گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
15 بهمن» مصطفی پورمحمدی: پيروی از رهبری همان خدمت به مردم است، فرصتهای رهبری را ديگران اشتباه نگيرند و اين همه مجال را از دست ندهند، ايلنا25 مهر» مصطفی پورمحمدی: رسانه های متخلف در انتخابات به دادگاه معرفی می شوند، مهر
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! پورمحمدی: ۲٤ خرداد تلفنی به موسوی گفتم اتفاقاتی در حال رخ دادن است که به نام شما خواهد بود، پارلماننيوزـ از دو سال پيش برخی مسئولين مانع بازرسی از کهريزک شدند مصطفی پورمحمدی، رئيس کنونی سازمان بازرسی کشور و وزير کشور دولت نهم، در گفتوگوی اختصاصی خود با پنجره پيرامون موضوعات گوناگون از جمله نحوه انتخاب خود به عنوان وزير کشور، چرايی کنار گذاشته شدن خود از اين پست حساس و نيز رخدادهای پيش آمده پس از انتخابات رياست جمهوری سخن گفته است. به گزارش سفير، پورمحمدی درباره نحوه تعطيلی بازداشتگاه در اين مصاحبه گفت: «هیأتی که از شورای عالی امنيت ملی، گزارشی به مقام معظم رهبری ارايه کرد، سبب شد که ايشان سريع دستور تعطيلی بازداشتگاه را صادر کنند و اگر اقدام حضرت آقا نبود، ديگر تحرکات موجب تعطيلی بازداشتگاه نمیشد». پورمحمدی پس از آگاه شدن از فوت يکی از بازداشت شدگان کهريزک، از ماجرا با خبر میشود و همين، نقطه آغاز رسانهای شدن کهريزک است که پيشتر در اخبار گوناگون به آن پرداخته شد. پورمحمدی در پاسخ به روند رسيدگی به پرونده ماجرای کهريزک نيز چنين پاسخ داد: «پس از بررسیها، گزارش را برای دادسرای انتظامی قضات و سازمان قضايی نيروهای مسلح فرستاديم که هر دو پرونده در حال پيگيری است. ظاهرا پرونده سازمان قضايی نيروهای مسلح، جلوتر از پرونده دادسرای انتظامی قضات است». نکات مهمی که پورمحمدی در اين گفتگو مطرح کرده، بدين شرح است: - جريان چپ در فضای سياسی کشور براساس جوسازی و تقويت فضای احساسی، طرح ايراد اتهامات، فضاسازی و مظلومنمايی جايگاه خود را در نزد افکار عمومی بالا برد و سبب بهوجود آمدن حادثه دوم خرداد شد. بعد هم توانست پيروز انتخابات شود و هنرش هم فضاسازی رسانهای و روانی بود. -واقع مطلب اين بود که در قتلهای زنجيرهای اغلب عوامل اصلی در آن از لحاظ ذهنی طرفدار جريان دوم خرداد بودند و در آن مقطع نيز اين موضوع مطرح شد. -آنها قصد داشتند بنده را در حواشی اين موضوع وارد کنند و با اتهامزنی، يک حادثه شخصی و خيلی ناگوار را که در خانواده ما بهوقوع پيوسته بود و خانم عفيف و نجيبی به شديدترين شکل به قتل رسيده بود را سوژه خوبی برای اهداف خود يافتند و اين موضوع را بردند جزو پرونده قتلهای زنجيرهای و پس از مدتی بنده را هم شريک اين پرونده کردند و اين خود جزو هنرمندیهای ژورناليستی و جنگ روانیای بود که در آن زمان از سوی جريان دوم خرداد اجرا شد و بايد گفت که آنقدر قضيه لوث و رسوا بود که آقای خاتمی نيز در نامهای اعلام کرد که اتهاماتی که به فلانی نسبت دادهاند، ناروا و محکوم است. -بعد از داستان دوم خرداد، شوک جدی به نيروهای حزباللهی و کسانی که روی مسائل انقلابی و ارزشی حساسيت و تأکيد ويژه داشتند، وارد شد و آنان را بيش از يک سال زمينگير کرد. بعد از استعفا از وزارت اطلاعات پس از مشورت با دوستان به اين نتيجه رسيديم که کار مشترکی را به صورت جمعی بايد تعقيب کنيم تا بتوانيم از اين مرحله عبور کنيم و تقريبا در تشکيل اين شورا همه فعالان عرصه سياسی حضور داشتند. عدهای از تشکلها مانند جبهه پيروان خط امام و رهبری و برخی از شخصيتها مانند آقايان ناطق نوری و لاريجانی و دوستان ديگر حضور داشتند و همه همفکر بودند و البته در آن مقطع بنده برای کارهای تشکيلاتی خاص کمی فعال شدم و يک مقدار هم جلو رفتم. -در آن مقطع با وزارت کشور آشنا نبودم. فردا صبح سريعا به تهران آمدم و با وزارتخانه تماس گرفتم و برنامههای وزرای سابق را درخواست کردم که برايم بفرستند. همان روز با آقای محسنیاژهای برای وزارت اطلاعات صحبت شده بود که ظاهرا ايشان ترديدی داشتند که خدمت مقام معظم رهبری میرسند و با تأکيدی که رهبری میکنند، همان روز يعنی شنبه آقای محسنیاژهای برای وزارت اطلاعات و بنده برای وزارت کشور قطعی شديم و البته برنامهام را روز سهشنبه ارايه کردم. -در هفته اول سال، بعد از تعطيلات چند روز اول، يعنی در هشتم فروردين ماه ٨٧ در جلسه شورايعالی امنيت ملی آقای احمدينژاد را ديدم و ايشان پرسيد: «کجاييد؟» گفتم: «هفته اول بعد از انتخابات، خسته و مريض بودم و مقداری استراحت کردم. اگر بشود دو ـ سه روزی را میخواهم به سفر بروم.» که آقای احمدینژاد گفت: «چه زمانی برمیگرديد؟» در جواب ايشان گفتم که روز چهاردهم فروردين وقتی ادارات باز میشوند، برمیگردم. گفت: «در اين روز شما را ببينم.» پس از آن جلسه، آقای لاريجانی گفت: «خبرهايی شنيدم که احتمال جابهجايی شما وجود دارد.» در روز سيزده فروردين از دفتر آقای رييسجمهور تماس گرفته شد که برای روز چهاردهم فروردين وقت ملاقاتی برای بنده گذاشته شده و بعد از يک ساعت دوباره از دفتر رئيسجمهور تماس گرفته شد و گفتند که وقت ملاقات نيم ساعت جابهجا شده. بنده که ديدم دفتر رئيسجمهور اينقدر نسبت به اين ديدار حساس است، آقای لاريجانی نيز آن سخنان را در جلسه شورای امنيت به بنده گفته بود و آقای احمدینژاد هم خواستار ديدار با بنده است، فهميدم که مسألهای درباره رفتنم از وزارت کشور مطرح شده. - ايشان در اين ملاقات اظهار داشت که موضوع خودتان مهم است که من باز هم گفتم که وزارت کشور مهمتر است و بعد از آن هم ٢٠ روز ديگر مرحله دوم انتخابات را داريم و شرايط خيلی سختی برای ماست. فردای آن روز، سمينار مشترک استانداران و وزرا بود و به آقای احمدینژاد گفتم: «میخواهيد اين موضوع را فردا اعلام کنيم؟» که ايشان در جواب گفتند: «هيچکس نفهمد.» در سمينار به علت اينکه ما ميزبان بوديم در جلسه يک مقدار جدیتر کارها را پيگيری کردم تا کسی متوجه اين موضوع نشود و حتی يکی ـ دو بار به آقای احمدینژاد انتقاد کردم و نظر دادم که آقای احمدینژاد نيز موضوع را فهميد که ايشان نيز يک مقدار جدیتر و گرمتر، مثل کسی که تا حالا هيچ مسألهای با هم ندارند برخورد کرد و بعد هم که خبرنگارها از سخنگوی دولت موضوع برکناری من را سوال کردند که ايشان گفت دروغ سيزده است، تحليل من اين بود که آقای الهام از گرمی رفتار بنده و آقای احمدینژاد اصلا فکر نمیکرد که قضيه کنار رفتن من از وزارت کشور جدی باشد. پس از اين قضايا، يک بار آقای احمدینژاد در دولت به من گفت: «چه کار کرديد؟» گفتم: «شما برای وزارت کشور چه کار کرديد؟» و ايشان دو ـ سه پيشنهاد برای سفارت و فعاليتهای خارجی دادند که بنده گفتم: «تمايل به رفتن به خارج از کشور ندارم.» بنده هم چون تجربه امنيتی دارم، فوقالعاده نگران هستم و بهتر اين است که اين صحنه را تغيير دهيد، زيرا با اين روش به جايی نمیرسيد، همچنين به آقای موسوی توصيه کردم اگر موردی است از طريق مجاری قانونی پيگيری و شکايت کند. که متأسفانه در درگيری فردای آن روز نيز چند نفر کشته شدند که بنده روز پنجشنبه نامهای برای ايشان نوشتم و در آن نامه اين نکته را نيز دوباره يادآوری کردم. Copyright: gooya.com 2016
|