شنبه 15 خرداد 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

دانشجويان سبز ايرانی در خارج و هدف‌مندی کنش سياسی، محمد مباشری

تقديم به دوستان دانشجوی سبز در خارج (۱)

از آنجا که مقيم ايرانم اطلاعات دست اولی از فعاليتهای دانشجويان سبز ايرانی در خارج ندارم اما با مرور برخی از بيانيه های گذشته ايشان و گفتگو با برخی دانشجويان فعال در خارج کشور متوجه شده ام که برخی از اين فعاليتها از ضعفی اساسی رنج می برند که می کوشم در اين نوشتار به تبيين آن پرداخته به اندازه وسع خود راه حل ارائه دهم. اين دانشجويان—به همراه شمار فراوانی هموطن ديگر-- به حق خود را رساننده صدای سرکوب شده مردم ايران به جهان می دانند اما نکته آنست که رساندن صدا صرفا ابزاری برای بيان خواسته و ناخواسته هايی است.

فرض کنيم که همه مردم اروپا، آمريکا و....از نقص فاحش حقوق بشر در ايران آگاه شوند. از وجود آپارتايد جنسی، مذهبی و.. آگاه شوند،آن وقت که چه؟ آيا کار ما تمام شده است؟ آيا آگاه کردن ايشان هدف نهايی بوده است يا اينکه صرفا وسيله ای برای هدفی ديگر بوده است؟ فرض کنيم مردم اروپا، آمريکا و شرق آسيا-- مالزی و...-- پس از آنکه کاملا آگاه شدند از شما بپرسند که از ايشان چه می خواهيد. چه جوابی می دهيد؟ اگر پاسخی نداشته باشيم آن وقت کنش سياسی مان به چيزی شبيه مسابقه فوتبال و حمايت از تيم محبوبمان تنزل می يابد در حاليکه هر کنش سياسی معطوف به هدفی بيرون از خود است چرا که سياست در ذات خود هدفی بيرون از خود را جستجو می کند. (۲)



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


شايد در پاسخ به پرسش بالا همانند يکی از دوستان من پاسخ دهيم که فعلا آگاه می کنيم و بعدا خواسته مان را می گوييم اما مسئله آنست که خواسته ها بايد نخست برای خودمان مشخص باشد تا به ديگران اعلامش کنيم و تازه چرا بايد به بعد موکولش کنيم؟ مگر ما نمی خواهيم که آنان هم اکنون به کمک ما بيايند؟ اما ما چه کمکی می خواهيم؟ آيا خواهان حمله نظامی به کشورمان هستيم که خرد جمعی مان دست کم تا اين لحظه آن را نفی کرده است. پس نخستين ناخواسته مان مشخص شد: خواهان حمله به کشورمان نيستيم. آيا خواهان تحريم اقتصادی مستقيم بر ضد مردم هستيم؟ که نيستيم. هيچ کس خواهان افزايش رنج مردمان کشوری سرکوب شده نيست. به عبارت ديگر به نظر نمی رسد خواهان تحريم هايی باشيم که مستقيما به مردم آسيب می زند و ضربه اصلی را مردم عادی بايد تحمل کنند. تحريم هايی از نوع تحريم هواپيمای مسافربری و.... دودش ابتدا به چشم مردم ما می رود و نه حاکميت سرکوب.

پس چه می خواهيم؟ آيا خواسته و ناخواسته هايی علاوه بر دو مورد بالا وجود دارند که خرد جمعی مان بر آن توافق کرده باشد؟ خواسته و ناخواسته هايی که در هر کنش سياسی بدانها اشاره کنيم و هر مخاطب غير ايرانی را با آنها مواجه سازيم چيستند؟ آيا اصلا به جز ناخواسته های پيشگفته، خواسته و ناخواسته های ديگری نيز وجود دارند که خرد جمعی سبزها بر آن توافق کرده باشد؟ به نظر می رسد که جواب مثبت است و برخی از اين خواسته و ناخواسته ها حتی در شعارهای تظاهراتها بدانها اشاره نيز شده است:
مردم در تظاهرات خود فريادهای مرگ بر روسيه و چين سر دادند. اين شعارها نکته ای را بر می گشايد و آن اينکه اين دو کشور به گونه ای در سرکوب مردم ما نقش داشته اند. بر مبنای برخی گزارشها دولت چين، برخی تکنولوژی های سرکوب در اختيار حکومت ايران گذاشته است و شيوه موتور سوارهای گاردی، شيوه سرکوب روسی است. پس در هر کنش سياسی بايد کمک کنندگان به سرکوب را معرفی کنيم و از ايشان بخواهيم که از کمک به سرکوب دست بردارند.

اما آيا ياريگران سرکوب تنها روسيه و چين هستند؟ قطعا چنين نيست که متاسفانه حتی برخی از کشورهای دموکرات اروپايی نيز مستقيم و غير مستقيم به سرکوب ما کمک کرده اند. شرکت نوکيا-زيمنس را به ياد بياوريم که چگونه با فروش نرم افزار کنترل هوشمند تلفن همراه در دستگيری بسياری و کاهش تحرک بسياری ديگر کمک کرده است. پس شايد مناسب باشد که در هر کنش سياسی، خواهان مجازات اينگونه شرکتها شويم يا دست کم از مردم بخواهيم که با رجوع به وجدانشان به تحريم کالاهای چنين شرکتهايی بپردازند. پس بسياری ناخواسته هايمان مشخصند: تکنولوژی ها و ابزارهای گوناگون سرکوب را در اختيار حکومت ما نگذارند.

پس از ناخواسته هايمان، سری به برخی خواسته هايمان برسيم: از کشورهای ديگر چه خواسته هايی داريم؟ اگر به وضعيت بد برخی پناهندگان سياسی ايرانی در کشورهايی مثل ترکيه نگاهی بيندازيم يکی از خواسته هامان مشخص می شود: چرا خواهان کمک و رسيدگی به وضع آنها نشويم.

اما مهم تر از همه شايد بد نباشد به کشورهای ليبرال دموکرات خاطرنشان کنيم که مهمترين عامل دوام حکومت ايران، فريب خوردن گروهی از مردمان ساده دل از طريق پروپاگاندای دائمی است. پس تکنولوژی زداينده فريب را در اختيار ما بگذارند تا بدون جنگ و تحريم و.. خودمان راهمان را باز کنيم. ما بدون تعارف نيازمند اينترنت پر سرعت مجانی هستيم. اينترنتی که کنترلش در دست دولت مان نباشد و نتواند فيلترمان کند. اگر غربيان به جای آن همه تحريم ها که مردم ما را پيش و بيش از دولتمان هدف می گيرد در چنين اموری به ما کمک می کردند هم به نفع ما بود و هم آنها. (۳)

تاثير علوم انسانی در آگاهی بخشی از يک سو و در زنجير کردن مردم از سوی ديگر بر هيچ کس پوشيده نيست. طبيعی است که حکومت سرکوب در اغلب اوقات با گذاشتن انواع گزينش ها و.... تنها طرفداران خود را در چنين رشته هايی به خارج گسيل می کند تا بتواند به انواع نظريات سرکوب روانی دست يابد. کشورهای ديگر نيز متاسفانه آن قدر که بورسهای تحصيلی در رشته های فنی می دهند در رشته های علوم انسانی به ايرانيان اهميتی نمی دهند. ما در نبرد خود با سرکوب نيازمند کارشناسان بيشتر و خبره تری در اين رشته هاييم پس از غربيان بخواهيم در رشته های علوم انسانی دانشجويان بيشتری از ايران جذب کنند و به اصطلاح اولويت قائل شوند.

سفر کردن و آشنايی با جوامع آزاد از بهترين راه های شناخت فرهنگ دموکراتيک است. هر چقدر که افراد بيشتری از هموطنان ما با واقعيت جهان مدرن آشنا شوند کمتر تحت تاثير پروپاگاندای فريبگر رژيم قرار می گيرند. در اين راستا به ياد بياوريد سخنرانی آقای خامنه ای در شورای عالی انقلاب فرهنگی در دوران رياست جمهوری آقای خاتمی را. آقای خامنه ای در آن سخنرانی به آقای معين اعتراض کرده بود که چرا برای دانشجويان سفر علمی به خارج از کشور گذاشته اند. او در آن سخنرانی می گويد "دانشجو به خارج برود که چه کند؟" او دقيقا از توان عظيم سفرهايی که ما به سادگی از آن می گذريم آگاه است. پس کاهش موانع سفر ايرانيان می تواند در دراز مدت به کاهش توان حکومت فريب بينجامد.

بکوشيم با اقناع روشنفکران از يک سو و يافتن وکلای توانمند فعال در زمينه حقوق بشر، خواهان گشودن پرونده های قضايی در دادگاههای ملی کشورها و نيز دادگاههای جهانی بر ضد مقامات سرکوب در ايران باشيم تا همه جهان را برايشان نا امن کنيم.

البته همه اين کارها تنها يک راه دارد و آن مخاطب قرار دادن مردم و بيان اين خواسته ها در هر کنش سياسی است. بيان اين خواسته و ناخواسته ها نبايد تنها به صدور بيانيه های پايانی محدود شود بلکه در هر کنش هدفمند سياسی راه هايی برای بيان آنها وجود دارد. به عنوان مثال فرض کنيد می خواهيم نمايشگاه عکسی در بزرگداشت و ياد آوری زندانيان سياسی برگزار کنيم. آيا گذاشتن چند کار گرافيگی، کاريکاتور و.. که نمايانگر نقش نوکيا-زيمنس در دستگيريها بوده و جمع آوری امضا برای مجازات يا دست کم اعتراض به اين شرکتها کار سختی است؟ هيچ نمايشگاه عکس زندانيان سياسی نبايد صرفا آگاهی بخشی در باب زندانيان باشد بلکه شايد بهتر باشدکه هر نمايشگاه عکسی همراه با خواست محاکمه شرکت-نوکيا زيمنس يا تحريم آن به دست مردم باشد و...

نکته آخر آنکه به گفته برخی دوستان خارج نشين و نيز مقالات و...متاسفانه هنوز برخی مردم کشورهای ديگر همه ما را با حکومتمان يکی می گيرند و يک کاسه می کنند. اين موضوع از جهات مختلفی خسرانی عظيم برای ماست و حتی ممکن است با ماجراجوييهای دولتمان زمينه ساز جنگ شود پس شايد بد نباشد در هر کنش سياسی بر تفاوت مردم مان با حکومتمان تاکيد شود. (۴)

پاورقی:
۱- چند ماه پس از انتخابات به واسطه سفرهای کوتاه به يکی دو کشور اروپايی ، از نزديک با برخی فعاليتهای دانشجويان سبز—از قبيل تظاهرات، طومارنويسی و...-- آشنايی مختصری يافتم. در پی اين آشنايی، برخی نقطه های قوت و ضعف حرکت يک گروه کوچک دانشجويی سبز بهانه ای شد تا در گفتگو با ايشان نظراتی با يکديگر رد و بدل کنيم. از اين سفرها و گفتگوها چندی گذشت تا اينکه يک ماه پيش يکی از دوستان دانشجوی سبز خارج از کشور با اينجانب درباره سالگرد انتخابات مشورت کرد و نظرات و پيشنهاداتم را خواست. پيامد آن سفرها، گفتگوها، مشورت، خواندن خبرها بر روی اينترنت و مرور برخی بيانيه های سياسی دانشجويی که به دستم رسيده بود در اين مقاله خلاصه شده است. طبيعی است با توجه به کمی اطلاعاتم در باب فعاليتهای دانشجويان سبز خارج و به اصطلاح کمی دست اولی آن، قطعا اين مقاله نمی تواند نوشتاری جامع باشد و بدان تنها به چشم يک پيشنهاد برای انديشيدن در باب موضوع می توان نگاه کرد. از سوی ديگر بحث شيوه های کار و تبليغ برای اهدافمان است که هر کشوری شيوه های مناسب خود را می طلبد و هر گروه می کوشد شيوه مناسب محل فعاليت خود را بيابد. تنها نکته ای که به ذهنم می رسد عدم استفاده از روشهايی است که ممکن است به ضرر ما تمام شود. به عنوان مثال خواندن و ترجمه سرود ای ايران که در کشور خودمان طنينی مثبت و ضد ايدئولوژی حاکم دارد ممکن است در کشوری با سابقه نازيستی-فاشيستی طنينی ضد دموکراتيک يابد و مناسب نباشد. طبيعی است که به اين جزئيات کار که در کشورهای مختلف فرق و معمولا به ابزار مربوطند هيچ اشاره ای نکرده ام و تنها هدفمندی کنش و نه ابزار آن مد نظر اين نوشتار است.
۲- البته اين فعاليتها در هر صورت و حتی بدون توجه به هر هدف ديگر باز هم برای روحيه بخشيدن به فعالان داخل بسيار مفيدند و لذا بحث اين مقاله صرفا اثربخشی بيشتر و ملموس تر اين فعاليتها است. نکته ديگر اينکه بسياری گروه های دانشجويی سبز خارج از کشور خود بهتر و دقيق تر از نويسنده اين سطور متوجه هدف مندی کار خودند . بنابراين هدف اين مقاله صرفا پيشنهادی به برخی گروه های دانشجويی سبز است که ممکن است از سابقه سياسی کمتری برخوردار باشند. به ويژه در کشورهايی که محل تمرکز فعاليت ايرانيان نيست و شايد تعداد کمی ايرانی زندگی می کنند.
۳- در نگاهی گذرا می توان سرچشمه ماندگاری حکومتها را در چهار عامل خلاصه کرد: کارايی حکومت که منجر به رضايت مردم و دوام سيستم حکومتی می شود. زور عريان که می کوشد صدای هر معترضی را خفه کند. خريدن عده ای هوادار به واسطه شغل،رانت، مقام و.... چهارم فريب مردم بر مبنای پروپاگاندا. حکومت ايران از عامل نخست يعنی کارايی و رضايت اکثريت مردم تقريبا بی بهره است اما به وفور از سه تای ديگر استفاده می کند. با وجود استفاده حکومت از هر سه عامل بالا، به نظر می رسد نقش فريبکاری برای کشور ما از دو تای ديگر مهم تر است. بنابراين هر کنشی که به بسط آگاهی و فريب زدايی بينجامد تاثير شگرفی خواهد داشت. به طور طبيعی امروزه اينترنت پرسرعت بی فيلتر از مهم ترين ابزارهای فريب زدايی برای جنبش اند.
۴- اين نوشتار صرفا پيشنهادی بود به برخی دانشجويان سبز که ممکن است از تجربه سياسی بالايی برخوردار نباشند تا با ادامه دقيقتر کوشششان، ثمراتی بيش از پيشی نصيب جنبشمان کنند و صرفا دعوتی است برای کارهای دقيق تر در اين باب.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016