گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
13 خرداد» موسوی رهبر نيست مدير و همآهنگکننده است، آقای نوریعلا و بیخبری از داخل، محمد مباشری
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! دانشجويان سبز ايرانی در خارج و هدفمندی کنش سياسی، محمد مباشریتقديم به دوستان دانشجوی سبز در خارج (۱) فرض کنيم که همه مردم اروپا، آمريکا و....از نقص فاحش حقوق بشر در ايران آگاه شوند. از وجود آپارتايد جنسی، مذهبی و.. آگاه شوند،آن وقت که چه؟ آيا کار ما تمام شده است؟ آيا آگاه کردن ايشان هدف نهايی بوده است يا اينکه صرفا وسيله ای برای هدفی ديگر بوده است؟ فرض کنيم مردم اروپا، آمريکا و شرق آسيا-- مالزی و...-- پس از آنکه کاملا آگاه شدند از شما بپرسند که از ايشان چه می خواهيد. چه جوابی می دهيد؟ اگر پاسخی نداشته باشيم آن وقت کنش سياسی مان به چيزی شبيه مسابقه فوتبال و حمايت از تيم محبوبمان تنزل می يابد در حاليکه هر کنش سياسی معطوف به هدفی بيرون از خود است چرا که سياست در ذات خود هدفی بيرون از خود را جستجو می کند. (۲) شايد در پاسخ به پرسش بالا همانند يکی از دوستان من پاسخ دهيم که فعلا آگاه می کنيم و بعدا خواسته مان را می گوييم اما مسئله آنست که خواسته ها بايد نخست برای خودمان مشخص باشد تا به ديگران اعلامش کنيم و تازه چرا بايد به بعد موکولش کنيم؟ مگر ما نمی خواهيم که آنان هم اکنون به کمک ما بيايند؟ اما ما چه کمکی می خواهيم؟ آيا خواهان حمله نظامی به کشورمان هستيم که خرد جمعی مان دست کم تا اين لحظه آن را نفی کرده است. پس نخستين ناخواسته مان مشخص شد: خواهان حمله به کشورمان نيستيم. آيا خواهان تحريم اقتصادی مستقيم بر ضد مردم هستيم؟ که نيستيم. هيچ کس خواهان افزايش رنج مردمان کشوری سرکوب شده نيست. به عبارت ديگر به نظر نمی رسد خواهان تحريم هايی باشيم که مستقيما به مردم آسيب می زند و ضربه اصلی را مردم عادی بايد تحمل کنند. تحريم هايی از نوع تحريم هواپيمای مسافربری و.... دودش ابتدا به چشم مردم ما می رود و نه حاکميت سرکوب. پس چه می خواهيم؟ آيا خواسته و ناخواسته هايی علاوه بر دو مورد بالا وجود دارند که خرد جمعی مان بر آن توافق کرده باشد؟ خواسته و ناخواسته هايی که در هر کنش سياسی بدانها اشاره کنيم و هر مخاطب غير ايرانی را با آنها مواجه سازيم چيستند؟ آيا اصلا به جز ناخواسته های پيشگفته، خواسته و ناخواسته های ديگری نيز وجود دارند که خرد جمعی سبزها بر آن توافق کرده باشد؟ به نظر می رسد که جواب مثبت است و برخی از اين خواسته و ناخواسته ها حتی در شعارهای تظاهراتها بدانها اشاره نيز شده است: پس از ناخواسته هايمان، سری به برخی خواسته هايمان برسيم: از کشورهای ديگر چه خواسته هايی داريم؟ اگر به وضعيت بد برخی پناهندگان سياسی ايرانی در کشورهايی مثل ترکيه نگاهی بيندازيم يکی از خواسته هامان مشخص می شود: چرا خواهان کمک و رسيدگی به وضع آنها نشويم. اما مهم تر از همه شايد بد نباشد به کشورهای ليبرال دموکرات خاطرنشان کنيم که مهمترين عامل دوام حکومت ايران، فريب خوردن گروهی از مردمان ساده دل از طريق پروپاگاندای دائمی است. پس تکنولوژی زداينده فريب را در اختيار ما بگذارند تا بدون جنگ و تحريم و.. خودمان راهمان را باز کنيم. ما بدون تعارف نيازمند اينترنت پر سرعت مجانی هستيم. اينترنتی که کنترلش در دست دولت مان نباشد و نتواند فيلترمان کند. اگر غربيان به جای آن همه تحريم ها که مردم ما را پيش و بيش از دولتمان هدف می گيرد در چنين اموری به ما کمک می کردند هم به نفع ما بود و هم آنها. (۳) تاثير علوم انسانی در آگاهی بخشی از يک سو و در زنجير کردن مردم از سوی ديگر بر هيچ کس پوشيده نيست. طبيعی است که حکومت سرکوب در اغلب اوقات با گذاشتن انواع گزينش ها و.... تنها طرفداران خود را در چنين رشته هايی به خارج گسيل می کند تا بتواند به انواع نظريات سرکوب روانی دست يابد. کشورهای ديگر نيز متاسفانه آن قدر که بورسهای تحصيلی در رشته های فنی می دهند در رشته های علوم انسانی به ايرانيان اهميتی نمی دهند. ما در نبرد خود با سرکوب نيازمند کارشناسان بيشتر و خبره تری در اين رشته هاييم پس از غربيان بخواهيم در رشته های علوم انسانی دانشجويان بيشتری از ايران جذب کنند و به اصطلاح اولويت قائل شوند. سفر کردن و آشنايی با جوامع آزاد از بهترين راه های شناخت فرهنگ دموکراتيک است. هر چقدر که افراد بيشتری از هموطنان ما با واقعيت جهان مدرن آشنا شوند کمتر تحت تاثير پروپاگاندای فريبگر رژيم قرار می گيرند. در اين راستا به ياد بياوريد سخنرانی آقای خامنه ای در شورای عالی انقلاب فرهنگی در دوران رياست جمهوری آقای خاتمی را. آقای خامنه ای در آن سخنرانی به آقای معين اعتراض کرده بود که چرا برای دانشجويان سفر علمی به خارج از کشور گذاشته اند. او در آن سخنرانی می گويد "دانشجو به خارج برود که چه کند؟" او دقيقا از توان عظيم سفرهايی که ما به سادگی از آن می گذريم آگاه است. پس کاهش موانع سفر ايرانيان می تواند در دراز مدت به کاهش توان حکومت فريب بينجامد. بکوشيم با اقناع روشنفکران از يک سو و يافتن وکلای توانمند فعال در زمينه حقوق بشر، خواهان گشودن پرونده های قضايی در دادگاههای ملی کشورها و نيز دادگاههای جهانی بر ضد مقامات سرکوب در ايران باشيم تا همه جهان را برايشان نا امن کنيم. نکته آخر آنکه به گفته برخی دوستان خارج نشين و نيز مقالات و...متاسفانه هنوز برخی مردم کشورهای ديگر همه ما را با حکومتمان يکی می گيرند و يک کاسه می کنند. اين موضوع از جهات مختلفی خسرانی عظيم برای ماست و حتی ممکن است با ماجراجوييهای دولتمان زمينه ساز جنگ شود پس شايد بد نباشد در هر کنش سياسی بر تفاوت مردم مان با حکومتمان تاکيد شود. (۴) پاورقی: Copyright: gooya.com 2016
|