سه شنبه 27 بهمن 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

کدام پيروزی از اين بزرگ تر؟ يوسف مهرآئين، کلمه

کلمه- يوسف مهرآئين: گويی شاهد از غيب رسيد. «کلمه» می خواست با همين رسانه ی محدود شده ی اينترنتی به هر که به آن دسترسی دارد بگويد مخالفان مردم قصد دارند جشن ملی بيست و دو بهمن را با انحصار رسانه ای و سوء استفاده از غول صدا و سيما به نفع خود مصادره کنند که هک شد. چه کاری برای بيان اين انحصار و انصار طلبی از اين راهزنی اينترنتی کاراتر؟

هشت ماه تمام است که می خواهند ما مردم را خشونت طلب و آشوبگر معرفی کنند. ( ديروز لهوف سيد بن طاووس را می چشيدم. ابن زياد هم با چوبدستی مسلم ابن عقيل را می زد و گناه او را آشوبگری و خروج از امام عادل معرفی کرده بود). هشت ماه است و ديگر در اين هشت ماه تهمتی باقی نمانده به ما مردم نزده و توهينی نکرده باشند. چيزی نمانده بود که گلوهامان از فشردگی راه نفس هامان را ببندد. هيچ راهی برايمان نگذاشته بودند تا به همه ی آن مردمانی که مانند ما نمی انديشيدند بگوييم که ما نه خشونت طلبيم و نه خروج کننده. مطالبه ی ما آن چيزی است که پدرانمان برای آن در خيابانهای ۵۷ جان دادند و حالا امروز آن چيز در محاق فراموشی فرو رفته است . پس چه روزی از همايش ملی ۲۲ بهمن برای ما مغتنم تر تا کسانی که ما را می بينند بدون واسطه ی بی امانتی چون صدا و سيما آرامش و مظلوميت ما را مشاهده کنند؟ چه رسانه ای از مشاهده ی مستقيم گويا تر؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ما می خواستيم به همه ی آنها که ما را دوست ندارند بگوييم کسانی خشونت طلبند که حتی يک دستبند سبز را هم بر نمی تابند آنها هستند که به تجمعات مسالمت آميز ما و اعمال اصل بيست و هفت قانون اساسی حمله می کنند و آن را به خشونت می کشند. ما فقط می خواهيم آنها ما را ببينند و سخن ما را بشنوند. آنها هستند که هر سخنی را با باتوم و زندان پاسخ می دهند . اين متصديان نابخرد امور هستند که حتی اجازه نمی دهند يک نويسنده حرف ما را با قلمش فرياد کند شايد مرهمی باشد بر زخم هايی که بر دلهامان گذاشته اند. آنها هستند که بيش از نيمی از اصول قانون اساسی را فرو گذاشته اند و معدودی از اصول آن را با تفسير های من در آوردی تبديل به ابزاری برای ايراد اتهام و کتک زدن مردم کرده اند . چقدر بايد زحمت می کشيديم تا ديگرانی که مانند ما نمی انديشند فيلم عريان کردن جوانی که پيراهن سبز پوشيده بود را بعد از عبور از صدها مانع و فيلتر ببينند؟ ببينند که چگونه چند باتوم بدست به جان آن دختری افتاده اند که دستش را به علامت پيروزی بالا آورده بود . ببينند که برای سبزهايی که می گويند سيصد چهارصد نفر بودند چه لشکر کشی عظيمی انجام داده اند. مگر قرار نبود چند روز ديگر در روزنامه ها بخوانند که مردم بودند که به کروبی حمله کردند؟! پس چه امکانی بالاتر از اين که خود با دو چشم خويش ببينند که گلوله ها ی رنگی و لباس های غير شخصی! بود که يار امام را در روز جشن ملی هدف قرار داد و او را مضروب کرد . حالا ديگر آنها هم می دانند که روزنامه های مورد علاقه شان دروغ خواهند گفت. باتوم هايی که بر سر بانوی سبز ايران اين قرآن پژوه انقلابی فرود آمد که در دست مردم عادی نيست. مردم عادی آنهايی هستند که عباس وار جوانمردی کردند و او را از دست باتوم به دستان نجات دادند. چقدر بايد تلاش می کرديم تا اين همه خبر، و خبر از اين همه مظلوميت به کسانی که مانند ما نمی انديشند بدهيم؟ آن هم در اين انحصار ديکته ای رسانه ها. کدام نگاه از نگاه های مردد و جستجو گر مردمی که می خواستند بدانند حقيقت چيست نافذ تر؟


۲۲بهمن قرار بود برای همه باشد و البته برای همه نيز بود. مردم سبز انديش چنان که همراهشان موسوی از آنان خواسته بود همراه با روحيه جمع بودن ضمن حفظ هويت دراين همايش عظيم شرکت کردند. آنها آمدند تا خود رسانه ی بی واسطه ی سبز ها باشند تا به آنان که هم عقيده شان نيستند بگويند که آنها را نيز دوست می دارند و در نهايت پيروزی خودشان را پيروزی همگان می دانند . پيروزی ای که کسی در آن شکست نخورده است. همايش عظيم ۲۲ بهمن اتمام حجت سبز ها بود برای باند انحصار گری که هشت ماه تمام تهمت زدند. و سبز ها امدند تا بگويند آرمانشان را در خون های ريخته شده جوانان ۵۷ جست و جو می کنند چون اتفاقا دولت مستقر را دورترين دولت ها از آن آرمان ها می دانند.

آنها با همه ی نيروهای امنيتيشان و لباس شخصی های باتوم به دستشان مستقر شده بودند تا ما يکديگر را پيدا نکنيم. تا باز هم دروغ بگويند که ما ديگر نيستيم . از روز های قبل با پيامک های آنچنانی شروع کردند و با احضارصد ها نفر برای ارسال فقط چند اس ام اس! ادامه دادند و دامنه دستگيری ها را چنان گسترش دادند تا يک رکورد ديگر جهانی در زندانی کردن روزنامه نگاران به ثبت برسانند. چند نفر را که اصلا معلوم نيست مربوط به حوادث انتخابات بودند يا نه، اعدام کردند. خط و نشان کشيدن در تلوزيون هم که ديگر عادی شده است. همه اينها وسط گذاشتن تمام امکانات اقايان بود و زدن تير آخر برای اينکه بتوانند ما را ناديده بگيرند. ديگر چه کار می توانستند بکنند و نکردند ؟ آيا اين اخرين تيرهايشان نبود؟ اما آيا توانستند؟ آيا توانستند قلوب ما را تسخير کنند. چه می گويم؟ آيا حتی توانستند قدم های ما را با ايجاد رعب و وحشت از حرکت بازبدارند؟ با يقين قلبی می گويم آنها اين لشگر کشی را انجام دادند نه برای اينکه از احتمال خشونت جلوگيری کنند آنها خوب می دانند که مردم با هر گرايش و سليقه فکری با هم در مسالمت خواهند بود. آنها فقط و فقط می خواستند ما را ناديده بگيرند. و اين البته بزرگترين توهينشان به ما در ماههای گذشته بود. اما همين لشگر کشی مگر معنايی غير از اين داشت که نتوانستند و نمی توانند ما را نبينند؟

زير نويس های شبکه سه را قبل از راهپيمايی به خاطر بياوريد . نوشته بودند راهپيمايی ۲۲ بهمن روز حضور همه مردم با هر سليقه و گرايش فکری و حالا آن را با سرمستی می خواستند مصادره کنند. نمی دانند اين بار همين مردم با هر گرايش و سليقه خود سوژه اخبار بودند و هر دروغی به آنان کارساز نيست.

ما آنچه که وظيفه داشتيم صادقانه انجام داديم . تمايزمان را خصوصا برای اينکه بهانه در دست فرمان بريدگان ندهيم کم کرديم . در جشن پيروزی انقلاب شرکت کرديم تا تعهد خودمان را در تلاش برای بازگشت به شعار های به محاق رفته ی انقلاب نشان دهيم.

و حالا درس های جديد تر و بهتری آموختيم. ياد گرفتيم که منتظر نمانيم . دست به کار شويم و خود به ميان مخالفان فکريمان برويم بدون واسطه ی صدا و سيمای دروغ که دوست ندارد بخش بزرگی از مردمش راببيند به آنها بگوييم با شما درصلحيم و شما را دوست می داريم. اگر مردم را چه کم و چه زياد دوست نداشته باشيم نمی توانيم برای آگاه کردن آنان تلاش کنيم يا به تغيير نگرش های نادرست اميد ببنديم.

رسانه های انحصار هم پوستين واروونه ای از دين رحمانی ما ارائه داده اند و هم کاريکاتوری زشت از جنبش اصيل سبز ما ايرانيان . ما در بيست و پنج خرداد تنها خودمان را ديديم و هويتمان را يافتيم. اما در ۲۲ بهمن همه ما را ديدند. چه کم و چه زياد.

۲۲ بهمن بزرگترين پيروزی برای ما بود چرا که علاوه بر همه آنچه گفته شد و گفته نشد راههای جديدی و روزنه های اميد نوينی در پيش چشمان ما گشود. از امروز هر ايرانی يک رسانه خواهد بود برای رساندن پيام رحمانی دين سبز محمدی تا نتوانند از آن ابزاری بسازنند و هر ايرانی يک “کلمه” خواهد بود برای انتقال پيام حق خواهی و ظلم ستيزی و آزادی خواهی مردم سبز انديش سرزمين ما.

و همه اين پيروزی ها و درس ها را ما از ۲۲ بهمن داريم. کدام پيروزی از اين بزرگتر؟


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016