دوشنبه 6 مهر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آسيه باکری فرزند حميد باکری: رفقای آقای احمدی‌نژاد از پدرم خواسته بودند در تلويزيون توبه نامه بخواند، اعتماد

اعتماد: در جنگ همه ديده می‌شوند. از گلوله های سربی تا سرداران جنگ. از سياستمداران پشت پرده تا فرماندهان عالی رتبه. از خاکريز و شيار و تنگه تا هواپيما و هم پيمانان سياسی و ديپلماتيک. اما بعد از جنگ بعضی ها اصلاً ديده نمی شوند يا کمتر ديده می شوند. اين ناديده شدگان يا کمترديده شدگان سهمی کمتر از فرماندهان که حمله و دفاع را اداره می کنند، ندارند. پيوندهای عاطفی ميان اميران و سرداران با اينان فضايی می آفريند که موضوع جنگ را متمايز می کند. بعد از جنگ به نام خانواده شهدا خيلی ها خيلی کارها کردند. خيلی ها خيلی حرف ها زدند. خيلی ها هم به خاطر همين خيلی کارها و خيلی حرف ها به خيلی جاها رسيدند. يادم می آيد در بحبوحه رای اعتماد به صادق محصولی وقتی حرف های فاطمه چهل اميرانی (همسر حميد باکری) را چاپ کرديم، يکی از همين خيلی ها که خودشان را وارث تام و تمام جنگ و شهادت و رزمندگان می داند بر ما خرده گرفت که ديگر سراغ خانواده شهدا نمی رويم.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اين بار به بهانه هفته دفاع مقدس نه سراغ سرداران که پای سخنان دو تن از ناديده شدگان جنگ نشسته ايم؛ مهدی همت فرزند سردار دلاور ايران زمين حاج محمدابراهيم همت و آسيه باکری فرزند شهيد حميد باکری. سخنان مهدی و آسيه تعديل شده است. همه آنچه را در سينه داشتند با ما هم نگفتند اما آنچه گفتند در توان محدود ما نبود. باشد آنان که شهدا را دستاويز يورش به ديگران می کنند همين حرف ها را بشنوند شايد به خود آيند و به اين پرسش پاسخ بدهند؛ بعد از شهدا چه کرده اند؟

-هنگام شهادت پدرتان چند سال داشتيد؟
۲۶ ساله هستم و هنگام شهادت پدر، ۱۱ ماهه بودم.

-چندمين فرزند خانواده شهيد باکری هستيد؟
من دومين فرزند شهيد باکری هستم.

-نسبت به نام باکری چه حسی داريد؟
اين اسم يک مسووليتی به همراه می آورد و يک شجاعت خاصی لازم است تا بتوانيم از آن استفاده کنيم به همين دليل چون احساس می کنم هنوز فرد کاملی نيستم، از اين اسم استفاده نکردم.

-علت اين عدم حضور و فراموش کردن کسانی چون شما يا فرزندان شهيد همت و حتی شهيدان ديگر را واضح تر برايمان بگوييد. چرا فقط در مناسبت های خاص، تصاويری از امثال پدر شما پخش می شود؟
من علت را در دو چيز می بينم. در اين سال ها به صورت منفی از نام شهدا استفاده کرده اند. با وجهه يی که در ديد مردم از شهدا ساخته اند، تصور مردم را تغيير داده اند. به فرض،مردم می گويند ما فکر کرديم شما خانواده شهيد باکری هستيد و زندگی آنچنانی داريد. در مورد شهيدان بد عمل شده. هرجا خواستند از شهدا استفاده کردند. اينها شهدا را به نام خودشان کرده اند. يکسری از کسانی که هرگز در جنگ و جبهه حضور نداشتند، خانواده شهدا را کنار زده اند. کسی نمی پرسد خانواده شهيد باکری چه نظری دارد. به سراغ کسانی می روند که هيچ نقشی در جنگ و شهادت نداشتند. از آنجا که من در مدرسه شاهد درس خوانده ام بسياری از دوستان من بودند که کسی به سراغ آنها نمی آمد. آنها فقط ادعای احترام به ارزش های شهدا را دارند. ولی واقعاً کاری انجام نمی شود و مردم فکر می کنند اکنون چه امتيازی به خانواده های شهدا تعلق می گيرد. در واقع کسانی که از اسم شهدا استفاده می کنند تنها به دنبال منافع خود هستند، نه منافع کشور.

-از خاطراتی که مادرتان در مورد پدر، برايتان نقل کرده می توانيد نمونه يی برايمان عنوان کنيد؟
مادر من، وجهه پدرم را در خانه بسيار پررنگ کرد. در واقع برای من و برادرم احسان، پدرم و عمويم، يک الگوی واقعی هستند. مادرم هميشه می گفت پدرم فرد صادقی بود و به تمامی مردم احترام يکسانی قائل بود. آنها مردمی بودند نه به معنای مردم فريب. مردم را آن گونه که بودند می پذيرفتند و اين طور نبود که تنها برای مردمی ارزش قائل باشند که با اعتقادات آنها همسو باشند. مردم را آن گونه که بودند، قبول داشتند. پدرم عاشق خانواده و زندگی اش بود. چيزی که من را ناراحت می کند اين است که می گويند اين افراد، عاشق شهادت بودند. در حالی که پدر من، در عين حال که عاشق همسر و فرزندانش بوده است برای ادامه راه امام به شهادت رسيد.

-از سختی هايی که در اين دوران داشته ايد يا تجربه های تلخی که از طرف مادرتان نقل شده، برايمان بگوييد.
من دوران کودکی خودم را به ياد ندارم. فرزندان شهدا بسيار سريع بزرگ می شوند. نقش کودکی چندانی نداشتم. يکی از سختی هايی که آن موقع مادرم متحمل شد، آن بود که در آن زمان به همسر شهدا که می خواستند به تنهايی فرزندانش را بزرگ کنند، حرف و حديث های فراوانی می گفتند و به آنها نگاه خاصی داشتند. من آن موقع اين ناراحتی مادرم را از آن صحبت ها و نگاه ها احساس می کردم. در واقع مادرم هم نقش مادر و هم نقش پدرم را برای ما ايفا کرد به همين خاطر هيچ گاه نتوانست نقش مادری خود را به خوبی ايفا کند. تمامی فرزندان شهدا اين خلأ را هميشه داشته اند که مادرشان به طور کامل نه، توانسته مادر باشد و نه توانسته نقش پدر را به طور کامل برايشان ايفا کند. در واقع ما به اندازه نه پدر داشتيم و نه مادر. با توجه به اينکه من بچه حساسی بودم و هميشه به دليل نبودن پدرم گريه می کردم اين مساله سختی بسياری را برای مادرم ايجاد می کرد.

-در اين سال ها چه کسانی از مسوولان در کنار شما حضور داشتند؟
از مسوولان که کسی حضور نداشت. آقای نصرت الله کاشانی و آقای عبدالعلی زاده، هميشه در کنار ما بودند و در دوران کودکی ما محبت بسياری نسبت به من و برادرم داشتند. در اين ميان آقای کروبی نيز نظر مثبتی نسبت به ما داشتند. يک بار هم آقای محسن رضايی به منزل ما آمدند. در واقع می توانم بگويم در مواقع خاصی به ياد شهدا می افتند. مثلاً در سالی که بحث حمله امريکا به ايران تشديد شد، يکی از مسوولان خانواده شهدا را دعوت کرد. اينکه کسی از مسوولان به صورت مستمر جويای احوال ما باشد، اينچنين نبوده است.

-تعلق داشتن به خانواده شهدا همواره به عنوان يک سرمشق و الگو در جامعه تبليغ می شده است. آيا شما انطباقی بين اين تبليغ و واقعيت ها می ديديد؟
بزرگ ترين مساله من اين است که اکنون به آن شک کرده ام. يک نفر از مسوولان به من پاسخ دهد که ما اين ميزان سختی و مشکلات را تحمل کرديم و پدرمان شهيد شد، اکنون چه چيزی را به دست آورده ايم؟ مادرم شخصيت بسيار والايی از پدرم برايم ترسيم کرده بود، به خاطر همين من سرم را بالا می گرفتم و با غرور می گفتم من دختر باکری هستم و می گفتم پدرم به شهادت رسيده که وضعيت مان بهتر شود. ما کمبودهای بسياری داريم. در واقع تمامی خانواده های شهدا کمبودهای بسياری دارند. يک نفر پاسخگو نيست. من بارها از مادرم می پرسم که چرا پدرم رفت؟ پدر به شهادت رسيد که اين وضع ما باشد؟ به قول پرويز پرستويی در فيلم موج مرده که می گفت؛ «ما را فرستادين جنگ و گفتيد شما برويد ما حواس مان به خانواده شما است.» اما در عمل چه شد؟ شهدا به وظيفه خود عمل کردند و شهيد شدند آيا ديگران هم به وظايف خود عمل کردند؟ در واقع شهدا رفتند. اين افراد به شهادت رسيدند. برای مردم جنگيدند که وضعيت خوب و قابل قبولی داشته باشند. اما اوضاع مردم بدتر هم شد. يک نفر بايد به تمامی خانواده های شهدا که خون شان را در راه اين کشور فدا کردند پاسخگو باشد. هميشه پدر و عمويم می گفتند مردم بايد در حکومتی همانند حکومت عدل علی زندگی کنند. من اعتقاد دارم هيچ گاه حکومت عدل علی اتفاق نخواهد افتاد چون هيچ کس حضرت علی نخواهد شد. هيچ کدام از آن آرمان ها و اهداف، تحقق پيدا نکرد. در مسائل کوچک تر هم اتفاقی نيفتاد. در مساله اقتصادی و معيشت مردم مشکلات زيادی وجود دارد. حداقل اقتصاد مردم وضعيت مناسبی داشته باشد، بقيه مسائل اعم از آزادی بيان و... هيچ. اولين خواسته مردم اين است که وضع اقتصادی شان درست باشد. اين همه سال است جنگ تمام شده اما کسی از مسوولان نيست که برود وضعيت خرمشهر و آبادان را ببيند. هيچ گونه رسيدگی به آنجا نمی شود. گويا قرار بوده فقط يک تعدادی شهيد شوند. آرمان هايی که از آن دم می زدند هم اجرا نشد. کسانی که اکنون در پست هايی مشغول به کار هستند، هيچ شباهتی به شهدا ندارند. به اسم آرمان شهدا سختی های بسياری را بر مردم روا داشته اند. در اين سال ها شهيدان را تبديل به چوبی کرده اند و بر سر مردم کوبيده اند. به قول مادرم با بيرون بودن موی دختران مان خون شهدايمان پايمال نمی شود. زمانی که دختری به دليل فقر و نداری مجبور به خودفروشی شود، آن زمان خون پدر من پايمال می شود. البته اين اتفاق اخير باعث شد مردم بفهمند موضع ما چيست و ما در کجا ايستاده ايم و موافق با اين روند و اين نحوه برخورد نيستيم.

-به اتفاقات اخير اشاره کرديد. نظرتان در مورد اتفاقات اخير و نوع برخورد با مردم چيست؟
چگونه است کسانی که ۳۰ سال چه خوب و چه بد برای اين انقلاب زحمت کشيده اند، يک شبه ضدانقلاب می شوند؟ پسر شهيد بهشتی يک شبه بد می شود؟ من با دروغگويی به مردم مخالفم چون پدرم دروغگو نبود. پدر من به اين دليل به شهادت رسيد که مردم آزاد باشند. کسی هرگز از پدر يا عموی من نشنيده که به دليل اعتقادات و مذهب شان به کسی سخت بگيرند يا عنوان کنند چون من اين گونه فکر می کنم شما هم بايد همانند من بينديشيد و اعتقادات من را دنبال کنيد. پدر من شهيد نشد که نيروهای ويژه اقدام به ضرب و شتم من با باتوم بکنند. شهيد همت نرفت که فرزند و همسرش را ضرب و شتم کنند. آنها انقلاب نکردند و اين همه هزينه پرداخت نکردند که وضعيت اين گونه شود. چگونه است ما که خانواده شهدا هستيم، يک شبه می شويم برانداز؟، و متهم به مصاحبه با رسانه های بيگانه می شويم؟ من نمی دانم چرا تا اين حد به شعور ما توهين می شود؟ زمانی که مردم موضع گيری مادرم را ديدند متوجه شدند ما در چه جبهه يی هستيم. فهميدند ما مخالف تحميل مسائل به مردم هستيم. من به دنبال پاسخ هستم. واقعاً دچار سردرگمی شده ام. ما اين ميزان مصيبت و سختی را تحمل نکرديم که ضدانقلاب ها بيايند و بگويند ديديد چگونه با مردم رفتار کردند. ديديد به شما گفتيم که در نهايت انقلاب، اين گونه می شود؛ کسانی که ما در مقابل آنها ايستاديم. تمامی اقدامات نامناسب ديگران را توجيه کرديم اما مگر حوادث اين روزهايی که سپری شد، قابل توجيه است؟

-فکر می کنيد اگر پدرتان زنده بود چه نظر و ديدگاهی در مورد اين اتفاقات و برخوردها داشت؟
آن موقع که پدرم زنده بود، از او خواسته بودند جلوی تلويزيون توبه نامه قرائت کند. نامه يی که مادر من پيش از انتخابات نوشت در مورد همين مساله بود. پدر من را همين رفقای آقای احمدی نژاد و آقای محصولی از سپاه تصفيه کردند و از او خواسته بودند توبه نامه بخواند. در واقع آنها بودند که پدرم را از سپاه بيرون کردند. چه شد که اين آقايان، امروز مدافع شهدا شده اند؟ چگونه است کسی که با پدر من که بعدها شهيد شد، اين گونه رفتار کرد، امروز پست و مقام بالايی می گيرد؟
زمانی که پدر من شهيد شد در اروميه شايع شد که پدرم شهيد نشده بلکه به عراق پناهنده شده، تنها به اين دليل که پدرم جنازه نداشت، هيچ گاه در مصاحبه های تلويزيونی به مادرم اجازه ندادند، تعريف کند چه اتفاقی برای پدرم افتاد و هميشه اين مسائل سانسور شده اند. من خوشحالم که پدرم نيست اين روزها را ببيند. تمامی باورهای من در اين سال ها شکسته شد. در واقع نظام جمهوری اسلامی که من نوعی می توانستم مدافع آن باشم، ذره ذره مدافعانش را از دست داد. اين همه هزينه پرداخت کرد که چه چيزی را به دست بياورد؟ شايد اگر پدر و عموی من هم اين روزها بودند مجبور می شدم در زندان به ملاقات شان بروم يا اعترافات شان را از تلويزيون ببينم. مردم اين روزها به خوبی دروغ را از راست تشخيص می دهند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016