شنبه 19 تیر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نامه سرگشاده به ميرحسين موسوی، محمدرضا نسب عبداللهی

محمدرضا نسب عبداللهی
سايت‌های سبز، نقدهای درون جنبش سبز را اصلا منتشر نمی‌کنند. اساسا نقدنکردن رهبران جنبش در سايت های سبز به "قاعده" تبديل شده‌است. هر منتقدی هم که در جای ديگری موفق شود تا جنبش سبز و رهبران آن را مورد نقد قرار دهد با انواع اتهام‌ها و انگ‌ها از سوی برخی از هواداران جنبش روبرو می‌شود. اين رفتارها بر خلاف ديده‌بانی جنبش سبز است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


جناب آقای ميرحسين موسوی
با سلام

با يادآوری بند يک راهکارهای بنيادين «منشور سبز» که می‌گويد «جنبش سبز بر گسترش فضای نقد و گفت‌وگو تاکيد دارد»، پرسش‌ها و نقدهايی را خطاب به جناب‌عالی مطرح می‌کنم.

۱- در منشور سبز از حفظ «استقلال نهادهای دينی و روحانی از حکومت» به عنوان تنها راه حفظ «جايگاه دين و تداوم نقش آن در ايران» سخن گفته‌ايد.

جناب آقای موسوی شما در منشور سبز تاکيد کرده‌ايد که نهادهای روحانی و دينی بايد مستقل از حکومت باشند. اين استقلال آيا به اين معناست که مثلا حکومت در مديريت حوزه‌های علميه مانند دوران پيش از انقلاب سال ۱۳۵۷، نقشی نداشته باشد تا دست اين نهاد دينی برای دخالت در سياست بازتر باشد؟ آنچه که من از «استقلال نهادهای دينی و روحانی از حکومت» که مورد تاکيد شما در منشور سبز قرار گرفته، درک می‌کنم به معنای جدايی دين از حکومت نيست. بلکه اين استقلال، همان‌گونه که خود در منشور سبز گفته‌ايد سبب «تداوم نقش دين در جامعه» خواهد شد. مانند آن‌چه که پيش از انقلاب سال ۱۳۵۷ وجود داشت. در آن دوران نيز چون مديريت نهادهای دينی بر عهده حکومت نبود، اين نهادها نقش موثرتری در جامعه داشتند.
آقای موسوی، در راهی که شما ترسيم می‌کنيد آيا رهبران دينی در اداره جامعه نقش‌آفرين هستند؟ آيا آن‌ها نيز می‌توانند در نقش‌های سياسی ظاهر شوند؟

۲- بند دوم از راهکارهای بنيادين منشور سبز می‌گويد که «ديده‌بانی سير حرکت و تحول جنبش از سوی همه فعالان و به خصوص صاحبان انديشه و عمل امری حياتی است که می‌تواند جنبش را از لغزش به ورطه تماميت‌خواهی و فساد بر حذر دارد.»

اما سايت‌های سبز، نقدهای درون جنبش سبز را اصلا منتشر نمی‌کنند. اساسا نقد نکردن رهبران جنبش در سايت های سبز به «قاعده» تبديل شده است. هر منتقدی هم که در جای ديگری موفق شود تا جنبش سبز و رهبران آن را مورد نقد قرار دهد با انواع اتهام‌ها و انگ‌ها از سوی برخی از هواداران جنبش روبرو می‌شود. اين رفتارها بر خلاف ديده‌بانی جنبش سبز است.

سايت‌های سبز و به ويژه سايت کلمه می‌‌توانند راه را برای نقد جنبش و رهبران آن باز کنند اما در يک سال گذشته که چنين اتفاقی نيفتاده است.

شما بر گسترش شبکه‌های اجتماعی نيز تاکيد داريد با اين حال در شبکه اجتماعی بالاترين به عنوان يکی از شبکه های اجتماعی فراگير و موثر، «کينه‌توزی و دشمنی» با منتقدان جنبش سبز به طور فزاينده‌ای در حال رشد است.

آقای موسوی در بند دوم راهکارهای بنيادين منشور سبز تاکيد کرده‌ايد که «دشمنی و کينه توزی با بدنه اجتماعی هيچ بخشی از جامعه، جايی در جنبش ندارد.» با اين حال اکنون در شبکه‌های اجتماعی بالاترين و فيس بوک، به نام شما عليه منتقدان‌تان کينه‌توزی و دشمنی می‌شود.

شما در بخش ارزش‌های منشور سبز از «پرهيز از خشونت» سخن گفته‌ايد اما در شبکه اجتماعی بالاترين، انواع خشونت کلامی عليه منتقدان به کار برده می‌شود.

آستانه تحمل هواداران جنبش سبز در اين شبکه اجتماعی آن‌قدر پايين آمده که بسياری از نقدها را در اين سايت با موج آرای منفی حذف می‌کنند.

سانسور نيز به يک رويه عادی در اين شبکه اجتماعی تبديل شده است که من به نمونه ای از آن با عنوان «سانسور در بالاترين» که جمعه ۱۷ تير ۸۹ در سايت خودنويس منتشر شد، اشاره کرده‌ام. دامنه اين سانسور حتی به روزنامه اينترنتی «روزآنلاين» نيز رسيد و سبب شد کارتن نيک‌آهنگ کوثر که در نقد شما بود، حذف شود.

آقای موسوی، می‌دانم که شما مسئول اين رفتارها نيستيد اما همان‌گونه که با مقاومت منفی عليه حکومت فعلی، اشتباهات آن را به نقد می‌کشيد آيا در برابر اين موج فزاينده «کينه‌توزی، دشمنی، خشونت کلامی و سانسور» احساس نگرانی نمی‌کنيد؟

آيا لزومی نمی‌بينيد تا درباره اين رفتارها سخنی بگوييد تا کسانی که شيفتگی به شما را به يک «قاعده» تبديل کرده‌اند و ديگرانی را که شيفته شما نيستند، مورد «کينه‌توزی، دشمنی، خشونت کلامی و سانسور» قرار می‌دهند؛ اندکی به خود آيند و دست از چنين رفتارهايی بردارند؟

۳- بند يک ارزش‌های جنبش سبز که در منشور سبز آمده تاکيد می‌کند که «نخستين ارزش اجتماعی مدنظر جنبش سبز دفاع از کرامت انسانی و حقوق بنيادين بشر فارغ از ايدئولوژی، مذهب، جنسيت، قوميت و موقعيت اجتماعی است.»

آقای موسوی اما شما و سايت‌های سبز کمتر از حقوق اقليت‌های جنسيتی و دينی و فعالان کارگری سخن می‌گوييد. نمونه آن رخدادی بود که اخيرا برای عروس منصور اسانلو در تهران رخ داد. حتی اين پيشنهاد مطرح شد که شما به ديدار خانواده اين فعال کارگری برويد اما پاسخی به اين پيشنهاد نداديد.
در بند پنج ارزش‌های جنبش سبز بر «نفی هر گونه تبعيض جنسيتی و حمايت از حقوق اقليت‌ها» تاکيد کرده‌ايد.

با اين حال آقای موسوی چرا شما به ديدار خانواده‌هايی که جزو اقليت‌ها هستند و حقوق‌ شهروندی‌‌شان ناديده گرفته می‌شود، نمی‌رويد؟ چرا در برابر سخت‌گيری روزانه که عليه اقليت‌های دينی و جنسيتی اعمال می‌شود، سخنی نمی‌گوييد؟

۴- يکی از پرسش‌هايی که هميشه درباره شما مطرح بوده، ماجرای قتل‌های سياسی دهه ۶۰ و اعدام‌های سال ۶۷ است.

شما در يک سال اخير بارها بر تضمين موازين حقوق بشر تاکيد کرده‌ايد اما منتقدان‌تان همواره از شما می‌پرسند که چرا در برابر نقض حقوق بشر در دوران نخست‌وزيری‌تان سکوت کرده‌ايد.

شما از دهه‌های نخستين انقلاب اسلامی با عنوان «دوران طلايی» ياد می‌کنيد. اما آيا در همين «دوران طلايی» نقض گسترده حقوق بشر اعمال نشده است؟

جناب آقای موسوی، اميدوارم که اين پرسش‌ها را پاسخ دهيد تا هم برخی ابهام‌ها روشن شود و هم برخی از هواداران جنبش سبز در رفتارهای آزادی‌‌ستيز خويش تجديد‌نظر کنند.

با احترام
محمدرضا نسب عبداللهی
روزنامه‌نگار در شيراز
۱۸ تير ۱۳۸۹


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016