یکشنبه 12 مهر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

خاطرات سرلشگر فيروزآبادی از چگونگی آغاز انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها: انقلاب‌ فرهنگی‌ هنوز هم‌ تحقق‌ پيدا نکرده‌ است، ايسنا

رييس ستادکل نيروهای مسلح نظر به اهميت انجام انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها وچگونگی آغاز آن، خاطرات خود را منتشر کرد.

به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاری دانشجويان ايران(ايسنا) سرلشکر بسيجی سيدحسن فيروزآبادی در بيان اين خاطرات آورده است: در اوائل پيروزی انقلاب اسلامی، حادثه‌ بسيار مهم‌تری‌ اتفاق‌ افتاد و آن‌ طراحی‌ و اجرای‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ بود، انقلاب‌ فرهنگی‌ که‌ به‌ نظر من‌ هنوز هم‌ تحقق‌ پيدا نکرده‌ است‌.

در آن‌ روزها با توجه‌ به‌ فرمايشات‌ مکرر حضرت‌ امام (ره‌) راجع‌ به‌ ضرورت‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ در دانشگاه‌ها از يک‌ طرف‌ و از سوی ديگر با توجه‌ به‌ لانه‌گزينی‌ گروهک‌های‌ ضد انقلاب‌ حتی‌ گروهک‌های‌ مسلح‌ ضدانقلاب‌ در محل‌ دانشگاه‌ها، دانشجويان‌ مسلمان‌ خون‌ دل‌ زيادی‌ می‌خوردند.

بديهی‌ است‌ که‌ بايد دانشگاه‌ها به‌ عنوان‌ مراکز آموزش‌ عالی‌ نظام‌ مقدس‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ايران‌ و محل‌ تربيت‌ کادر سازندگی‌ آينده‌ انقلاب‌ تطهير می‌شد و بايستی‌ کتاب‌ها، جزوه‌ها، درس‌ها، اساتيد، معلم‌ها، مربی‌ها، کتابخانه‌ها، وسايل‌ کمک‌ آموزشی‌ و همه‌ چيز بر اساس‌ تفکر انقلاب‌ اسلامی‌، سازمان‌ جديدی‌ به‌ خودش‌ می‌گرفت‌؛ اين‌ کار با عنوان‌ فکر انقلاب‌ فرهنگی‌ مطرح‌ بود برای‌ اين‌که‌ چنين‌ کاری‌ انجام‌ بشود دانشجويان‌ مسلمان‌ دانشگاه‌های‌ سراسر کشور با هماهنگی‌ محرمانه‌ای‌ که‌ انجام‌ دادند و ما در گروه‌ برنامه‌ريزی‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ در دانشگاه‌ و مراکز آموزش‌ عالی‌ مشهد بوديم‌ کار را دنبال‌ کرديم.

يکی‌ دو ماهی‌ کار برنامه‌ريزی‌ برای‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ انجام‌ شد، طراحی‌ها صورت‌ گرفت‌ که‌ شروع‌ کار چگونه‌ باشد، کنترل‌ چگونه‌ باشد و بعد حرکت‌های‌ بعدی‌.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


البته‌ بد نيست‌ من‌ همين‌جا عرض‌ بکنم‌ که‌ در شرايط‌ سال‌های‌ آغازين‌ پيروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ بنده‌ و دوستان‌ من‌ به‌ عنوان‌ جوانان‌ و دانشجويان‌ مسلمان‌ و علاقه‌مند به‌ مذهب‌ و انقلاب‌ و رهبری‌ حضرت‌ امام‌ خمينی(ره‌)، معمولاً تفکرات‌مان‌ اين‌ بود که‌ وظيفه‌ ما سربازی‌ است، هرچه‌ که‌ دستور داده‌ می‌شود و هر برنامه‌ای‌ که‌ خواسته‌ می‌شود امام‌(ره‌) اراده‌ و اشاره‌ می‌فرمودند، ما بايستی‌ اجرا بکنيم‌.

قبل از فرمان‌ حضرت‌ امام‌(ره‌) برای‌ تشکيل‌ جهاد سازندگی‌ و...، همين‌ دانشجويان‌ بر صحنه‌ خدمت‌ محرومان‌ روستاها آورده‌ بودند و تصور عملی‌ ما اين‌ بود که‌ افراد صاحب‌ فکر و افراد برنامه‌ ريز، سياست‌گذاری‌، در مرکز کشور هستند به طوری‌ که‌ اگر دانشجويان‌ حرکت‌ حماسی‌ را شروع‌ کنند و موانع‌ را بردارند، آن‌ها کارها را به‌ خوبی‌ دنبال‌ می‌کنند. ولی‌ از اين‌ غافل‌ بوديم‌ که‌ حداقل‌ بايستی‌ ياران امام‌ در سطوح‌ بالاتر را در جريان‌ قرار می‌داديم‌ تا آن‌ها برای‌ تداوم‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ آمادگی‌ کسب‌ کنند و از سوی‌ ديگر اطلاع‌ نداشتيم‌ امام‌(ره‌) عزيز ما، آن‌طور که‌ در ميان‌ جوانان‌، سرباز دارند در ميان‌ برنامه‌ريزان‌ و سياستگذاران‌ سربازان‌ مناسبی‌ برای‌ ايشان‌ به‌قدر کافی‌ وجود ندارد‌ و بسياری‌ از کسانی‌که‌ در سطح‌ بالاتر در ميدان‌ فرهنگی‌ کشور در صحنه‌ بودند و يا مسووليت‌ داشتند تحت‌ تاثير جوسازی‌های‌ سنگين‌ بنی‌صدر و منافقين‌ قرار گرفتند و بعضی‌ حرکت‌ دانشجويی‌ را محکوم‌ کردند و غالباً سکوت‌ اختيار نمودند و برای‌ همين‌ بود که‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ ابتر ماند و ماند و ماند! و مانده‌ است‌!

خب‌، برنامه‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ طراحی‌ شد کارها سازمان‌ پيدا کرد بنده‌ به‌ عنوان‌ سخنگوی‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ در مشهد تعيين‌ شدم‌. و بعد روز موعود فرا رسيد دانشجويان‌ مسلمان‌ در تمام‌ دانشگاه‌ها به‌ موقع‌ برنامه‌ها را اجراء کردند. گروهک‌ها را از دانشگاه‌ها بيرون‌ ريختند و دانشگاه‌ها را از لوث‌ وجود فيزيکی‌ گروهک‌ها و عناصر و تجهيزات‌ و امکانات‌شان‌ تطهير کردند. ولی‌ آن‌ چيزی‌ که‌ باقی‌ مانده‌ بود در دانشگاه‌، کتاب‌ بود و استاد و مربی‌، تجهيزات‌ و سازمانی‌ که‌ بايد‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ را تحقق‌ می‌داد که‌ کار بسيار بزرگ‌تر و عميق‌تر از حرکت‌ اوليه‌ بود لکن‌ ميدان‌دار کافی‌ نداشت‌.

البته‌ اين‌ کار در ساير دانشگاه‌ها‌ مخصوصاً دانشگاه تهران‌ بسيار سخت‌تر، پيچيده‌تر و مشکل‌تر و با دشمنان‌ سرسخت‌تری‌ مواجه‌ بود اما در مشهد هم‌ سرسختی‌ دشمنان‌ کم‌ نبود به طوری‌ که‌ آن‌قدر تهاجم‌ و جنگ‌ روانی‌ دشمن‌ و گروهک‌ها عليه‌ حرکت‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ دانشجويان‌ سنگين‌ بود که‌ تا ظهر روز اول‌ تقريباً غالب‌ اعضايی‌ که‌ در حرکت‌ اوليه‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ شرکت‌ کرده‌ بودند بريده‌ بودند. به‌خصوص‌ اين‌که‌ بنی‌صدر خائن‌ نيز با يک‌ پيامی‌ که‌ داده‌ بود اين‌ کار را محکوم‌ کرد و دلايلی‌ بر رد آن‌ آورده‌ بود.

بنده‌ به‌ عنوان‌ سخنگوی‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ تکليف‌ سنگينی‌ بر عهده‌ داشتم‌، بلندگويی‌ تهيه‌ کردم‌ و بالای‌ سردرِ دانشکده‌ پزشکی‌ مشهد رفتم‌ آن‌جا ايستادم‌، افراد را فراخوانی‌ کرديم‌ و من‌ برای‌ ايشان‌ سخنرانی‌ کردم‌. تحليلی‌ راجع‌ به‌ ضرورت‌ انقلاب‌ فرهنگی‌، پيام‌ حضرت‌ امام(ره‌)، جملات‌ و سفارش‌های‌ ايشان‌ آوردم‌ و به‌ صراحت‌ موضع‌ رييس‌ جمهوری‌ را که‌ از راديو پخش‌ شده‌ بود مغاير سفارشات‌ حضرت‌ امام(ره‌) و راه‌ امام‌ دانستم‌ و محکوم‌ کردم‌ و غلط‌ شمردم‌ و به‌ افراد در صحنه‌ گفتم‌ که‌ با اطمينان‌ به‌ تکليف‌ خود ادامه‌ بدهيد، اين‌ کار بايد‌ به‌ خوبی‌ ان‌شاءالله ادامه‌ پيدا بکند و محصول‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ است‌ که‌ برای‌ ملت‌ انقلابی‌ و مسلمان‌ ما شيرين‌ است‌. و بر تداوم‌ کار تأکيد کردم‌ و بيان‌ شد که‌ سختی‌ و تلخی‌های‌ اين‌ روزهای‌ اول‌ نمی‌شود به‌ معنای‌ تمام‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ گرفته‌ بشود.

تمام‌ خيابان‌ها و کوچه‌های منتهی‌ به‌ دانشگاه‌ مملو از جمعيت‌ مردمی‌ بود که‌ پس‌ از اطلاع‌ از انقلاب‌ فرهنگی‌ به‌ حمايت‌ از دانشجويان‌ آمده‌ بودند. از جمله‌ کانون‌هايی‌ که‌ ما نگران‌ آن‌ بوديم‌ که‌ عليه‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ حرکتی‌ سازمان‌ يافته‌ انجام‌ بدهد، مرکز جنبش‌ منافقين‌ بود؛ که‌ در يکی‌ از خيابان‌های‌ اطراف‌ دانشگاه‌ قرار داشت‌.

سپس پياده‌ به‌ آن‌ منطقه‌ رفتم‌ و از فاصله‌ چند ده‌ متری‌ آن‌جا را زير نظر گرفتم‌. با توجه‌ به‌ اين‌که‌ عناصر زيادی‌ از آنان‌ در باشگاه‌ دانشگاه‌ و بيرون‌ دانشکده‌ها با مردم‌ و دانشجويان‌ درگير بودند، ديدم‌ که‌ يکی‌ از افراد درجه‌ يک‌ منافقين‌ بيرون‌ در با پوشش‌ ايستاده‌ و مراقبت‌ می‌کند. در درون‌ ساختمان‌ هم‌ افراد آن‌ها ساکت‌ و آرام‌ بودند و از آن‌جائی که‌ اين‌ مرکز برای‌ عموم‌ مردم‌ شناخته‌ شده‌ نبود، از بيرون‌ هم‌ هيچ‌گونه‌ تهديدی‌ عليه‌ آن‌ مرکز وجود نداشت‌.

در همان‌ ساعات‌ و لحظات‌ که‌ ما آن‌جا حضور داشتيم‌ اعلان‌ شد که‌ افراد مسلح ‌ کميته‌ انقلاب‌ اسلامی‌ به‌ مقر منافقين‌ حمله‌ کرده و يک‌ نفر از به‌ اصطلاح‌ مجاهدين‌ در داخل‌ آن‌جا کشته‌ شده‌ است‌ در حالی‌که‌ ما که‌ آن‌جا حضور داشتيم‌ شاهد هيچ‌گونه‌ اتفاقی‌ نبوديم‌ و وقتی‌ منابع‌ آن‌ها از بين‌ دانشجويان‌ ديدند که‌ گفته‌ می‌شود ما چيزی‌ نديديم‌ و نشنيديم‌ بلافاصله‌ اعلام‌ کردند از ساختمان‌ مجاور و با سلاح‌ مخصوص‌ تيراندازی‌ شده‌ است‌!

بعد هم‌ اين‌ را «پيراهن‌ عثمان‌» کردند. کشته‌ شدن‌ او را به‌ تمام‌ کشور اعلان‌ کردند فرزند او را که‌ دختر بچه‌ دو ـ سه‌ ساله‌ای‌ بود پيش‌ مسعود رجوی‌ خائن‌ پليد بردند. او را بر سر دست‌ گرفت‌ و«بأی‌ ذنب‌ قتلت‌»گفت‌ و بعد عکس‌ را به‌ همراه‌ اين‌ «بای‌ ذنب‌ قتلت‌» و شعارهای‌ تحريک‌ کننده‌ در سراسر کشور توزيع‌ کردند که‌ رژيم‌ دست‌ به‌ چنين‌ کارهايی‌ می‌زند. البته‌ منافقين‌ قبل‌ از اين‌ نيز حرکت‌ مشابهی‌ انجام‌ داده‌ بودند، آن‌ها در يکی‌ از شهرهای‌ شمال‌ کشور فردی‌ از خودشان‌ را که‌ در حال‌ چسباندن‌ يا نصب‌ پوستر بود يا به‌ هر حال‌ با برنامه‌ريزی‌ قبلی‌ تنظيم‌ شده‌ بود کشته‌ بودند و به‌ عنوان‌ کسی‌ که‌ در جريان‌ مبارزه‌ مجاهدين‌ توسط‌ به‌ اصطلاح‌ آن‌ها فالانژها (بخوانيد ياوران‌ امام‌ خمينی‌ (ره‌) )کشته‌ شده‌، وسيله‌ای‌ برای‌ تبليغات‌ قرار داده‌ بودند و اين‌ بار مرتبه‌ دوم‌ بود که‌ چنين‌ کاری‌ در کشور تکرار می‌شد. اين‌ رفتار منافقين‌ که‌ مربوط‌ به‌ چهره‌ و موضع‌ منافقانه‌ آن‌هاست‌، نقش‌ و تأثير جدی‌ در تحريک‌ جوان‌های‌ هوادار و پيوسته‌ به‌ آن‌ها داشت‌، برای‌ اين‌ که‌ حاضر بشوند دست‌ به‌ کشتن‌ و ترور ناجوانمردانه‌ نيروهای‌ مؤمن‌ و انقلابی‌ و ياران‌ وفادار امام(ره‌) بزنند و موارد ديگری‌ از جمله‌ گچ‌گرفتن‌ دست‌ بعضی‌ دانشجويان‌ منافق‌ و اعلام‌ اين‌که‌ فالانژها دست‌ او را شکسته‌اند نيز انجام‌ شد.

آن‌ روز بحمدالله با سازماندهی‌ که‌ شده‌ بود و با اطلاعی‌ که‌ به‌ مردم‌ در سراسر شهر داده‌ شده‌ بود و همه‌ مردم‌ شهر مشهد به‌ منطقه‌ دانشگاه‌ آمدند و با بسيجی‌ که‌ در آن‌جا صورت‌ گرفت‌، گروهک‌ها عقب‌ نشينی‌ کردند و به‌ حمدالله دانشجويان‌ پيرو حضرت‌ امام‌ و ياور انقلاب‌ پيروز شدند.

روز انقلاب‌ فرهنگی‌ برای‌ ما نکات‌ ظريف‌ ديگری‌ هم‌ در بر داشت؛ فردی‌ عضو کميته‌ فرهنگی‌ جهاد سازندگی‌ خراسان‌ بود و از او حرکت‌های‌ عجيب‌ و غريب‌ ديده‌ می‌شد، خيلی‌ هم‌ مدعی‌ بود. در جريان‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ ديده‌ شده‌ بود که‌ جزو کسانی‌ است‌ که‌ با برنامه‌ ريزی‌ منافقين‌ از قبل‌ چماق‌ تهيه‌ کرده‌ بودند و در محل‌ باشگاه‌ دانشگاه‌ مستقر شده‌ بودند و موقع‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ اين‌ چماقداران‌ و منافقين‌ به‌ مردم‌ حمله‌ کردند و اين‌ فرد هم‌ جزء چماقداران‌ منافقين‌ بود، بد نيست‌ بدانيد که‌ کلمه‌ چماقدار را از روز اول‌ منافقين‌ عليه‌ حزب‌الله و عليه‌ نيروهای‌ انقلابی‌ به کار گرفتند ولی‌ اولين‌ گروهی‌ که‌ در انقلاب‌ چماق‌ به دست‌ گرفت‌ به‌ معنای‌ واقعی‌، چماق‌ تهيه‌ و انبار کرد و چماق‌ به کار گرفت‌، خود منافقين‌ بودند و در جريان‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ در مشهد، من‌ خود شاهد اين‌ حرکت‌ زشت‌ و ناپسند آن‌ها بودم‌ و بعد تهمت‌ آن‌ را به‌ مردم‌ حزب‌الله، به‌ کشور، و به‌ انقلاب‌ و به‌ ياران‌ حضرت‌ امام(ره‌) زدند. خدا لعنت‌شان‌ کند که‌ کرد و از رحمت‌ خدا دور شدند.

يکی‌ دو روز از جريان‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ نگذشته‌ بود که‌ تلاش‌ بنی‌صدر برای‌ خنثی‌ کردن‌ آن‌ شروع‌ شد. دو نفر، يکی‌ «دکتری که از آمريکا برگشته‌ بود و در دولت‌ دوم‌ خرداد بود» و ديگری‌ «اميد نجف‌ آبادی‌» روحانی‌ نمای‌ معدوم‌ به‌ عنوان‌ نمايندگان‌ بنی‌صدر برای‌ رسيدگی‌ به‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ به‌ مشهد آمدند. من‌ در جلسه‌ای‌ که‌ آن‌ها تشکيل‌ دادند شرکت‌ نکردم‌. ولی‌ همين‌ اندازه‌ متوجه‌ شدم‌ که‌ آن‌ها به‌ عنوان‌ طلبکاری‌ و رسيدگی‌ به‌ مشهد آمده‌ بودند و نمايندگان‌ دانشجويان‌ را سرزنش‌ هم‌ کرده‌ بودند ولی‌ از اين‌ آمدن‌ و از اين‌ رسيدگی‌، طرفی‌ نبستند و بحمدالله جريان‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ در مشهد در مرحله‌ اول‌ به‌ خوبی‌ استمرار پيدا کرد و در اين‌ مرحله‌ توانست‌ به‌ اهداف‌ تنظيم‌ شده‌ خودش‌ برسد. خدا را شکر.

بنی‌صدر نتوانست‌ دانشگاها را بازگشايی‌ کند و دانشجويان‌ به‌ شهرهای‌ خود برگشتند و در جهاد سازندگی‌، سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و ساير نهادها مشغول‌ خدمت‌ به‌ انقلاب‌ شدند. و با ابتکار حضرت‌ امام‌ (قدس‌ الله نفسه‌ الزکيه) ‌ شورای‌ عالی‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ با اختيارات‌ لازم‌ تشکيل‌ شد و مسوولان‌ انقلابی‌ و دانشگاهيان‌ انقلابی‌ به‌ عضويت‌ آن‌ درآمدند.

شورای‌ عالی‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ کميته‌های‌ مختلفی‌ تشکيل‌ داد ولی‌ متاسفانه‌ بيشتر اعضاء اين‌ کميته‌ها نه‌ اعتقادی‌ به‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ داشتند و نه‌ حتی‌ به‌ ادرا ک ‌ درستی‌ از آن‌ رسيدند؛ چراکه‌ نيروی‌ کافی‌ تخصصی‌ و انقلابی‌ که‌ باور به‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ داشته‌ باشد در آن‌ روزها وجود نداشت‌ و کسانی‌ هم‌ که‌ بودند به خاطر همان‌ تصور غلطی‌ که‌ قبلاً توضيح‌ دادم‌ خدمت‌ در نهادهای‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در صحنه‌ای‌ ملموس انقلاب‌ را ترجيح‌ می‌دادند.

از جمله‌ افرادی‌ که‌ به‌ اين‌ کميته‌ها راه‌ يافت‌ بنده‌ بودم‌ که‌ در دولت‌ شهيد رجايی‌ و به‌ اصرار ايشان‌ به‌ تهران‌ آمدم‌ برای‌ کار در دولت‌ و به‌ کميته‌ی‌ پزشکی‌ آن‌ شورا راه‌ يافتم‌ ولی‌ با شرکت‌ در جلسه‌ از تاثير آن‌ کميته‌ و افکار بعضی‌ اعضای‌ آن‌ نااميد شدم‌ و شرکت‌ نکردم‌. سال‌ ۱۳۶۰ با تحولات‌ عميق‌ در جبهه‌ها و حضور بيشتر دانشجويان‌ انقلابی‌ در سپاه‌ و جنگ‌ و تشديد خرابکاری‌ها و ترورهای‌ منافقين‌ پليد و شهادت‌ ۷۲ تن‌ ياران‌ امام‌ در هفتم‌ تير و شهادت‌ شهيد رجايی‌ و شهيد باهنر در هشتم شهريور. عمليات‌ حضرت‌ ثامن‌الائمه‌ (عليه‌ و عليهم‌السلام‌) و توجهات‌ همه‌ مسوولان‌ به‌ اصل‌ انقلاب‌، انقلاب‌ فرهنگی‌ را در محاق برد و پس‌ از انتخابات‌ و تشکيل‌ دولت‌،( دولت‌ جنگ‌) حدود يکسال‌ ديگر نيز دانشگاه‌ها بسته‌ بود.

دولت‌ تصميم‌ گرفت‌ برای‌ استحکام‌ جريان‌ امور در کشور دانشگاه‌ها را بازگشايی‌ نمايد، خوشبختانه‌ گروهک‌ها توسط‌ مردم‌ طرد شده‌ بودند و دانشگاه‌ها همان‌ که‌ بود با مختصر رفورمی در ظواهر بازگشايی‌ شد با اين‌ فرق‌ که‌ دانشجويان‌ انقلابی‌ ترجيح‌ دادند در جبهه‌ در خدمت‌ مردم‌ و روستاها بمانند و برای‌ پيروزی‌ کشور به‌ جهاد خود ادامه‌ بدهند، به جز تعدادی‌ از استاتيد انقلابی‌ و دلسوز دوباره‌ همان‌ استاد و همان‌ کتاب‌ و همان‌ جزوات‌ و همان‌ افکار دور جديدی‌ را در دانشگاه‌ها دنبال‌ کرد.

رييس ستادکل نيروهای مسلح همچنين با اشاره به برکات‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ و موضوع علوم‌ انسانی و منابع عظيم انسانی، مراجع و ماخذ گسترده اسلامی و ايرانی در اين ارتباط و بحث مرتبط با برخی اعترافات و مصاحبه‌ها ادامه داده است:

البته‌ برکات‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ در پژوهش‌ها و متون‌ تخصصی‌ پزشکی‌ و فنی‌ و جهاد دانشگاهی‌ کم‌ نبود، لکن‌ به ويژه‌ در علوم‌ انسانی‌ که‌ ما پشتوانه‌ ملی‌ و محکمی‌ داشتيم‌ و به لحاظ منابع عظيم انسانی، مراجع و ماخذ گسترده اسلامی و ايرانی در موضوع علوم انسانی در کشور و حوزه‌های علميه، انقلاب‌ فرهنگی‌ نشد که‌ هيچ‌، و عناصر ليبرال‌ و وابسته‌ به‌ غرب‌ و غرب‌زدگان‌ و آن‌ها که‌ جز مطالب‌ گزينش‌ شده‌ و تاريخ‌ گذشته‌ دانشگاه‌های‌ غربی‌ چيزی‌ در چنته‌ نداشتند هوشيار شدند و سدّبندی‌ کردند که‌ مبادا افراد با ايمان‌ و انقلابی‌ رشد علمی‌ کنند و به‌ مراتب‌ دانشگاهی‌ دست‌ پيدا کنند و در طول‌ جنگ‌ و ده‌ سال‌ پس‌ از آن‌ چهار چشمی‌ مراقب‌ بودند و ظلم‌ها شد به‌ دانشجويان‌ و پژهشگران‌ و اعضاء هيات‌ علمی‌ معتقد به‌ فرهنگ‌ انقلابی‌ و آن‌چه‌ امروز داريم‌ محصول‌ جهاد سنگين‌ اين‌ نيروهای‌ با اعتقاد به دست‌ آمده‌ است‌ و ديديم‌ که‌ شد آن‌چه‌ شد که‌ در اعترافات‌ سردمداران‌ آشوب‌های‌ پس‌ از انتخابات‌ به ويژه‌ بيانات‌ و نوشته‌های‌ آقای سعيد حجاريان‌ و شنيديد و ديديد و ملت‌ دوباره‌ داغ‌ ديد و می‌بيند.

چراغ‌ اميدی‌ که‌ امروز روشن‌ است‌ هدايت‌ و رهنمودهای‌ رهبر عزيز انقلاب‌ اسلامی‌ حضرت آيت الله العظمی خامنه‌ای عزيز در باب‌ نهضت‌ نرم‌افزاری‌ و توليد علم‌ است‌ که‌ طی‌ ده‌ سال‌ گذشته‌ به‌ بار نشسته‌ است‌ و می‌رود که‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ را بارور سازد و جريان‌ جديد رشد علمی‌ کشور و پويايی‌ فناوری‌های‌ نو را به وجود آورده‌اند و دست‌آوردهای‌ عظيمی نيز برای‌ ملت‌ عزيز ما کسب نمايند و تشکيل‌ بنياد نخبگان‌ نهالی‌ که‌ می‌رود درخت‌ تنومند و پر ثمری‌ را در پشتيبانی‌ حرکت‌ انقلابی‌ دانشگاه‌ها به‌ بار بنشاند.

فيروزآبادی در پايان با خطاب قراردادن اساتيد و دانشجويان مراکز علمی و دانشگاهی افزوده‌ است: اين‌ برادرتان‌ که‌ هنوز لباس‌ دانشجويی‌ را از تن‌ بيرون‌ نياورده‌ و بيست‌ و پنج‌ سال‌ عضويت‌ هيات‌ علمی‌ دانشگاه‌ علوم‌ پزشکی‌ تهران‌ و نيز دانشگاه‌ حضرت‌ بقیة‌الله (عج‌) را در مأموريت‌ دفاع‌ از ميهن‌ عزيزمان‌ ايران‌ بزرگ‌ و نظام‌ مقدس‌ جمهوری‌ اسلامی‌ طی‌ نموده، بر دست‌ شما بوسه‌ می‌زند و برای‌ پيروزی‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ دعا می‌کنم‌.

پيروز باشيد.
۱۱مهرماه‌ ۱۳۸۸


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016