پنجشنبه 11 تیر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

براندازی نرم و چند سوال، احمد شيرزاد، سپيداران

ديروز، چهارشنبه ۱۰ تير ۸۸، شش روزنامه اصلاح طلب و مستقل منتشر نشدند. صد تومان پول با ارزش را دادم بابت روزنامه بی ارزش ايران تا ببينم احممدی نژاد بعد از چند روز سکوت اجباری چه چيزی گفته است. اين روزنامه تيتر نخست را چنين زده بود: "شکست توطئه براندازی نرم در ايران" .

در متن خبر اين جملات از قول وی آمده بود: "..... انتخابات در حقيقت نوعی رفراندم بود. ملت ايران در اين مسير پيروز شدند و دشمنان عليرغم توطئه های پنهان و آشکاری که جهت براندازی نرم طراحی کرده بودن، شکست خوردند و به اهدافشان نرسيدند...."

فرض کنيم انتخابات يک رفراندم بود بين روش های احمدی نژادی و ديدگاه مقابل آن، سوال اين جاست که



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


۱- دشمنان اين وسط چه کسانی بودند؟ آيا انتخابات رفراندمی بود بين احمدی نژاد و دشمنان؟ کدام دشمنان؟ دشمنان چه کسی يا کسانی؟
۲- توطئه های آشکار و پنهان دشمنان چه بود؟
۳- چه اتفاقی اگر می افتاد توطئه براندازی نرم به نتيجه رسيده بود؟ به طور مشخص اگر يکی از رقبای احمدی نژاد پيروز اعلام شده بود آيا اين به معنای موفقيت توطئه براندازی نرم بود يا نه؟
۴- اصلاً منظور از براندازی نرم چيست؟ آيا شامل جابه جايی رئيس جمهوری که دوره اش تمام شده با فرد ديگری که رأی مردم را کسب کرده، نيز می شود؟

البته آقای احمدی نژاد عادت کرده يک حرف نامفهومی را همين طور توی هوا رها کند و به کسی جوابگو نباشد و اگر هم مثل قضيه تعبير خس و خاشاک او نسب به مردم، گند کار در آمد از بيخ کتمان کند و بگويد رسانه ها تحريف کرده اند. اما با خود گفتم شايد پاسخ را جای ديگری بيابم.

در همان روزنامه و همان صفحه در ستون ديگری، خلاصه ای از به اصطلاح اعترافات مازيار بهاری خبرنگار دستگير شده بی بی سی و هفته نامه نيوزويک درج شده بود که "به يمن راهنمايی های ارشادی برادرانی که وی را دستگير کرده بودند"، ظرف چند روز متوجه "حقايق انقلاب های رنگی" که به قول وی قبلاً در اوکراين، گرجستان و قرقيزستان سابق داشته، شده بود. از آن جا که صحبتهای اين بنده ی خدای مفلوک که تازه زبانش به بيان "حقايق مد نظر روزنامه ايران" باز شده نزديک ترين مواضع به کسانی است که اين روزها به قول خودشان وظيفه کشف و خنثی سازی توطئه ها را بر عهده گرفته اند، بد نيست فرازی از آن را نقل کنيم تا شايد تفسيری باشد بر آنچه آقای احمدی نژاد روشن نکرده است.

وی می گويد: "مولفه ديگر انقلاب های رنگی موضوع انتخابات است. جريان معتقد به انقلاب رنگی هميشه خود را قبل از انتخابات پيروز انتخابات معرفی می کند و تأکيد هم می کند که هر چه غير از پيروزی اين جريان رخ دهد، نشانگر بروز تقلب است.... اگر در جريان انتخابات طرف مدعی پيروزی رأی نياورد جريان رهبری انقلاب رنگين شايعه تقلب را مطرح می کند و به تجمعات غيرقانونی و نافرمانی مدنی تمسک می جويد وچانه زنی را از خيابان ها آغاز می کند." (پايان نقل قول)

تصور می کنم نيازی به ذکر کردن کدهای تکراری ديگر از مقامات مختلف و يا از اعترافات متهم ديگری که اظهارات مفصل ديکته شده اش را رسانه های دولتی منتشر کردند نباشد. ترديدی نيست که در ديدگاه بخش عمده ای از مقامات رسمی کشور مسايل رخ داده در انتخابات اخير با مقوله هايی از قبيل "براندازی نرم"، "انقلاب رنگی" و " انقلاب مخملی" مرتبط بوده است. وزير اطلاعات نيز در مصاحبه تلويزيونی هفته گذشته اش (به نقل از روزنامه های ۹/۴/۸۸) در جايی گفته است: "...همه جريانهايی که در پی براندازی نرم و يارگيری و تکرار تقلب در انتخابات از ماهها قبل بودند بر ابطال انتخابات آن هم از مسير غير قانونی تأکيد داشتند."

ظاهراً آن چه مورد اتفاق تحليل گران حکومتی است آن است که طرح انقلاب مخملی يا براندازی نرم از ماه ها قبل برنامه ريزی شده و موقع اجرای آن نيز زمان انتخابات بوده است. شايد اگر اختلاف نظری در ميان طيف های مختلف جريان اقتدار گرا باشد در اين است که چه کسانی مستقيم عامل اجرای توطئه براندازی نرم بوده اند و چه کسانی غير مستقيم وسيله ی آن شده اند. بنابراين ترديدی نيست که دستگاه های مختلف امنيتی کشور از ماه ها قبل برای مقابله با آن چه به زعم آنها براندازی نرم بوده است برنامه ريزی کرده اند. خود وزير اطلاعات می گويد:" ...برخورد با انقلاب مخملی از نخستين کارهای اين وزارتخانه در ماههای آغازين روی کار آمدن دولت نهم بوده است" (همان مصاحبه) .

بسيار خوب، آماده شويم می خواهم نکته کليدی و ضربه ی اصلی اين نوشته را ارائه کنم.
مطلب اساسی اين جاست که سناريوی آقايان نصفه است. بنابراين سناريو، جريان عامل براندازی نرم وارد انتخابات می شود، شکست می خورد، ادعای تقلب می کند، تظاهرات خيابانی به راه می اندازد، حاکميت را به ستوه می آورد و سپس وارد قدرت می شود. که البته در مدل ايرانی انقلاب مخملی سقف ورود در قدرت حداکثر تا حد همين رئيس جمهوری بيش نيست. اما اين فقط يک روی سکه است. در اين ميان عامل اساسی ديگری به نام رأی مردم هم وجود دارد. بنابراين، اين امکان هم وجود دارد که عاملان براندازی نرم در جريان تبليغات انتخابات موفق شوند بر موج افکار عمومی سوار شوند و اکثريت رأی دهندگان را با خود همراه سازند. همان طور که مدعيان وجود انقلاب مخملی معتقدند که عاملان اين حرکت با ادعای تقلب، امواج انسانی را در خيابان ها در اعتراض به حاکميت به راه خواهند انداخت، بنابراين دور از ذهن نيست که آنان اساساً قبل از برگزاری انتخابات موفق شوند اين امواج را در حمايت از کانديدای رقيب حاکميت به حرکت در آورند و چه بسا حايز اکثريت آرا در انتخابات نيز بشوند. اگر اين طور شد تحليل آقايان چيست؟ کاش تحليل گران دستگاه ها و نهادهايی که مدعی با برخورد با جربان براندازی نرم هستند می توانستند به اين سوالها نيز جواب دهند:
- اگر به راستی جريانی که پشت سر کانديداهای رقيب احمدی نژاد قرار داشته مستقيم يا غير مستقيم با برنامه انقلاب رنگی و براندازی نرم مرتبط بوده است، تحليل شما چيست اگر اين جريان موفق به کسب اکثريت آراء شرکت کنندگان در انتخابات شده باشد يا (به تعبير شما) می شد؟
- اگر آنچه فعلا رخ داده مصداق انقلاب مخملی است آيا پيروزی موسوی را به مراتب اولی پيروزی انقلاب مخملی به حساب نمی آورديد؟
- جريانی که به زعم شما در صورت رای نياوردن با برگزاری تظاهرات و به خطر انداختن هوادارانش می خواست حاکم شود، در صورت رای آوردن، با هزينه کمتر براندازی نرم نکرده بود؟
- آيا برای شما اصل در اصالت و انتساب انحصاری احمدی نژاد به جريان اوليه انقلاب و ارزشهای اصلی نظام و انتساب طرف مقابل به جريان براندازی نرم نبوده است؟**
و بالاخره آخرين و مهمترين پرسش:
- اگر پيروزی موسوی ( يا هر کانديدای ديگر اصلاح طلب) به معنای موفقيت يک انقلاب رنگی در برابر ارزشهای اصلی نظام به حساب می آيد، آن گاه نبايد ابر و باد و مه و خورشيد و فلک دست به دست هم ميدادند تا اين به اصطلاح توطئه به نتيجه نرسد؟ و آيا هر هزينه ای به زعم آقايان ارزش جلوگيری از اين براندازی نرم را نداشت؟

____________________
**پاورقی:
آقای وزير اطلاعات در همان مصاحبه چنين می فرمايند: "دولت و آقای احمدی نژاد شعارهای جديدی مطرح کرد و سياست داخلی و خارجی غير منفعلانه و مبتنی بر شعارهای اوليه انقلاب و ارزشهای اصلی نظام را در پيش گرفت که دشمن آن را برنتافت و معتقد بوديم آرام نمی نشيند. مقداری که کار اطلاعاتی کرديم و بر موضوع اشراف يافتيم ديديم که برخی کشورها و مشخصاً انگليس و آمريکا برای براندازی نرم که نوعی از انقلاب مخملی است به شدت مشغول فعاليت هستند و برنامه های مختلفی را تحت پرسش های گوناگون دنبال می کنند و با نزديک شدن به برخی فعالان سياسی ما يارگيری می کنند..." (پايان نقل قول)
ضمناً در آن چه آقايان در تريبون های رسمی می گويند جانب احتياط رعايت شده است و گرنه در بولتن های محرمانه و نشريات بعضی از نهادها تحليل ها و نوشته هايی به مراتب عريان تر و واضح تر از اين به چشم می خورد که در آن ها آشکارا جريان های رقيب عامل اجرای انقلاب مخملی و براندازی نرم از سوی اجانب قلمداد می شوند.

به نقل از [سپيداران، وبلاگ احمد شيرزاد]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016