یکشنبه 29 آذر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مورخان و آیت الله منتظری تاریخ ساز، اکبر گنجی

اکبر گنجی
ایستاد و ایستاد و ایستاد تا به الگوی مبارزاتی مردم ایران تبدیل شد. نشان داد که می توان در برابر قدرت خودکامه ایستاد. نشان داد که حتی اگر شخصیتی کاریزماتیک همه را مسحور خویش سازد، هنوز هم می توان اسیر پوپولیسم نشد و تک و تنها در برابر ظلم و جنایت ایستاد. وقتی بسیاری به حمام خون رفتند، او به سرچشمه ی شراب طهور تبدیل شد.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


مورخان با بازسازی حوادث گذشته،به نوعی تاریخ سازند. اما تاریخ سازان حقیقی تک تک افرادی هستند که می آیند و می روند و با زندگی خود تاریخ را پدید می آورند. مورخان نمی توانند تمام تاریخ را به تصویر کشند. آنان مجبور به گزینش مهمترین رویدادها و مهمترین چهره های تأثیر گذار هستند. اگر چه تاریخ مجموعه ی رفتارهای همه ی آدمیان است،اما برخی انسان ها نقشی اساسی در سیر حوادث داشته و دارند. تاریخ سازان،حلال همه مسائل و رافع همه ی مشکلات نیستند،اما اگر اخلاقی عمل کرده باشند، "سرمشق" و "الگوی" مردم زمان خود و آیندگان خواهند بود. هیچ ملتی فاقد الگوهای اخلاقی نیست. گاندی الگوی اخلاقی هندیان و تمامی آزادیخواهان معتقد به شیوه های غیر خشونت آمیز است.

انقلاب ایران،میشل فوکو را به تهران و قم کشاند. او انقلاب ایران را روح جهان بی روح به شمار آورد. اما وقتی اعدام ها و سرکوب ها آغاز شد،نظر فوکو تغییر کرد. آیت الله خمینی نمی خواست گاندی ایرانیان و جهانیان باشد. وقتی اعدام و شکنجه آغاز شد، آیت الله خمینی مدافع و در برخی موارد- خصوصاً کشتار زندانیان در تابستان 1367- صادر کننده ی احکام بود. اما تقدیر این بود که شخصیت دیگری در برابر زندان و شکنجه و اعدام بایستد. او بود که از آغاز در برابر نقض حقوق اساسی مخالفان ایستاد. او بود که دست اش به خون آلوده نگشت. او بود که مقام رهبری را در پای حقوق زندانیان قربانی کرد.

شخصیت کاریزماتیک آیت الله خمینی چیزی نبود که او را وادار به سکوت کند. "پست رهبری" چیزی نبود که او را فریب دهد. اهانت و حمله ی اوباش چیزی نبود که او را بترساند. حبس چند ساله در منزل چیزی نبود که او را وادار به عقب نشینی کند. فضائل چیزی نبود که او بتواند آنها را در پای رذائل قربانی کند. تنهایی و تک افتادگی چیزی نبود که مقاومت شجاعانه ی او را سست سازد. اهانت های گسترده ی زمامداران حاکم ، آخوندهای درباری و دستگاه سرکوب چیزی نبود که او را بشکند. یک آن خانواده ی زندانیان را تنها نگذارد.

ایستاد و ایستاد و ایستاد تا به الگوی مبارزاتی مردم ایران تبدیل شد. نشان داد که می توان در برابر قدرت خودکامه ایستاد. نشان داد که حتی اگر شخصیتی کاریزماتیک همه را مسحور خویش سازد، هنوز هم می توان اسیر پوپولیسم نشد و تک و تنها در برابر ظلم و جنایت ایستاد. وقتی بسیاری به حمام خون رفتند، او به سرچشمه ی شراب طهور تبدیل شد. حق با آیت الله علی خامنه ای است که می گوید در اواخر دوران آیت الله خمینی، "امتحانی دشوار و خطير پيش آمد". آری در آن امتحان بسیاری مردود شدند. علی خامنه ای "ابتلائات دنیوی" بسیار برای آن بزرگ مرد منتقد پدید آورد. حال پس از درگذشت او نوشته است که آن ابتلائات دنیوی، "کفاره ی" ایستادگی های او بود. بی شرمانه از خدا می خواهد تا "با پوشش مغفرت و رحمت خویش" ایستادن او را "بپوشاند". او نبود که دستور کشتار مخالفان زندانی را صادر کرد. او نبود که حکم ترور دگراندیشان و دگرباشان را در داخل و خارج صادر کرد. او در تمام این جنایات در صف مقتولان و در برابر قاتلان قرار گرفت. او پاک پاک از میان ما رخت بر بست.

در وصف شجاعت او بسیار گفته و نوشته اند. اما شجاعت نظری، مقام کم یابی است. اینکه آدمی صادقانه با باورهای پیشین خود مواجه شود و باورهای بلادلیل را چون برف پیش آفتاب ریزد تا آب شوند، شجاعت کم یابی است. او دستگاه فقهی - حقوقی خود را دائماً متحول می کرد. اگر در آغاز ولایت فقیه جایگاه ویژه ای داشت، در پایان حقوق شهروندان جایگزین عرف اعراب زمان پیامبر اسلام شد.

پایان او، آغازی دیگر بود. درگذشت او حیات تازه ای به او داد. او نوع دیگری از رابطه ی قدرت و حقوق را به ما استبداد زدگان نشان داد. او نوع دیگری از شخصیت سیاسی را به ما شناساند. اگر جنبش سبز به اهداف خود دست یابد، او در عمل هم به پیروزی دست خواهد یافت. جنبشی که از آغاز با آن بود و تا آخرین لحظه های عمر در حال برساختن آن بود. رفت و ما را تنها گذاشت. چشمان ما را اشک آلود کرد. دل ما را اندهگین ساخت. او فقط پدر محمد و احمد و سعید و دخترانش نبود، او پدر همه ی ما بود. جسم اش در جایی خواهد آرمید. اما شخصیت اش با ما و سرمشق ما خواهد بود.

اکبر گنجی

29 آذر 1388


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016