پنجشنبه 27 اسفند 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

پاسخ احمد باطبی به اتهامات مقامات امنيتی، گفت‌وگوی کاوه قريشی با احمد باطبی، روز

کاوه قريشی
kawe.qoraishy(at)gmail.com
صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران و ديگر رسانه های امنيتی و حکومتی، هفته گذشته مستندهايی در مورد فعاليت "مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران" پخش کردند. در اين مستند ها، مديران اين مجموعه به داشتن رابطه با کشورهای غربی و برخی از گروه های سياسی متهم شدند. "روز" در مصاحبه با احمد باطبی، سخنگوی مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران، به چگونگی تشکيل اين مجموعه، سوابق آن، منابع مالی و انسانی، وضعيت کنونی مجموعه و همچنين اتهامات وارده از سوی صدا و سيمای جمهوی اسلامی پرداخته است. سخنگوی اين نهاد حقوق بشری دراولين واکنش مديران اصلی اين مجموعه در اين مصاحبه با رد "قاطعانه" تمامی اتهامات صدا و سيما و ديگر رسانه های حکومتی، به دفاع از عملکرد مجموعه و مديران آن طی سالهای فعاليتشان پرداخته است.

اين مصاحبه در پی می آيد.

مجموعه فعالان حقوق بشر از چه زمانی شروع به کار کرد؟ توسط چه کسانی تاسيس شد و در واقع فکر اوليه تاسيس اين نهاد مال چه کسی بود؟
ايده مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران در حدود پنج الی شش سال قبل در داخل زندان توسط دانشجويانی که تاحدودی در فضای امنيتی ايران کار گروهی انجام داده و تجربياتی کسب کرده بودند، شکل گرفت. در آن زمان، افراد مذکور به اين نتيجه رسيده بودند که بايد ميان کار حقوق بشری و کار سياسی تفکيک قائل شد. به همين منظور کسانی که تمايل داشتند فعاليتهای حقوق بشری "ناب" انجام دهند به فکر تاسيس يک سازمان حقوق بشری افتادند. کسانی که اين ايده ها را سازمان دادند وهسته های اوليه را پايه گذاری کردند، کسانی بودند که بعضاً هنوز هم در ايران هستند که به خاطر مسائل امنيتی اسمی از آنها نمی برم. اما آقای کيوان رفيعی يکی از بنيانگذاران اصلی اين مجموعه بود. او و ديگر بچه هايی که تک تک از زندان مرخص می شدند و به مجموعه می پيوستند، به عنوان عضو و يا مسئول فعاليت می کردند. اين روال تا دوسال و نيم قبل ادامه پيدا کرد؛ زمانی که سازمان مجموعه فعالان حقوق بشرتغييری در اساسنامه خود داد و ساختار حرفه ای تری پيدا کرد. در واقع، تا آن زمان سازمان تا اين حد حرفه ای نبود و اعضای آن هم به خاطر مسائل امنيتی شناخته شده نبودند. تنها کسی که بيرونی بود و اسمش به گوش می خورد و به نوعی سخنگوی مجموعه بود خود آقای رفيعی بود. بعد از اينکه سازمان چند سالی کار کرد و تاحدودی شناخته شد، به انتشار اخبار از طريق وب سايت پرداخت. به مرور با راه اندازی وب سايت و با تغيير اساسنامه، سازمان شکل حرفه ای تری به خود گرفت. در آن مرحله، دبير کل، جانشين و مسئولين مشخص شدند. مجموعه فعالان حقوق بشر درايران به خاطر اينکه يک سازمان صرفا حقوق بشری بود و تاکيد بر استقلال در حوزه حقوق بشر داشت معتقد بود که می بايستی در چارچوب قوانين کار کند. در داخل، در چارچوب قوانين ايران و در خارج، درحدی که قانون آن کشور اجازه می داد، تا حد سقف ظرفيت های قانونی و در چارچوب آنها فعاليت کند. مجموعه فعالان معتقد بود در قانون اساسی و قوانين عادی جمهوری اسلامی ظرفيتهايی هست که اگر به درستی مورد استفاده قرار بگيرد امکان انجام کارهايی وجود دارد و بدين شکل امکان پيشبرد اهداف حقوق بشری فراهم می شود. به همين خاطر، سازمان برای اينکه به يک سازمان قانونی تبديل شود چند بار از مراجع ذيصلاح تقاضای مجوز کرد، اما بنا به دلايل مختلف تقاضای مجموعه فعالان رد شد. در اين ارتباط اسناد و مدارکی هم وجود دارد که در هفته ی آينده طی يک نشست مطبوعاتی آنها را به خبرنگاران ارائه خواهيم داد.

به چه دلايلی با فعاليت رسمی مجموعه مخالفت شد؟
به دلايل متعددی از ثبت ما جلوگيری کردند که در نشست مطبوعاتی به طور مستند به آنها اشاره خواهيم کرد، اما توجه کنيد که ثبت يا عدم ثبت مبنای قانونی يا غيرقانونی بودن ـ بر اساس آزادی فعاليت جمعيت ها در قانون اساسی ـ نيست. طبق اصل قانون تا زمانی که يک گروه ذيل اصل ۱۶۸ قانون اساسی تماميت آن در دادگاهی غيرقانونی اعلام نشود از حمايت اصل ۲۶ قانون اساسی، مبنی بر آزادی جمعيت ها و احزاب برخوردار است. خود حکومت هم مبنای ثبت را بهره مندی از امکانات و حمايت دولتی قرار داده است، امری که مجموعه مايل به استفاده از آن نبود.در هر حال به درخواست ما همچون هزاران درخواست ديگر رسيدگی نکردند و ما نيز ثبت خود در جامعه خارج ايران را پيگيری کرديم و موفق شديم مجموعه را با ثبت قانونی به گروهی شناسنامه دار تبديل کنيم. مجموعه اين قانون مداری و شفاف سازی مجموعه، گروه را به ادامه فعاليت به اين نحو مجاب کرد چرا که مجموعه فعالان فعاليتهای مخفی انجام نمی داد و معتقد بود کارش را کاملا درچهار چوب قانون انجام می دهد. در هيمن راستا در حدود يک سال و نيم پيش تصميم گرفته شد حدود ۳۰ نفر از مسئولين شاخه های مختلف جهت شفاف سازی و احترام به مخاطبين معرفی شوند. لذا، در وب سايت مجموعه عکس و مشخصات مسئولين شاخه ها منتشر شد. مجموعه فعالان تاکيد داشت که فعاليتهايش را(چه درداخل و چه در خارج از کشور) در چارچوب قوانين انجام دهد. مدتی هم به اين منوال فعاليت کرد تا پس از انتخابات ودر نتيجه فضای امنيتی کل کشور رفتار حاکميت در قبال آن دچار تغيير شد.در اينجا لازم ميدانم عرض کنم که همين شفاف سازی ما باعث شده بود تا فشار زيادی را تحمل کنيم، حتی بحثهايی مطرح کرده بودند که مجموعه با معرفی علنی ميخواهد نشان بدهد حکومت ايران تحمل فعالان حقوق بشر را دارد و از اين راه برای آن تامين اعتبار کند.

مجموعه فعالان حقوق بشر بنا به چه ضرورتی و در چه پس زمينه تاريخی، اجتماعی و سياسی درايران آغاز به کار کرد؟
پايان يافتن عصر ايدئولوژی ها، برجسته تر شدن گفتمان محوری، شناخت بيشتر توده های مردم از انديشه حقوق بشر، تجربه کار سياسی دانشجويی در دوره اصلاحات(از ۱۸ تير ۷۸ به اين سو) و نسل جديدی که در آن دوره وارد فعاليتهای اجتماعی سياسی شدند، برخی از دوستان را به اين نتيجه رساند که بايد کار سياسی از کار حقوق بشری تفکيک شود وبايد به اين حوزه ها به عنوان دو زمينه مجزا نگريسته شود و هر کسی هم که قصد فعاليت حقوق بشری دارد بايد تکليفش را با اين موضوع روشن سازدکه قصد دارد فعاليت سياسی انجام دهد يا فعاليت حقوق بشری. تجربه ی افرادی که مجموعه فعالان را تاسيس کردند نشان داد که اين دو حوزه را با هم دنبال کردن باعث آلوده شدن هر دو حوزه خواهد شد. به همين دليل انگيزه ايجاد يک سازمان حقوق بشری مستقل و مجزا پيش آمد و مجموعه فعالان شکل گرفت. فضای عمومی جامعه به ويژه، پس از حادثه کوی دانشگاه تهران در سال ۷۸ به صورتی بود که امر تفکيک فعاليتهای سياسی از فعاليتهای حقوق بشری را اجتناب ناپذير ساخت.

اولين فعاليتهای مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران دقيقا از چه زمانی آغاز شد؟ به عنوان مثال اولين گام های عملی شما در حوزه فعاليتهای حقوق بشری به چه شکل و در چه زمانی بود؟
مجموعه فعالان تجربه گروه های قبلی مثل انجمن اسلامی دانشجويان و دانش آموختگان دانشگاه ها و گروه هايی نظير دفتر تحکيم وحدت را داشت. دفاعی که نهادهای مذکوراز زندانيان سياسی می کرد و تجارب ديگر که عموما بر دفاع از زندانيان سياسی متمرکز بودند به مجموعه فعالان منتقل شد. بعدها همين دوستان دانشجو نيز به مجموعه پيوستند و مجموعه با تمرکز بر دفاع از زندانيان سياسی و با راه اندازی يک وبلاگ آغاز به کار کرد و اخبار و اطلاعات را از آن طريق منتشرساخت. از آن زمان ، مجموعه، ساختار سازمانی و مديريتی خود را اصلاح کرد. ذهنيت سازمانی بنيانگذاران مجموعه، تقسيم کار اجتماعی را در سازمان نهادينه کرد. به همين دليل مجموعه توانست در طول اين سالها به فعاليت هايش ادامه دهد. افرادی که ابتدا می آمدند می بايستی آگاهی سازمانی پيدا می کردند و از تفاوت ميان فعاليتهای سياسی و حقوق بشری آگاه می شدند. بعدها مجموعه در حوزه های ديگری مانند زنان، کودکان، کارگران، مليتها و اقوام، و اديان نيز شاخه های مختلفی ايجاد کرد. لذا، کسانی که وارد مجموعه می شدند با توجه به علايق و توانايی هايشان در جاهای مناسب سازمان دهی گرديدند.به طور عينی اگر هم بخواهم اشاره کنم، جمع آوری و انتشار گزارشات نقض حقوق بشر، برنامه ۱۳ بدر سال ۸۵، انتشار جزوه های حاوی معاهدات حقوق بشری، تهيه لوازم مورد نياز زندانيان گوهردشت در خرداد ۸۵، ملاقاتهای دوره ای با خانواده های زندانيان عقيدتی دربند، پخش تراکت و اطلاعيه با موضوع حقوق بشر اولين کارهای سازمان يافته در همان ماههای نخست بود.

مجموعه در زمان شروع به کار از لحاظ مالی در چه شرايطی بود؟ منابع مالی مجموعه از کجا تامين می شد؟
مجموعه فعالان از همان ابتدا سعی کرده است خود را با شرايط مختلف مالی وفق بدهد، به گونه ای که به فعاليت هايش آسيبی نرسد. گاها از سرويس های مجانی نيزاستفاده کرده است. اگر کليت گردش مالی مجموعه را در نظر بگيريد که در هفته ی آينده در اختيار خبرنگاران قرار خواهد گرفت، مشخص خواهد شد که سازمان خرج آنچنانی نداشته و منابع آن بيشتر از طريق کمکهای داوطلبانه تامين شده است. حتی در طی يک سال اول ما از وبلاگ استفاده ميکرديم و از عهده تامين هزينه های يک سايت هم برنمی آمديم، با اين حال، مرکزيت و مديريت مجموعه مجبور بودند برای تداوم فعاليت های مجموعه به طور ماهانه مبالغی را به عنوان حق عضويت بپردازند. افرادی که در سطح مديريتی وارد می شدند می بايستی حق عضويت مجموعه را پرداخت کنند؛ هزينه هايی مثل اينترنيت و تلفن از طريق همين حق عضويت ها تامين می شد. در اساسنامه مجموعه هم اين موضوع مشهود است، کما اينکه در همان اساسنامه آمده است که تامين مالی از هر جايی که استقلال مجموعه را خدشه دار کند يا به فضای سياست بکشاند ممنوع است، مجموعه فعالان تا به امروز هيچ نوع کمکی از هيچ سازمان و دولتی دريافت نکرده است.

با توجه به قواعد کار حقوقی و حرفه ای بسياری از سازمانهای مشابه سازمان شما، آيا در طول فعاليت ها و در مسير کارتان هيچگاه سعی کرده ايد گزارش مالی مجموعه فعالان را به طور شفاف برای افکار عمومی و مخاطبان منتشر کنيد؟
البته اينگونه سازمانها عموما سازمان هايی هستند که از جايی حمايت های مالی دريافت می کنند. اين سازمانها مثلا از دولت ها و يا نهادهای مدنی مبالغی را دريافت می کنند، اما طبق عرف و اخلاق و در مواردی هم قانون، گزارش مالی خود را منتشر می کنند. اما مجموعه فعالان هيچگاه هيچ دريافتی ای نداشته که ناگزير باشد گزارش بدهد. با اين وجود، گردش مالی مجموعه برای اعضا در سطوح مديريت هميشه مطرح بوده است، مثلا کسانی که مراحل ورود را می گذرانند اين حق را داشتند که از منابع مالی و گردش مالی سئوال کنند. علاوه بر اين عدم انتشار گزارش مالی از سوی مجموعه فعالان به اين علت بوده است که ما حمايت مالی از جايی دريافت نمی کرديم. در اين فاصله زمانی اگر کسی يا مثلا يک نهاد حقوق بشری و يا حتی نهاد قضائی در ايران از مجموعه چنين درخواستی می کرد ما گردش مالی خود را در اختيارش می گذاشتيم. کما اينکه اين موضوع در بازخواست نهادهای امنيتی از مسئولان مجموعه در طی حداقل دو سال اخير به کرات روی داده بود.اصولا يکی از اصول اخلاقی ای که مجموعه موظف به انجامش است مساله شفافيت در گردش مالی است. بنابراين عدم انتشار گزارش دو دليل عمده داشت: عدم دريافت حمايت مالی از هيچ گروه و سازمانی و عدم درخواست گزارش از سوی جريان صلاحيت داری در خارج مجموعه. با اين حال، در نشست هفته آينده گردش مالی مجموعه در اختيار خبرنگاران قرار خواهد گرفت.

مجموعه، نيروهاش را از چه طريق شناسايی و جذب کرد؟ براساس چه معيارهايی نيروهايتان را گزينش کرديد؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


مجموعه فعالان ابتدا از زندانيان و بچه هايی که در زندان دور هم بودند آغاز شد. اين بچه ها هر کدام ارتباط هايی داشتند و به صورت بالقوه با ديگر زندانيان و خانواده ها مرتبط بودند. اين افراد، تمام ارتباط ها را جمع می کردند و بر همين اساس مجموعه توليد خبر داشت. اما زمانی که مجموعه گسترده تر شد و شکل سازمان يافته تری پيدا کرد، از طريق وب سايتش به عضو گيری پرداخت. افراد داوطلب با توجه به علايق و تواناييهای خود فرم عضويت را پر می کردند. آن دسته که سابقه داشتند و قبلا کار خبری کرده بودند در رده بندی های عضويتی قرار می گرفتند. مجموعه فعالان دارای سه لايه بود: لايه مديريتی، عضو فعال و عضو ساده. افراد داوطلب با توجه به توانا يی ها يشان در يکی از اين لايه ها قرار می گرفتند. اگر فردی سابقه کاری داشت با يک گزينش ساده (که در حد توجيه بود) در سطح مديريتی قرار می گرفت، اگرهم در سطح پايين تری کار کرده بود باز مسؤلی در سطوح مديريتی با وی مصاحبه و توجيهش می کرد (توجيه ها عموما به صورت آگاهی بخشی در مورد فعاليتهای حقوق بشری و چارچوب ها و ظرفيت های قانونی بود) و او را در جای مناسب قرار می داد و اگر هم از توانايی لازم برخوردار نبود در سطح عضو ساده و يا همکار باقی می ماند.بايد اضافه کنم ما تاکيد کرده بوديم بر اساس اصل آزادی انديشه و بيان، تنها افرادی که دارای شهرت در نقض حقوق بشر هستند نمی توانند عضو شوند، اتفاقا يکی از ويژگی های مجموعه ما حضور همه جور افراد با انديشه های مختلف بود که حول دغدغه حقوق بشر بدون دخالت دادن عقايد فردی خود به کار می پرداختند.

پراکندگی اين نيروها به لحاظ جغرافيايی در سطح کشور چگونه بود؟
مجموعه فعالان در سراسر ايران عضو داشت. اين اعضا معمولا خودشان فرم مربوطه را پر و تقاضای همکاری می کردند. مجموعه هيچ تبليغی برای جذب افراد نداشت، چون در واقع نيازی به اين کار نبود. چرا که تعداد افراد شبکه برای انجام فعاليت های مجموعه مناسب بود. در آن زمان، مجموعه حتی درخارج از ايران نيز عضو داشت. اکنون، مجموعه فعالان ايران در سراسر دنيا دارای اعضای فعال می باشد.

در حال حاضر وضعيت حقوقی مجموعه فعالان چگونه است؟ منابع مالی مجموعه از کجا تامين می شود؟
اکنون مجموعه خارج از ايران ثبت حقوقی شده، نمايندگی های مختلف مجموعه در چند کشور درحال راه اندازی است. در مورد منابع مالی مجموعه، اعضای مجموعه حق عضويت پرداخت می کنند و باتوجه به نياز مجموعه در شرايطی درخواست کمک بيشتر از سوی اعضا را هم مطرح ميکنيم. کسانی که به سطوح ميانی و بالای مجموعه ارتقا پيدا ميکنند، التزام مالی دارند و بايد حتما حق عضويت پرداخت کنند. البته اعضای ساده هم می توانند کف حق عضويت را پرداخت کنند. گردش مالی مجموعه و جدول کارکرد سازمان در اختيار اعضا قرار می گيرد. برای مثال ميزان درآمد، ميزان حساب منفی به اعضا گزارش می شود. تا کنون اعضا به تعهدات خود مبنی بر پرداخت حق عضويت عمل کرده اند.

ارتباط شما با احزاب و گروه های سياسی ايران و دولتهای خارجی چگونه است؟ آيا اصلا ارتباط هايی از اين دست در دستور کارتان وجود داشته است؟
مجموعه فعالان با حفظ استقلال و عدم ورود به مسائل سياسی با رعايت قوانين و تکيه بر اصل آزادی انديشه و بيان و اعتقاد به گفتمان محوری، منع ديگری برای روابط خود نمی داند، اماما هيچ وقت همکاری با هيچ حزب يا گروه سياسی و يا با يک دولت نداشته ايم. البته بحث جامعه بين الملل متفاوت است و به آن روابط و استفاده از ظرفيت آن با تکيه بر همين اصولی که عرض شد معتقديم، برای مثال سازمان ما تا کنون چند بار در نشستهای سازمان ملل متحد حضور پيدا کرده است. در اين نشستها، نمايندگان مجموعه به ايراد سخنرانی و انتشار گزارش پرداخته و با هيات های کشورهای حاضر به گفتگو نشسته است. در اين قبيل نشستها، مجموعه از سازمانها و دولتها خواسته است به حمايت از ارتقای وضعيت حقوق بشر در ايران بپردازند. در اين شکل از ارتباط ها، ممکن است يک حزب اخباری را برای مجموعه ارسال کند. مجموعه فعالان عضو خبرنامه تمام احزاب است و خبرهای آنها را دريافت می کند. اخبار دريافتی توسط کارشناس های مجموعه از فيلتر های مجموعه عبور می کند، مثلا اخبار را باز بينی ميکنند، مستنداتش را بررسی می کنند و نهايتا در صورتی که صحت خبرها تاييد شود از سوی مجموعه منتشر می شوند. ما اگر گزارشی از سنگسار يک هموطن را دريافت کنيم حتی با تصور اينکه منبع آن ميتواند يک حزب باشد اما گزارش بر پايه اسناد و صحت است مسلما اقدامات حقوقی لازم را در باب آن انجام خواهيم داد. اين يک الگوی جهانی است.

اين احزاب شامل کدام دسته از احزاب می شود، آيا احزاب اپوزيسيون ايرانی در خارج از کشور را هم در بر می گيرد؟
هر جمعيت و دسته ای که به انتشار اسناد نقض حقوق بشر بپردازد فارغ از داخلی يا خارجی بودن آن گزارشاتش را دريافت و بررسی خواهيم کرد.

آيا شما هم متقابلا اخبار و نتايج فعاليت هايتان را برای اين احزاب ارسال می کرديد؟
خير، مجموعه فعالان تمام گزارشاتش را روی خروجی وب سايت خود قرار می دهد و از طريق خبر نامه هم اقدام به ارسال همان اخبار عمومی برای اعضايش می کند. حالا ممکن است در ليست هزاران ايميلی که عضو خبر نامه هستند آدرس ايميل حزبی هم باشد که قاعدتاً خودش برای عضويت در خبرنامه اقدام کرده است؛ حتی يک نهاد امنيتی ايران هم می تواند عضو باشد اما اين مساله در واقع هيچ محدوديتی برای ما ندارد. چون مطلبی عمومی را انتشار ميدهيم که هزاران نفر و صدها سايت و رسانه آن را پوشش می دهند. اما اينکه ما به صورت سازماندهی شده اخبار و اطلاعاتی را در اختيار آنها گذاشته باشيم اينگونه نبوده است.

آقای باطبی! مستندهايی در روزهای گذشته توسط صدا و سيما درباره ی مجموعه و مديران آن پخش شده و اتهاماتی متوجه مجموعه شده است. نظرتان راجع به ادعاهای صدا و سيما چيست؟
ما در درجه اول خيلی متاسفيم، به خاطر اينکه برخورد های اخير دور از انتظار ما بود. چون ما يک سازمان حقوق بشری بوديم نه يک جريان سياسی که دنبال قدرت باشيم. هدف ما هميشه جان انسانها و بهبود وضع آدمها در حوزه اجتماعی و فردی بوده است. بنابراين انتظار نداشتيم که اين اتفاق برای ما بيفتاد. شيوه روی دادن اين اتفاق واقعا عجيب است. البته مجموعه فعالان پيش بينی بسته تر شدن فضای کشور را می کرد، برای اينکه بعد از انتخابات و هژمونی سپاه پاسداران و نگرش نهادهای امنيتی اين گونه بود که حتما می بايست با گروهای حقوق بشری و فعالان مدنی برخورد شود، به خاطر اينکه در اين مقطع زمانی از جانب اين گروه ها خطر بيشتری را احساس می کردند. آن هم به دو دليل: اول اينکه فعالان سياسی به خاطر جنس اعتراضات که به نوعی بيشتر اعتراضاتی اجتماعی بود تا سياسی عملا کار خاصی در اين اعتراضات نمی کردند و فعاليت هايشان موثر نبود، اما فعالان حقوق بشری و مدنی کسانی هستند که با توده های جامعه در ارتباط هستند و درگير بازی قدرت و سياست نيستند؛ بنابراين، از لحاظ جنس به جنبش حقوق شهروندی مردم ايران نزديک تر محسوب می شوند. به همين خاطر، سرکوب و محدود کردن فعالان مدنی و حقوق بشر در دستور کار قرار نهادهای امنيتی و قضايی قرار گرفت. در اين راستا بخش بسيار گسترده ای از فعالان مدنی را در سراسر کشور در حوزهای مختلف از جمله زنان، دانشجويان و کارگران دستگير کردند که تعداد آنها بسی بيشتر از دستگيرشدگان سياسی است. اين اواخر برخی از سياسی ها آزاد شدند اما از آزادی بيشتر فعالان مدنی و حقوق بشری هنوز خبری نيست. به هر حال مجموعه فعالان هم يکی از گروه هايی بود که در اين دسته بندی قرار می گرفت. مجموعه فعالان مدنی دارای فعاليت گسترده ای بوده و اعضای آن شناخته شده بودند، مجموعه فعالان يکی از منابع قوی انتشار اخبار حقوق بشری در داخل و خارج بود. بنابراين متلاشی کردن چند سازمان حقوق بشری در دستور کار وزارت اطلاعات و نهادهای موازی اين وزارت قرار گرفت. مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران، کانون مدافعان حقوق بشر، کميته گزارشگران حقوق بشر، سازمان حقوق بشر کردستان از جمله نهادهايی بودند که به صورت جداگانه توسط نيروهای امنيتی رصد شدند. مجموعه فعالان حدود پنج الی شش ماه قبل متوجه شد که به زودی با مشکلاتی روبه رو خواهد شد. اعضای مجموعه احضار و بازجويی می شدند، اما دستگير نمی شدند. مجموعه، تحليلش بر اين بود که نهادهای امنيتی در صددند تا چشم اندازهای کلی از مجموعه بدست آورند، به همين خاطر مجموعه حدود يک ماه پيش تصميم گرفت تغييراتی ساختاری درون خودش ايجاد کند. مجموعه فعالان تغييرات کلی را در ساختار سازمان لحاظ کرد، برخی از اعضا لغو عضويت شدند و دوباره فرم پر کردند و به ساختار و اساس نامه جديد اعلام تعهد کردند. بسياری از اعضا نيز به دلايل مختلف امکان تداوم همکاری با مجموعه را نيافتند.

شما بر چه مبنايی عضويت اعضايتان را لغو کرديد؟ آيا اين احتمال وجود داشت که اطلاعاتی از سوی اعضا به بيرون يا به نهادهای امنيتی درز کند؟
ببينيد! ما نگران درز کردن اطلاعات از طرف اعضا نبوديم، چون ما اطلاعات پنهانی نداشتيم، تمام اطلاعات ما روی وب سايت قرار می گرفت. خود من به عنوان سخنگوی مجموعه هر هفته صحبت می کردم و در دسترس بودم. ايميل، آدرس و شماره تلفن های من در وب سايت وجود داشت، هرکسی که مايل بود می توانست با من تماس بگيريد، حتی آدم های عادی ای که حقوقشان نقض می شد با من تماس می گرفتند. کسان ديگری هم که از داخل به مجموعه ايميل می زدند، ايميل مسول مربوطه در اختيارشان قرار می گرفت. بنابراين ما اصلا مطلب پنهانی نداشتيم که نگران درز کردنش به بيرون باشيم.

با اين حال چه ضرورتی برای لغو عضويت اعضا وجود داشت؟
دليل اين امر تغيير ساختار مجموعه بود، شورای عمومی و شورای مرکزی مجموعه اساس نامه و آيين نامه جديد نوشتند و تمام کسانی هم که در شورای عمومی نبودند بايد اعلام می کردند که آيا تغييرات جديد را می پذيرند يا خير. با اين وجود، آيين نامه و اساسنامه بر روی وب سايت مجموعه قرار گرفت و هنوز هم روی وبسايت قرار دارد. خيلی از اعضا دوباره عضو شدند و خيلی ها هم فرصت نکردند فرم را پر کنند و درحال حاضر هم عضو مجموعه نيستند. خيلی از افرادی هم که الان دستگير شده اند قانونا عضو مجموعه نيستند. بنابراين ايجاد تغيير ساختاری در مجموعه به اين دليل انجام شده بود که مجموعه به طور علنی وجود داشت، حتی عکس ۳۰ تن از مسئولان سابق ما بر روی وب سايت وجود داشت و نهادهای امنيتی با مراجعه به وب سايت خود ما افراد را شناسايی کردند. بعد مجموعه متوجه شد که بعد از انتخابات تمام گروه های مدنی و حقوق بشری زير ضربه قرار گرفتند. تک تک اعضای کميته گزارشگران دستگير شدند، اعضای کانون مدافعان زندانی شدند. از سازمان حقوق بشر کردستان هم همينطورو همينطور ساير گروههای اجتماعی، ما مجبور بوديم برای ادامه کار، اعضا و مسئولين خود را حفظ کنيم، بنابرين تغيير مسئولين و اعضا هم به همين خاطر صورت گرفت تا اينکه شرايط دوباره عادی بشود و مجموعه بتواند به شکل قبلی به فعاليت هايش ادامه دهد.در همين ارتباط طرحهايی را تصويب و اجرا کرديم، به گونه ای که الان با وجود دستگيری های گسترده به لحاظ کيفی تغييری نکرده ايم. اما وقتی نهادهای امنيتی ديدند که مجموعه فعالان يکباره اعضايش را از دسترس خارج کرده است، در بهمن و اواسط اسفند ماه امسال شروع کردند به دستگيری تمام کسانی که قبلا آنها را شناسايی کرده بودند. نهادهای امنيتی متوجه شدند که مجموعه از لحاظ ساختاری تغيير کرده و شکلی که از قبل در ذهنشان بود عوض شده است. از اين رو، برای آنکه زمام کار از دستشان خارج نشود، شروع به دستگيری های گسترده از اعضای مجموعه کردند. دراين دستگيريهای کورکورانه تعداد زيادی از غير عضو ها هم مورد هدف قرار گرفتند. اينها کسانی بودند که از مدتها قبل با مجموعه همکاری نداشتند. برخی از دستگير شده ها هم هيچگاه با مجموعه ارتباط نداشتند. در بهمن و اسفندماه امسال حدود ۴۳ اقدام به بازداشت داشتيم که حدود ۳۲ نفر بازداشت شده اند. در اين ميان، اعضای اصلی، اعضای قبلی و حتی کسانی که هيچگاه عضو مجموعه نبودند دستگير شدند. در ميان دستگيرشدگان کسانی هستند که هيچگاه ارتباطی با مجموعه نداشته اند. برای مثال، شرکت هايی که به مجموعه سرويس می دادند نيزهدف قرار گرفتند. ارتباط ما با اين شرکت ها تنها يک ارتباط تجاری بود. از سوی ديگر، نهادهای امنيتی اعلام کرده اند که طی يک عمليات سايبری و مبتنی بر علم شبکه و اينترنت به سايت های ما حمله کرده اند و در نتيجه شبکه های سايبری ما را از کار انداخته اند. اين ادعاها اساسا دروغ هستند، ما به شدت اين ادعاها را رد می کنيم. واقعيت اين است که ماموران امنيتی به شرکتهايی که ما با آنها قرارداد داشتيم حمله کردند و همه چيز آنها را مصادره کردند و بردند، تمام پسوردها و لوازم حفاظتی را هم با خودشان برده اند. مجموعه بارها اعلام کرده است که چيزی برای پنهان کردن ندارد، بنابراين دليلی نداشت که اطلاعات حفاظتی را دور از دسترس قرار دهد. از توی (بک آپ) ها و از توی آنها ايميل ها و پسورد ها را در آوردند و اقدام کردند به ورود به کنترل پنل سايت و داتابيس ها را پاک کردند. بعد ادعا کردند که سايت های ما را هک کرده اند. اين موضوع به اين می ماند که مثلا من يک ماشينی داشته باشم که دو تا سوييچ داشته باشد، يکی در جيب من و ديگری هم در جيب همسرم. حالا فردی پيدا شود و همسرم را شکنجه کند و سوييچ را از جيب ايشان بردارد و سوار ماشين بشود و بعد ادعا کند که ماشين را با شاه کليد دزديده است! اسم اين عمل، دزدی نيست، چون سوييچ با توسل به شکنجه در اختيار قرار گرفته شده است. در اين مورد خاص هم اگر اين اتفاق می افتاد می شد گفت که بله از طريق جنگ سايبری به سايت ها حمله و هک کردند.

برگرديم به موضوع قبلی. در مستند مذکور اتهاماتی از قبيل ارتباط مجموعه با سازمان مجاهدين خلق ايران، انجمن پادشاهی و ايالات متحده وجود دارد. آيا ارتباط سازمان يافته با گروه ها و دولت آمريکا را قاطعانه رد ميکنيد؟
ما ارتباط مان را با دولتها به شکلی که حکومت اعلام کرده به شدت رد می کنيم. ارتباط ما با اين گروه ها در همان حدی بود که قبلا اشاره کردم. ما هيچ وقت با هيچ يک از اين گروه ها ارتباطات سازمان دهی شده، به گونه ای که به آنها اطلاعات بدهيم و همکاری کنيم، نداشته ايم و اين اتهام را قاطعانه رد می کنيم. يک مورد که در مستند اشاره کرده اند، ارتباط ما با انجمن پادشاهی بود. انجمنی که به گفته آنها مسئول بمب گذاری در شيراز بوده است. اين اسم در واقع مربوط به دو گروه مجزا است. يک انجمن پادشاهی که در لندن است و نمادش هم آقای فرود فولادوند بود و خانم منطقی سخنگوی سازمانشان است. اين انجمن همواره مسئوليت بمب گذاری ها و کارهای تروريستی را در ايران رد کرده و گفته که کسانی که با اين اسم اقدامات اينچنينی را انجام می دهند، ربطی به گروه آنها ندارند. اما يک راديو در جايی ديگر از دنيا به اسم "راديو تندر" وجود دارد که مسئوليت اقدامات تروريستی را به عهده می گيرد. جمهوری اسلامی اين دو سازمان را با هم يکی ميگيرد. اما در مورد سازمان مستقر در لندن، بله تائيد می کنم که هم از عفو بين الملل و هم از صليب سرخ نامه هايی را در مورد ربوده شدن فرود فولادوند داشتند و به ما ارائه دادند و ما نيز يک پرونده« انسان ناپديديا ربوده شده» برای ايشان باز کرديم، خانواده ايشان هم برای کسب اطلاع از سرنوشت وی به ما زنگ می زدند و خود خانم منطقی هم در ويدئوی پخش شده به ارتباطش با ساير سازمانهای حقوق بشری مثل عفو بين الملل اشاره می کند. اين کار در عرف فعاليتهای حقوق بشری جرم و انحراف محسوب نمی شود. در مورد دولتها، اگر منظور شما اين است که از دولتی برنامه يا کمکی گرفته يا همکاری خاصی داشته ايم قوياً رد می کنم، اما می پذيريم که با جامعه بين الملل ارتباط وسيعی داريم. ما سعی داريم از جامعه بين الملل جهت ارتقای وضعيت حقوق بشر در ايران کمک بگيريم.
خود من بارها در سازمان ملل متحد سخنرانی کرده ام. با ده ها مقام دولتی کشورهای مختلف صحبت کرده ام. ما با سازمان ها و نهادهای کشورهای مختلف رابطه داريم و درمورد وضعيت حقوق بشر در ايران با هم همکاری می کنيم.مجموعه فعالان، درواقع، بعد از تغييراتی که ماه گذشته در ساختار سازمانی خود اعمال کرد، به سوی گسترش ارتباطات بين المللی می رود. مجموعه فعالان با حفظ استقلال، با تکيه بر قوانين و پرهيز از کار سياسی، خط قرمز ديگری در موضوع تامين حقوق بشر در ايران ندارد و تمام تلاش و ظرفيت هايش را برای ارتقای حقوق بشر درايران به کار می گيرد.مواردی هم که در مستندهای صدا و سيما در باره ارتباط من با دولت ها و احزاب سياسی ذکر شده ارتباطی به مسئوليت سازمانی من ندارد.

اجازه بدهيد بپرسم آيا آنگونه که در مستند صدا وسيما پخش شد، شما هيچگاه به پايگاه های مجاهدين خلق ايران ( پايگاه اشرف) رفته ايد؟
خير، در واقع اين ادعا خنده دار و غير قابل تصور است. من به عراق رفته ام، اما در تمام مدت زمانی که در عراق بودم ميهمان يکی از احزاب (حزب دمکرات کردستان ايران) بودم. از لحظه ای که وارد خاک عراق شدم تا لحظه ای که پرواز کردم به خاطر ملاحظات امنيتی در آنجا بودم. خود اين حزب هم دارای روابط عمومی است. هر کس يا نهادی که بخواهد می تواند از روابط عمومی حزب بپرسد که آيا احمد باطبی در تمام آن مدت لحظه ای از ديد آنها خارج شده است يا خير؟ عليرغم آن، پاسپورت و مدارک سفر من موجود است، می توانيد ببينيد که آيا مهر ورود و خروج بر روی آن وجود دارد يا خير و اين مشخص می کند که آيا من به عراق سفر کرده ام يا نه. از طرف ديگر، وضعيت در دنيای آزاد متفاوت است. ممکن است در ايران بگويند احمد باطبی به عراق سفر کرده و از آنجا هم به اروپا رفته است. اما در خارج از ايران به اين صورت نيست. در آمريکا قوانين خيلی سخت و محکم هستند، در اين کشور سازمان مجاهدين خلق ايران هنوز جزو گروه های تروريستی به شمار می رود و ارتباط با اين سازمان جرم محسوب می شود. اگر به عراق سفر ميکردم و برمی گشتم اساسا در آمريکا با مشکل مواجه می شدم. چون قوانين در اينجا واقعی و لازم الاجرا هستند. برای مثال برخی از اعضای اين سازمان مدتی قبل در اينجا اقدام به تبليغ و جمع آوری کمک مالی کرده بودند، دولت آمريکا آنها را دستگير کرد.

در مورد عکس چی؟ در مستند صدا وسيما عکسی از شما با اسلحه پخش شده است. آيا می پذيريد که اين عکس متعلق به شماست؟
بله اين عکس متعلق به من است. من اين عکس را هشت ماه پيش در آلبوم شخصی خودم در فيس بوک منتشر کرده بودم و هنوز هم در فيس بوکم قرار دارد. اين عکس مربوط به زمانی می شود که من پيش حزب دمکرات بودم. طبيعی است من آن زمان برای يادگاری مايل بوده باشم که اين عکس را بگيرم.

در مستند نکاتی هم در مورد سوابق تحصيلی شما وجود دارد. گفته شده است که شما اصولا دانشگاه نرفته و هيچگاه دانشجو نبوده ايد؟ در مورد سوابق تحصيلی خودتان هم اگر ممکن است توضيحی بدهيد؟
ببينيد! من حدود يک سال پيش به اين سئوال جواب داده ام و روی وب سايت شخصی خودم بيانيه دادم و بخشی از مدارک تحصيلی ام را گذاشتم و اگر لازم باشد باز هم اين کار را خواهم کرد. اما فرض کنيم که من هيچگاه دانشجو نبوده ام، پس چرا همان موقع آن را اعلام نکردند؟ چرا اجازه دادند من فرار کنم و بيايم اينجا بعد بگويند گه باطبی دانشجو نبوده است؟ واقعيت امر اين است که من در زندان رشته جامعه شناسی را در مقطع کارشناسی به پايان رسانده ام. کذب اين ادعا آنقدر بديهی است که اصلا لزومی برای توضيح بيشترنمی بينم. جمهوری اسلامی حتی در انتشار اطلاعات عمومی هم صداقت ندارد. مثال بارزی را بياورم: در شبکه دوم سيما فيلمی که با حضور دادستان، کارشناس امور سياسی و رئيس تيم سايبری سپاه در ايران پخش شد، اعلام گرديد که احمد باطبی به دليل شرکت در قتل يک دانشجو دستگير شده بود. اسم دانشجو را هم اعلام کردند؛ آقای فضلی نژاد. خب ايشان تا ديروز اصلا منکر هر گونه کشته شدن کسی در حادثه ی کوی دانشگاه می شدند. حالا چگونه است که به قتل دانشجويی در آن واقعه متهم می شوم؟ قضاوت را به افکار عمومی می سپارم.

طی روزهای گذشته نامه ای در خبرگزاری فارس منتشر شده مبنی بر آنکه آقای کيوان رفيعی شما را از وضعيت مجموعه و سفرتان به ايالات متحده مطلع کرده است، اين نامه را تاييد می کنيد؟
از ابتدای تشکيل مجموعه فعالان من جزو کادرهای اصلی و ارشد مجموعه فعالان بودم. مطالبی را که به اسم آقای رفيعی منتشر کردند، نه رسما و نه قانونا دليلی برای گفتتنش وجود نداشته است. چرا که بنده از کل محتوای نامه خبر داشتم. خير، چنين ايميلی رد و بدل نشده است.

راستی شما با آقای رفيعی چطور آشنا شديد؟
با آقای رفيعی در زندان آشنا شدم. بعد از خروج از زندان، ايشان يکی از کسانی بودند که ايده های مربوط به تاسيس سازمان را باخود بيرون بردند. ايشان را از همان موقع می شناسم. حتی موقعی هم که ايشان بيرون بودند و من در زندان، بخش عمده ای از اطلاعات و موارد مربوط به نقض حقوق بشر در زندان را به ايشان منتقل می کردم. بعد از مدتی که از زندان بيرون آمدم، با ايشان ارتباط کاری و حتی ارتباط دوستانه برقرار کردم. آن زمان و حتی اکنون هم بر اين باورم که ايشان مدير زحمت کش و لايقی هستند. بنابراين ارتباط من با ايشان در مرحله اول کاری و در مراحل بعدی دوستانه بوده و هست. ويدئوهای جلسات ما در همان زمان هم موجود است.

در مستند ادعا شده است که شما توسط آقای رفيعی جذب مجموعه شديد و حتی توسط ايشان هم خارج شديد، اين را تاييد ميکنيد؟
خير، ايشان من را از ايران خارج نکردند، چيزی هم که در مستند به آن اشاره شده است، برآيند اراده نهادهای امنيتی است. من از همان ابتدا با مجموعه مرتبط بودم و ارتباطم هم با آقای رفيعی به صورت پنهانی بوده است. ايشان حتی اطلاع نداشتند که من از ايران خارج شده ام. بعد از خروج البته با ايشان در سطح زيادی در ارتباط بوديم.

می شود گفت که در واقع شما قبل از آقای رفيعی از ايران خارج شديد، درست است؟
دقيقا به خاطر ندارم، چون آن زمان هر دو مخفی بوديم و ارتباط اينترنتی با هم داشتيم. به هر من قبل ازآقای رفيعی به امريکا آمدم و تمام تاريخ ها و زمان ها را هم به خوبی به خاطر دارم. در ضمن تمام تاريخ هايی که آقايان منتشر کرده اند اشتباه است و هيچ سنخيتی با واقعيت ندارد حتی در مورد تاريخچه ی مجموعه. در نشست خبری هفته ی آينده تمام تاريخ ها را به خبرنگاران ارائه خواهيم داد.

آقای باطبی، در بخش ديگری ازمستند به شخصی به اسم جمال حسينی با اسم مستعار (اسفنديار بهارمست) اشاره شده است که عضو سازمان مجاهدين خلق بوده و به عنوان پايه گذار اصلی مجموعه معرفی شده است. آقای بهارمست کيست؟
ايشان عضو ساده ای در مجموعه بودند، اما نه در سطوح مديريت و نه در سطوح فعال. ايشان تنها يک عضو ساده سازمان بودند. ايشان هم مثل ده ها آدم ساده ی ديگر که امکان پر کردن فرم برايشان فراهم بوده، از اين طريق عضو شدند و فرمشان هم منتشر و عضويتشان پذيرفته شده است. اما ايشان نه پايه گذار مجموعه بودند و نه حق رای داشتند. خود نهادهای امنيتی در گزارشات خود در روزهای اخير عنوان کرده اند اين مجموعه حداقل ۵۰۰ عضو دارد. ممکن است در ميان اين تعداد هم اسم ايشان هم وجود داشته باشد. پيشتر عرض کردم که ما به تفتيش عقيده افراد نمی پردازيم، در فرم عضويت هم چنين چيزی نداريم، حتی افرادی داريم که روحانی هستند، يا با باورهای متفاوتی اما حول موضوع حقوق بشر حضور دارند. برای ما معيار وضعيت حال افراد است. بعد از اين اتفاق ما از ايشان سئوال کرديم که آيا عکس مربوط به ايشان است و اينکه اصولا چنين رابطه ای داشته است؟ ايشان موضوع را رد کردند، اما من عرض می کنم حتی اگر تصوير هم درست باشد اثبات کننده چيزی نيست.

شما می گوييد عکس متعلق به آقای بهارمست نيست، اما شخص صاحب عکس در مستند کنار آقای کيوان رفيعی و شخص سوم نشسته است، بنابراين بايد آقای رفيعی و مجموعه هم، شخص و يا همانطور که شما می گوييد عکس مونتاژ شده را بشناسيد؟
بله اين شخص به عنوان يکی از اعضای مجموعه در ترکيه با آقای رفيعی بوده اند. اما تا اين اندازه حائز اهميت نبود که ما پيگيرش باشيم. عرض کردم که ايشان تنها يک عضو ساده مجموعه بودند. از طرفی، ما از اعضای مجموعه هيچ موقع عقايد سياسی شان را نمی پرسيم. فقط تعهد ميگيريم که در کار مجموعه مسائل سياسی را وارد نکنند.از سويی بايد گفت کسی که تقاضای عضويت به يک سازمان حقوق بشری داده است، در واقع در صورتی که حتی ايشان قبلا هم سياسی بوده باشند، اکنون اصول کار حقوق بشری را پذيرفته و از فعاليت سياسی کنار کشيده است. اما بعد از اين داستان ما پيگيری کرديم و متوجه شديم که کسی که با لباس مجاهدين عکس گرفته، همان شخصی نيست که عکسش در ديگر قسمت های مستند آورده شده است.

بالاخره، آيا قاطعانه فکر ميکنيد در فيلم صدا و سيما سندی برای اثبات انحراف شما از فعاليت حقوق بشری وجود ندارد؟
هرگز وجود ندارد و ما اين را قويا رد می کنيم. به خاطر اينکه آن چيزی که در فيلم پخش شده، ۷۰ تا ۸۰ درصد اطلاعات مربوط به زندگی شخصی و فردی آدم هاست. در واقع در کل مستند هيچ سندی دال بر اينکه اين افراد از ضوابط کار حقوق بشری منحرف شده باشند وجود ندارد. حتی اطلاعات شخصی هم واقعی نبوده اند، داستان چيز ديگری بوده که حاکميت با تحريف و تفسير به رای روايت کرده است. ما قويا چنين چيزی را رد می کنيم.

مستند مذکور به حوزه های شخصی افراد کشيده شده است؛ فکر ميکنيد چه اشکالاتی از حيث قوانين و مقررات داخلی و اصول و قواعد بين المللی به اسناد مورد ادعای جمهوری اسلامی واردست؟
طبق اصل بيست و دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران حيثيت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص ازتعرض مصون است مگر درمواردی که قانون تجويز کند؛ قانونی که مجريان آن با حضور در برنامه های تلويزيونی از نقض آن حمايت کردند.متاسفانه اسم و عکس بسياری از افراد در اين ويدئو پخش شده است که اصلا عضو سازمان نبوده و هيچ ارتباطی هم با مجموعه نداشته اند. ما از جمهوری اسلامی انتظار نداريم که رعايت اخلاق را بکند، چون قبلا هم اين کارها را انجام داده است. بخشی ديگر از همين عکسهايی که در مستند پخش شده است اصلا مربوط به من آقای رفيعی و يا آقای حسينی نيست. در مورد آن بخش ديگر هم چرا عکس ها مال ماست اما مثلا عکس هايی که از يک مهمانی نشان داده شده است مربوط به جشنی است که ما لزومی نداريم در موردش توضيح بدهيم. مثلا عکسی را پخش کرده که دو تا آدم با آقای داريوش خواننده ايستاده و عکس انداخته اند، ما اين افراد و بعضی ديگر از افرادی که عکس شان پخش شده را نمی شناسيم. از طرفی، به حريم خصوصی اين افراد تجاوز شده است. در ثانی داستنهايی که در مستند پخش شده است واقعی نيستند. حکومت با سه هدف اين ويديو را ساخت: اول خواست که اين افراد را کسانی فاقد اصول اخلاقی و عرف اجتماعی ايران نشان دهد. دوم اينکه مردم را بترساند در مورد اينکه تا اين حد ما می توانيم وارد حوزه خصوصی شهروندان بشويم. سوم اينکه بتواند سناريوی مطلوب خود را مبنی بر شکست مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران به خوبی به نمايش بگذارد. درواقع، مستند به دنبال اين سه هدف مشخص است. اما در مورد اينکه اعلام کرده اند که بوسيله جنگ سايبری عکس های خصوصی را به دست آورده اند چنين چيزی هم اساس درستی ندارد. چرا که برای مثال منزل آقای رفيعی در واشنگتن دی سی را نشان داده اند. اين منزل مال ايشان است، اما جمهوری اسلامی نتوانسته به آنجا برود و اين فيلم را تهيه بکند. خود آقای رفيعی وقتی که وارد آن منزل شدند با موبايلش چند قطعه فيلم گرفتند، کاری که ممکن است هرانسانی برای يادگاری انجام بدهد و آن را برای خانواده ی خودش بفرستد. چند هفته قبل از پخش اين مستند به منزل آقای رفيعی می روند و خواهر ايشان را دستگير می کنند، کامپيوتر ايشان را مصادره می کنند وتمام فيلم ها و عکس هايی راکه آقای رفيعی برای خانواده فرستاده اند مصادره و از روی آن فيلم تهيه می کنند. بنابراين، مواد تهيه اين فيلم همان چيزهايی بوده است که به هنگام بازداشت و يا دستگيری اعضا و خانواده مديران مجموعه از منزل آنها ضبظ کرده اند. در مورد خود من هم همان عکسهايی را پخش کرده اند که از دو سال پيش در اينترنت موجود بوده است.

شما در نظر داريد چه اقدام قانونی در مراجع قضايی داخلی و بين المللی برای پيگرد اين قضايا انجام بدهيد؟
همانطور که جمهوری اسلامی اعلام کرده از طريق اينتر پل می خواهد افراد خارج از کشور را تحت پيگرد قرار دهد، ما هم منتظريم و لحظه شماری می کنيم که نمايندگان جمهوری اسلامی را در اين دادگاه ببينيم. ما هم به عنوان يک سازمان صاحب شناسنامه و ثبت شده اقدام خواهيم کرد. ما وکلايی داريم که از طريق آنها طرح شکايت می کنيم و مواردی را که مربوط به حوزه خصوصی افراد و کليت مجموعه بوده است به دادگاه می کشانيم. تمام مواردی که به دروغ برای مردم روايت و سياه نمايی می شود، جداگانه پيگيری می کنيم و در آخرين لحظه جمهوری اسلامی را به پای ميز محاکمه می کشانيم. مجموعه فعالان حقوق بشر به عنوان يک سازمان مستقل و غير سياسی تمام اتهامات وارده را رد می کند. همکاری با گروه های سياسی، دريافت کمک مالی از ايالات متحده، همکاری با دستگاه های جاسوسی قابل انتساب به مجموعه نيست. مجموعه از حيثيت خود و سابقه اش در زمينه حقوق بشر دفاع خواهد کرد.

به نظر شما انگيزه جمهوری اسلامی در برخورد با مجموعه چيست؟
هماطوری که قبلا گفتم سپاه پاسداران اين تصور را دارد که فعالان حقوق بشری و مدنی خيلی خطرناک تر از گروه های سياسی هستند. برای همين تصميم گرفته آنها را کنترل بکند و برای همين اقدام به دستگيريهای گسترده کرده است. از طرفی ايران می خواهد وارد شورای حقوق بشر سازمان ملل بشود و مجموعه هم مانع اين امراست. لذا، سپاه پاسداران در صدد حذف مجموعه برآمده است. بنابراين از اين طريق می خواهد به حقوق بشر بگويد که بخش بزرگی از اين آدم ها دارند به صورت فله ای آزاد می شوند. بدون دغدغه و مشکل؛ مصطفی تاجزاده و کيان تاجبخش را با اين موقعيت آزاد کرده است. اما می خواهند گروه های حقوق بشری راکه می توانند در جوامع بين الملی و سازمان ملل اخلال ايجاد کنند متلاشی کنند. يعنی از طرفی می خواهند آمار آزادی داشته باشند که بگويد در کشور ما آزادی وجود دارد. از اين طرف گروه هايی راکه می توانند واقعيت حقوق بشر ايران را برای دنيا بازگو کند متلاشی می کنند. به نظر من اين هدف اصلی جمهوری اسلامی در مقابله با مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران است.

و نکته ی آخر؟
چيزی که برای مجموعه حائر اهميت است، مشخص بودن رفتار حکومت است. حکومت در يک شوی تلويزيونی وارد حريم خصوصی افراد شد، داستان زندگی افراد و روابط آنها را به شکل غيرواقعی برای مردم تعريف کرد و خواست با توجه به اين مساله يک سناريو را در ذهن مردم جا بيندازد. در چارچوب اين سناريو قصد دارد تمام گروه ها ی حقوق بشری که مخل آسايش و امنيت ناقضان حقوق بشر هستند را دستگير بکند. خيلی از افراد قبل از اين دستگير شدند، از معلمان، زنان، دانشجويان، کارگران همه ی اينها يک سناريوی نخ نما دارد. سناريويی که طی همه اين سی سال جمهوری اسلامی آن را پيش برده است. يکی اينکه فعالان مدنی و سياسی را متهم بکند که از امريکا پول می گيرند و جاسوسی می کنند و ديگر اينکه آنها وطن پرست نيستند و در واقع آدم هايی هستند که می خواهند امنيت مملکت را بر هم بزنند. تمام اين افراد را در اين سناريو قرار می دهند. يک عده آدم در زندان شکنجه می شوند و بايد حذف هم بشوند. به خاطر همين مجموعه فعالان پيش بينی می کند که سناريوی خونينی در پيش است و اتحاد همه فعالين حقوق بشر و فعالين مدنی و سياسی را در قبال اين موضوع نياز داريم و فرصت اشتباه کردن نداريم. يا بايد در دام بازی حکومت بيافتيم و يا اينکه بايد بپذيريم حاکميت می خواهد سناريو را در ذهن مردم فرو بکند. خون ندا و صحنه جان دادن ندا، لبخند سهراب و نگاه کيانوش آسا هنوز از ذهن اين جامعه پاک نشده است، حکومت هر تلاشی ميکند تا اين ذهنيت را پاک کند و تمام اين اتهامات در همين چارچوب مطرح شده است. حالا ما می توانيم اجازه بدهيم که حاکميت اين کار را انجام بدهد و يا می توانيم اتحاد ايجاد کنيم و جلوی نقض حقوق دستگير شدگان و زندانيان در داخل زندانها را بگيريم. مسلما مردم بهترين انتخاب را خواهند کرد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016