چهارشنبه 1 اردیبهشت 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

حسن فيروزآبادی و طارق عزيز، اميرحسين لادن

هان ای دل عبرت بين از ديده نظر کن هان
ايوان مدائن را آئينۀ عبرت دان

حسن فيروزآبادی رئيس نيروهای مسلح رژيم می گويد : " در صورت حملۀ آمريکا ، هيچ يک از سربازان آمريکا ، زنده به کشورشان بر نخواهند گشت.
طارق عزيز سخنگوی صدام حسين قبل از حملۀ آمريکا به عراق گفت: " در صورت حملۀ آمريکا ، سربازان آمريکائی در کيسه های اجساد به آمريکا باز خواهند گشت."
شعارهای تو خالی و ابلهانه و عربده کشی های مستانه حسن فيروزآبادی ، در حد اقل باعث انزوای بيشتر ، تحريم های شديدتر و بالاخره ورشکستگی مزمن تر اقتصادی و سيستم پولی کشور خواهد بود و در حد بالا ، جنگ و ويرانی و نا امنی و هرج و مرجی شبيه به اوضاع اسفناک امروز عراق در پی خواهد داشت. همانطور که طارق عزيز با ژستی متکبرانه اعلام کرد ما می جنگيم ، برنده می شويم و هزاران هزار سرباز آمريکائی در کيسه های اجساد به آمريکا بر خواهند گشت !
صدام و باند جنايتکارانش ، مست از تَوَهم پيروزی در جنگ با ايران ، به دام دسيسۀ دولت بوش اول افتاد. عراق که در ابتدای حمله و تجاوز به خاک ايران ، با غافل گير کردن ارتش که هنوز گيج انقلاب بود ، موفقيتی نسبی کسب کرده بود ؛ پس از چند ماه با ارتش و ملتی مصمم و استوار روبرو شد. عراق نه تنها مجبور به عقب نشينی شد بلکه ايران ، بصره و قسمتی از جنوب عراق را اشغال کرد. شکست و عقب نشينی عراق و پيروزی موقت ايران ، آمريکا را به تکاپو انداخت و سيل کمک آمريکا ، از اطلاعات در مورد حرکت نيروهای نظامیِ ايران گرفته ، تا نوع سلاح ها و نقاط ضعف و تاکتيک رزمی در اختيار صدام گذاشته شد. رئيس ادارۀ سيا در منطقه در اينمورد گفت بوده : "دشمنِ دشمن ما ، دوستِ ما است!" ديک چينی و دانالد رامسفيلد رابط های آمريکا با صدام حسين بودند ؛ همان دو نفری که بعداً بازيگران اصلی در توطئۀ نابودی عراق شدند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


شعارهای ميزنم توی دهن آمريکا ، شيطان بزرگ ، مرگ بر آمريکا و بعد گروگانگيری در سفارت آمريکا در تهران ، در شکل گيریِ و ارتقاء ايران ، به دشمن شماره يک آمريکا نقشی تعيين کننده داشت. پشتيبانی آمريکا به خاطر حمايت از صدام و عراق نبود بلکه برای جلوگيری از موفقيت رژيم و مقابله با توسعۀ نفوذِ ناشی از پيروزی احتمالی در جنگ بود. رژيمی که از ابتدا در مقابل آمريکا (بجا و يا نا بجا ، مورد بحث اين مقاله نيست) جبهه گرفته و مرزبندی کرده بود ، رژيم پشتيبانی آمريکا از عراق را می بايستی پيش بينی می کرد.
دربارۀ تَوَهم پيروزی عراق بر ايران ؛ مايکل کِلِر می نويسد: "آمريکا از سال ۱۹۸۲ تا سال ۱۹۸۸ ار طريق کانال های مختلف ، علنی و پنهانی مشغول تقویّت نيروهای مسلح و سيستم اطلاعاتی عراق بود. کمک های علنی شامل: اعتبار مالی دولت آمريکا برای خريد مواد غذائی و وسائل به اصطلاح غير نظامی مانند ، کاميون ، هلی کوپتر ، کامپيوتر و غيره بود – ولی همۀ کالاها از استفادۀ کامل دو گانه بهره مند بودند. کمک های پنهانی دولت ريگان شامل: اطلاعات نظامی (اينتلجنس) در مورد حرکت و موقعيت نيروهای ايران و ارائۀ تاکتيک ضد حمله بود. آمريکا برای پشتيبانی و کمک رسانی بيشتر ، از کشورهای اروپائی بخصوص انگليس و فرانسه خواست که به عراق تسليحات و سيستم های پيشرفته تکنولوژی نظامی بفروشند. آمريکا به کشورهای مصر ، اردون ، کويت و عربستان سعودی گفت که تمام تسليحاتی را که اين کشورها در اختيار عراق بگذارند ؛ آمريکا با تسليحات جديدتر جايگزين خواهد کرد !" (۱)
و اما دسيسۀ بوش اول ؛ سفير آمريکا در عراق (اپريل گِلاسپی) ، در ۲۵ جولای ۱۹۹۰ (يکهفته قبل از تهاجم عراق به کويت) با صدام حسين و طارق عزيز ملاقات کرد. در اين ملاقات صدام حسين ابتدا در مورد آنکه دوست يا دوستان حقيقی آمريکا در منطقه ، چه کسانی و چه کشورهائی هستند صحبت کرد و بعد , از دست اندازی کويت به منابع نفت عراق در مرز دو کشور شکايت کرد و گفت که عراق ناگزير است که از منافع کشور و ملتش دفاع کند. و گفت ما نياز داريم که برای احقاق حقوق خود ، اين مشکل را در اسرع وقت حل کنيم.
سفير آمريکا در پاسخ می گويد: "ما هيچ گونه نظری در بارۀ کشمکش و تضاد مابين دو کشور عرب ، مانند مشکل شما با کويت نداريم. کويت و مشکلش ربطی به آمريکا ندارد. اميد واريم که شما بتوانيد اين مشکل را بوسيلۀ هر روشِ مناسبی که صلاح می دانيد ، حل کنيد. تنها اميدمان آنستکه که سريع انجام گيرد." آيا اين يک شعبده بازی و دامی برای صدام بود ؟ يا يک توهم و خوش باوری از طرف صدام در بارۀ چراغ سبز آمريکا ؟ با در نظر گرفتن آنکه صدام پشتيبانی آمريکا از عراق در جنگ با ايران را ، پای خودش گذاشته بود ، نه دشمنی آمريکا و رژيم با يکديگر.
حملۀ آمريکا به عراق شروع تجزيه و سقوط قهقرائی آنکشور بود. عراق از يک کشور در حال توسعه و نسبتاً موفق در منطقه که دارایِ يک طبقۀ متوسط تحصيل کرده بود ، تبديل شد به يک کشورِ تجزيه شدۀ (کردستان عراق مستقل شد) نا امن و ويران که ملتش روزانه نه تنها با کمبودهایِ وسائل اولیۀ زندگی ، مواد غذائی ، آب آشاميدنیِ سالم ، دارو و بهداشت عمومی و تحمل ساعت ها خاموشی روبرو هستند بلکه همواره در معرض خطر بمب ، ترور و مرگ می باشند. مردم در خانه هايشان از امنيت برخوردار نيستند و دختران و پسران نوجوان در راه مدرسه و يا خريد برای خانه و خانواده ، ربوده می شوند ؛ مورد تجاوز قرار می گيرند و بعضی ها با پرداخت باج آزاد می شوند. بيش از دويست و پنجاه هزار نيروی خارجی (نظامی و شبه نظامی) بدون در نظرگرفتن حقوق انسانی عراقی ها و يا قوانين کشور ، در آنجا حکومت می کنند.
عواقب شوم اين ماجرا سالهای سال دامنگير ملت عراق خواهد بود. حضور آمريکا در عراق سالها ادامه خواهد داشت. آمريکا در سال ۲۰۰۵ در عراق ۱۰۶ پايگاه نظامی (کوچک و بزرگ) داشت ؛ در شهرهای موسل ، تاجی بلال ، تِکريت ، کرکوک ، ناصريه ، فلوجه ، اربيل و چند نقطه از بغداد پايگاه های عظيم نظامی دائر کرده است. پايگاه های تلّيل ، اَسد ، بلاد و قیّاره در بغداد ، پايگاه های هوائی با گنجايش يک تيپ ضربتی ويژه (نيروهای هوابرد) همراه با گروه های پشتيبانی می باشند.
اين چهار پايگاه هوائی جزو چهارده پايگاه نظامیِ ثابتی هستند که آمريکا درعراق برای خودش بناکرده و قرارداد منعقد کرده که نيروهای نظامی اش حد اقل تا ۲۵ سال ديگر در عراق مستقر باشند. اين پايگاه ها که مجهز به "فرماندهی و کنترل" می باشند ، جايگزين پايگاه های آمريکا در عربستان سعودی بوده و وظيفه شان غير از حفاظت و کنترل نفت آماده نگهداشتن نيروهای پيش افکن (نيروهای پروجکتوری) در منطقه می باشد. از اين ۱۰۶ پايگاه ؛ ۱۴ پايگاه ثابت برای نيروهای آمريکا و ۹۲ پايگاه ديگر بتدريج در اختيار نيروهای نظامی عراق قرار خواهند گرفت که طی دو سال گذشته تعدادی از آنان به کنترل نيروهای عراقی انتقال يافته اند.
در اينجا بايد متذکر شد که منظور اين نيست که علت حملۀ آمريکا به عراق شعارهای ابلهانۀ طارق عزيز است ! و اگر طارق عزيز شعار ابلهانه نداده بود ، آمريکا حمله نمی کرد. در رابطه با عملکرد آمريکا ؛ رئيس سابق شورای امنيت آنکشور ، ز. برزينسکی ، ميگويد که آمريکا ، تنها ابرقدرت جهان ، برای بقای قدرت ، شکوفائی اقتصاد و برتری قوای نظامی اش که ضامن ابرقدرتی اوست ، ميبايستی منابع نفتی جهان را در کنترل داشته باشد. بخصوص منابع نفتی کشورهای همجوار دريای خزر (ايران ، قزاقستان ، آذربايجان ، تاجيکستان ، ...) و خليج فارس (عراق ، کويت ، امارات عربی ، ...) را بايد در کنترل مطلق داشته باشد. شير نفت منطقه بايستی در دست آمريکا باشد و کنترل انرژی "بهر قيمتی" مورد اجرا قرار گيرد. ضامن اصلی ابر قدرتی کنترل انرژی است (۲)
شعارهای پوچ و توخالیِ طارق عزيز و عربده های مستانه اش بجز دشمن تراشی و بهانه بدست بدخواهان دادن چه نفعی برای مردم عراق داشت ؟ آيا جنگ ارمغانی جز مرگ ، آوارگی و نا امنی برای مردم عراق و تجزيه و نابودی برای کشورعراق بهمراه داشت ؟ نه تنها عراق نزديک به ده سال است که گرفتار جنگ و زير سلطۀ دشمن می باشد بلکه دهها سال ديگر نيز گرفتار خواهد بود. سرمايه های عراق همراه با شبکه زيرساخت اجتماعی و صنايع زيربنائی (جاده ها ، پل ها ، فرودگاه ها ، تصفيه های آب و نيروگاه های برق) همه نابود و ويران شده اند ؛ يک ميليون عراقی کشته و مجروح ، چهار ميليون آواره و بی خانمان و بيش از دو ميليون عراقی ، کشورشان را ترک کرده اند. و نفت عراق (لحاف ملانصرالدين) بين سه شرکت آمريکائی و دو شرکت اروپائی تقسيم شده است.
حسن فيروزآبادی زياد هم مقصر نيست ، زيرا رئيس جمهور انتصابی رژيم يعنی الگو و سرمشق او ، سالهاست که در حال شعار دادن است ، و اين دو شاهکار آخر اوست: محمود احمدی نژاد، ديروز (يکشنبه) گفت: " ارتش ما امروز بقدری قدرتمند است که هيچ کشوری جرأت حمله به ايران را ندارد. و چهارشنبه هفته گذشته در واکنش به اعلام استراتژی جديد آمريکا در مورد استفاده از سلاح های اتمی خطاب به باراک اوباما ، گفته بود: "بدان که گنده تر از تو و گردن کلفت تر از تو هم نتوانستند از اين غلط ها بکنند. تو که جای خود داری". (۳) آيا اين نحوۀ صحبت رئيس جمهور يک کشور است يا يک جاهل ميدان سبزی فروش ها ؟ مهدی کروبی در واکنش به اين سخنان محمود احمدی نژاد گفت: "متاسفانه ادبيات استفاده شده در سخنرانی اخير مسئول اجرايی کشور به هيچ وجه در شان يک رئيس جمهور نيست. جالب آنکه رفتار و اعمالی که موجب دشمن تراشی شود و تبعات سنگينی را برای ملت به ارمغان آورد، سياست و تدبير می نامند". (۴)
ادب خوار گشت و هنر شد وبال به بستند انديشه را پر و بال
فراموش نبايد کرد که دشمن اصلی و باعث اين همه مرگ و نابودی در درجۀ اول آمريکا می باشد. در مورد آمريکا ؛ مايکل کلر مينويسد: امروز ، پايه و ريشۀ مشکلات و رقابت های بين المللی ، در نياز به انرژی ودستيابی و کنترل آنست. نوسانِ قيمت نفت وِ ريسک ناشی از آن ، در ثبات اقتصاد آمريکا ميتواند از حملات تروريستی و حتی جنگ خطرناک تر باشد. در آمريکا ، نفت ديگر فقط يک مادۀ مورد نياز برای زندگی روزمره ، اياب و ذهاب ، اقتصاد شکوفا و بقای صنايع نيست بلکه بدون آن ، آمادگی و سلامت نيروهای نظامی و امنيت کشور در خطرند. نفت تحت نظر وزارت دفاع و حفاظت ارتش آمريکاست. (۵)
لوئيز لافَم معتقد است که "صنايع نظامی آمريکا" در درگيری های نظامی و جنگهای کوچک و بزرگ در سراسر جهان ، از مناطق فقيرنشين کشورهای خاورميانه ، کوه های افغانستان ، جنگلهای کلمبيا تا دشت های سوزان آفريقا نقشی مهم ، فرصت طلبانه و سود جويانه دارد. برنامۀ تهاجم به افغانستان و عراق و تصرف اين دو کشور ، سالها پيش ، از طرف پنتاگون که مجری برنامه های "صنايع نظامی آمريکا" است ، تهيه و تدارک ديده شده بود. شروع برنامه ريزی برای اين عمليات تحت عنوان "استراتژی دفاعی برای دهۀ ۱۹۹۰" در سال ۱۹۹۳ بود. "حملۀ جلوگيری" ، "دفاع پيش بينی شده" و "تهاجم باز دارنده" از جملاتی بودند که در اين برنامه برای آماده کردن اذهان عمومی جاسازی شده بودند. شعارهای دموکراسی ، آزادی و حقوق بشر برای مردم منطقه و شعارهایِ وطن پرستی ، دفاع مقدس ، شرف و پرچم برای جذب و رضای مردم آمريکا ؛ همه در راه سرازير کردن ثروت های نجومی به حساب های بانکی "صنايع نظامی آمريکا" وسيله ای بيش نبودند. (۶)
شالمِرز جانسون می نويسد ، متاسفانه آمريکا ديگر بجز تسليحات نظامی توليدات زيادی ندارد. آمريکا بدون ترديد بزرگترين توليد کننده و صادر کنندۀ اسلحه و مهمات در جهان است. بودجۀ نظامی آمريکا بيش از مجموعِ بودجۀ نظامی تمام کشورهای دنياست ! آمريکا ۱۰۶۰ پايگاه نظامی در سراسر جهان ، در بيش از ۱۳۰ کشور دارد. اهداف اين پايگاه ها حفاظت و کنترل منابع انرژی و آمادگیِ نيروهای پيش افکن (نيروهای پروجکتوری) می باشد. برقراریِ برتریِ مطلق نظامی و حضور نظامی در سراسر دنيا از اهداف ديگر وجود اين پايگاه های برون مرزی است. (۷)
حريف ديگر اسرائيل و نقش تحريک کننده و تخريبی اوست: اسرائيل جهت رد گم کردن و تغيير جهت افکار عمومی از رفتار غير انسانی و فاشيستی دولت اسرائيل با فلسطينی ها ؛ همواره سعی داشته با جار و جنجال و ارائۀ اطلاعات "نيمه حقيقی" ، توجه را متمرکز خطرات (ساختگی) تسليحات هسته ای (قبلاً) عراق و امروز ايران بنمايد. دولت اسرائيل با ارائۀ اطلاعات ساختگی در مورد تسليحات هسته ای عراق و رابطۀ عراق با القاعده و يازده سپتامبر و تکرار مکرر اين دروغ ها در وسائل ارتباط جمعیِ تحت کنترل اش در آمريکا و با بهره گيری از نفوذ گسترده اش در کنگرۀ آنکشور ؛ آمريکا را به طرف جنگ با عراق هدايت کرد. هدف اسرائيل ، نابودی ارتش عراق و حذف صدام که تنها رهبر عربی بود که موی دماغ اسرائيل بود. برای مثال صدام ۲۵۰۰۰ دلار به هر خانوادۀ فلسطينی که در حملات انتهاری کشته می شدند کمک مال می داد.
هدف ديگر ، ايران بوده که رهبران حزب ليکود اسرائيل با همکاری تندروهای دست راستی و "صنايع نظامی آمريکا" و تبليغات شبانه روزی شبکۀ لابی اسرائيل ؛ سالهاست که مشغول توطئه برای درگيریِ نظامی آمريکا ، با ايران هستند. اسرائيل معتقد است که ايران بارها خطرناک تر از عراق است و بايد اين خطر را به هر قيمتی خنثی کرد. ايران با تقويت حزب اله و حمايت از حماس از موقعيت مثبتی در ميان ملل عرب بر خوردار است. مخالفت با اسرائيل همراه با نمايش مقاومت در مقابل آمريکا می تواند برای افکار عمومی مسلمانان و اعراب تحسين آميز باشد. ولی با چه هزينه ای ؛ آيا ارزش دشمن تراشی و جنگ و نابودی را دارد ؟
تصور حسن فيروزآبادی و رژيم در بارۀ برنامه و نحوۀ حمله به ايران و جنگ ، ناقص ، ناکامل و يا حد اقل بر اساس خوش باوری است ! ايران در محاصرۀ کامل نظامی آمريکاست. نيروهای نظامی آمريکا از پايگاه های مختلف نظامی در کشورهای همجوارِ يورش خواهند برد: از پايگاه باگرام در افغانستان ، بناس در قرقيزستان ، خان آباد در اُزبکستان ، تاجيک در تاجيکستان ، اينسرليک در ترکيه ، پايگاه های تلّيل ، اَسد ، بلاد و قیّاره در بغداد ، پايگاه عظيم هوائی العيديد در قطر ؛ بعلاوۀ حضور وسيعِ نظامی آمريکا در آمارات عربی در خليج فارس ، عمان ، يمن و پايگاهِ جزيرۀ دیِه گا گارسيا در اقيانوس هند. .
ناوهای جنگی و زير دريائی های هسته ای آمريکا مجهز به موشک های هدايت شونده با کلاهک های دوگانه که اهداف مشخص شده در ايران ، در سيستم های کامپيوتری شان برنامه ريزی شده بصورت آماده ، در بحر عمان و اقيانوس هند مستقر می باشند. ماهواره های اطلاعاتی و جاسوسیِ آمريکا و اسرائيل نيز سالهاست که روی فضای ايران مشغول جمع آوری اطلاعات و نشانه گيری اهداف هستند. اگر به نقشۀ ايران توجه کنيد يک محاصرۀ کامل نظامی بوسيلۀ بزرگترين و مجهزترين نيروی نظامی در تاريخ ، وجود دارد.
در درجۀ دوم سی آی اِ (سيا) و آگاف هامودين (ضد اطلاعات ارتش اسرائيل) ، مدتهاست که بوسيلۀ نيروهایِ ويژه مشغول آموزشِ مزدورها و برخی از اقليت ها در استان های مرزیِ ايران: خوزستان ، کردستان ، سيستان و بلوچستان و حتی آذربايجان می باشند ! وظيفۀ گروه های ويژه غير از آموزش و مجهز کردن مزدوران گمراه ، خرابکاری و نشانه گيری ليزری اهداف در روز موعود می باشد.
آيا اگر اين سناريو مورد اجرا قرار گيرد ، ما سالهای سال درگير نخواهيم بود ؟ شعارهای پوچ ، تو خالی و ابلهانۀ آقای احمدی نژاد و سرلشگرفيروز آبادی بجز دشمن تراشی و بهانه بدست بدخواهان دادن ، چه نفعی برای مردم ايران دارد ؟ آيا ما هيچ درسی از تجزيه و نابودی کشور همسايه مان نياموختيم و تجربه ای نيندوختيم ؟
دريغ است ايران که ويران شود
گنام پلنگاه و شيران شود

اميرحسين لادن
ahladan@earthlink.net

(۱) کتاب دولت های خودسر و قانون شکن های هسته ای نوشته مايکل کلر
(۲) کتاب شطرنج بزرگ ، زيگ برزينسکی ۱۹۷۷
(۳) نشريه بی بی سی
(۴) نشريه بی بی سی
(۵) کتاب خون و نفت ، مايکل کلر
(۶) کتاب ادعاهای واهی امپرياليست نوشته لوئيس لافم
(۷) مصيبت امپراتوری شالمرز جانسون


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016