گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
30 مرداد» تظاهرات در شهرک آپادانا همزمان با معرفی اعضای کابينه، فرهاد رجبعلی، خبرنامه گويا14 مرداد» حکومت نظامی با دهها هزار نيروی امنيتی در مراسم تحليف، گزارشی از فرهاد رجبعلی، خبرنامه گويا 13 مرداد» كنترل شهر تهران توسط نيروهاي بسيج در روز تنفيذ، درگيريهاي شديد در مركز و شمال تهران، گزارش ویژه فرهاد رجبعلي، خبرنامه گویا 9 مرداد» گزارش فرهاد رجبعلی از تظاهرات و درگيری هاي پنج شنبه تهران 27 تیر» خبر ويژه - گزارشي از حضور صدها هزار نفر از حاميان موسوي در نماز جمعه تهران به امامت هاشمي رفسنجاني
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! رسوايیاش تنها برای معظم له باقی ماند، فرهاد رجبعلیچطور شده که هر آن که از پس انتخابات در بند شده، به يک باره به تحول رسيده است و منکر گذشته خويش؟ چه بر آنان گذشته که هيچ يک از اصلاحطلبان ديروز در دادگاه امروز در زندانهای ايران اصلاح طلب نماندهاند و جملگی از سعيد حجاريان گرفته تا سعيد شريعتی اعتراف به انحراف و اشتباه میکنند؟ چطور شده است که سعيد شريعتی با دستپاچگی قبل از آنکه کيفرخواستش صادر شده باشد، لب به اعتراف میگشايد و از دادگاه طلب بخشش میکند؟روزهايی نزديک است که قرار است همه را در غم و ماتم فرو برد از برای شکافته شدن فرق سری، اما ديگر مجالی نمانده که ظالم امروز بزرگانمان را چنان به اسيری آورده است و قدرتنمايیهايش را در به بند کشيدن آنان کرده است که آتش بر دل هايمان انداخته. با ديدن تصاوير دادگاه فرمايشی چهارم که کلکسيونی از چهره های فرهيخته و نخبه کشورمان بود، مويه بر داستانهای ساختگی مضحک است که خود نظاره گريم و زار می زنيم که چه میکند ابليس پيروز مست بر بزرگانمان و نيازی به روايت و خيالپردازی نيست. هر آنکه ذرهای وجدان دارد، هنگام ديدن تصاوير دادگاه بی اختيار اشک هايش جاری میشود که چه روزگار غريبی ست که بیشرمانه تبسم را بر لبها جراحی میکنند و ترانه را بر دهان. بی شک دادگاههای فرمايشی و زنجيره ای جمهوری اسلامی در محاکمه روشنفکران ايران از برای ارضا گشتن يک نفر بيش نيست؛ ورنه که افکار عمومی به کمال میداند اصل موضوع را. اميد دارم همانطور که سربازان گمنام امام زمان در بازداشتگاه کهريزک در صور جنسی و با دختران و پسرانمان خود را ارضا کردند و عقده گشايی جنسی، معظم له نيز از ديدن حالت نزار روشنفکران در بند که اعتراف به اشتباه و انحراف از خط ولايت اش کردند، به اندازه کافی ارضا ذهنی شوند و آنچنان ارضا که کوته باقی عمر را پيروز مست سور اعترافات روشنفکرانمان را بر سفره حکومتشان بنشينند و اجازه دهند نفسی بکشند امثال بهزاد نبوی که از هوای مسموم دادگاه تاب نداشت. وقتی نبوی را ديدم که خسته دل دست زير چانه گذاشته و به کف دادگاه خيره شده، ناخودآگاه با تصويرش بر صفحه تلويزيون حرف زدم که چريک پير! هيچ کم نشده از بزرگیات در لباس بی رنگ و چروک زندان. وقتی صفايی فراهانی را در لحظهای ديگر ديدم که دست بر صورت گرفته و از فرط ناراحتی سر به پايين انداخته و انگشت بر ابرو می کشد، گريهام شدت گرفت و در دل گفتم: بلند کن سرت را مرد! آنکه در لباس قاضی ست و او که شال دادستان بر گردن دارد بايد سر به پايين اندازد که شما همواره سربلند هستيد نزد افکار عمومی که آنان قضاوت ديگر میکنند از اين بی دادگاه اسلامی. شما اعتراف کنيد! هر آنچه میخواهند بگوييد. بگوييد پشيمانيد؛ اعتراف کنيد به قصد براندازی بوديد؛ تائيد کنيد که از بيرون مزرها پول گرفته ايد که با اعترافاتتان اذهان جامعه نتيجه ديگر گرفته است. برای اين سخن نيز سندی دارم از جنس پرسشی که در جامعه افتاده است که چطور شده که هر آن که از پس انتخابات در بند شده، به يک باره به تحول رسيده است و منکر گذشته خويش؟ چه بر آنان گذشته که هيچ يک از اصلاحطلبان ديروز در دادگاه امروز در زندانهای ايران اصلاح طلب نماندهاند و جملگی از سعيد حجاريان گرفته تا سعيد شريعتی اعتراف به انحراف و اشتباه میکنند؟ چطور شده است که سعيد شريعتی با دستپاچگی قبل از آنکه کيفرخواستش صادر شده باشد، لب به اعتراف میگشايد و از دادگاه طلب بخشش میکند؟ به گمانم اعترافنامه سعيد حجاريان سندی خواهد شد بر تائيد تمامی گفتههايش در باب نظام جمهوری اسلامی و آنجا که در دادگاه اعلام کرد که نظام جمهوری اسلامی ايران نظام سلطانيسم نيست چنان رندانه بود که از ديد بازجوهايش نيز پنهان ماند و با تنی زخمی و صدای بی صدا اما فرياد زد که سی سال مقام معظم رهبری تاج را با عمامه تعويض کرده و آحاد جامعهاش را رعيتی بيش نمیداند و نمیپندارد. اعتراف سعيد حجاريان به نفی سلطانيسم اسلامی در ايران در بیدادگاه اسلامی خود دليل صحت تسلط نظام شاه و رعيت شد. باری، می توان مثنویها نوشت که بسياری نيز نوشتهاند در حقارت و ناتوانی بانيان اين بیدادگاه، اما بالاخره همه بزرگان دربند امروز، فردا روزی آزادی خواهند شد و همه حقايق را خود عيان میکنند که در زندان چه بر آنان اتفاق افتاده و از برای چه علت در بی دادگاه اسلامی گفتند که زمين گرد نيست و به دور خورشيد نمیگردد و تنها گردشش به دور سر مقام معظم است که جانشين امام زمان در عصر غيبت است چنان که در گذشته نيز چنين گشت و رسوايیاش تنها برای معظم له باقی ماند. Copyright: gooya.com 2016
|