پنجشنبه 2 مهر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آقای هاشمی، مطالبات ما مشخص است، يک قدم هم عقب نمی نشينيم، محمدرضا شکوهی فرد

mrshokouhifard@gmail.com

از فهوای کلام رهبری در مراسم نماز عيد سعيد فطر چنين بر می امد که نظام درصدد آنست که به قول معروف با اندک کارتهای باقی مانده جهت تلطيف فضا بسود خود بهره جويد.
چگونه؟
تاکتيک های مختلفی که البته ماهيتی يکسان و شمايلی متفاوت داشتند از سوی حکومت بکار بسته شد تا فضای بحرانی موجود را بخواباند. از سرکوب و باز داشت رهبران ميانی جنبش و هزاران نفر از نيروی اجتماعی آن گرفته تا رواداری اقسام بی سابقه کشتار و تهديد و هتک و شکنجه که اين آخری چنان بود که بی شک اوراق کتاب قطور تاريخ در وصفش خالی نخواهد ماند، تا برگزاری دادگاه های نمايشی و پخش سريالهای اعتراف های آنچنانی که جز ساده انگاران و حکومت باوران مسخ شده ، ذهن هيچ فرد و جريانی را تغذيه نمی کرد و نمی کند و نخواهد کرد تا تهديد به سلب امنيت عرفی و حقوقی از رهبران جنبش و ...
همه و همه اين تاکتيک ها که از ستاد فرماندهی کودتا صادر می شد، به انواع مشخص به شکست منتهی شد و جز بی آبرويی، دستاوردی برای نظام در برنداشت.
اکنون اما استراتژيستهای حاکميت دريافته اند که اگر هم کارت های محدودی بر بازی کردن در دست نظام باشد( که البته به عقيده اين حقير کارتی ديگر برای بازی وجود ندارد)، مهمترينش سرمايه گزاری بر روی شريانهايی از حرکت اعتراضيست که استعداد تن داد به نوعی سازش، مصالحه و آشتی را داشته باشند . در حقيقت اعمال اين سياست از سوی نظام از آنروست که به خوبی دريافته اند ابتکار عمل از دست نظام به دست جنبش افتاده و اين طبعا از ديد آنان خطری جديست که هويت نظام را با چالش مواجه می سازد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اما اين شريانها، و افراد يکه بدان متصل است، کيستند؟
بر خلاف آنچه برخی از علمای نفرت زده قوم که جز سياه و سپيد رنگی نمی شناسند و دوست دارند تصور نمايند، اينان در جرگه اصلاح طلبان هستند، نه آقای هاشمی، نه آقای ناطق نوری، نه آقای روحانی و نه معدودی از وابستگان نحله ايشان، هيچگاه در جرگه اصلاح طلبان، حداقل انچه ما و جامعه از رويکرد اصلاحيون می شناسيم و دريافته ايم، نبوده اند.
برگزاری اجلاسيه جديد مجلس خبرگان رهبری به رياست آقای هاشمی اگر چه به باور بسيارانی می توانست به عنوان فرصتی سرنوشت ساز جهت تغيير مسير يا صورت پذيری اصلاحات بنيادين در ساختار نظام تلقی شود و البته نشد، اما به زعم من آنچه بيش از پيش در اين جلسه مشهود و مقرون به حدس است، تلاش همزمان برخی ازسياسيون و اعضای اين مجلس در جهت رسيدن به فصول ظاهرا مشترکيست که بسترساز دستيابی به يک توافق ، آشتی يا سازش در سطح کلان شود.آشتی يا سازشی که خروجی مستقيمش، تزريق ثبات به حاکميت و رفع بحران خطير از مقابل سيستم خواهد بود. تلاشهايی که ديديم هيچ بازتابی در بيانيه پايانی اجلاس نداشت.
اما به هر حال بايد قبول کرد اراده هايی در جريانست تا رويکرد سازشکارانه برخی را بر جنبش سبز تحميل کند، هر چند مواضع اخير مهندس مير حسين موسوی خاصه نامه مهمشان به آيت ا... العظمی منتظری تا حدود زيادی بر احتمال تفوق تلاش های مذکور خط بطلان کشيد و نشان داد کار برای نظام از حدودی که تصور می کرد گذشته است.
اما باز هم برخود لازم می دانم ، پيرامن آنچه برخی از سياسيون از جمله آقای هاشمی و احباب خيمه معزولشان در باب امکان رسيدن به يک توافق از طريق دالان های مستتر سياست تصور می کنند، توضيحاتی در حد استعداد نظر خويش ارائه دهم.

کمتر کسيست که در اين مهم که آقای هاشمی بيش از هر چيز دلسوز نظام است و اين دلسوز صورتی و باطنی حقيقی دارد، شک روا دارد و اندک ترديدی .
اين مهم و تاييد ان نمی تواند به اينجانب به عنوان حلقه ای از زنجير سبز اميد اجازه دهد که بواسطه آن، آقای هاشمی را مطرود و محکوم دانم . بنابراين از انجا که به اين جمله اميل زولا علقه بسيار و اعتقادی عميق دارم که يک بورژوای شکم پرست هم می تواند يک آزاديخواه تمام عيار باشد، از رواداشت هر گونه تحليلی که آقای هاشمی را در تعريفی حاق، هدف قرار دهد ، اجتناب می ورزم.
اما اين مانع نخواهد شد که از آقای هاشمی و همفکرانشان بخواهم به برخی مسائل که می تواند آنان را از کج راهه ای که قرارست بپيمايند برحذر بدارد، متوجه کنم.
برای واکاوی اين مسائل، بهتر است ذهن را منعطف به پاسخی نماييم به پرسش ذيل.
آيا رويکردی که آقای هاشمی و البته جمعی ديگر از دلبستگان نظام سالکش هستند، منجر به نتيجه دلخواهشان خواهد شد؟
برای پاسخ به اين سئوال نيز، لزوما می بايد ويژگی های معين خيزش اخير اجتماعی در ايران ، مد نظر قرار گيرد.
شايد تا يک هفته پس از انتخابات چنين استعدادی در جامعه وجود داشت که به شکل مشخص در چارچوب يک توافق و سازش می شد، از صعود بحران به مراحل کنونی جلوگيری کرد و کنترل اوضاع را بدست گرفت، آنهم البته تنها با دادن امتيازات معين به معترضان قابل دستيابی بود که البته بی ظرفيتی مسبوق حاکميت امکان تفوق چنين رويکردهايی را از بين برد، اما اکنون با گذشت سه ماه از انتخابات، ريشه های اعتراض در بطن اذهان عمومی تعميق گشته و حوزه مطالبات جامعه معترض، چنان تعريض شده که امکان راهيابی در چارچوب سيستم فعلی با شناسه های شناخته شده اش که هر يک دستی در هتک و تعدی و تجاوز به حقوق و اعتماد ملت داشته اند، بعيد از نظر می نمايد.
بنابراين اين جنبش هر چند در مطالبه محوری خواه اين مطابات هر کيفيتی که داشته اند و دارند، با جنبش های ماضی خود مشترک است اما در تعهد نيروی اجتماعی آن به اعمال اين مطالبات، به غايت جلوتر از اسلاف خود نه تنها در ايران بل در بسياری از تجربيات همگن خويش حرکت می کند.
پس ويژگی نخست مطالبه محوری مسئولانه استعداد انسانی اين جنبش است. بازتاب اين مطالبه محوری را می توان در شکل رفتار عناصر موثر جنبش نظير مهندس موسوی و آقای کروبی و تا اندازه ای آقای خاتمی نيز به نظاره نشست.
در حقيقت تفاوت ديگری که ميان اين ماهيت اين جنبش با جريان های مشابه خود طی چند دهه معاصر تاريخ سياسی ايران و تا حدودی جهان وجود دارد، در مناسبات مديران فوقانی جنبش و پايوران اجتماعی آنست.
مردان و زنان و جوانان متعلق به طبقات مختلف و بعضا متزاد سياسی ، فرهنگی و اقتصادی جمله در صفوفی مشترک، با شعارهايی مشترک، اهدافی مشترک را دنبال می کنند.
اين شعائر و اهداف همگی بر انگيخته از شکل نمايانی از خودآگاهی متعهدانه سياسی اجتماعی نسل امروز و البته به مقياس بسيار زيادی، پدران و مادران همين نسل است، که خود و فرزندانشان، قربانی عدم شناخت انان و رهبرانشان از جامعه و استبعاد از دورانديشی بود که منجر به حالی شد که داريم.
همين خودآگاهی ستايش برانگيز که سودايش حاد و مطلق نگرانه نيست و البته ديگر به اقل ها نيز دلخوش نمی کند، سبب شده، نمودار سياست گزاری اين جنبش افقی باشد و ديگر مثلا مانند تجربه منفی انقلاب اسلامی سير حرکتی و برآيند و سرفصل جنبش، برآمده از مجموعه القائات ديکته وار رهبرانی که خود و تفکرشان را غالب بر نيروی اجتماعی می شمارند، نباشد و اينبار در حقيقت اين رهبران جنبشند که کارگزاران و متوليان ديکته های جامعه هستند و اين شاخصه بارز اين جنبش است. شايد بتوان حوزه اين تفاوت را به جنبش مشروطه نيز بسط داد که در ان جنبش نيز حرکت امروزين مناسبات جامعه و رهبران از ماهيتی به شدت متفاوت برخوردار بود.
پس ويژگی مهم ديگر جنبش فعلی ملت ايران، مناسبات خطی نيروی انسانی آن با رهبران خود است. اين فی الواقع شناسه مهمی در تصديق پويايی و اصالت حرکت اعتراضی مردم است. مهندس موسوی، حجت الاسلام کروبی و آقای خاتمی به عنوانی بخش موثر ی از عناصر مهم سياسی جنبش، بيل خود نمی زنند و بار خود نمی برند و دهان ملت به نديده ها و نخورده ها شيرين نمی کنند. بل نه فرمانبر که فرمانبردار ملت هستند و فهوای مفهومی چون ميزان رای ملت است را به نيکی دريافته اند و مومنانه و مسئولانه بر خود ديده اند يک قدم از آنچه اين ملت به عنوان مطالبات اساسی که برگشت پذير هم نيستند، عقب نشينی ننمايند.

سوم ويژگی اين جنبش که ان را از حرکت های قبلی تميز می دهد، رويکرد مدنی مشهوديست که شاهدش هستيم. چه در بدنه اجتماعی و چه در ميان رهبران نمود عينی دارد. اين رويکرد مدنی بدين دليل می گويم ويژگی تميز دهنده است زيرا با غور تبارشناسانه در حرکت های گذشته خاصه جنبش مشروطه و انقلاب اسلامی، می توان بوضوح دريافت که مطالبات مدنی که جنبش انها را نمايندگی می کنند چه از ديد کيفی خود مطالبات و چه از نگاه تعميق ادراکی ان از سوی نيروی اجتماعی، به غايت گسترده تر و وزين تر است.
فی الواقع بعيد است اهل نظری يافت شود که به جنبش اعتراضی امروزين فعال در ايران، صرفا به مثابه حرکتی ناشی از تبارز يک اختلاف سياسی حاد در سطح کلان حاکميت بنگرد. شايد ، بله شايد اين اختلافات که سبغه ای مشخص و کيفيتی عميق داشته ، زمينه خاصی را برای خروش ملت فراهم آورده باشد اما قطعا نه آن افتراقها موجب بوده و نه تولد اين جنبش محدود و بسته به...........
بنابراين توصيه ما به آقای هاشمی اينست که اگر چه شما را بخاطر مصلحت انديشی های گاه و بيگاهتان که جز عايدی برای حاکميت هيچ فايده ای عايد ملت نکرده، محکوم نمی کنيم اما صادقانه از شما می خواهيم با تآنی و تعمق در ماهيت حرکت امروز ملت، مرتکب اشتباهاتی نشويد که شانس تبديل شدن شما به يک نه قهرمان راه آزادی بل سياست مداری مسئول که در بزنگاهی مهم رويکردی متفاوت داشت از شما گرفته شود.
ما يک قدم عقب نمی نشينيم، آقای هاشمی، خواسته هامان مشخص است.
اگر تا ديروز ابطال انتخابات و آزادی زندانيان و التيام زخم ديدگان را مطالبه می کرديم، اکنون مزيد بر اين خواست ها محاکمه اعضای ستاد کودتا از صدر تا ذيل، عزل رهبری از مقامی که شايسته اش نيست و بر گزاری يک رفراندوم عمومی جهت تغيير ماهيت نظام را می خواهيم و بدانيد که به اين خواسته خواهيم رسيد. باور کنيد حتی يک قدم عقب نمی نشينيم و اين حرکتی نيست که با اجماع توافق برخی از دلسوزان نظام، نه ملت!!!، و امضای يک بيانيه يا اتفاقی کتبی، عقب بنشيند.
فکر می کنم خروش حماسه آفرين ملت در روز قدس و خاصه نامه آقای موسوی به آيت ا... منتظری پيام روشنی برای شما باشد مبنی بر اينکه خط ما از نظام کاملا جداست.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016