جمعه 23 بهمن 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

خوش‌خيالی سبز، درس‌هايی از بيست‌ودو بهمن، بهرام حسين‌زاده

بيست و دو بهمن روز نمايان شدن پاشنه آشيل جنبش سبز بود. روزی که نشان داد "خوش‌خيالی" هر چه که باشد نميتواند بعنوان يک تاکتيک مبارزاتی در نظر گرفته شود. بيست و دو بهمن نشان داد که هنوز در مورد تاکتيک‌هايمان انعطاف لازم را نداريم. اين الفبای مبارزه است که نبايد هميشه بر يک سبک و سياق مبارزه کرد بلکه بايد تمام حالات ممکنه مبارزه را در نظر گرفت. شيوه‌ای که در فلان روز و فلان اوضاع مناسب بود نبايد برای تمام روزها و وضعيت‌ها مفيد ارزيابی گردد. انعطاف در تاکتيک‌های مبارزه امری‌ست که گاهی فقدانش به گرانترين هزينه‌ها می‌انجامد. در انتخاب نوع تاکتيک مناسب بودن و کارايی داشتن است که بايد ملاک انتخاب آن باشد و نبايد به اين تاکتيک‌ها همانند اموری ناموسی و تابوگونه نگريست. اين ما نيستيم که به دلخواه تاکتيک‌هامان را انتخاب می‌کنيم بلکه اوضاع و احوال عمومی صحنه مبارزه است که اين تاکتيک‌ها را بما ديکته می‌کند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


در بيست و دو بهمن ما از رژيم رودست خورديم. خوش‌خيالی‌های سبزمان، چنين روز مهمی را از چنگ ما بيرون کشيد و در کارنامه رژيم قرار داد، با اينکه حتی در روزهايی پيش از آن هم می‌شد در هوا استنشاق کرد بوی سر در گمی ما و هشياری آنان را.

بيست و دو بهمن نشان داد که رژيم از تمام ظرفيت‌هايی که دارد بخوبی استفاده خواهد کرد و در موقعيتی نيست که بخواهد داوطلبانه و بدون جنگيدن تسليم شود. اينکه روز به روز و گام به گام سرکوب مخفيانه را به سرکوب عيان و در پيش چشم دنيا تبديل می‌کند، يعنی نه به موازين شرعی حکومت کردن پايبند است و نه به موازين عرفی. برايش ماندن در قدرت همه چيز است و از دست دادن آن معادل نابوديست، در چنين شرايطی نميتواند کوتاه بيايد. اما همين که ديگر مانند روزهای آغازين به کشتار دست نمی‌زند و هزينه سرکوب را برای خود کم کرده است نشان از نقشه‌های دراز مدت حل اين معضل را دارد. رژيم بخوبی ميداند که در کوتاه مدت نمی‌تواند بر اين بحران غلبه کند و در عين حال نبايد هزينه را نيز آنچنان بالا ببرد که به انفجار قهرآميز مردم بيانجامد و کنترل جنبش از دست نيروهای معتدل خارج شود. خشونت بالا، حتی ترک‌های درون ديوار رژيم را نيز بزرگ‌تر کرده و به ريزش نيروهای بيشتری می‌انجامد.

بر اساس رفتار هر دو نيروی رو در رو در بيست و دو بهمن است که می‌توان نتيجه گرفت، همچنان که پيروزی‌های اوليه، جنبش سبز ما را دچار خام‌انديشی و خودبزرگ‌بينی کرد؛ در عوض نيروهای کودتا را به هوشياری بيشتر واداشت.

درس‌های روز بيست و دو بهمن را بايد بخوبی آموخت. اين روز نشان داد که ما به خوش‌خيالی دچار شده‌ايم، اينکه به فکر برنامه‌ای دراز مدت برای مبارزه نيستيم، نشاندهنده چه می‌تواند باشد بجز اينکه ما فکر می‌کنيم در کوتاه مدت کار رژيم تمام است و اگر اين امر اتفاق نيافتد چه؟

از دو حالت خارج نيست: يا اين مبارزه بر اساس حوادثی غيرقابل پيش‌بينی، به سرعت و بطوری ناگهانی پيروز می‌شود و رژيم در هم فرو می‌ريزد. يا اينکه همپای ما، آنان نيز با هشياری فرامی‌گيرند و از اينهمه امکانات مادی و معنوی‌شان به نحو بهتری استفاده کرده و مبارزه ما را با دشواری مواجه ساخته و پيروزی ما تا مدت‌ها به تاخير مياندازند. اينکه پيروزی زود رخ بنمايد و ما به پيروزی دراز مدت انديشيده باشيم، آسيبی بما نخواهد زد، اما برعکس، اگر دچار خوش‌خيالی پيروزی کوتاه مدت شويم و در عمل ناچاراً بخواهيم مبارزه ای دراز مدت را به پيش ببريم، ميتواند صدمات بسيار جدی بما وارد کند.

ما با خوش‌خيالی تصور می‌کنيم که اين فقط ما هستيم که در گذر زمان ياد می‌گيريم که چگونه مبارزه کنيم و گويی بيت رهبری و تيم کودتاچيان مخ خر خورده‌اند و توانايی فراگيری از وقايع روزمره را از دست داده‌اند. اين نوع خوش‌خيالی‌ها هم می‌تواند برايمان گران تمام شود.

در روز بيست و دو بهمن، ما مردم را به خيابان‌ها کشانديم تا خوراک تبليغاتی رژيم را چرب و نرم کنيم، گرچه که تمام دنيا صرفا بر اساس نظرنامساعدی که نسبت به رژيم دارند بر تبليغات آن به ديدۀ شک می‌نگرند و اين يکی از برگ‌های برنده ماست، و می‌پرسند: اگر شما اينهمه هوادار در ميان مردم داريد! پس چرا در سال‌های پيش نمی‌توانستيد چنين جمعيتی را به خيابان‌ها بياوريد؟

اما اينکه دنيا به ما حسن نظر دارد و به رژيم بدبين است، دليلی بر اين نمی‌شود که ما مردم را بازيچۀ نقشه‌های رژيم سازيم، گر چه که به سهو. اگر اين امر چندين بار اتفاق بيافتد ديگر اعتماد مردم به "دانايی" جنبش، خدشه‌دار خواهد شد و اينگونه با اعتماد بدان برخورد نخواهند کرد.

بايد بر اساس توازن قوا و نحوه چينش نيروها و اوضاع عمومی، حتی اگر لازم است از تحريم و گريز نيست استفاده کرد. در بيست و دو بهمن، تحريم تظاهرات کودتاگران، نتيجه بهتری ميتوانست داشته باشد.

ما بايد به چند خطای اساسی در نحوه تفکرمان نسبت به اوضاع سياسی کشور، غلبه کنيم، که يکی از آن‌ها کوچک و نادان شمردن نيروهای کودتا و از سوی ديگر بزرگ‌تر از واقعيت ارزيابی کردن نيروهای خودمان است. اينکه تفوق کمی ما بر آنان را در شعار "مابيشماريم." به رخ دنيا می‌کشيم نبايد ما را از ديدن امکانات تدافعی و تهاجمی کودتاگران غافل کند. ما نمی‌توانيم ارتباطات آنان را مختل سازيم، اما آنان به سادگی می‌تواند تمامی امکانات ارتباطی‌مان اعم از تلفن يا موبايل يا اينترنت يا ماهواره را مختل سازند. اينکه ما بايد به تمامی اين موارد بيانديشيم و برای هر مختل‌کردنی، جايگزينی بيابيم، بخش مهمی از مبارزه ما را تشکيل می‌دهد.

هرگاه به مبارزه بعنوان امری دراز مدت بيانديشيم نمی‌توانيم از موضوع "سازماندهی" صرف‌نظر کنيم. برقرار کردن سيستمی از ارتباطات که تامين کنندۀ راه جريان "اطلاعات" درون نيروهای جنبش سبز باشد نيز امری گريزناپذير است.

در نهايت اين برآيند نيروهاست که چگونگی دگرگونی اوضاع را رقم می‌ زند. بايد نيروهای خودمان را در دسترس‌مان داشته باشيم و با کنترل آنها در اوضاع متفاوت، به سوی پيروزی گام برداريم، هيچ جنبشی با سرگيجه گرفتن نتوانسته به پيروزی برسد و اينهم جملۀ آخر: پيروزی‌مان را ما بايد رقم بزنيم و گرنه پيروزی‌مان حتمی و جبری نيست.

بهرام حسين‌زاده


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016