یکشنبه 22 آذر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

وامی که بختيار از استلانيسلاوسکی برای خليل ملکی گرفت! رحيم شريفی

ملکی - بختيار
آقای بهرام شفيعی يکی از فعالان ملی که در انگلستان زندگی می‌کند در ديداری که در پاريس دست داد، داستان مخالفت بختيار با عضويت شادروان خليل ملکی در شورای جبهه ملی را عنوان کرد و چه‌گونگی آن‌ را پرسيد. حضور آن بزرگوار عرض کردم که پاسخ به اين سئوال ايجاب می‌کند ابتدا در باره‌ی صحت اصل مطلب بررسی کنيم که آيا اين ادعا واقعيت دارد يا نه؟

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


برگی از تاريخ: داستان خليل ملکی و دکتر شاپور بختيار

آقای بهرام شفيعی يکی از فعالان ملی که در انگلستان زندگی می‌کند در ديداری که در پاريس دست داد، داستان مخالفت بختيار با عضويت شادروان خليل ملکی در شورای جبهه ملی را عنوان کرد و چگونگی آنرا پرسيد. حضور آن بزرگوار عرض کردم که پاسخ به اين سئوال ايجاب می‌کند ابتدا در بارة صحت اصل مطلب بررسی کنيم که آيا اين ادعا واقعيت دارد يا نه؟ اين خبر و شايعه ناشی از انتشار خاطرات دکتر سنجابی در «اميدها و نااميدی‌ها» بود که ايشان در صفحه ۲۰۴ خاطراتش آورده است که: «خليل ملکی از حزب توده انشعاب کرد بعد هم از حزب زحمتکشان ولی بنده و چند نفر ديگر عقيده داشتيم که خليل ملکی هم بايد در شورای جبهه ملی شرکت کند ولی عده‌ای جداً با او مخالف بودند که عبارت بودند از مرحوم کشاورز صدر و دکتر بختيار و مهندس بازرگان و خنجی و حجازی» با توجه به نوشتة آقای دکتر سنجابی، مخالفين آمدن خليل ملکی به جبهه ملی پنج نفر بوده‌اند در صورتيکه در شورا ۳۶ نفر حضور داشتند و اگر عضويت آقای خليل ملکی در شورا مطرح می‌شد حتماً رأی کافی می‌آورد حالا چرا عضويت ايشان در شورا مطرح نمی‌شد دليل ديگری داشت که در اينجا خواهم نوشت.

ريشة اين ماجرا در اختلاف شديد خليل ملکی با خنجی و حجازی بود زيرا آنها ادعا می‌کردند که خليل ملکی از دربار پول می‌گرفته است اين اتهام و اشاعة آن موجب شد که آنها از هم جدا شدند. خليل ملکی جامعة سوسياليست‌ها را بوجود آورد و خنجی و حجازی هم حزب سوسياليست‌ها را راه انداختند چون شايعة پول گرفتن خليل ملکی بالا گرفته بود و از طرف حزب توده و بخصوص خنجی و حجازی به آن دامن زده می‌شد شورای جبهه ملی آقايان دکتر صديقی و اصغر گيتی‌بين و دکتر سنجابی را مأمور رسيدگی به اين ماجرا کرد که اين آقايان پس از بررسی آن را رد کردند و غير واقعی بودن آن شايعه را اعلام نمودند. واقعيت اين بود که آقايان خنجی و حجازی با نفوذ در دکتر سنجابی به کارگردان اصلی در جبهه ملی تبديل شدند و طرح حزب بزرگ را بجای جبهه ملی مطرح و برای اجرای اين نظر سازمان خود را طی اعلاميه‌ای منحل اعلام نمودند که در کنگره (ديماه ۱۳۴۱)، حزب ايران و حزب ملت ايران با اين نظر به شدت مخالفت نمودند و اعلام داشتند که اين تصميم مغاير با خواست و پيشنهاد رهبر جبهه ملی است که صراحتاً در نامه‌ای از احمدآباد خطاب به مسئولين جبهه ملی خواستار تشکيل جبهه ملی از نمايندگان نيروها شده بود. با توجه به توضيحاتی که داده شد روشن می‌شود که عدم حضور خليل ملکی در شورای جبهه ملی وجود خنجی و حجازی در آن شورا بود. بارها دوستان از خليل ملکی خواهش نمودند که عضويت شورا را بپذيرد ولی ايشان هر بار صراحتاً اعلام می‌کردند که با حضور خنجی و حجازی در شورا، حضورش در آن مجمع منتفی است بخصوص که ايشان هم مانند دکتر مصدق به حجازی مشکوک بود و او را عامل بيگانه می‌دانست. اين‌ها دلائل واقعی عدم حضور خليل ملکی در شورای جبهه ملی بود که رنود شرانديش آنرا به پای بختيار نوشتند که بختيار گفته است خليل ملکی می‌آيد و در جبهه ملی انشعاب راه می‌اندازد در صورتيکه بختيار نسبت به خليل ملکی احترام فوق‌العاده و ارادت داشت و او را از هر لحاظ بعنوان فردی آگاه و کاردان می‌ستود. برای اينکه از اخلاص بختيار نسبت به خليل ملکی آگاه شويم مطلبی را که در صفحه آخر کتاب خاطرات سياسی محمدعلی همايون کاتوزيان با خط خودش نوشته و در نزد نگارنده موجود است در اينجا می آورم:
«استلانيسلاوسکی خداوند تئاتر روسيه را عقيده است که برای درک نقش، بايد روح و پوست و خون را به نقش بخشيد (نقل به مضمون از کتاب تئوری پرورش هنرپيشه) برای درک ملکی بايد با اين رهنمود به او نزديک شد يعنی او را لمس کرد نه مطالعه.»

ضروری است به اين نکته هم اشاره کنم که نوشته آقای دکتر سنجابی در صفحه ۲۰۴ خاطراتش «اميدها ونااميدی‌ها» راجع به نفوذ بازرگان در شورای جبهه ملی با آنچه در صفحه ۲۱۸ خاطراتشان آورده‌اند مغايرت دارد. آقای دکتر سنجابی در صفحه ۲۱۸ بدنبال شرح کامل اهانت نهضت آزادی طی اعلامیة پلی‌کپی شده با اسم به آقايان دکتر صديقی و باقر کاظمی و الهيار صالح اهانت و توهين نموده بودند که بدنبال مشاجره، آقايان بازرگان و سحابی جلسه شورا را ترک کرده و بنا به نوشته آقای سنجابی ديگر در جلسات شورا شرکت نکرده‌اند. که با توجه به اين نوشته روشن می‌شود که آقای بازرگان اصلاً در جلسات شورا حضور نداشته است که حرفهايش در آن موقع بنا به آنچه در صفحه ۲۰۴ آمده در شورا خيلی اثر داشته باشد. در کنگره نيز در ديماه ۱۳۴۱ در منزل حاج قاسميه در تهران‌پارس آقای بازرگان در کنگره حضور نداشتند آقای شيبانی پيشنهادی برای عضويت ايشان در شورا را عنوان کردند که با سخنرانی بسيار تند آقای دکتر صديقی عليه بازرگان موضوع منتفی و به رأی هم نرسيد بنابراين آنچه در خاطرات آقای دکتر سنجابی آمده درست نيست.

واقعيت اين بود که بازرگان و دار و دسته‌اش هيچگاه با جبهه ملی تفاهم و همکاری نداشتند.

پاريس، آذرماه ۱۳۸۸ ـ دسامبر ۲۰۰۹
رحيم شريفی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016