چهارشنبه 7 بهمن 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اولين منتخب مردم و ۳۰ سال وفای به عهد، جهانگير گلزار

جهانگير گلزار
علاوه بر مستبدين جديد متاسفانه بسياری از گروه ها و سازمان های سياسی نيز در آن زمان معتقد به برقراری انواع ديکتاتوری ها بودند و تنها اختلاف و دعوايشان با خمينی بر سر نوع ديکتاتوری بود. نه تنها از آزادی ها و آزادی خواهان دفاع نمی کردند بلکه در حذف آزادی خواهان با آقای خمينی و دستيارانش وجه اشتراک و بعضا همکاری نيز داشتند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


به مناسبت سی مين سال اولين انتخابات رياست جمهوری ايران

Gosar57@yahoo.de

جامعه ما در طی قرون با خشونت و قدرت حاکمان زندگی کرده است . خارج شدن از اين مدار نياز به يک تحول اساسی در تمامی زمينه ها را دارد . انقلاب سال ۵۷ که به انقلاب پيروزی گل بر گلوله شهره شد در جستجوی رهايی از استبداد و دستيابی به آزاديها و استقلال و زيست در عدالت بود .
مردم آزاد شده از دست استبداد سلطنتی بدنبال زيست درآزادی و رها از هر گونه استبداد قولهای آقای خمينی را به عنوان يک روحانی و مرجع تقليد که نبايد حرفش دوتا شود و حرف را از سر مصلحت نزند ، قبول کردند و بيان او را بعنوان سخنگوی مردم ايران پذيرفتند . در پاريس و در زير درخت سيب ، آقای خمينی در مقابل رسانه های جهان عنوان نمود که به آزاديها و برقراری آنها اعتقاد دارد و خود را متعهد به اجرای آنها دانست .
از جمله مسائلی که آقای خمينی خود را به آنها متعهد نمود :
برنامه ما تحصيل استقلال و آزادی است (مصاحبه با راديو و تلويزيون لوکزامبورگ ۱۱ آبان ۵۷ صحيفه نور ج ۴ ص ۲۶۳ )
حکومت اسلامی يک حکومت مبتنی بر عدالت و دمکراسی است (مصاحبه با خبرنگار تلويزيون تايمر انگليس ۱۶ اذر ۵۷ صحيفه نور ج ۵ ص ۱۳۲ )
شکل حکومت ايران جمهوری است ، جمهوری به معنای اينکه متکی به آرای اکثريت است . (۳ صحيفه نور ج ۲ ص ۵۱۷ )
جامعه آينده ما جامعه آزادی خواهد بود . همه نهادهای فشار و اختناق و همچنين استثمار از ميان خواهد رفت .(۷مصاحبه با سازمان عفو بين الملل ۱۹ ابان ۵۷ پاريس)
ولايت با جمهور مردم است . (مصاحبه با لوموند ۲۲ آبان ۵۷ )
در باره شخص خود می گفت :
اختيارات شاه را نخواهم داشت (مصاحبه در پاريس – صحيفه نور ص ۱۱۵ ۵ )
من هيچ سمت دولتی را نخواهم پذيرفت(گفتگو با خبرنگاران در پاريس ۱۲ ابان ۵۷ )
من وساير روحانيون در حکومت پستی را اشغال نمی کنيم ، وظيفه روحانيون ارشاد دولت ها است . من در حکومت آينده نقش هدايت را دارم .( صحيفه نور ۳ ، ص ۳۴۱ – ۲۶ دی ۵۷)
مجموع حرفهای آقای خمينی يک پيام را با خود داشت و آن اينکه ، آزاديها برقرار خواهد شد . زنان آزاد خواهند بود همانطور که مردان ، احزاب آزاد خواهند بود ، اديان آزاد خواهند بود . استقلال کشور حفظ خواهد شد و او بارها تکرار کرد که اسلام تمام قوانين حقوق بشر را اجرا خواهد کرد، زيرا اين حقوق در اسلام مستتر هستند . ديگر کمترين جای ترديدی باقی نمانده بود که برای ساختن ايران ، همچون دوران مصدق ، خمينی و روحانيت سد راه شوند . اکثريت سخنان آقای خمينی پيام آور رشد و عدالت خواهی بود .
آقای بنی صدر در باره سوالهايی که در افکار عمومی جهان در باره انقلاب ايران مطرح بود و خبرنگاران مايل به طرح آنها با آقای خمينی و شنيدن پاسخ وی بدانها بودند می گويد که من آن سوالهای خبرنگاران را جمع آوری کرده و در ۱۶ موضوع دسته بندی کردم و به متناسب با اصول آزادی و استقلال پاسخ لازم را برای آن سوالها تهيه کردم . اين سوالها و جوابها را به آقای خمينی دادم و او سعی کرد متناسب با آنها به سوال کنندگان پاسخ دهد .
بدينسان اولين بار بود که در اين وسعت و با اين دقت شخصی روحانی مواضعی صحيح در رابطه با حقوق و آزاديها می گرفت و
و اگر آقای خمينی بر آنها وفادار می ماند ، می توانست شروع عصر جديدی برای تاريخ بشر بشود .
اما صد حيف که آقای خمينی اهميت اين وفاداری را درک نکرد واز فردای پيروزی انقلاب به آنها پشت پا زد . نوارهای پاريس وی آرام آرام از ميان مردم جمع شد . ياران آقای خمينی می خواستند که مردم فراموش کنند که او در پاريس چه گفت و چه قولهايی به مردم داد.
آقای خمينی بر اساس نظرش که "ديروز ديروز بود و امروز امروز است" احکام ديگری را" قانونی" نمود .
من باب نمونه آقای خمينی با حکمی که به آقای خلخالی داده است ديدگاه خود را کاملا آشکار کرده است .
خلخالی در کتاب خاطراتش می نويسد .
"حضرت امام ، دو يا سه روز پس از به ثمر رسيدن انقلاب اينجانب را فراخواند و نوشته ای را نشان داد و گفت : اين حکم را به نام شما نوشته ام وقتی که به نوشته نگاه کردم ، ديدم که ايشان حکم قضاوت شرع و دادگاههای انقلاب را با خط خويش به نام اينجانب نوشته است .
"جناب حجت الاسلام آقای شيخ صادق خلخالی دامت افاضاته
به جناب عالی ماموريت داده می شود تا در دادگاهی که برای محاکمهء متهمين و زندانيان تشکيل می شود ، حضور به هم رسانده و پس از تماميت مقدمات محاکمه با موازين شرعيه حکم شرعی صادر کنيد . امضا – خمينی "
عرض کردم : متشکرم ، اما اين کار خون دارد و بسيار سنگين است .
حضرت امام فرمودند ، برای شما سنگين نيست ، من حامی شما هستم .
عرض کردم : من زحمت کشيده ام و چيزهايی بلدم ، می ترسم که چهره ام در تاريخ انقلاب ، خونين جلوه گر شود و دشمنان اسلام عليه من تبليغ کنند ، به ويژه اين که ، بايد سردمداران فساد و تباهی در ايران را محاکمه کنم .
امام فرمود : من از شما حمايت می کنم ، وانگهی به چه کسی بدهم که بتوانم به او اطمينان داشته باشم ؟ "
( به نقل از کتاب خاطرات خلخالی – صفحه ۲۹۰ )
گويی تمامی قولهايی که او به مردم ايران و جهان داده بود با اين حکم فراموش شدند . درگيريها بين طرفداران خط آزادی و معتقدين به حکومت با خشونت روز به روز بيشتر چهره می نماياند . انتخابات رياست جمهوری امکانی بوجود آورد که مردم بتوانند منتخب مدافع حقوق خود را انتخاب کنند .
از ابتدای انقلاب دو نظريه در مقابل هم قرار گرفتند . يک دسته طرفدار ولايت فقيه و با تعهد و التزام به ولايت فقيه ، مخالف آزاديها شدند و با براه انداختن و تشکيل نيروهای مسلح در خدمت قدرت ، شروع به حذف مخالفين خود کردند . خط ديگر موافق برقراری حقوق انسانها يعنی آزادی و حقوق اجتماعی و استقلال بودند و در زمينه اقتصادی نيز طرفدار استقلال و داشتن برنامه ای بر اين اصول و مبتنی بر کار کارشناسی و احترام به علم و منزلت متخصصين و مدافع رشد واقعی دراقتصاد کشور بودند . تقابل اين دو خط فکری ، در اولين انتخابات رياست جمهوری چهره خود را نشان داد .
مرحوم منتظری در کتاب خاطراتش می نويسد " در رابطه با گنجاندن اصل ولايت فقيه در قانون اساسی من و آقای بهشتی و ربانی شيرازی و حسن آيت اصرار داشتيم . البته بعضی ها هم مخالف بودند . مثل آقای طالقانی و بنی صدر "( خاطرات آقای منتظری چاپ اول ، سال ۷۹ ج ۱ ،ص ۴۵۶ )
. در ۵ بهمن ۵۸ اولين انتخابات رياست جمهوری انجام گرفت . تعداد ۱۲۸ نفر خود را کانديد کردند و در انتخابات ۱۰۶ نفر نامزد اين مقام شدند و به اظهار نظر پرداخته وبعضا ارائه برنامه های خود به مردم شدند .

حاصل رای گيری انتخابات به اين شرح است :
نفر اول ابوالحسن بنی صدر ۷۶ درصد آرا را کسب کرد .
نفر دوم احمد مدنی ۸/۱۵ در صد آرا
نفر سوم نامزد حزب جمهوری اسلامی يعنی آقای حبيبی کمتر از ۵ در صد آرا
نفر چهارم داريوش فروهر ۹۵/۰ درصد آرا
نفر پنجم کاظم سامی ۶۳/۰ در صد آرا
نفر ششم صادق قطب زاده ۳۲/۰ درصد آرا
بقيه کانديداها روی هم رفته ۰۱/ ۰ در صد آرا
در اين انتخابات کانديدای حزب جمهوری اسلامی و شخص خمينی يعنی آقای حسن حبيبی تنها توانست ۵ در صد رای بياورد . مردم نشان دادند که نظريه آقای خمينی و اسلامی که او تعريف می کند يعنی اسلام موافق استبداد و خشونت و مخالف آزاديها تنها ۵ در صد موافق در کشور دارد .آقای بنی صدر بعد از انتخابش چنين گفت: «پيروزی من در انتخابات رياست جمهوری به اين معنی است که انقلاب ادامه دارد .معنايش اين است که مردمی که انقلاب کردند نمی خواهند به نظامی برگردند که در آن اقليتی به هر عنوان واسمی که روی آن بگذاريد می نشينند وبه جای ملت تصميم می گيرند،برای ملت کانديدا درست می کنند .معنای اين انتخابات اين است که دوره اين بساط تمام شده است.(کتاب "نامه ها به آقای خمينی و ديگران" نوشته آقای بنی صدر-ص ۲۴)»
خمينی و استبداد جديد نتوانستند آزاديخواهان را و مخصوصا اولين منتخب آزاد مردم را مطيع خود کنند. بدين خاطر در مقابل اولين منتخب مردم که وفا دار به رای مردم مانده بود و روزانه گزارش ديدارهايش با مسئولين داخلی و خارجی و تصميم گيريها و نيز صحبتها و اعمال خود را بطور مفصل به مردم در روزنامه انقلاب اسلامی نشر می داد و در نظر و عمل مخالف روحانيت مرتجع و استبداد وابسته به او بود ، کودتا کرده و تا آنجا رفتند که حکم قتلش را هم صادر نمودند .
آقايان کاظم سامی و قطب زاده و داريوش فروهر را نيز به قتل رساندند .
در آن روزهای سخت ، موافقين شکل گيری استبداد جديد ،به مدافعين آزاديها انگ ليبرال، ضد انقلاب زده و با ضد امام و ضد ولايت فقيه خواندن آنها در صدد حذف فيزيکی آنها نيز برمی آمدند. در واقع علاوه بر مستبدين جديد متاسفانه بسياری از گروهها و سازمانهای سياسی نيز در آن زمان معتقد به برقراری انواع ديکتاتوری ها بودند و تنها اختلاف ودعوايشان با خمينی بر سر نوع ديکتاتوری بود . نه تنها از آزاديها و آزاديخواهان دفاع نمی کردند بلکه در حذف آزاديخواهان با آقای خمينی و دستيارانش وجه اشتراک و بعضا همکاری نيز داشتند .

اختلاف نظری و اصولی بين دو طرز فکر
اختلاف نظری و اصولی بين دو طرز فکر بتدريج برای مردم وضوح ميافت
◄مکتبی و متخصص. بدين معنا که خط استبداد و وابستگی ،مکتبی بودن را غير متخصص بودن تعريف ميکرد و برعکس طرز فکر مبتنی بر آزادی و استقلال اصولا باور را بدون دانش و تخصص و فن ، خالی کردن باور از محتوا ميدانست ،
◄دو نگرش در باره جنگ. يکی که درادامه دادن جنگ فرصتی برای استقرار استبداد می جست و استفاده از نيروهای غير متخصص و دوره نديده را صرفا برای تمرکز قدرت در دست نيروهای مسلح در خدمت استبداد جديد و حتی سوء استفاده از اين نيروها می خواست و نام آنرا نيز تقدم مکتب بر تخصص می نهاد و در مقابل آن طرز فکری که برای تخصص و دانش و فن و انسانهای حامل اين دانش و فن که در گير دفاع از ميهن بودند اهميت بسيار قائل بود ومعتقد به دفاع از ميهن ،ولی پايان دادن جنگ آنهم در کمترين زمان ممکن بود وبر اين بود که با استفاده از پتانسيل و مشروعيتی که انقلاب ايران در افکار عمومی جهانی دارد می توان صدام را به تن دادن به صلح و پرداخت غرامت وادار ساخت و شرايط صلح را ضامن استقرار و بسط آزاديها ميدانست،
◄ دو نگرش در باره حقوق مردم و آزاديها .يکی در صدد دوباره باز سازی زير ساختهای استبداد و وابستگی و تحديد و تهديد روزمره آزاديهای مردم بود ، و طرز فکر ديگر مدافع نظری و عملی حقوق مردم و بسط آزاديهای همه شهروندان ولزوم همراه دانستن تحقق آزاديها با استقرار استقلال و عدالت اجتماعی بود.

درايران زمان انقلاب اين دو طرز فکر در دو شاخص و نماينده خود را مشخص می ساخت
از يک طرف کليه طرفداران خط استقلال و آزادی که رئيس جمهوری منتخب مردم با تعهد به برقرای آزاديها و اهداف مردم و انقلاب آنرا نمايندگی ميکرد و از طرف ديگر حزب جمهوری اسلامی باطرفداری آقای خمينی از آنها ،که آقای خامنه ای و تمامی مافيای حاکم بر ايران امروز دنباله و عقبه آنها را تشکيل ميدهند.
در هنگامه کوشش آقای خمينی و طرفدارانش برای استقرار استبداد جديد کسی می بايست زبان مدافع حقوق مردم می بود . زبان بنی صدر چه در سخنرانی ها و چه نوشته ها زبان اعتراض به سلب آزاديها و حقوق مردم بود . سرمقاله های روزنامه انقلاب اسلامی و ستون "روزها به رئيس جمهور چگونه می گذرد" و گزارشی که روزانه تحت اين نام به مردم می داد ، آقای خمينی و دوستانش را خوش نمی آمد .
در سال ۱۳۵۹ آقای بنی صدر خطاب به مردم و رسانه ها زبان به اعتراض گشود که :" در ايران ۶ نوع زندان وجود دارد و ما انقلاب نکرديم که زندان و شکنجه داشته باشيم . "
آقای خلخالی در خاطراتش ( صفحه ۳۱۳ ) مينويسد : " بنی صدر مرتبا مسئله شکنجه را برای کوبيدن دادگاه ها عنوان می کرد و از کاه کوه می ساخت و تا آن اواخر هم دست بردار نبود . آقای بنی صدر تعزيرات شرعی را جزء شکنجه به حساب می آورد . او اصلا به دستورات شرع توجه نداشت ."
در جای ديگر از خاطراتش می گويد ( صفحه ۳۱۹ ) " هيئت مبعوث از طرف امام ، هر گونه شکنجه را در زندان ها نفی می کردند ، ولی بنی صدر با تمام وقاحت فرياد می زد که : شکنجه در ايران از زمان شاه هم بدتر است . بنی صدر در نطق های خود دولت و مجلس و شورای نگهبان و شورای عالی قضايی را می کوبيد . او قانون اساسی و مجلس خبرگان را قبول نداشت و ولايت فقيه را رد می کرد . "
بنی صدر بر ضد خواست آقای خمينی که از او می خواست احزاب مخالف را تعطيل کند ، موافق و پشتيبان همه احزاب بود هرچند با وی مخاف باشند .
بنی صدر بر خلاف نظر خمينی که او نبايد به مردم روزانه گزارش بدهد ، روزانه مردم را از وقايع درون نظام و برخوردها آگاه می کرد . آن زمان پر خواننده ترين مطلب در کشور همين گزارشات بود .
کتابهای بنی صدر به سطح تيراژ چند صد هزار رسيده بود و نظر او که انسان را از قيد بندگی شخص و نظر و سازمان و ... آزاد می دانست و او را مشوق به رشد در برخورداری از آزادی خود و احترام به آزادی ديگران می کرد ، برای روحانيت حاکم سخت گران می نمود .
در آن زمان گفته می شد که مجموع انتشارات مختلف کتاب کيش شخصيت تيراژی برابر با ۱ ميليون نسخه داشته است . آن کتاب نمی توانست باب ميل طرفداران استبداد واقع شود چرا که به آدمی نشان می دهد که چگونه ميتواند خود را از کيشهای مختلف قدرت آزاد کند وطرز رفتار و اعمال انسانهای قدرت مدارو ساخت و کار قدرت را بهتر بشناسد . بقول مرحوم مطهری سخنرانی های آقای بنی صدر در دانشگاه بيش ۵۰ هزار شنونده داشت . وضوح و تشخيص سره از ناسره و خط کشی مشخص بين خط استقلال و آزادی و خط استبداد و وابستگی از طريق همين موارد خود را نشان ميداد وبتدريج آقای خمينی و نظريه خشونت طلبی او و يارانش را مقابل بنی صدر و کليه ايرانيانی که از آزادی و استقلال دفاع می کردند قرار می داد.
بعد از انتخاب بنی صدر به عنوان رئيس جمهور ، جناح حزب جمهوری اسلامی به فکر سلطه بر مجلس افتاد تا بتواند به کمک آن بر ضد مخالفين خود بيشتر فعال شود .
در کتاب خاطرات آقای رفسنجانی ( عبور از بحران ) آمده است «.....متاسفانه اين خطر بطور جدی وجود دارد که انتخاب مجلس شورای ملی تحت تاثير همين جو ناسالم منجر به انتخاب شدن افرادی که تسليم رئيس جمهورند بشود واز داشتن مجلسی مستقل وحافظ اسلام در مقابل انحراف احتمالی مجريان [منظور رئيس جمهور منتخب]محروم گرديم عبور از بحران – ص ۱۷».ودر ادامه برای اطمينان خاطرخمينی را به اين همراهی مکلف هم می کنند «......احتمال اينکه روال موجود مانع تشکيل مجلس شورای اسلامی احتمالی گردد که جنابعالی بدان دلبسته ايد واميدواريد نارسايی ها وکمبودهای رئيس جمهوررا جبران کند قابل توجه وتکليف آور است.عبورازبحران –ص ۱۷ »منظورش از کمبودهای رئيس جمهور يعنی کسی است که نتوانسته اند مطيع خود کنند و او مدافع حق مردم مانده است .
در جای ديگر هاشمی می نويسد :" بعد از انتخابات رياست جمهوری نزد امام رفتيم وگفتيم اينکه نشد واوگفت شما هم برويد ومجلس را بگيريد." هاشمی قانع نمی شود ونامه ای شخصی به آقای خمينی در تاريخ ۲۵/۱۱/۵۹ می نويسد وگله می کند که «....به خود ما بگوييد آيا رواست که همه گروه دوستان ما به اضافه اکثريت مدرسين وفضلا قم و ائمه جمعه وجماعات و... در يکطرف اختلاف وشخص آقای بنی صدردر يکطرف وجنابعالی موضع ناصح بيطرف داشته باشيد؟مردم چه فکرخواهند کرد؟وبعدا تاريخ چگونه قضاوت خواهد کرد؟....ما جايز نمی دانيم که ميدان را برای حريف خالی کنيم ومثل بعضی از همراهان سابق قيافه بيطرف بگيريم و... قبل از انتخابات رياست جمهوری خدمتتان عرض کرديم که بينش آقای بنی صدر مخالف اسلام فقاهتی است که ما برای اجرای آن تلاش می کنيم واکنون هم بر همان نظر هستيم وشما فرموديد رياست جمهوری مقام سياسی است وکاری دستش نيست .امروز ملاحظه می کنيد که چگونه در کار کابينه می تواند کارشکنی کند وما فقط می توانيم دفاع کنيم ...|»عبور از بحران-ص۲۲».
راز نقشه خمينی و دوستان او (که هنوز بر کشور حاکمند و بسياری از آنها به خود صفت اصلاح طلب داده و بر اين گمانند که شايد بتوان در چهارچوب قدرت فقيه که بر جان و مال و ناموس مردم سيطره دارد ، آرام آرام حقوق شهروندان را مطالبه کنند ! ) زمانی بر ملا شد که نوارحسن آيت و نقشه کودتای آنها برعليه منتخب آزاد ملت بيرون آمد .
"از جمله نوارها نواری است که در آن گوينده(حسن آيت)می گويد :" بايد نگذاشت بنی صدر در هيچ زمينه ای موفق بشود تا بتوان ظرف ۶ماه مجلس را در مقابل او قرار داد ومجبور به استعفايش کرد اما اگر ظرف اين مدت استعفا نکرد بايد او را ترور کرد.." کتاب نامه ها – ص۵۹."
هاشمی در خاطراتش می نويسد ( ۶ خرداد ۶۰ ) «..ساعت۹ صبح برای ملاقات نمايندگان مجلس با امام به منزل امام رفتيم.بمناسبت سالگرد افتتاح مجلس اين ملاقات انجام می گرفت.قرار بود ملاقات خصوصی ودربسته باشد ولی امام ترجيح دادند که باز باشد ومطالب پخش شودوچه خوب شد.اول من مقداری صحبت کردم،گزارش از کار مجلس دادم واز امام برای راهنمايی وتقويت مجلس استمداد کردم.امام سخنرانی تاريخی مهمی کردند آنچنان مهم که اهل نظر گفتند انقلاب جديدی است.نسبت به مخالفان خط امام آنچنان کوبنده بود که عده ای باور نمی کردند پخش می شود.ليبرالها ومخصوصا بنی صدر ونهضت آزادی را خوار وضعيف کردند.به آنها فضول وغلط کردی گفتند وتصميمات مجلس را غير قابل خدشه معرفی کردند.(عين جمله خمينی چنين بود:"نمی شود از شما پذيرفت که قانون را قبول نداريم.غلط می کنی قانون را قبول نداری،قانون تو را قبول ندارد")وپاسداران را خيلی صريح تقويت کردند.خدا حفظشان کند.قبل از شروع ملاقات ما اعضای شورای عالی قضائی خدمت امام بودند به جزآقای ربانی شيرازی.احمد آقا هم بود ومن هم در قسمتی از جلسه شان رسيدم.بحث بر سر موضع ما با مخالفان وليبرالها بود .مطالب خوبی گفته شد وتصميمات خوبی گرفته شد قرار شد هيات سه نفری صريحا تخلفاتشان را بگويند.دادگاهها هم قويا عمل کنند وحتی در مورد تعطيل روزنامه های ضد انقلاب .امام گفتند مجلس محکم برروی موضع قانونيش بماند وگفتند بنی صدر بخاطر اطرافيان نابکارش خود را حذف می کند احمد آقا هم خوب کمک می کرد.... عبور از بحران- ص ص ۱۳۰،۱۳۱».
کودتا داشت به مراحل پايانی خود نزديک می شد
در روز دوشنبه هيجدهم خرداد۶۰:
بنی صدر در کرمانشاه است .آخرين تماسهای خمينی با بنی صدر از طريق رضا پسنديده برادرزاده خمينی انجام می پذيرد.بنی صدر به قولش وفا می کند وپيام خود را به گوش مردم می رساند.اين خبر توسط گروه کودتا در يادداشت اين روز نوشته می شود «..رئيس جمهور مطالب واعتراضيه خودش را در نشريه ای بنام پيام رئيس جمهور منتشر کرد حتی کارنامه واعلاميه هارا.عبوراز بحران-ص۱۴۵».پسنديده پيام زير را تلفنی از طرف خمينی برای بنی صدر می خواند«من همواره کوشيده ام شما را در مقام رياست جمهوری وفرماندهی کل قوا که خودمن به شما تفويض کرده ام حفظ کنم اما خود شما مانع اينکار می شويد.حالا هم می خواهم شما را حفظ کنم به شرط اينکه اطرافيان خود را دور کنيد اين روزنامه شما را به باد داد گروههای فاسد را طرد کنيد.شما بايد دولت را قبول کنيد شورای قضائی راقبول کنيد.مجلس وشورای نگهبان را قبول کنيد».
بنی صدر نامه ای به خمينی می نويسد «شما نمی خواهيد قانون اساسی اجرا گردد .در مسائل اساسی کشور طرز عمل شما چنان است که کشور را با خطر نابودی مواجهه کرده است.شما يک رئيس جمهور ضعيف،يک دولت ناتوان ويک مجلس مطيع، يک دستگاه قضائی وسيله تهديد مخالفان می خواهيد.بخلاف گفته شما اين حزب جمهوری است که دين وملت وشما را به باد می دهد .شما رهبری ملتی را به مشتی قدرت طلب فاسد فروخته ايد.بسيار کوشيدم وهنوز نيز می کوشم رهبری اين انقلاب صدمه نبيند.اما شما خودکشی تدريجی کرديدهنوز وقت باقی است بايد۱- مجلسی جای اين مجلس را بگيرد که انتخاباتش به راستی آزاد باشد و..۲- دستگاه قضائی بايد قوی باشد يعنی مستقل باشد...۳- شورای نگهبان موافق قانون بايد از نو تشکيل شود۴- دولت رجائی فاقد صلاحيت است واز جانب شما تشکيل شده وبايد برود.۵- رياست جمهوری وفرماندهی کل قوا مقامهايی بودند برای منزلت مردمی که قرنها وقرنها ازهرگونه منزلتی محروم بوده اند.قانون هيچگاه در اين کشور به اجرا در نيامده است.گمان می رفت با قبول رياست جمهوری بتوانم در برابر خطرهای بيشمار مردم را با اجرای قانون در صحنه نگهدارم ومردم از استقلال خويش دفاع کنند.خود با کاروتلاش به بحرانهای اقتصادی وغيرآن غلبه کنند،آزادباشند،مطمئن باشند،اميد داشته باشند وخودجوش به تلاشی بزرگ برای تغيير مسير تاريخ برخيزند.اينک که دادستان انقلاب تهران برخلاف قانون مطبوعات روزنامه ها را توقيف کرده است وديگر از آزادی اثری نمانده است،اينک که به دنبال تسليم خفت بار در مسئله گروگانگيری بودجه ای باب طبع سلطه گران آمريکائی به مجلس می برندوبا انگليس وآمريکا قراردادهائی امضا می کنند که جز مسابقه برای جلب نظر مساعد شيطان بزرگ وکوچک عنوانی بدان نمی توان داد.رياست جمهوری وفرماندهی کل قوا ديگر به چه کار من می ايد؟از ابتدا گفته ام اين مقامها را برای حداکثر تلاش بخاطر نجات کشور وانقلاب می پذيرم وهنوز نيز بايد تکرار کنم که مرا بدانها دلبستگی نيست." کتاب نامه ها-ص۵۶۳».
خمينی و دوستانش و يارانش می دانستند که مقام رياست جمهوری برای بنی صدر يعنی وسيله ای جهت تحقق آزاديها و با او نمی شود معامله کردو نمی شود او را مطيع گرداند . او را از اين حرفها و کودتا ترسی نيست .
خمينی سوار اسب قدرت و خشونت وارد ميدان شده بود او چنين حکم داد . .«بسم الله الرحمن الرحيم-ستادمشترک نيروهای مسلح جمهوری اسلامی ايران،آقای ابوالحسن بنی صدر از فرماندهی نيروهای مسلح برکنار شد.روح الله الموسوی الخمينی.»
در روزهای بوجود آوردن موج خشونت در کشور آقای آيت الله لاهوتی برای بنی صدر پيغام می آورد واز تصميم قتل او را آگاه می کند .
بنی صدر در تاييد اين تصميم سالها بعد در خاطراتش نوشت«..بعدها صحبت اين بود که وقتی مرا گرفتند اصلا نگذارند به زندان برسم ودر راه مرا بکشند چون محاکمه من کار ساده ای نبود وخمينی گفته بود توی راه نفله اش کنيد. کتاب درس تجربه-خاطرات آقای بنی صدرص۱۳۵»
در روز ۲۲ خرداد بنی صدر خطاب به مردم نوشت : امروز از صبح تا شام واز شام تا صبح چماقداران رسمی وغير رسمی محل زندگی وکار رئيس جمهوری منتخب شما را در محاصره دارند واينها مستثنی هستند می توانند هر تظاهری را بکنند وهر رذالتی را انجام دهند.فردا با شما مردم چه خواهند کرد؟خدا را به گواه می گيرم که به وظيفه خود عمل کردم وآنچه را بايد ،به اطلاع شما می رساندم.بر شما مردم است که نگران سرنوشت انقلاب اسلامی وکشور خود باشيد واستقامت کنيد ... کتاب نامه ها –ص۵۷۰».
در روز ۲۵ خرداد هاشمی می نويسد : احمدآقا تلفن کرد وگفت امام می فرمايند زودتر مجلس در مورد آقای بنی صدر تصميم بگيردامروز بنی صدر جواب مغرورانه ای به اظهارات امام داده است معلوم است نمی خواهد به راه بيايد.عبورازبحران- ص۱۵۶»
بنی صدر نامه ای به خمينی می نويسد : ۲- آيا قانون بايد درباره ی همه به تساوی اجرا شود يا به تبعيض؟اگر راهپيمائی وتظاهرات نبايد انجام گيرد پس اين چند روزه چرا يک گروه معين آزادند در خيابانها تظاهر کنند وناسزا وشعار بدهند. بجان مردم بيفتند و بزنند وبگيرند وببرند؟روز اول ماه مه(روز کارگر)به گروهائی که به غير دين عقيده دارند اجازه اجتماع داده شد کسی هم متهم به شرکت در وحدت نشد.۳- آيا شورای عالی قضائی که فرموده ايد اينجانب نبايد بگويم که آنها را قبول ندارم بايد طبق قانون اساسی تشکيل شود ياخير؟آيا شورای عالی قضائی حق وضع قانون دارد يا نه؟ اگر ندارند اينجانب که بايد مجری قانون اساسی باشم حق دارم بگويم وضع قانون نکنند يا خير؟اگر دادستان انقلاب که هيچيک از شرايط قاضی در او جمع نيست برخلاف قانون اساسی ومطبوعات روزنامه ها را توقيف کرد بايد بگويم چرا خلاف قانون عمل می کند ياخير؟واگر مردم را به استقامت در برابر قانون شکنی آشکار خواندم دعوت به شورش کردم يا قانون؟۴- به گمان اينجانب اين است که رفتار شما در حق اينجانب عادلانه نيست اينجانب هيچ نيت بدی نسبت به شما وکشور نداشتم...
در روز ۳۱ خرداد طرح عدم کفايت در مجلس مطرح و بعد از رای گيری اعلام می شود .
کودتا به نتيجه رسيده بود .
در آن زمان محمدی گيلانی دژخيم استبداد جديد ، آقای بنی صدر را ۳ بار محکوم به اعدام کرد و گفته بود مگر اينکه پيش از پايان ماه رمضان وی به نزد آقای خمينی برود و توبه کند!!
خمينی و يارانش تنها بر ضد يک شخص کودتا نکردند . آنها بر ضدآزاديها و مدافعين آن کودتا کردند . آنها بر ضد استقلال طلبان کودتا کردند . آنها بر ضد کسانی که می خواستند با مديريت صحيح و با کمترين تلفات جنگ را به پايان رسانند کودتا کردند .
در آخرين ساعاتی که بنی صدر می توانست به مردم پيامی بدهد در آن اين جمله معروف را نوشت : ما می رويم که بمانيم و شما می مانيد که برويد .
با اينکه نظام ولايت فقيه سعی کرده است سه ده بطور مدام بنی صدر را به اشکال مختلف سانسور کند تا برای نسل جوان کشور شخصيتی نا آشنا باشد ، با اين حال امروز شاهد اين امريم که سران رژيم هر حرکت وعمل آزاديخواهی را که باعث اعتلای جنبش مردم ميشود را کار بنی صدرمی دانند . هر کس را که بخواهد ابتکاری در آزاديخواهی بکند با بنی صدر مقايسه می کنند . هر کس که بخواهد کوچکترين مخالفتی با اين نظام بکند ، سرنوشت بنی صدر که بر ضد او کودتا کردند را به او تذکر می دهند .
از چه رو وی حتی برای سران نظام سمبل آزاديخواهی گرديده است؟ زيرا در عمق وجدان خود ميدانند که بنی صدر بر خلاف خمينی به قولی که به مردم داده بود عمل کرده است . او تا به امروز همچنان وفادار به رای مردم مانده است و از حقوق آنها دفاع کرده ومی کند .
وی بعد از مراجعت به فرانسه در اولين مصاحبه خود به خبرنگاران گفت : "من آمده ام که روابط اورگانيک بين ريگانيسم و خمينيسم را بر ملاکنم " تلويزيون کانال ۲ آلمان ۵ سال بعد از اين صحبت گزارشی داد که با اين پوزش خواهی شروع می شد : ما حرف اولين رئيس جمهور ايران را بعد از مراجعتش نمی توانستيم قبول کنيم . تصور می کرديم که او از روی غرض می گويد . بعد ها بخاطر افشاگريهای بيش از حد او در سطح جهان ما باور آورديم و پی گيری کرديم و متوجه شديم که کودتای بر ضد بنی صدر حاصل روابط پنهانی آيت الله خمينی با ريگانيسم در آمريکاست .
او از حق هر ايرانی در طول ۳ دهه گذشته دفاع کرده است . در دادگاههای مختلف عليه تروريسم دولتی سران نظام ولايت فقيه شهادت داده و از حقوق ايرانيان دفاع کرده است و روابط ارگانيک سازمان ترور اين نظام را برملا کرده است . در دفاع از حقوق ترور شدگان اپوزيسون ايرانی در رستوران ميکونوس ، چنان شهادتی بر حق داد که در نتيجه دادگاه برلين برای اولين بار در تاريخ دادگاههای بين المللی رای به جنايت "رهبر مذهبی" يک کشور (ايران) يعنی آقای خامنه ای داد . زيرا که بنی صدر دلايل کافی و منطقی و مستدل به دادگاه ارائه نمود تا جايی که ديوان عالی آلمان بعد از بررسی مدارک و نظرات ارائه شده از طرف وی با مشاورت با ديگر قضات کشورهای مختلف ۴ نفر را محکوم نمود . بغير از فلاحيان ، ولايتی ، رفسنجانی و شخص خامنه ای نيز در ترور مقصر شناخته شدند .
دفاع وی ازحق قاسملو در دادگاه اتريش و ارائه مدارک کافی بر اثبات ترور نظام ولايت فقيه در کتابها و مقالات زيادی درج گرديده است .
ارائه برنامه های اقتصادی ، راه حلهای سياسی خروج از بحران ، دفاع از حقوق ايرانيان ، تحليلهای سياسی و فرهنگی و اجتماعی مندرج در نشريه ای در ۷۴۰ شماره به مدت ۳۰ سال از زمره کارهايی است ک وی هنوز ادامه ميدهد و اين نشريه خود سندی گويا بر تحول تاريخ معاصرميهن ما در بخشهای مختلف می باشد . تمامی اينها به همت و مديريت شخص او در طول اين ۳ دهه انجام گرفته است . تحقيقات او در زمينه حقوق بشر و قضاوت اسلامی هر مستمسکی را که نظام ولايت فقيه بدان جنايت می کند را از آنها گرفته است.اين کتاب به زبانهای آلمانی و انگليسی و سوئدی ترجمه شده و زمينه تحقيق محققين واقع گرديده است . کتاب زن و زناشويی او يکی از پر خواننده ترين کتابهای او در اينترنت می باشد . مطالعات او در عدالت اجتماعی و عقل آزاد خود بيان انديشه ای است مبتنی بر راه آزاد شدن انسان از نظريه های قدرت و راهگشای نسل جوان برای رسيدن به زيست در آزادی . تحقيقات ۳جلدی وی در روابط پنهانی ايران و آمريکا به دو زبان فرانسه و انگليسی نيز چاپ شده است و اين مجموعه تحقيق در آمريکا توانست ۱ ماه به عنوان پر فروشترين کتاب بشود و بعد از رفتن آقای بنی صدر در مقابل گروه تحقيق مجلس سنای آمريکا ، پای مسئله ايران کونترا به دادگاه کشيد و تعدادی از مشاورين و نزديکان ريگان بلافاصله مجبور به استعفا شدند ومساله ايرانگيت نيز بدل به يک مسئله جهانی شد.
مجموعه تحقيقات او بعد از خروجش از کشور تا به امروز در ۱۷ کتاب انتشار يافته است .
او که تحليل گر و مدافع جنبش اجتماعی برای تحول اساسی در کشور بوده و هست ، امروز شاهد جنبش عمومی مردم ايران است .او خود را هميشه يار و همراه مردم دانسته است وپيوسته اعتقاد به رهبری جمعی داشته است . او به عنوان سخنگوی مردم هميشه مدافع آنها بوده است .اعتقاد او به آزاديها و کوشش او در دفاع از حقوق مردم امروز شعار مردم ما در جنبش خود جوش آنها گرديده است .


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016