سه شنبه 23 تیر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

رستاخيز ملّی: ضعف ها و ضرورت ها، بخش پايانی، علی ميرفطروس

علی ميرفطروس
"موج سبز" چالشی است عميق و دوران ساز بين يک جنبش مدنی مدرن و مسالمت آميز با رژيمی قهّار، قرون وسطايی و غيرمدنی. ميليون ها دختر و پسر جوانی که در کارناوال های انتخاباتی – دست در دست هم- پايکوبی ها و دست افشانی ها کرده اند، رنگ سبز را نشانه نشاط و سمبلِ سبز شدن جوانه های جوانی خويش دانسته و با اين رنگ، عجوزه های عاجز در "بيت رهبری" و شورای نگهبان رژيم را هراسان ساخته اند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


* از پسِ پشتِ ۳۰ سال خرافه و خفّتِ حاکمیّت اسلامی، اينک سيمای مدرن، مدنی و مسالمت جوی ملّت ما و«ندا»های آزاديخوهانه آن برای جهانيان آشکار شده است، اين رستاخيز را می توان «تولدی ديگر» در حيات ملّی ما ناميد.

* شرايط حسّاس کنونی، مسئولیّت تاريخی بسيار خطيری را در برابر رهبران سياسی و روشنفکران ما قرار داده است و اينک چشمانِ بازِ «ندا» های ميهن، منتظر اقدامات ميهن پرستانة آنان است.

***
گوبينو، سیّاح و سياستمدار معروف فرانسوی در قرن نوزدهم ميلادی، ايران را بسان «سنگ خارا» ئی دانسته که موج های دريا آن را به اعماق رانده و طوفان ها و تلاطم های تاريخی، آن را به ساحل پرتاب کرده، در مسير رودها و فرودها و فرسودگی ها، صيقل يافته و صبور و سنگين و با وقار - بی توجه به رفت و آمدِ حکومت ها و کشاکش ها و کشمکش های اقوام مهاجم – به هستی تاريخی خويش ادامه می دهد. اين «سنگ خارا» (ايران) بر هر نيروئی که بخواهد اندک آسيبی بر او وارد کند، چيره خواهد گشت و «از باد و باران نيابد گزند» ۱
حرکتی که از ۲۲ خرداد آغاز شده، چه از نظر گستردگی حضور نيروهای داخلی و چه از نظر تنوّع شرکت ايرانيان خارج کشور و نيز از جهت جذب و جلب شگفت انگيز افکار عمومی جهانيان، آنچنان عظيم و عميق و گسترده است که واژگانی مانند «جنبش»، «قيام» و غيره، قادر به تبيين کم و کيف آن نيستند و بنابراين، قياس آن با «جنبش دوم خرداد» و يا «جنبش دانشجوئی ۱۸ تير» نادرست می باشد. اين حرکت مدنی و مسالمت آميز – بدرستی- انفجار دانائی ها و توانائی های انباشته شدة ايرانيان در پُشتِ سـدِّ ۳۰ سالة حکومت اسلامی است. از اين نظر، من واژة «رستاخيز ملّی» (Résurrection Nationale= National Resurgence) را در اين باره مناسبت تر می دانم. اين رستاخيز ملّی، از پسِ پشتِ ۳۰ سال خرافه و خفّتِ حاکمیّت اسلامی، اينک سيمای مدرن، مدنی و مسالمت جوی ملّت ما و«ندا» های آزاديخوانه آن را به جهانيان نشان می دهد، اين رستاخيز را می توان «تولّدی ديگر» درحيات ملّی ما ناميد: «سنگ خارای ايران» بارِ ديگر به گردش در آمده و بر همة نيروهای قهر و تباهی، چيره خواهد شد.

«موج سبز»؟ يا گرداب؟
«موج سبز» چالشی است عميق و دوران ساز بين يک جنبش مدنی، مدرن و مسالمت آميز با رژيمی قهّار، غيرمدنی و قرون وسطايی. روشن است که ميرحسين موسوی نه گاندی است، نه نلسون ماندلا و نه مارتين لوترکينگ. او يک «اصول گرای اصلاح طلب» برآمده و باليدة در يک سُنّت سياسی- مذهبی است و لذا به محدودیّت های مذهبی و ممکنات سياسی وی درچهارچوب قوانين رژيم اسلامی بايد توجّه اساسی داشت.
بنابراين: بگذاريم تا مير حسين موسوی «رنگ سبز» را سمبلی از «اهل بيت پيغمبر» بداند، مهم اينست که ميليون ها دختر و پسر جوانی که در کارناوال های انتخاباتی – دست در دست هم- پايکوبی ها و دست افشانی ها کرده اند، رنگ سبز را نشانة نشاط و سمبلِ سبز شدن جوانه های جوانی خويش دانسته و با اين رنگ، عجوزه های عاجز در «بيت رهبری» و شورای نگهبان رژيم را هراسان ساخته اند. ۲
درک اينکه آيا اين، «موج سبز» است؟ يا گرداب؟ چندان دشوار نيست به اين شرط که محدودیّت ها و ممکنات عاملان اين «موج» را بدانيم و بشناسيم و اميال و آرزوهای مان را با اميال و آرزوهای موسوی يا کروبی، يکی نگيريم.

ضعف ها و ضرورت ها:
رستاخيز ملّی ايرانيان بخاطر ترکيب متفاوت و گاه متضاد نيروهای آن، بسيار شکننده و حسّاس است، اما جوهر جوان، پويا و مدرن اين رستاخيز چنان است که ساختار نظام اسلامی را می شکند و نفی و تغيير تماميت رژيم را درچشم اندازخود دارد، لذا لازم است تا همة ايرانيان آزاديخواه – با حسّ مسئوليت -در مراقبت، محافظت و ارتقای آن بکوشند.

۱- ضعف ها:
مهندس موسوی در بيانیة شمارة ۵ خود خطاب به هوادارانش می گويد: «نظام و انقلاب اسلامی ميراث و ميوة مبارزات تاريخی دويست‌ سالة شما با استبداد و عقب‌ماندگی است. جمهوری اسلامی نظامی‌ است که اگر بر اساس عهد نخستين و نسخة‌ اصيلش به اجرا درآيد، تمامی خواسته‌های ما را در بر می‌گيرد. مبادا کسی فريب شعارهای ساختارشکنانه را بخورَد… در اين مدت [سی سال] و به خصوص در زمان حيات امامِ روشن ضميرِ ما، دست‌آوردهای ارزشمندی حاصل آمد. نورانیّتی که تا پيش از آن تجربه نکرده بوديم جامعه ما را فراگرفت و مردم ما به حياتی نو رسيدند که به‌رغم سخت‌ترين شدايد برايشان شيرين بود. آنچه مردم به دست آورده بودند کرامت و آزادی و طليعه‌هايی از حيات طیّبه بود. اطمينان دارم کسانی که آن روزها را ديده‌اند به چيزی کمتر از آن راضی نمی‌شوند».
کسانی که «زمان حيات امامِ روشن ضمير» را ديده و يا نسل هايی که در اين «دوزخ سياه۳۰ساله» سوخته و می سوزند، هنوز دچار «آلزايمر سياسی» نشده اند تا به آن دوران خونينو«انقلاب فرهنگی»اش راضی شوند. برخلاف ادعای مهندس موسوی، نه در زمان «امام روشن ضمير» و نه درهمه سال های بعد از آن، ما- اساساً- «جمهوريت» ی نداشته ايم تا آقای موسوی بخواهد اينک آن را به اصطلاح «اعاده» نمايد! «انتخابات» اخير نيزفاقد اصول اولیة يک انتخابات آزاد و عادلانه بوده چرا که مردم، ناگزير بوده اند که بين «بد» و «بدتر»، يکی را به اصطلاح «انتخاب» کنند.
بنابراين: هم از نظر فلسفة سياسی و هم از نظر قدرت عملی و اجرايی، در صورت رسيدن به قدرت، مهندس موسوی نيز رئيس جمهوريی خواهد بود همانند سيدمحمد خاتمی و حتّی ضعيف تر از او.
 خوشبختانه تا کنون و تا اين لحظه، هم مهندس موسوی و هم شيخ کروبی با غيرقانونی خواندن دولت احمدی نژاد بعنوان يک «دولت نامشروع و کودتائی» وايستادگی آنان در برابر «حُکم حکومتی رهبر» و تأکيد بر «ادامة مبارزه تاسقوط دولت کودتا»، به مسئوليت های سياسی خويش عمل کرده اند، اما آيا آنان برای حفظ و «مصلحت نظام»، به کنترل سيلاب عظيمی خواهند پرداخت که اينک کلیّت رژيم اسلامی را تهديد می کند؟دريغا که چنين خواهد بود!

٢- ضرورت ها:
با سرفرازی می توان گفت که درهفته های اخير، ملّت ما- و خصوصاً زنان و جوانان ما- آنچه که در جان و توان داشته اند، ارائه و ايثار کرده اند آنچنانکه باعث سربلندی همة ايرانيان و موجب شگفتی و همبستگی عموم جهانيان شده اند: يافتن اميد و اعتماد بنفس، مشروعيت زدايی از نظام اسلامی و روحانیّت حاکم و نيز همبستگی شگفت انگيز ايرانيان در سراسر جهان و نوعی«ساختارشکنی» برای تغيير نظام اسلامی، دستآوردهای بسيار بزرگ هفتة های اخير است. اينک بر رهبران سياسی برجسته و فرهيختگان فروتن ايران (در داخل و خارج کشور) است که بدور از جداسری های ۳۰ سالة اخير، با اتحاد و همبستگی ملّی، در راه اعتلا و پيروزی مبارزات ملت ما بکوشند. در اين باره می توان به ضرورت های زيرتوجه کرد:
۱- تلاش ايرانيان خارج از کشور برای زنده نگهداشتن خواست ها و«ندا»های عادلانه و مبارزات آزاديخواهانة مردم ايران ازطريق برگزاری متينگ ها،تظاهرات خيابانی، همايش های سياسی و نمايش های فرهنگی - هنری.
۲- ائتلاف گستردة نيروهای آزاديخواه برای ابطال انتخابات يا استعفای دولت کودتائی محمود احمدی نژاد و آزادی همة زندانيان سياسی و عقيدتی.
۳- تشکيل «شورای موقّت نجات ملّی» برای انعکاس مبارزات مردم در محافل و سازمان های بين المللی و تدارک انجام يک رفراندوم آزاد (زير نظر سازمان های ملّی و بين المللی) برای تعيين نوع نظام سياسی در ايران.

شرايط حسّاس کنونی، مسئولیّت تاريخی بسيار خطيری را در برابر رهبران سياسی و روشنفکران ما قرار داده است و اينک چشمانِ بازِ «ندا»های ميهن، منتظر اقدامات ميهن پرستانة آنان است.

علی ميرفطروس
http://www.mirfetros.com/

زيرنويس ها:
۱- Gobineau, A: Trois ans en Asie, Paris, 1859, P307
۲- جدا از سابقة «رنگ سبز» در فرهنگ ايران باستان، جالب است که برخی از ورزشکاران خارجی و نيز بعضی از گروه های معروف هنری و سازمان های کمونيستی جهان با استفاده از «رنگ سبز»، از جنبش آزاديخواهی مردم ايران حمايت کرده اند، بی آنکه تعلّقی به اسلام يا توجهی به «رنگ سبزِ اهل بيت پيغمبر» داشته باشند!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016