شنبه 12 دی 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آقای موسوی پس رای ما چه شد؟! ف.م.سخن

ف.م.سخن
اکنون فقط یک شانس برای شما و برای ما مانده. شانسی که باید بر همان اساس، بازی را پیش می بُردید ولی متاسفانه با سکوت بیش از حد خود موجب گسترش دامنه ی خواسته ها شدید. آقا! ورق برنده، ورق شماره 9، تنها یک چیز است: "رای من کو؟" ما این رای را پس می خواهیم. این رایی ست که من و میلیون ها ایرانی دیگر به شما داده ایم و آن را از ما دزدیده اند. شما در بیانیه ی خود هیچ اشاره ای به این دزدی و دزد نکرده اید. شما در این بیانیه به کار دزد مشروعیت داده اید. شما گناه دزد را با این بیانیه نادیده گرفته اید. اکنون من به عنوان یک فرد معمولی ایرانی رای خود را از حکومت می خواهم. حرمت کسانی که کشته شده اند و در راه باز پس گرفتن حق و رای خود جان و سلامت خود را از دست داده اند نگه دارید.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


آقای موسوی

بیانیه ی شماره ی 17 شما را خواندم. ممنون ام که بالاخره به سخن آمدید و مردم معترض را از بلاتکلیفی در آوردید. بعد از انتشار بیانیه ی شما، جز یکی دو مقاله چیزی از کسی منتشر نشد. به نظر، همه منتظرند ببینند بزرگان در تائید فرمایش های حضرت‌عالی چه استدلال هایی را ارائه خواهند داد تا مطابق با آن استدلال ها نظرها و نوشته های خود را منتشر کنند.

آقای موسوی

می خواستم عنوان این مطلب را "اکنون بسابید و بمالید" بگذارم ولی چون فکر کردم ممکن است کمی نامفهوم باشد از آن صرف‌نظر کردم. در ایام قدیم بیست و یک بازها، وقتی ورق می گرفتند، ورق دوم را که نمی دانستند چیست، با حوصله و ظرافت چند بار روی ورق اول می مالیدند با این امید که ورق گرفته شده کارت مورد نظر آن ها باشد. البته آن ها نیک می دانستند که ورقی که گرفته اند با سابیدن و مالیدن عوض نمی شود ولی به هر حال این کار از نظر روانی به آن ها آرامش و امید می داد شاید توفیقی حاصل شود و در اثر این سابیدن و مالیدن معجزه ای رخ دهد و عدد دلخواه به دست آید.


اکنون وقت سابیدن و مالیدنِ کسانی که بیانیه ی شما را خوانده اند رسیده است. باید این بیانیه را آن قدر مالید و سابید تا چیزی از آن در بیاید. اما این‌جانب که زیاد به قواعد بازی بزرگان آشنا نیستم، ورق شما را همان طور که هست می خوانم. روی ورقِ دَهی که جنبش سبز کشید و نشان دهنده ی بخت و اقبال بزرگ مردم بود، نه آس، نه ده، نه نُه، بلکه ورق دو آمده است. ورقی که با سابیدن و مالیدن تبدیل به آس نخواهد شد.


از مقدمه ی پر سوز و گداز جناب‌عالی که بگذریم، به اصل بیانیه که پنج راه حل برای زلال کردن رودخانه ی گِل آلود و لجن گرفته ی حکومت اسلامی ست می رسیم و خیلی ساده و روشن از شما می پرسیم:

1- فرموده اید: "اعلام مسئولیت پذیری مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوه قضائیه...". لطف کنید بفرمایید کدام دولت؟ دولت آقای احمدی نژاد؟ همان که با تقلب، رای ما را ربود؟ همان که با حقه بازی، شما را از گردونه ی حکومت به بیرون پرتاب کرد؟ کدام مجلس؟ همان که منتخب جنتی ست؟ کدام قوه ی قضائیه؟ همان که منتخب آقای خامنه ای ست؟


2- فرموده اید: "تدوین قانون شفاف و اعتماد برانگیز برای انتخاباتها...". لطف کنید بفرمایید این قانون شفاف و اعتماد برانگیز را چه کسی باید تدوین کند؟ مجلس فعلی؟ همان که در صحن ساختمان بهارستان راه پیمایی می کند تا خون بیشتر بر زمین ریخته شود؟ چه کسی باید آن را تائید کند؟ همان آقای جنتی که دنبال دادگاه ها و قاضی های سال 57 برای ریختن خون جوانان کشور است؟


3- فرموده اید: "آزادی زندانیان سیاسی و احیاء حیثیت و آبروی آنها...". آزادی زندانیان سیاسی توسط کی؟ توسط بانیان کهریزک؟ توسط شکنجه گران اوین؟ توسط وحشت آفرینان عشرت آباد؟ احیای حیثیت؟! احیای آبرو؟! حیثیت تجاوز شدگان؟ حیثیت زندگی بر باد رفتگان؟ حیثیت فراریان از مملکت؟ حیثیت نداها؟ سهراب ها؟


4- فرموده اید: "آزادی مطبوعات و رسانه ها و اجازه نشر مجدد روزنامه‌های توقیف شده...". آزادی مطبوعات توسط قاضی مرتضوی؟ توسط وزارت ارشادِ احمدی نژاد –دزدِ آرای مردم-؟


5- فرموده اید: "برسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب و تشکل ها...". در این مورد فقط یک چیز می توانم بگویم: شوخی می فرمایید قربان؟! در حکومت زیر نظر ولایت فقیه و احمد جنتی و قاضی القضات لاریجانی احزاب و تشکل ها باید آزاد شود؟! اگر می فرمودید سنگ تبدیل به طلا شود امکان اش از این درخواست بیشتر بود.


آقای موسوی

نمی خواهم مباحثه ی قلمی راه بیندازم. قصد ندارم چیز ناممکن از شما بخواهم. حد و اندازه های شما را نیک می دانم. با این عقب نشینی آشکار هم مطمئن باشید هجوم طرف مقابل کم نخواهد شد بل که مانند عراق که به محض پذیرش قرارداد 598 به طور ناگهانی به خاک ما حمله کرد، طرف مقابل شما، به هجوم خود دامنه ی وسیع تری خواهد داد چرا که پشتیبانان شما با این بیانیه اعتمادشان را به شما از دست خواهند داد.


اکنون فقط یک شانس برای شما و برای ما مانده. شانسی که باید بر همان اساس، بازی را پیش می بُردید ولی متاسفانه با سکوت بیش از حد خود موجب گسترش دامنه ی خواسته ها شدید. آقا! ورق برنده، ورق شماره 9، تنها یک چیز است: "رای من کو؟" ما این رای را پس می خواهیم. این رایی ست که من و میلیون ها ایرانی دیگر به شما داده ایم و آن را از ما دزدیده اند. شما در بیانیه ی خود هیچ اشاره ای به این دزدی و دزد نکرده اید. شما در این بیانیه به کار دزد مشروعیت داده اید. شما گناه دزد را با این بیانیه نادیده گرفته اید. اکنون من به عنوان یک فرد معمولی ایرانی رای خود را از حکومت می خواهم. حرمت کسانی که کشته شده اند و در راه باز پس گرفتن حق و رای خود جان و سلامت خود را از دست داده اند نگه دارید. عقب نشینی شما هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد. قدر اعتماد مردم و بخصوص جوانان را بدانید. این اعتماد اگر از دست برود، حرفِ هیچ کسِ دیگر، که بهره ای از عقل و منطق و مدارا برده باشد شنیده نخواهد شد.

آقای موسوی

بر مواد بیانیه ی شماره ی 17 خط قرمز بکشید و رای ما را پس بگیرید. این تنها خواستی ست که من از شما دارم.

[وبلاگ ف. م. سخن]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016