دارند. آنچه در قوانين شان وضع شده اجباری دراجرا شدن ندارد. برای نمونه همين بی اعتنائی حکومتيان به همين اصل ۲۷ قانون اساسی که اجتماعات و راه پيمائی های مسالمت آميز نيازی به مجوز ندارد، و معترضين به انتخابات به آن رجوع می کنند. با اين که قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران در اصل بر اساس همين ساختار بسته، وضع و تدوين شده است، اما از آنجا که تاسيس و شکل گيری اين حکومت در زمانه ای مدرن صورت گرفته ناچار به پذيرفتن اصلهايی اجتماعی و حقوقی از قوانين اجتماعی جهان مدرن شده است. برای مثال پذيرفتن انتخابات برای انتخاب نمايندگان مجلس و نيز مقام رياست جمهوری. البته همانطور که همگان می‌دانند و توضيح آن ضروری نيست در همين قانون اساسی برای محدود کردن قابليتهای همين ارگانهای مهم قانونگزاری و اجرائی چنان ديوارهايی بالا رفته است که اعضا هردو آنها از نظر يکی از رهبران اصلاح طلب، بيشتر تدارکات چيهای حفظ نظام هستند تا نمايندگان ارگانهای مستقل.
به هرحال اين ساختار بسته که در راس آن از نظر اجتماعی روحانيت قرار دارد، توانسته است با استفاده از قوانين فقه سنتی شبکه ی بهم پيچيده ای از قدرت را درون خود به وجود بياورد که با کمک آن به مدت سی سال بر جامعه سلطه مطلق داشته باشد.
اين شبکه به هم پيچيده قدرت را دو نيرو حفظ می کند. يکی ايدئولوژی که همان دين اسلام و مذهب شيعه باشد و ديگری نيروی نظامی.
پشتوانه‌ی نيروی ايدئولوژی اين نظام از شبکه گسترده روحانيان شروع می شود تا کليه نهادهای ريز و درشت تبليغاتی و فرهنگی اسلامی که در اختيار دارد. اينها، هم روزنامه های خودشان را داشتند و دارند و هم مجالس فرهنگی و اسلامی خودشان را و هم مساجد و هم دانشگاهها در قبضه تفکر آنها است.
نيروی نظامی اش را پاسدارها و بسيجيها تشکيل می دهند که با کمک جنگ با عراق قوام و انسجام بيشتر گرفته و تبديل شده است به يک لشکر عظيم توده ای که جدا از وظيفه اصليشان،سرکوب مردم، در انتخابات هم می توانند نقش موثری در سنگينی کفه رأی به نفع حکومت داشته باشند.
اين دو نيروی ايدوئولوژی و نظامی، با کمک قانون اساسی که در رأسش ولايت فقيه نشسته است و وظيفه هماهنگی در نهادهای اين شبکه را به عهده دارد در طی اين بيست سال باهم هماهنگ بودند. اينها هماهنگ بودند در سرکوب مردم در سرکوب نيروهای مترقی، در سرکوب جنبش زنان ودانشجويان، در اجازه ندادن به برخاستن هر صدای ديگر و هر انديشه ديگر. شرح مفصل نمی دهم. چون همه آگاهند. اينها حتا يک مجله ساده ادبی مثل آدينه و جنگهای ادبی را که از سوی نويسندگان دگرانديش منتشر می شد تحمل نمی کردند. و ديديد که با طرح ريزی دقيق قتلهای زنجيره ای چه بلائی سر نويسندگان آوردند و چه انسانهای فرهيخته ای را در فرهنگ ما به قتل رساندند. در ضمن اين شبکه درهم پيچيده قدرت، بعد از پايان جنگ با لشکر عظيمی که در طول هشت سال جنگ با عراق تبديل به نيروئی قابل ملاحظه شده بود روبرو شد. يعنی با همين بسيجيهائی به قول خودشان لشکر رهائی مستضعفين، که می‌خواستند با آنها از طريق کربلا، راه قدس را هموار کند. اينها که سالها برای حفظ اين شبکه قدرت و ايدئولوژی آن جنگيده و رنجها کشيده بودند حالا که به شهرها بازگشته بودند، سهم خودشان را در قدرت می خواستند. اينها در واقع همانهائی اند که دولت احمدی نژاد در هماهنگی با ولايت فقيه رهبريشان را به عهده گرفته است.
بعد از بيست سال يا کمی بيشتر و يا کمتر به دليل فشاری که از پائين و از سوی مردم به اين حکومت وارد می شد و افزايش نارضايتی های عمومی از سوی کارگران، دانشجويان، زنان، جوانان و فرهنگيان و نيز فسادی که بطور معمول در اندام يک نظام بسته به وجود می آيد و ذاتی چنين نظامهائی هست، کم کم شکافی بين بالائيها به وجود آمد. جدا شدن بخشی از ملی مذهبيها، پيدا شدن جمعيتی از روشنفکران به نام روشنفکران دينی و بعد گروهی که اسم خودشان را احزاب مشارکتی و اصلاح طلب گذاشتند ناشی از همين اختلاف کم در بين بالائيها بود.
اختلاف در بالا در همان مقدار اندکش باعث شد بخشی از اندام همين حکومت برای حفظ همين نظام با توجه به نارضايتی روزافزون مردم اندکی به مطالبات آنها توجه کند. اين جريان تازه که خودش را بيرون از کليت نظام نمی ديد، سعی می کرد با استفاده از اهرمهای همين قانون رخنه ای باز کند در آن شبکه قدرت به سود مطالبات مردم. بخشی از روحانيان هم که در مقامهای بالای حکومت بودند اندک نظری به اين سوی داشتند که می توان در نمايندگی اين جريان از خاتمی و کروبی ، طاهری و صانعی و بخشی از مجمع روحانيت مبارز نام برد. اما به دليل ناپيگيری همين جريان در انجام وظايفی که به عهده گرفته بود و موقعيتی که ولايت فقيه در قانون اساسی داشت و نيز شبکه‌ای که دور آن پيچيده شده بود و آنرا نگه می داشت تلاش اين جريان به ثمر نرسيد. طبيعی بود که اعضای آن شبکه درهم تنيده قدرت که طعم قدرت را برای بيست سال چشيده و از مواهب مادی آن برخوردار بودند به سادگی حاضر نباشند به نيروی تازه ای که گاه ساز تازه ای می خواست بزند روی خوش نشان دهند. جامعه به هرحال زير فشار سنگين گرانی نيازهای ابتدائی زندگی، بيکاری، عدم آزادی و بسياری تنگناهای ديگر هردم با اعتراضهای خود حضور و مقاومت خود را در طول اين سالهای اخير نشان می داد. دولت احمدی نژاد با تکيه بر همان نيروی بسيجی و لشکر مستضعف اش که پس از سالها جنگ سهم خود را از قدرت می خواستند به جای ايجاد کار و توليد در برنامه های اقتصادی اش برای رفع اين مشکل در جامعه با بلند کردن شعارهای توخالی مثل اجرای عدالت و افشای فساد مالی و قدرتمندانی که بعد از انقلاب سرمايه هنگفتی به جيب زده بودند سعی می کرد و می کند سخنگوی اين بخش باشد. اين تاکيدها از اين نظر لازم است که توجه شود اگر احمدی نژاد برای مثال رفسنجانی و نوری را هدف حمله های خود قرار داده و اموال آنها را به رخ می کشد و همزمان پشتيبانی آنان را از اصلاح طلبان مطرح می‌کند و مناسبات آنها را با هم افشا می کند از کدام سو به بيکاری و فقر روزافزون مردم که مشکل اصلی جامعه ماست نگاه می کند.
به هر حال اگر بخواهم کوتاه کنم اتفاقی که در ۲۲ خرداد امسال بعد از تقلب در نتايج آراء رخ داد و سپس مداخله سريع رهبری در تاييد آن همه در جهت اين بود تا حکومت را که داشت به دليل همان اختلاف در بينش بالائيها از هماهنگی و پيوستگی و يا همان بسته بودن در می‌آمد از نو به شکل سابق برگرداند. و استبدادی تازه و بسيار مهيب تر از پيش برقرار کند. برای اين کار ولی امر حتا جايز می ديد که دوست نزديکش ، رفسنجانی را که به انتخاب خودش رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام و مسئول شورای خبرگان رهبری است نيز قربانی کند. در اين حرکت حکومت يکدست می شود . سپاه و همين لشکر مستسضعف و بسيج که نماينده آنها در دولت احمدی نژاد است يکپارچه می‌شوند و حرکت به نقل از خودشان در جهت برپائی تثبيت حکومت اسلامی و نفی جمهوريت آن پيش می‌رود. از لابلای حرفهای موسوی و کروبی می توان اينها را دريافت.
در طول اين سالهای اخير اگر توده ‌ها در سيمای حرکت کارگران و اعتراض دانشجويان و جنبش اعتراضی زنان بارها عدم تحملشان را نشان داده باشند اما در طی اين روزهای اخير است که تزلزل در بالاييها و شکاف بين آنها بيشتر شده است و از همين شکاف بين آنها مردم وارد کارزاری وسيعتر شده اند. برهيچکس پوشيده نيست که هاشمی و خاتمی و موسوی و کروبی و بسياری از سران حزب مشارکت و مجاهدين انقلاب اسلامی که اکنون موضعی برابر نظر ولايت فقيه گرفته اند در طول حيات اين حکومت جمهوری اسلامی در همه اعمال اين حکومت سهيم بوده اند . جدائی آنها از حکومت تا همين حد هم که ابراز کرده اند و در عمل وارد آن شده اند نشان دهنده اختلاف در بالائيها و شکاف عميق بين آنهاست.
وقتی از قدرت ولايت فقيه در حکومت جمهوری اسلامی صحبت می شود بايد شبکه گسترده ای که حمايت از آن را ولی فقيه بر عهده دارد در نظر گرفت. شبکه‌ای که از روزنامه نگاران ساده کيهان شروع می شود و به نيروی سپاه و نظاميان و بسيجيها و لباس شخصيها و روحانيتی که در طول اين سالها از وجود آن بهره های مادی و معنوی برده اند.
در اين حرکت اخير آنچه که روشن است اقدامی است که ولی فقيه برای يکدست و متحد کردن اعضا و نهادهای اين شبکه با هم کرده است. شبکه ای که چون کانون متمرکزی کل آن نظام بسته را تا اين تاريخ به هم متصل می کرد. نظام بسته ای که برای حفظ خود هم استادان دانشگاهی دارد و هم فيلمساز و هم روحانی و هم روزنامه نگار و هم محقق و پژوهشگر دارد. هم زندان دارد و هم زندانبان و هم اوباش لباس شخصی. اين شبکه درهم پيچيده قدرت اکنون اندکی ترک خورده است. کافی است به مقاله‌ها و پيامهايی که اين روزها از جانب برخی شخصيتها در جرايد منتشر شده اند توجه شود. اين پيامها از شخصيتهائی است که تا کنون در درون و يا پيرامون اين شبکه فعال سياسی و فرهنگی بودند و اکنون حرف ديگری می زنند. اينها تا روز برخاستن صدای مردم و ريختن آنها به خيابان در اعتراض به دزديدن آرای شان با اين نظام همکاری می‌کردند. اما اکنون به گونه های مختلف و با بيان ويژه خودشان در امر ابطال رای با مردم همراهی می کنند. کاری که به انجام رسيدن آن،در عمل تو دهنی زدن به ولی امر و کانون اصلی اين نظام بسته است.
اما آيا در چنين وضعی ولی فقيه قادر به يکدست کردن حکومتش است؟
سرکوب خونين پيامی است که خامنه ای در آخرين سخنانش آنرا به صراحت اعلام کرده است.
اگر جنبش از سوی نيروی نظامی يعنی به زور سرنيزه و آتش گلوله سپاه و بسيج سرکوب شود اين نيروی تازه نفس در قدرت ديگر دست اول قدرت را در حکومت اسلامی خواهد داشت. و ولايت فقيه از آن پس به نوکر بی چون و چرای اين قدرت تبديل می شود. همان سرنوشتی که خلفای عباسی در اواخر حکومتشان در دوره سلجوقيان و بعد پيدا کرده بودند و نظاميان ترک می توانستند حتا مستمری آنها را نيز در صورت عدم تمکين به نظرشان قطع کنند.
ولی فقيه هميشه سعی داشت خودش را آشکارا برابر مردم قرار ندهد. اما اينبار با تاييد سريع انتخاب رياست جمهوری احمدی نژاد، زودتر از وقت مناسب و قانونیِ ِ اعلام صحت نتيجه انتخابات از سوی شورای نگهبان و نيز سخنانش در نماز جمعه يکباره خودش را برهنه برابر مردم آورده است. او ديگر نمی تواند با نصيحت آب رفته را به جوی بازگرداند. بی تعادلی و گريه و زاريش در پايان خطبه های نماز جمعه، با اينکه به صراحت دستور سرکوب مردم را داده است نشان دهنده احساس وحشتی است که بر جان رهبر اين حکومت افتاده است.
اين جنبش تا همين لحظه يک مشکل اصلی هم دارد. و آن ترسی است که رهبری اين جنبش از پيشروی مطالبات مردم و تحول درخواستهای آنها به دگرگونيهايی عميقتر در ساختار اين نظام دارد. اما اگر همينهائی که تا کنون رهبری اين جنبش را به عهده گرفته‌اند در حد همين درخواست اعلام شده شان بمانند و عقب ننشينند و مردم را تنها نگذارند، موفقيت اين جنبش در صورت ابطال انتخابات، يک پيروزی مهم برای مردم است. از همين حالا فروريزش پايه های اين قدرت پوسيده وارتجاعی احساس می‌شود. اين جنبش با جنبش سال پنجاه و هفت بسيار متفاوت است. درست است که شبها بر بامها همراه با بانگ مرگ بر ديکتاتور، صدای اله اکبر آنها هم آسمان شب بسياری از شهرها را پر کرده است. اما به نظر من سر دادن اين شعارها، هنگام شب و هنگام راه پيمائيها يک پوشش امنيتی برای آنها فراهم می کند. مضمون اين جنبش و نگاه فرهنگی اين جنبش را بايد در اين شعارها ديد: مرگ بر ديکتاتور، پلاکاردهائی که شعر نيمايوشيچ و شعر سيمين بهبهانی روی آنها نوشته شده است.
من به اين جنبش مردمی با عشق و احترامی عميق می نگرم و بر اين باورم ما که اينجا هستيم بايد با تمام توانمان از آن حمايت کنيم و هرجا هستيم در همراهی با صدای آزاديخواهانه آنان، نگذاريم که حکومت در سرکوب اين حرکت موفق شود. فراموش نکنيم که سی سال است ما منتظر چنين روزی بوديم تا صدای بلند آزادی را از گلوی ميليونها مردم در خيابانهای ميهن بشنويم.

بيست و يکم ماه جون ۲۰۰۹
نسيم خاکسار


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016