دوشنبه 30 فروردین 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

انتقادی بر ساختار تلويزيون بی‌بی‌سی فارسی (قسمت اوّل)، شاهين بوستانی

دولت‌ها به‌عنوان يکی از کنشگران همواره در همه حوزه‌ها حضور دارند اما نه به دليل سخيف جاسوسی که توسط دولت ايران تبليغ می‌شود، و متخصصين حرفه‌ای نيز در اين عرصه‌ها يکی ديگر از کنشگران هستند، موفقيت هر پروژه به قدرت بهره‌گيری از فرصت‌ها توسط افراد مستقل بستگی دارد و وظيفه ما ارزيابی مداوم فرآيند پروژه‌ها به نفع جامعه است، و در اين ارزيابی بايد هميشه منشاء هر پروژه مد نظر قرار گيرد، فارغ از اين‌که ممکن است مخالفان آن پروژه و در اين مورد خاص، جمهوری اسلامی ايران از آن بهره‌برداری کند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


پس از انتشار مقاله ام در هفته گذشته تحت عنوان [نوابغ ايرانی] در وب سايت "گويا نيوز" و تکثير وسيع آن در فيس بوک و ديگر شبکه های اجتماعی ، ايميل های زيادی در حمايت از گفته هايم در آن مقاله، از اشخاص حرفه ای در زمينه های مختلف دريافت کردم؛ از جمله از آقای بهروز آفاق http://www.bbc.co.uk/pressoffice/biographies/biogs/worldservice/behrouzafagh.shtml
رئيس منطقۀ آسيا اقيانوسيه سرويس جهانی بی بی سی و مسئول سرويس های بی بی سی به چهارده زبان که دربرگيرنده زبان مادری ايشان يعنی فارسی هم است . ضمنأ آقای آفاق به دوستان من در فيس بوک پيوسته اند!

آقای آفاق خطاب به من نوشتند: " خيلی ممنون از لطف شما (منظورشان دريافت مقاله ام در "گويا نيوز" است). مطلبی را هم که درباره دوبله برنامه ها نوشته بوديد، خواندم. هر دو مطلب نکات بسيار دقيق و مفيدی داشت که اميدوارم به بهبود کارم کمک کند." با احترام و آرزوی توفيق: بهروز آفاق.

همانطور که ملاحظه می کنيد آقای آفاق خيلی به بهبود کارهايشان علاقمند هستند. ولی هرگز از دوستان حرفه ای که من می شناسم يا آنهايی که در هفته گذشته بعد از چاپ مقاله ام با من تماس گرفتند، مشاورتی يا دعوتی بعمل نيآورده است. چرا؟

اساس مقاله ای که پيش رو داريد حاصل همين گفتگوهای من با اين دوستان چه بصورت حضوری ويا مجازی است تا با تکيه بر تجربه های غنی حرفه ای آنها گردانندگان شبکه بی بی سی فارسی را متعهد به پاسخگويی کنيم. طبق رسم متدوال، در بدو شروع به برنامه ريزی برای تلويزيون بی بی سی فارسی در سال ۲۰۰۶ ، بايد از جامعه فارسی زبان يک همه پرسی انجام می شد و پاسخگويی گردانندگان شبکه بر بستر آن طراحی می شد. اما حالا هم دير نيست.

اوّل بايد به يک مسئله اساسی اشاره کرد؛ دليل اصلی تشکيل اين کانال تلويزيونی همان دليلی است که دولت فرانسه برای راه اندازی يک شبکه تلويزيونی ۲۴ ساعته خبری به زبان انگليسی و فرانسوی داشت. ژاک شيراک؛ رئيس جمهور وقت فرانسه، در زمان حمله آمريکا به عراق از اينکه ديدگاه های دولت فرانسه ومخالفتش با حمله به عراق بدرستی از ديگر شبکه های تلويزيونی انگليسی زبان مثل CNN و BBC مطرح نشد ، بسيار ناخرسند بود و اين خود باعث شد که آمريکا و انگليس بتوانند اذهان عمومی را برای حمله به عراق آماده کنند. ژاک شيراک بعد از آن تجربه تلخ، دستور تأسيس اين کانال را با تامين هزينه های هنگفت داد.

بی بی سی هم که می ديد با شرايط بحرانی ايران و خاورميانه و افت شديد تعداد شنوندگان راديويی آن در ايران، و بالا بودن تعداد تماشاچيان تلويزيون های فارسی زبان خارج کشور و بخصوص شبکه تلويزيونی صدای امريکا در ايران، جايگاهی برای طرح ديدگاه های خود ندارد و نمی خواست که از قافله عقب بماند، تصميم گرفت از طريق ايجاد يک تلويزيون فارسی زبان، برای گنجاندن ديدگاه های دولت انگليس در لابلای برنامه های ديگر شبکه تلويزيونی فارسی، فرصتی فراهم کند.

اگر تلويزيون بی بی سی فارسی نبود چگونه وزير امور خارجه انگليس و سفير انگليس در ايران می توانستند ديدگاه های خود را در منطقه منتشر کنند؟ به هر کدام از آنها نيم ساعت وقت در برنامه "به عبارت ديگر" داده شد. با نبود اين کانال آيا فکر می کنيد آنها می رفتند و با شبکه تلويزيونی صدای امريکا مصاحبه می کردند؟ هرگز!

اين کانال توانست فرصت مصاحبه با اين افراد را در ميان صدها مصاحبه با افراد ديگر قابل پذيرش کند! (بررسی دقيق و مقايسه جزئيات زمانی که به اين اشخاص و سايرين اختصاص داده شده را به محققان پيشنهاد می کنم.) البته من هيچ اشکالی هم به اين وارد نمی بينم و وجود آنها در آن برنامه ها کاملأ قابل قبول بود. ولی می خواهم اين را بگويم که اگر بی بی سی فارسی نبود آنها چه از نظر سياسی و چه از نظر پرستيژی هرگز حاضر به مصاحبه با شبکه تلويزيونی صدای امريکا نمی شدند. و در آن صورت چگونه می توانستند مردم فارسی زبان را در آن کشورها با عقايد خود آشنا کنند.

من می خواهم اين نکته را با صراحت در اينجا تأکيد کنم که نمی خواهم که جمهوری مخوف اسلامی ايران از اين مسئله بُل بگيرد وتمام مشکلات اسفناکی را که برای شهروندانش ايجاد کرده است، به گردن اين شبکه مهم و ارزشمند برای تمام فارسی زبان دنيا بياندازد. اما دليل و انگيزه و منشاء اصلی تأسيس اين شبکه را هم نبايد ماست مالی کرد. چرا که اين حق دولت هاست که ابزار رسانه ای خود را داشته باشند همانگونه که حق اعضای جامعه مدنی است که از اين امکان بطور مستقل برخوردار شوند. و اين با نگرش بسيار سخيف جمهوری اسلامی و تلقی جاسوسی و تحريک جنبش اجتماعی در ايران بسيار متفاوت است.

اتفاقی که در اين ميان افتاده است اين است که اعضای جامعه مدنی به دليل محدوديت های شديد مالی و هزينه های گزاف شبکه های تلويزيونی، تلاش می کنند با استفاده از حق دولت ها، از فرصت فراهم شده توسط آنها فرصتی را هم برای خود فراهم کنند تا مستقلانه از اين ابزارهای رسانه ای برای طرح ديدگاه های خود استفاده کنند. توازن ميان حضور انديشه های مستقل و دولتی بستگی به توانايی و قدرت حرفه ای های مستقلی دارد که به همکاری با اين شبکه های تلويزيونی مشغولند.

يکی از ابزاری که به حرفه ای های مستقل توانايی لازم را برای اعمال قدرت در شبکه های تلويزيونی می دهد، همان اصول حرفه ای است که بر اين شبکه ها به دليل سال ها فعاليت افراد مستقل در آن ها حاکم شده است، از جمله وجود يک سازمان مستقل مردمی برای ارزيابی برنامه های تلويزيونی. ناتوانی و ناديده گرفتن اين اصول، افراد مستقل فعال در اين شبکه های تلويزيونی را ناتوان می کند و آنها را به ابزار انتقال انديشه های دولتمردان تبديل می کند. اين همان نکته بسيار ظريفی است که من تلاش دارم با يادآوری منشاء شکل گيری شبکه بی بی سی فارسی برجسته کنم تا افراد مستقل فعال در اين شبکه توانمندتر به ايفای نقش خود بپردازند.

در تمام مدل های ارزيابی پروژه ها حتی توسط بانک جهانی، اولين گام ارزيابی، شناسايی منشاء آن پروژه است نه به اين دليل که پروژه ها با اين ارزيابی رد يا تائيد شوند، چرا که بسياری از پروژه های موفق توسعه در دنيا که ايده آنها توسط دولت ها طرح شده است، منجر به اين شده اند که مردم برندگان اصلی آن پروژه ها باشند. ارزيابی اينگونه پروژه ها نشان می دهد که متخصصين فعال در اين پروژه ها قادر بوده اند که آگاهانه از اين فرصت ها به نفع مردم بيشترين بهره را ببرند.

اگر بخواهم سخنم را در اين زمينه به جمعبندی برسانم بايد بگويم که دولت ها بعنوان يکی از کنشگران همواره در همه حوزه ها حضور دارند اما نه به دليل سخيف جاسوسی که توسط دولت ايران تبليغ می شود، و متخصصين حرفه ای نيز در اين عرصه ها يکی ديگر از کنشگران هستند، موفقيت هر پروژه به قدرت بهره گيری از فرصت ها توسط افراد مستقل بستگی دارد و وظيفه ما ارزيابی مداوم فرآيند پروژه ها به نفع جامعه است، و در اين ارزيابی بايد هميشه منشاء هر پروژه مد نظر قرار گيرد، فارغ از اينکه ممکن است مخالفان آن پروژه و در اين مورد خاص، جمهوری اسلامی ايران از آن بهره برداری کند. آنچه در اين زمينه بيشتر به نفع جمهوری اسلامی است عدم ارزيابی دقيق و ناموفق بودن اين شبکه است!

از منشاء شکل گيری شبکه بی بی سی فارسی که بگذريم، در فرآيند اوليه شکل گيری اين شبکه اين سئوال برای مسئولين بی بی سی پيش آمد که بودجه سنگين اين کانال را چگونه بايد تأمين کرد و با پرسنل راديويی چه بايد کرد. وزارت امور خارجه دولت انگليس بودجه ۱۵ ميليونی اين کانال را در سال ۲۰۰۶ تأييد کرد. اما اين کافی نبود. يکی از راه حل های تامين بودجه مورد نياز، کاهش برنامه های راديويی به زبان فارسی بود. اما اين خود مشکل ديگری پيش می آورد؛ حقوق اين کارمندان مازاد بيکار راديويی را چگونه می شد توجيه کرد؟ چرا که برای اخراج آنها بعد از سال های متوالی کار در راديو بی بی سی بايد حداقل مبلغی حدود صد و پنجاه هزا پوند برای هر نفر پرداخت می شد. با اين هزينه گزاف چه بايد می کردند؟ تازه از طرفی اين همه خبرنگاران تربيت شده را که هم به خوبی با ديدگاه های دولت انگليس آشنا هستند و هم از قوانين بی بی سی مطلع می باشند ، به اين سادگی نمی شود از دست داد. اين پرسنل بخوبی می دانند که چقدر بايد آسه بيان وآسه برن!

از طرف ديگر هم اگر دست به استخدام پرسنل جديد فارسی زبانی می زدند که سابقه فراوان و خوب در تلويزيون وسينما دارند، نمی دانستند که با چه جانورانی طرف خواهند بود. واين برايشان بسيار خطرناک بود. در نتيجه تصميم گرفته شد که تمام پرسنل راديويی را به تلويزيون منتقل کنند و يک شرکت خصوصی را هم مسئول راه اندازی اين کانال کردند. سپس ميليون ها پوند هزينه آموزش تلويزيونی به اين کارمندان و خبرنگاران راديويی کردند. البته اين روش بندرت نتايج خوبی دارد. ومشکل "تلويزيون راديويی" که در مقاله قبلی بدان اشاره کردم، از همين جا شروع شد.

اساسأ نطفه يک برنامه تلويزيونی کاملأ در تصوير شکل می گيرد نه در کلام! اما در راديو بر عکس اين است. ولی متأسفانه دوستان خبرنگار بسيار با شعور ما در تلويزيون فارسی هنوز کلام را به تصوير ترجمه می کنند و اين يک اشکال اساسی است. اين را نمی شود به کسی تعليم داد، همانگونه که نمی شود به کسی درس شاعری داد.

از طرف ديگر پرسنل راديويی از چنين شانس طلايی ای که بتوانند در تلويزيون کار کنند، استقبال فراوانی کردند. چون درصد خيلی کمی از آنها امکان استخدام شدن در کانال های تلويزيونی انگليسی دارند زيرا از تجربه های لازم برای اين رسانه برخوردار نيستند و از طرفی هم رقابت های فراوانی از طرف اشخاص بسيار با تجربه در صحنه بازار تلويزيون انگليس وجود دارد که شانس بسيار بسيار کمی برای آنها باقی می گذارد. آنها اين را خود بخوبی می دانند و سردمداران آنها نيز از اين مسئله راضی هستند چرا که نخشان هميشه گير مسئولين امر خواهد بود و مطمئن خواهند بود که آسه خواهند آمد و آسه خواهند رفت.

جالب اينجاست که اين دوستان بين خود دعوا دارند ولی بر ضد غير خودی ها صف می کشند. همانطور که اين امر در دولت احمدی نژاد نيز صادق است! و اين قضيه مرا به اين فکر می اندازد که واقعأ چه فرقی بين دوستان تلويزيون بی بی سی فارسی ما و رژيم شرم آور احمدی نژاد وجود دارد. ما آنها را امل، عقب افتاده و قرون وسطايی می دانيم ولی دوستان تلويزيونی ما که تحصيل کرده های مدرن و ليبرال هستند در عملکردشان در اين زمينه تفاوتی با آنها ندارند! واقعأ که...

نتيجه اين شده است که ما تماشاچيان ميليونی از اين مسئله زجر بکشيم و دوستان به ما يک تلويزيون درجه ۳ بی بی سی انگليسی تحويل بدهند چرا که ما قرون وسطايی هستيم و از يک کشور جهان سومی آمده ايم. به حق که دست شما درد نکند. ما را شما مفتخر کرديد.

در مقالات آينده به تأثير اين نوع فضا در کيفيت تک تک برنامه ها خواهم پرداخت. همچنين نقش پرسنل غير فارسی زبان اين کانال را هم بررسی خواهم کرد: چه نفعی خود آنها شخصأ از اين شرايط می برند، ضمنأ چه سودی تلويزيون فارسی و تلويزيون مادر از اين شرايط نصيبش می شود. اينها همگی دست بدست هم داده در درست کردن آش شل قلمکاری که بيا و ببين.

اما بر گرديم به نقش پر اهميت تلويزيون فارسی در انتقال لحظه به لحظه اتفاقات اخير ايران و اهميت آن برای مردم ايران و تلويزيون بی بی سی مادر در کل.

در مقاله قبلی به اهميت فراوان اين شبکه و نقش مؤثری که تلويزيون بی بی سی فارسی در اطلاع رسانی در باره اوضاع فجيح داخلی ايران به مردم ايران و دنيا داشت، پرداختم. ولی اين نکته را هم نبايد فراموش کرد که وجود تلويزيون بی بی سی فارسی باعث شد که مردم ايران هم فيلم ها و تصاوير فوق العاده زيادی مجانأ در اختيار بی بی سی فارسی بگذارند تا به دنيا نشان دهند چه بی عدالتی هايی در ايران صورت می گيرد. از اين تصاوير مجانی، هم تلويزيون مادر و هم سرويس جهانی بی بی سی در اخبار خود فراوان استفاده کردند و ضمنأ آنها را به تلويزيون های ديگرهم فروختند!

چنين امکانی هرگز برای بی بی سی مادر بدون تلويزيون بی بی سی فارسی وجود نداشت، و مردم خيلی کمتر فيلم ها و تصاوير خود را به تلويزيون مادر می فرستادند. در آن شرايط بی بی سی مادر مجبور می شد که اين فيلم های دسته دوم را از کانال های ديگر دنيا مثل شبکه تلويزيونی صدای امريکا خريداری کند. اينجاست که می بينيم که وجود تلويزيون بی بی سی فارسی چقدر برای بی بی سی مادر سود آوربوده است و چقدر خوب بی بی سی فارسی نقش دلال را بازی کرده است.

البته منکر اين هم نبايد شد که مردم ايران در اين معامله سود کوتاه مدت برده اند واين يک مشکل اساسی در اين زد و بند با پيچيد گی های خاص خودش است که می بايد بطور مفصل و در بحث های مختلف توسط دوستان ديگر برای راهگشايی مورد بررسی قرار گيرد.

اين مشکل سؤاستفاده دو گانه از وجود شرايط نا مناسب ايران گردنگير فيلمسازان مستند داخل کشور ما نيز شده است. برنامه آپارات شبکه بی بی سی فارسی پنجره ای شده است برای نمايش فيلم های مستند فارسی زبانانی که چنين امکانی در داخل کشورشان وجود ندارد. و ضمنأ اين برنامه اين امکان را به تماشاچيان خارج از کشور داده است که بدانند که در داخل ايران چه می گذرد.

اين برنامه ۵۰ دقيقه ای ارزانترين برنامه های شبکه تلويزيونی بی بی سی فارسی است. برای پر کردن يک چنين برنامه ای در انگليس، اين شبکه فارسی بايد در حدود ۵۰ هزار پوند هزينه می کرد. اما تهيه اين برنامه با مبلغ نا چيزی که اين شبکه به اين فيلمسازان می دهد فقط حدود ۱۰ هزار پوند در هفته خرج بر می دارد. البته برای اين فيلمسازان، اين مبلغ نا چيز غنيمتی است با ارزش، چونکه حداقل، فيلم هايشان نشان داده می شود ولی اين مبلغ، کفاف زندگيشان نيست و امکان تهيه فيلم بعدی را برايشان فراهم نمی کند.

حالا اين سئوال مطرح می شود که چرا بی بی سی فارسی اين صرفه جويی ۴۰ هزار پوندی برای هر ساعت را که درکل مبلغی در حدود ۲ ميليون پوند در سال می شود صرف سرمايه گذاری برای فيلم های اين مستند سازان نمی کند؟ با اين مبلغ می شود برای مدت يک سال برنامه های مختلف جديد برای پخش در هر هفته تهيه کرد وديگر مثل حالا مجبور به تکرار بيش از حد آن برنامه ها نخواهند بود. عدم درايت به جايی رسيده است که گردانندگان اين شبکه بالاجبار حتی فيلم هايی را که واقعأ چه از نظر خلاقيت و چه از نظر تکنيکی بسيار ضعيف هستند، نشان می دهند.

با سرمايه گذاری اين مبلغ، بی بی سی می تواند تحولی عظيم و ارزشمند در خلق آثار ايجاد کند. ضمنأ چون سرمايه کامل اين فيلم ها برعهده بی بی سی خواهد بود، می توانند آنها را به کانال های ديگر در انگليس و دنيا بفروشند. با سود حاصله می توانند دوباره برای ساخت برنامه های ديگر در اين زمينه سرمايه گذاری کنند. اما متأسفانه اين کار در حال حاضر صورت نمی گيرد.

از سوی ديگر طبق قوانينی که بی بی سی با انجمن تهيه کنندگان انگليس PACT و اتحاديه دست اندرکاران سينما وتأتر BECTU دارد، آنها بايد حداقل ۲۵ در صد از کل بودجه سا ليانه خود را به تهيه برنامه های اروژينال اختصاص دهند که توسط شرکت های مستقل از بی بی سی تهيه می شوند. با توجه به بودجه ۲۵ ميليون پوندی امسال اين شبکه، تقريبأ ۶ ميليون پوند بايد صرف توليد چنين برنامه هايی شود. با پيشنهاد ۲ ميليونی من برای سرمايه گذاری در تهيه فيلم های مستند توسط فيلمسازان مستقل برای برنامه آپارات، می ماند ۴ ميليون پوند که می شود آن را صرف برنامه سازی توسط فيلمسازان حرفه ای مستقل فارسی زبان در انگليس و ديگر نقاط جهان کرد. اين يعنی حدودأ ۸۰ ساعت برنامه جديد در سال! و اين تحرکی بی نظير در متنوع سازی برنامه ها ورقابت های سالم هنری ايجاد خواهد کرد، چيزی که الان جايش در برنامه های تلويزيون بی بی سی فارسی بسيار خالی است و اين شبکه به آن مثل خون تازه در يک عمل جراحی بسيار سخت اما ضروری محتاج می باشد.

اين کاری است که تلويزيون بی بی سی فارسی اگر که نخواهد به زباله دان تاريخ بپيوندد، بايد انجام دهد. يکی از دوستان با سابقه معتبر حرفه ای، که بعد از چاپ مقاله قبلی ام با من تماس گرفت، می گفت که با اين کار، بی بی سی می تواند نسل مهاجر دومی و سومی را به کارهای خلاق تلويزيونی در کشورهای مختلف بکشاند. واين خود تحولی عظيم در برنامه سازی و تنوع سازی در آن ايجاد خواهد کرد که کارمندان تلويزيون بی بی سی فارسی مستقر در ميدان آکسفورد لندن از انجام آن کاملاعاجز هستند.

اما اين کارها در ساختار فعلی تلويزيون بی بی سی فارسی انجام نمی شود و بايد سئوال کرد که چرا؟ و کسی نيست که جواب ما را بدهد. پاسخ به اين پرسش های اساسی فقط از طريق يک همه پرسی از جامعه متفکر فارسی زبان و يک تشکل حرفه ای مردمی امکان پذير است که می تواند اين سئوالات کليدی را از سردمداران بپرسد و نتيجه کار آنها را مورد بررسی دقيق قراردهد. هر چند اين يک راه طولانی چند ساله خواهد بود اما همراهی تمام فعالين در زمينه های مختلف می تواند در بهبود استاندارد تلويزيون بی بی سی فارسی نقش مؤثری داشته باشد وآن را به استانداردهای طلايی بی بی سی مادر نزديک تر کند. به اميد آن روز.

شاهين بوستانی
فروردين ۱۳۸۹ لندن

shahinbostani@hotmail.com
http://www.mybbcpersian.com

در اين زمينه:
[نوابغ ايرانی، در باره نسخه نمايش داده شده‌ی فيلم "عمر خيام نابغه ايرانی" از شبکه فارسی تلويزيون بی‌بی‌سی، شاهين بوستانی]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016