جمعه 26 تیر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

يک ماه دوری از تو، نامه نصرت‌الله رمضان‌زاده به برادر زندانی اش عبدالله رمضان‌زاده، کردانه

کردانه: عبدالله رمضان‌زاده قائم مقام دبيرکل جبهه مشارکت ايران اسلامی است. او در دولت اول محمد خاتمی، استاندار استان کردستان و در دولت دوم محمد خاتمی سخنگوی دولت بود. عبدالله رمضان زاده، سخنگوی دولت محمد خاتمی پس از استعفای عطاالله مهاجرانی است. آقای رمضان زاده پيش از اين رئيس اداره‌ طرح و برنامه‌ وزارت کشور، مدير کل سياسی وزارت کشور و استاندار کردستان بوده است. او اينک از اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت ايران اسلامی است.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


نامه نصرت‌الله رمضان‌زاده به برادرش عبدالله رمضان زاده در زندان

ايمان و استقامت و صبر و بردباری‌ات را می‌شناسم و می‌دانم تو مرد روزهای سختی و بلا هستی! برادر، آرزوی سلامت و صلابت‌ات را داريم.نمی دانم آيا می‌توانی اين نوشته را بخوانی يا خير؟ اما می‌دانم خدا با توست! خدا با ماست، با ملت ايران!

عبدالله برادرم؛ عبد خدا، عبد و بنده زر و زور و تزوير نيست!

روزهای گرم تابستانی، بسيار سرد است! دوری‌ات آزارمان می‌دهد هر چند تو عادت به ترک ديار داشته‌ای. مگر نه اينکه بخشی از جوانی‌ات را قهرمانانه برای دفاع از ميهن در جبهه و جنگ گذراندی؟ راستی حلبچه چه خبر؟نجات شيميايی شدگان حلبچه را به خاطر داری؟ فاو و ساير خطوط جنگ در چه حال و هوايی هستند؟

عبدالله به ياد داری بعد از پذيرش قطعنامه برايم چه نوشتی؟ آن روزها من هم در خط جنوب بودم! آری برايم نوشتی انالله مع‌الصابرين! مگر نه اينکه در آن روزها ياد دوستان شهيد و هم‌رزمت بهروز مردی، کيانی و کريم زاده و حسن بختوم...چه زخمی بر روح و پيکرت وارد کرده بود؟ تا اين اواخر اين زخم ديرين را در تو حس می‌کردم بيش از زخم‌های خونی و عميقی که در جنگ بر تو وارد شده بود. نمی‌دانم امروز چه می‌کنی؟ با تو چه می‌کنند؟ اما می‌دانم خدا با صابران است.

يک ماه دوری و بی‌خبری از تو ما را از خود بی‌خود کرده به ويژه نحوه دستگيری‌ات که همگی را، به ويژه پسر نازنين‌‌ات، محمدت و مردم نظاره‌گر خيابان سرباز با بهت و حيرت بر آن نگريستند، چنان زخمی بر روح‌مان زده است که بی‌تابيم!خدايا به تو پناه می‌بريم!

راستی به چه گناهی و جرمی در بندی؟ می‌دانم. چرا می‌پرسم؟!

عبدالله؛در اين ۳۰ روز که تو در بازداشت بودی دوستان و آشنايان و برخی از هم‌رزمان سابقت جويای حال تو هستند و با ما همدلی می‌کنند اما نمی‌دانم چرا هر وقت دانشجويانت احوالت را می‌پرسند دلم بيشتر می‌گيرد. دانشجويی ناباورانه می‌گفت:مگر می‌شود استاد دانشگاهی را هم اينگونه به بند و زندان برد؟ نمی‌دانستم بايد چه پاسخی به او داد؟

ايمان و استقامت و صبر و بردباری‌ات را می‌شناسم و می‌دانم تو مرد روزهای سختی و بلا هستی! برادر، آرزوی سلامت و صلابت‌ات را داريم.نمی دانم آيا می‌توانی اين نوشته را بخوانی يا خير؟ اما می‌دانم خدا با توست! خدا با ماست، با ملت ايران!

راستی عزيز (مادر) روضه موسی‌بن جعفر نذر کرده است!

برادرت نصرت‌الله رمضان‌زاده


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016