دوشنبه 18 مرداد 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

متن کامل سخنان سردار مشفق (قسمت اول)، وبلاگ رايگاه

اخيرا فايل صوتی سخنرانی سردار مشفق از مسئولين امنيتی کشور در فضای مجازی منتشر شده است. اين سخنرانی در پاييز سال ۱۳۸۸ در مشهد مقدس و در جمع تعدادی از روحانيون و نخبگان ايراد شده است. در اين سخنرانی به نقش برخی سران فتنه همچون موسوی خويينی ها ، مهدی هاشمی رفسنجانی ، بهزاد نبوی ، مصطفی تاج زاده و اشارات مبسوط ، شفاف و صريحی شده است .

اين مقام ارشد امنيتی همچنين به تحرکات مشکوک سيد حسن مصطفوی و برخی افراد ديگر همچون محسن رضايی ، قاليباف ، علی لاريجانی و ... اشارات آشکاری می نمايد . مشفق در قسمت ديگری از سخنانش نسبت به مساله ی اسفنديار رحيم مشايی نيز نکاتی را مطرح می کند . اين مقام ارشد اطلاعاتی به صراحت اعلام می نمايد که اين مطالب را خدمت مقام معظم رهبری برده است و حضرت آقا دستور داده اند که بايد مردم را نسبت به آنها آگاه نماييد .

مطالعه متن کامل اين سخنرانی را با توجه به ارائه اطلاعات و کدهايی جالب از پشت صحنه فتنه به همه مخاطبين عزيز توصيه می کنم. با توجه به اين که در سالگرد آغاز فتنه ۸۸ هستيم متن کامل سخنان وی (بخش اول) به همراه فايل صوتی آن در وبلاگ رايگاه منتشر می گردد:

حلقه های پشت پرده

{...} مجمع روحانيون مبارز ، حزب مشارکت ، حزب کارگزان سازندگی ، حزب همبستگی ، حزب مردمسالاری ، احزابی هستند که از بين ۲۶- ۲۷ حزب جريان اصلاحات ، پنهانی و بدون آنکه احزاب ديگر خبر داشته باشند در آن ۸ سال ، دولت خاتمی را اينها اداره می کردند . آن چيزی که در عرصه های مختلف سياسی - اجتماعی - فرهنگی - سياست خارجی - مذهبی و ... و آن هجمه هايی که در دولت خاتمی برعليه انقلاب و دين مشاهده کرديد محصول آن تفکراتی بود که در اين گروه جی ۷ تصميمگيری می شد .

بنده به عنوان ۱ مسئول امنيتی کشور عرض می کنم تمام آن اتفاقاتی که خاتمی می گفت هر ۹ روز ۱ بحرانی امنيتی برای من درست کردند از درون همين جلسات خودشان طراحی می شد و به اجرا در می آمد . موضوع آقای سعيد اسلامی ، ترور حجاريان و اتفاقات ديگری ، که در ان دوران در کشور ايجاد می شد ، محصول همين جلسات بود .

در جلسات جی ۷ برای شوراها طراحی شد که در دولت اصولگرا بتوانند شوراها را سکويی برای انتخابات مجلس و سپس انتخابات رياست جمهوری بسازنند . در انتخابات شوراها عليرغم تمام تلاشی که انجام دادند دچار ۱ شکست اساسی شدند . در سراسر کشور تلاش شديدی انجام دادند اما نتوانستند کرسيهای قابل توجهی را در اختيار بگيرند . در اينجا بود که اتاق فکر جريان اصلاحات احساس شکست کرد اما تمام هم و غمش را برای اين گذاشت که بتواند در انتخابات مجلس به پيروزی برسد . در آن انتخابات ليستی به نام ياران خاتمی دادند و از اسم ميرحسين استفاده کردند .

ماجرای سايت نوسازی

همچنين در آستانه ی انتخابات مجلس نيز اتفاقی در کشور افتاد و در جريان کارهای تبليغاتی نامزدها ، ۱ سايت تحت عنوان نوسازی با مديريت يکی از بچه ها حزب اللهيها مطلبی نوشت با اين مضمون که آقای سيد حسن لپ گليه ، بی ام سواره و مطالبی از اين دست برعليه سيد حسن . اين آقای نوبختی که مسئول اين سايت بود تو زيرزمين منزلش و به اتفاق يک ۲ تا از جوونای هم سن و سال خودش ، که ديپلم هم به زور گرفتن ، نه دوران انقلاب ، امام (ره) و نه دفاع مقدس رو درک کردند ، تحت تاثير جوسازی ، اين اقدام رو انجام دادند . راجع به اين موضوع آقای توسلی در مجمع تشخيص مصلحت سخنرانی کرد ، اشک ريخت ، سکته کرد و فوت نمود . اين اتفاق ۱ پيراهن عثمان اساسی برای اطلاح طلبان به وجود آمد رسانه های دشمن ، چه از خارج و چه از داخل ، دست به دست هم دادند و ۱ فضای سنگين روانی را در جامعه دامن زدند که ملت چه نشسته ايد که به بيت امام (ره) هجمه شد ، به آرمانهای امام (ره) اهانت شد و ... و تمام اين بار روی دوش اصولگراها گذاشتند .

ما مجبور شديم آقای نوبختی را بازداشت کنيم و در بازجوييهايی ، که خود من انجام دادم ، به ايشان گفتم که شما با توجه به سن و سالت و سطح سوادت و با توجه به اينکه هيچکدام از شرايط حساس کشور رو درک نکردی ، چه جوری به اين جمع بندی رسيدی که ۱ چنين اقداماتی را انجام بدهی ؟ ايشان جمع بندی اش اين بود که ما به اين نتيجه رسيديم که سيد حسن خيز برداشته است برای رهبری آينده ، از همين الآن خواستيم بزنيمش که ديگه برای بعد هوا و هوسی نکنه .

خوب به چه استدلالی تو به اين نتيجه رسيدی ؟! بعد از بررسيها مشخص شد که اين بچه ساده ، از چند ماه قبلش طی چند نوبت رفته خدمت تاج زاده ، و تاج زاده حرکتهای روانی سنگينی رو ايشون انجام داده و خوراک ذهنی رو تاج زاده برای اين بنده خدا فراهم کرده و اين ، برگفته از همون ذهنيت و تحليل ضعيف اين موضوع رو مياره روی سايت خودش قرار می ده . يعنی باز هم اين اقدام از درون جريان اصلاحات شکل می گيره .

تاج زاده استاد جنگ روانی است و در حوزه ی جنگ روانی در مجموعه ی اصلاح طلبها ، تنها کسی که می تونه اقدامات روانی رو به صورت دقيق انجام بده ، چه سينه به سينه و چه به صورت عمومی در سطح جامعه ، همين تاج زاده است . اين اقدامات ايشون باعث ۱ همچنين اقدام کثيفی شد که اصلاح طلبا بتونن با به دست گرفتن اين پيراهن عثمان سوار افکار عمومی جامعه بشن تا بتونن برای انتخابات مجلس به پيروزی برسند .

نظام هم در سال ۸۰ برای اينها فرصت به وجود آورده بود ، در سراسر کشور ۱۸۰ نفر از اونها از فيلترهای نظارتی عبور کرده بودند و می توانستند در ۱ رقابت منطقی به مجلس راه پيدا کنند . عليرغم تمام اقداماتی ، که انجام دادند و من فقط به يکی ۲ مورد از آنها اشاره کردم ، ۱ حداقل ضعيف رو تو مجلس شکل دادند .

اين اتاق فکر دچار شکست شد و بين احزاب اصلاح طلب درگيری ايجاد شد و هرکدام شکست رو بر گردن ديگری می انداختند . کار به جايی رسيد که اصلاح طلبها گفتند اين گروه جی ۷ ديگر صلاحيت پرچمداری اصلاحات رو نداره و بايد فکر اساسی برای اون بکنيم و الا در انتخابات رياست جمهوری قافيه رو خواهيم باخت .

مرد خاکستری اصلاحات:

در جلسات اساسی آنها ، آخرين جمع بنديشان به اينجا رسيد که ما نياز به ۱ پدر معنوی داريم . اصلاحات نياز به ۱ پدر معنوی دارد . پس از بررسيها به اين نتيجه رسيدند که موسوی خويينی ها مصداق خوبی برای اين گزينه می باشد .

لذا مرکز تصميمگيری اصلاحات برای انتخابات رياست جمهوری دهم از گروهی جی ۷ به مجمع روحانيون منتقل شد . مجمع روحانيون مرکز راهبردسازی ، توليد فکر و اتخاذ استراتژيهای مهم اصلاحات شد و بقيه احزاب و جريانهای سياسی بايد تحت لوای موسوی خويينی ها به فعاليت خودشون ادامه می دادند .

خوب ، موسوی خويينی ها چه شخصيتی است ؟ در آن موقع خيلی از دوستان از اين انتقال خوشحال شدند و می گفتند که الحمدالله مرکز فکر اصلاح طلبها به دست مجمع روحانيون افتاد ؛ چون مشارکتی ها و کارگزاران و ... آدمای راديکال و تندی بودند اما مجمع روحانيون آدمای انقلابی هستند که با امام (ره) بودند و تو اينجا ديگر ما شاهد آن اقدامات ضدانقلابی و ضدامامی و راديکالی نخواهيم بود .

همان موقع اولين هشدارها را خدمت برخی از دوستان و برخی از مسئولان اعلام کرديم که از اين به بعد کشور درگير يکسری اقدامات امنيتی خواهد شد ؛ به دليل عقبه ای که ما از موسوی خويينی ها سراغ داشتيم .

موسوی خويينی ها در جريان انقلاب ، از ابتدا تاکنون ، تمام اقداماتش مشکوک می باشد . ايشان ، براساس اسناد و مدارکی که ما در اختيار داريم ، بی شک مرتبط با سرويسهای جاسوسی بيگانه می باشد . نقش موسوی خويينی ها در تسخير لانه ی جاسوسی حايز اهميت و بررسی می باشد .

وقتی به موسوی خويينی ها در جريان تسخير لانه ی جاسوسی می گويند که چرا اينکار را کرديد و آيا برای اين اقدام با امام (ره) هماهنگ کرديد ؟ موسوی خويينی ها پاسخ می دهد : خير ؛ ما براساس بررسيهايی که انجام داديم به اين نتيجه رسيديم که اگر با امام (ره) در ميان بگذاريم ، ايشان براساس معذوريتهايی که دارد ، با اين اقدام مخالفت خواهد کرد !

خيلی جالبه ، با علم به اينکه می دانند اگر به امام (ره) بگويند امام (ره) اجازه ی انجام آن را نمی دهند اين کار را مرتکب می شوند و اين تسخير انجام می گيرد .

جالب اينجاست که امروز در دانشگاههای امنيتی آمريکا و غرب ، برای دانشجويان اينگونه تفسير می کنند ، که يکی از شگردهای ما برای دولتهايی که برعليه ما بر سر کار می آيند و برای اينکه مجددا دولتهای وابسته به خود را در آن کشور مستقر نماييم اين است که به عوامل خود در آن کشور دستور می دهيم که به سفارتهای ما در آن کشور حمله بکنند و آن را تسخير کنند ، ما سپس به بهانه ی اينکه سفارتخانه بخشی از خاک کشور ماست و اکنون مورد تجاوز قرار گرفته ، به آن کشور لشکرکشی می کنيم و با اين کار ، آن نظام مورد نظر خود را در آن کشور مستقر خواهيم کرد .

اين واقعه ی طبس و کودتای نوژه و ... در اين سير قرار می گيرند و نقش موسوی خويينی ها در ماجرا بسيار مساله است .

موسوی خويينی ها بدون هماهنگی با امام (ره) اين کار انجام می دهد آن هم در شرايطی که کشور هنوز نظام به صورت کامل مستقر نشده ، نيروهای نظامی شکل رسمی به خود نگرفته و درگير مسايل تسويه هستند و نيروهای مردمی دچار درگيريهای داخلی هستند . امام (ره) با مديريت خودشان اين ماجرا را جمع و جور کردند و اجازه ندادند دشمن به اهداف خودش برسد و بلافاصله اعلام کردند که ۱ انقلاب دوم شکل گرفته است و اين حادثه را به سرعت در اختيار خودشان گرفتند .

جالب اينجاست که آرمين ، چند روز پيش گفت اگر امام (ره) در اين ماجرا دخالت نمی کرد ما موضوع سفارت رو بهتر از اين می توانستيم جمع بکنيم !؟! بهتر از اين چه جوری می خواستيد جمع کنيد ؟!

ما که از پشت پرده خبر داريم و می دانيم که طراحی دشمن بود و در اين ماجرا واسطه ها چه کردند . موسوی خويينی ها نزد يکی از مسئولان ، که برديده های کاغذهای کشف در لانه ی جاسوسی را به هم می چسبانده ، می رود و می گويد : ۱ سندی راجه به شهيد بهشتی می توانيد پيدا کنيد که ايشان با آمريکا ارتباط داشته ؟ آن مسئول می گويد : نه . بعد موسوی خويينی ها می گويد : آيا می توانيد ۱ سند راجع به ارتباط بهشتی با آمريکا درست کنيد و براش بسازيد !!!

آقايان ! نقش موسوی خويينی ها بسيار عجيب و غريبه . بگذاريد ۱ کلام از شهيد بهشتی نقل کنم . ايشان می فرمايد : موسوی خويينی ها افکار چپگرايانه دارد . منبرهای ايشان گروه فرقان را پروش می داد و پای منبر ايشان کسانی مثل اکبر گودرزی ( رييس گروه فرقان ) و محمد کشانی ( عامل ترور شهيد مفتح ) می نشستند .

يکی از متهمين در زندان ( فتنه ۸۸ ) می گويد : آن روز مطرح بود اگر انقلاب شود اکبر گودرزی و محمد کشانی ، بهشتی و باهنر و مفتح و مطهری را خواهند کشت ! چون موسوی خويينی ها اين افراد در سخنرانی خود پرورش داده بود .

اين نگاه موسوی خويينی ها به اين شکل سوار موضوع ۱۳ آبان می شود . حالا بماند که چه اسراری را اينها از لانه ی جاسوسی بيرون بردند و بارها ايشان مورد سوال واقع شد و پاسخ نداد و امروز هم مرتب در حال فرار می باشد و پاسخ نمی دهد که آن اسناد چه شد و کجا رفت و به چه دليل بيرون رفت ؟!؟

آن روز ۱ حادثه ی امنيتی در کشور رخ داد . حالا اگر جلوتر بياييم در ماجرای ۱۸ تير ۷۸ می بينيم که باز نقش موسوی خويينی ها را می بينيم و آن حادثه از روزنامه ی سلام ايشان رخ داد و باز هم ۱ اتفاق امينتی ديگر برای کشور ايجاد شد که همان روز نوعی براندازی در کشور به راه افتاد در دولت خاتمی و به پشتوانه ی دستگاههای رسمی کشور .

ابطحی در اعترافات خود می گويد : حادثه ی ۱۸ تير سال ۷۸ محصول طراحيهای تاج زاده بود . که اون اتاق فکر ، ايشان بسيار موثر و اثرگذار بود .

جالب اينجاست وقتی جمعيت روز ۱۸ تير به سمت بيت مقام معظم رهبری راه افتادند ، وقتی سردار جعفری اعلام می کند که خيابان جمهوری به پايين خط قرمز ماست و اگر پاشون رو پايين بذارند دستور تير می دهيم ، تاج زاده شخصا سوار موتور می شه و می آد جمعيت رو از خيابان جمهوری و نزديک بيت رهبری جمع می کند و به سمت ديگری هدايت می کند تا مدريتشون از بين نرود و بتوانند اين اقدام رو به سر منزل مقصود و به مراد مد نظرشون برسانند و در شرايط سخت در نطفه خفه نشود !

اين فکر جريانی است که موسوی خويينی ها استارت اوليه اش رو زد .

اين حادثه ای ، که در انتخابات رياست جمهوری دهم پيش آمد ، باز هم نقش موسوی خويينی ها برجسته می باشد . تا زمانی که فکر در اتاق جی ۷ بود اينها آمال و آرزوشون اين بود که به قدرت برگردند اما نه اينکه تکليفشون رو با نظام روشن بکنند . اگر هم دوست داشتند ولی جرات بروزش رو نداشتند اما از زمانی که فکر منتقل شد به مجمع روحانيون ، در اولين جلسه موسوی خويينی ها گفت : برگشتن به قدرت شرط اول ماست . ما برگشت به قدرت رو بايد سکويی بکنيم برای به زير کشاندن نظام ! بايد تکليفمون رو برای اولين و آخرين بار با نظام روشن بکنيم !؟!ما اين دفعه مانند دوره ی قبل نيست که بگذاريم آخر ۸ ال دولت خاتمی ، مجلس را به تحصن بکشانيم ، اين بار از همان روز اول پاشنه ها رو می کشيم و تکليفمون رو با نظام روشن می کنيم !؟!

ببينيد پدر معنوی جريان اصلاحات چه نگاهی رو به افکار تزريق می کنه . از ۲ سال قبل از انتخابات اين فکر مسموم در جريان اصلاحات پمپاژ شد .

موسوی خويينی ها در جلسات راهبردی می گويد : تجربيات ما و اصلاح طلبان زياد شده است و ما بايد بياييم و توان بگذاريم و به هر قيمتی که شده ، ... را از تخت پايين بکشيم به معنی اينکه ايشان بفهمد که اينگونه نيست که اين مملکت باشد و ايشان هم باشند و بخواهند مملکت را به هر سمتی که می خواهند بکشند !!! خاتمی و يارانش کلی تجربه کسب کرده اند .

اقدامات موسوی خويينی ها کاملا راديکالی ، برعليه نظام و برای به زيرکشاندن نظام می باشد .

استراتژی تقابل با رهبری

از اين قبيل مباحث از وی زياد داريم .

محمد هاشمی ( برادر آقای هاشمی ) می گويد : در اين انتخابات بايد رهبری را به هن و هن بيندازيم !!!

من فقط مستندات را ارايه می دهم و کدها را می گويم و اصلا نياز به تحليل ندارد . اين واقعه ای که در کشور اتفاق افتاد اين فتنه ای ، که مقام معظم رهبری اسم آن را فتنه ی عميق گذاشتند و فرمودند ناشی از بی بصيرتی نخبه های عالی کشور بود و اگر نخبه های کشور بصيرت داشتند و آگاه بودند اما اسسير اين فتنه نمی شديم ، بايد در استانهای کشور همه از اين نظام ، که ثمره ی صدها هزار شهيد است ، دفاع بکنند ...

... بهزاد نبوی می گويد که سعی کنيد احمدی نژاد را کانديد رهبری معرفی کنيد که اگر شکست خورد ، رهبری شکست خورده است . ما ۱ بار اين کار را در خرداد ۷۶ انجام داديم ، ضربه ی سنگينی بود و به سختی از جا بلند شد ( منظورشون آقاست ) . الآن بايد ضربه ی نهايی را به رهبری بزنيم !

اين حرف در اتاق جلسات مجمع روحانيون ، که راهبردهای اطلاح طلبان را طراحی می کند ، زده شده است . از اين دست حرفها زياد داريم مثل اينکه : صندلی را بايد از زير پای رهبری کشيد !! فرش را بايد از زير پای رهبری کشيد !!

بهزاد نبوی جای ديگری می گويد : از لجبازی هاشمی با احمدی نژاد بايد نهايت استفاده را ببريم . از بحث شورای فقاهت هاشمی بايد حمايت کنيم و رهبری را منزوی کنيم !!

برادرا ! ما ادبيات اينها را خوب می فهميم . بحث به زير کشيدن نظام يا بازگشت به قدرت اينها فقط به زير کشاندن مقام معظم رهبری است . منظور اين آقايان اين است که بايد تکليف رهبری برای اولين و آخرين در نظام مشخص کنيم .

جلسات محفلی ديگر

اين مطالبی که من اينجا می گويم ۱ هزارم آن مستنداتی است که الآن ما در اختيار داريم و اين سخنان ، با انتقال گروه جی ۷ به مجمع روحانيون بيان شده است . اين دست سخنان و طراحيهای پيچيده متاسفانه در اين جمع فراوان ديده و شنيده شده است .

۱ جلسات ديگری تحت عنوان جلسات دوشنبه به مدت ۲ سال برگزار می شد که در اين جلسات ابطحی ، لاری ، تاج زاده ، امين زاده ، محمد صدر ، رضا خاتمی ، سعيد شريعتی ، دهاقانی ، عرب سرخی ، نعيمی پور ، خانيکی ، ميردامادی ، حسين بابايی حضور داشتند . اين افراد را شما می شناسيد . اينها در جريان اصلاحات بسيار تاثيرگذار هستند . هرکدامشان حرکت دهنده هستند و در حوزه های مختلف اثرگذار هستند . ۲ سال اينها برای برگشت به قدرت و برای رياست جمهوری دهم جلسه می گذارند . ۲ سال اينها دوشنبه ها دور هم می نشينند و طراحی می کنند که هيچکدام از ماها و شماها برای برنامه های فرهنگی - مذهبی ۲ سال وقت نمی گذاريم .

در اين ۲ سال چه اقداماتی در کشور انجام شد ؟ در حوزه های مختلف تخريب دولت ، رهبری ، صداوسيما ، نيروهای مسلح ، شورای نگهبان و ... در اين جلسات طراحی شد . برای آنکه بتوانند زمينه را در آستانه ی انتخابات در جامعه بکنند تا بتوانند ۱۳ ميليون رای بياورند . برای آنکه بتوانند اقدامات خيابانی خودشان را شکل بدهند . اين اتفاقات ۱ شبه و ۲ شبه و ۱ ماهه و ۲ ماهه محقق نمی شود ؛ محصول اتفاقاتی که در اين جلسات تصميم گرفته شد و اين تصميمات يکی پس از ديگری طی چند سال در کشور اجرا شد و ذهن مردم را به اين سمت برد که آماده باشند تا پشت سر اون چيزی که اونا مدنظرشون هست صف آرايی بکنند . در اين رابطه اعترافات بسياری را در دست داريم که من از اونها عبور می کنم .

بنياد باران

جلسات بعدی مربوط به بنياد باران هست که متعلق به خاتميه و اين جلسات به صورت منظم ۴ ساله که برگزار می شود . خاتمی زمانی که از رياست جمهوری کنار رفت بنياد باران را تاسيس کرد و در اين بنياد ۱۲۰۰ نفر از اساتيد دانشگاه ، وزرا و معاون وزرا ، مديرکلها ، استاندارها ، فرماندارها ، بخشدارهايی که با ايشون ارتباط داشتند و همسو هستند ، خاتمی را ساپورت می کردند و در کميته های مختلف کارهای مطالعاتی انجام می دادند و محصول اين کارهای مطالعاتی در اختيار خاتمی قرار می گرفت . برای اينکه خاتمی اکتيو باقی بماند برای برگشت به قدرت ! برای اينکه خاتمی را پشتيبانی بکنند تا در عرصه ی بين المللی و در جامعه ی بين الملل به ۱ جايگاه قابل توجه دست پيدا بکند .

ابطحی می گويد : تمام زحمات خاتمی طی اين ۴ سال برای اين ۲ نکته بود : ۱- به کشورهای آمريکايی و اروپايی و عربی ثابت بکند که رييس جمهور قدرتمند آينده ی ايران خاتمی است . ۲- در داخل نيز اين آمادگی براش باقی بماند تا اگر خواست به قدرت بازگردد از اين جلسات و کميته ها بهره ی لازم را ببرد .

در اين جلسات عمده ی تصميماتشون برای اين بود که زمينه را فراهم بکنند برای اصلاحات و بازگشت خاتمی . اين زمينه ها تصميماتش گرفته می شد و در کشور يکی پس از ديگری به ظهور می رسيد .

اين چيزی که شما در حوزه های روانی در کشور می ديد و از کاهی کوهی ساخته می شد اينها چيزهايی است که عموما تصميماتش در اين جلسات گرفته می شد که از اينها می گذريم .

صبحانه های مهدی هاشمی!

جلسات بعدی مربوط به جلسات مهدی هاشمی ( پسر آقای هاشمی ) می باشد که اين جلسات نيز به مدت ۲ سال برگزار شد تحت عنوان جلسات صبحانه !

اين مسايل پنهانی که من برايتان بازگو می کنم به علت آن است که مقام معظم رهبری فرمودند آگاه کنيد ، بصيرت بدهيد . شايد خيلی از سوالات دوستان اين باشد که چرا با بعضی از سران برخورد نمی شود . ما ۱ کيفر خواست برای اينها تهيه کرديم ، آقا فرمودند نياز به کيفر خواست نيست ، شما برويد آگاه سازی کنيد ، بصيرت بدهيد ، طبقه ی نخبگان کشور متوجه ابعاد پنهان اين فتنه بشوند و سپس سينه به سينه پخش شود ، بگذاريد مردم برای اينها کيفرخواست درست کنند .

جلسات صبحانه ی مهدی هاشمی ۲ سال پنجشنبه ها در منازل امين زاده ، بهزاد نبوی ، مرعشی ، موسوی لاری ، عطريانفرد ، تاج زاده و بعضا محمد خاتمی برگزار می شد .

می آيند صبحانه می خورند و تا ظهر می نشينند نحوه ی برگشت به قدرت و نظام را بررسی می کنند . خوب ، ۲ سال وقتی اينها دور هم بنشينند چی از داخلش درمی آيد ؟ حتما بايد ۱ طراحيهايی آنجا صورت گرفته باشد ، حتما بايد ۱ اقدامات اجرايی برای رسيدن به اهدافشان از اين جلسات بيرون بيايد . فقط برای اين نيست که دور هم بنشينند و ۱ صبحانه ای بخورند .

اين جلسات مهدی هاشمی در ماجرای فتنه يکی از موثرترين جلسات بوده است و آن چيزی که کف خيابانها و کشور را دچار تشنج کرد محصول اين جلسه بود که تحت لوای مهدی هاشمی برگزار می شد .

به بهزاد نبوی گفتيم : شما به عنوان ۱ آدم با سابقه ، که به شما چريک پير می گويند ، چگونه می رفتيد در جلسه ای شرکت می کرديد که ۱ آدم لمپن فاسد آن را اداره می کرد ؟!

ابعاد وجودی مهدی هاشمی را همه می دانند که چه تيپ آدمی است ؛ از پدرش گرفته تا بقيه همه می دانند . از ارتباطش با سرويسهای جاسوسی بيگانه ، که شکی در آن نيست ، تا فسادش ، که ساحت اين جلسه محترم است و من وارد آن نمی شوم .

بهزاد نبوی در پاسخ سرش را تکان داد و گفت : بله ، متاسفانه من ۲ سال تحت تاثير جلسات اين آقا بودم !

ازاذل و اوباش و مهدی هاشمی!

امروز متهم در اختيار ما هست ، از سرکرده های اراذل و اوباش تهران ، که تيم مهدی هاشمی اينها رو از ۱ ماه ۲ ماه قبل از انتخابات دعوت کردند ، آموزش دادند و توجيه کردند برای اينکه از اينها بتوانند در روز مدنظرشان بهره ببرند !

متهمی در اختيار ما هست که شبی ۸۰۰ هزار تومان می گرفته به اتفاق رفقاش شرق تهران ، فلکه تهرانپارس ، نارمک و هفت حوض رو به آتيش بکشونن !

متهمی در اختيار ما هست که شبی ۱ ميليون تومان می گرفته ، از اراذل و اوباش غرب تهران ، که ميدان کاج و امثال آنجا را هر شب با اعوان و انصارش به آتش بکشاند !



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


متهمی در اختيار ما هست که مسئوليتش جمع آوری سياهی لشکر برای تهيه کننده های فيلمهای سينمايی است . آدم شناخته شده ای هم هست . اين آدم را آوردند توجيهش کردند شبی ۲ ميليون می گرفته تا سياهی لشکر رو توجيه کنه شبا تو خيابون اتوبوس آتيش بزنن ، بانک آتيش بزنن ، به نيروهای انتظامی حمله بکنن ، توهين به مقام معظم رهبری بکنن ، به پايگاههای بسيج حمله بکنن !!! اين آدم الآن تو اوين در خدمت ماست .

اين سرکرده های اراذل و اوباش از مهدی هاشمی نزديک به ۲۰۰ ميليون تومان پول گرفته اند !!

جالب اينجاست اينها می گن وقتی ما می رفتيم پول بگيرم ، پول روز ميز مهدی هاشمی دسته دسته چيده شده بود و مهدی هاشمی دسته دسته به ما پول می داد !!!

اين اطلاعاتی که من دارم به شما می گم بی جهت نيست ؛ ما اينها را خدمت مقام معظم رهبری ارايه داديم . ما برای آقا تحليلگر نيستيم و بدون سند هم نمی توانيم حرف بزنيم . ما فقط بايد مستندات ارايه بدهيم . همه ی اين مستندات خدمت مقام معظم رهبری رفته است .

نرم افزار تقلب

... مهدی هاشمی رفسنجانی نرم افزاری وارد کشور کرده بود و گفته بود که اين نرم افزار را در مجلس خبرگان به کار گرفتيم و موثر شد . همين مقدار به شما بگم که در انتخابات رياست جمهوری ، نرم افزاری که ايشان وارد کشور کرده بود وصل می شد به ۱ اس ام اس سنتری که از طريق ديشهای ماهواره ای در قشم و کيش ارتباط برقرار می کرد و با سيستم مخابراتی کشور ارتباط چندانی نداشت . برای هر کدام از ناظرين انتخاباتی خودشون يه موبايل و يه خط ايرانسل گذاشته بودند که در سراسر کشور و سر صندوقهای رای ، ساعت به ساعت اطلاعات صندوقها را از طريق همين اس ام اس سنتر ، منتقل بکنند به اين اتاق جنگی که مهدی هاشمی رفسنجانی راه انداخته بود .

در تهران ۳ اتاق درست کرده بودند که تو هر کدام از اتاقها حدود ۳۰ دختر و پسر پای کامپيوتر نشسته بودند . قرار بود در اتاق اصلی مهدی هاشمی و ميرحسين موسوی حضور پيدا کنند و از آنجا انتخابات را کنترل و هدايت بکنند . نماينده ی کانديدا بر سر صندوق وقتی شماره اس ام اس سنتر رو می گرفت ، بعد از وصل ، اگر شماره ی ۱ رو می زد حجم جمعيت رو نشون می داد که زياد است يا کم ! ۲ را اگر می زد يعنی اصولگرايان بيشتر رای دارند يا اصلاح طلبان . هر کدام از اين عددها در اين اس ام اس سنتر تعريفی جداگانه داشت . اينها ساعت به ساعت تمام انتخابات را در سراسر کشور می خواستند رصد بکنند .

چرا اينکار را کردند ؟ می گفتند ما مثل دفعه ی قبل سادگی نمی کنيم که بذاريم انتخابات تمام بشود و بعد بيايم شکايت بکنيم و بگوييم که مثلا تقلب شده ! ما ساعت به ساعت از اين طريق شکايت روی شکايت روی ميز مسئولان اجرايی کشور می گذاريم و جالب اينجاست که رسانه های خودشون ، حتی از خارجيها ، را در اين اتاق جنگ بسيج کرده بودند تا اطلاعات را در اختيار آنان بگذارند و آنها منتشر کنند تا ۱ عمليات روانی بر روی افکار عمومی انجام دهند که آی مردم چه نشسته ايد که الآن مثلا ساعت ۱۰ صبحه ، در فلان حوزه و فلان صندوق داره تقلب ميشه ! می خواستند افکار عمومی را به هم بريزند .

جالب اينجاست که می گفتند می خواستيم در هر حوزه ای که رای رقيب ما بالاتر از ما بود ، نيرو اعزام کنيم و تقلبی انجام بدهيم تا آن صندوق باطل اعلام بشود ! خيلی برنامه مفصل بود .

۳ تا مثل اين اتاق جنگ درست کرده بودند که اگر دستگاههای امنيتی اتاق اولی يا دومی را پيدا کردند به اتاق ديگری بروند . براشون خيلی مهمه .


اين آقايان با مستنداتی که خودشون تهيه کرده بودند و در نظرسنجيها به اين نکته رسيده بودند که قطعا شکست می خورند منتها بهانه تراشی جزء برنامه های اينها بود که در روند انتخابات خلال ايجاد کنند که به لطف امام زمان (عج) شب انتخابات ، بين ساعت ۸ تا ۱۲ شب هر ۳ جا شناسايی شد و هر ۳ جا را مختل کرديم و نگذاشتيم در انتخابات به شکل دلخواهشان اختلال ايجاد بکنند . يادتان هست که فريادشان درآمد که اس ام اسها چرا قطع شده ! و ...

اگر اين نرم افزار مهدی هاشمی و برنامه شان تحت کنترل قرار نمی گرفت آنها همان ساعات اول انتخابات را زمينگير می کردند و اجازه نمی دادند انتخابات به سرانجام برسد . آنها مطلع بودند که شکست خواهند خورد و می خواستند هزينه ی اين شکست را به گردن نظام بيندازند . نمی خواستند اين هزينه بر گردن اطلاح طلبان باشد و نشان داده شود که آنها از بی عرضگيشان نتوانستند در جامعه برای خودشان پايگاهی درست کنند .

حلقه ميرحسين

ميرحسين موسوی ۱۰ ساله جلساتی دارد و ۱ حلقه ها و کميته های مطالعاتی دارد که بعضی از اساتيد دانشگاهها نيز با آنها همسو هستند .

بهزاديان نژاد ، ۲ پسر شهيد بهشتی و فاتح در اين جلسات حضور دارند . ۱۰ سال اين جلسات برقرار بود ، البته نه برای انتخابات ، که محصول اين ۱۰ سال شده جزوه ی ميرحسين موسوی با عنوان زيست مسلمانی . اين جزوه راهبرد ميرحسين موسوی است برای اداره ی ۱ جامعه و ۱ حکومت ! در حوزه های مختلف مسايل سياسی ، دينی ، اقتصاد و فرهنگ و ...

جزوه زيست مسلمانی

در جزوه زيست مسلمانی آنچه که به ذهن ميرحسين موسوی تراوش پيدا کرده مخالفت با حکومت دينی است . او می گويد حکومت دينی معنا و مفهومی ندارد ! ما بايد حکومت دينداران را داشته باشيم نه حکومت دينی !؟! که اين دقيقا فکر جريان چپ و فکر ملی مذهبی هاست که در اين رابطه کتابها نوشته اند .

چرا حکومت دينداران ، حکومت دينی نه ؟! پس ذهن اين آقايان اين است که ما بايد براساس نظام ليبرال دموکراسی و يا نظامات شرقی و آن نظامهای متداول غرب و شرق ، که تجربه شده است ، آنها را بايد وارد اين کشور کنيم و چند نفر آدم ديندار بگذاريم تا آنها را اجرا بکند !!! ما نبايد احکام شريعت ، احکام قرآن ، احکام روايات و سيره ی نبوی و اهل بيت (ع) را ملاک قرار بدهيم !؟!

اين ذهن و فکر ميرحسين موسوی است .

فوکوياما راجع به نظام ليبرال دموکراسی می گويد : اين نظام پايان تاريخ است . اگر هر کشوری غير از اين نظام را برگزيند واپسگراست . بشر اگر می خواهد به صلاح برسد و ۱ حکومت اگر می خواهد جامعه ی خود را به بهترين شکل و بهترين وجه مديريت بکند ، بايد نظامی مثل ليبرال دموکراسی را سرلوحه ی کار خودش قرار بدهد !

نظام ليبرال دموکراسی و آن اصلاحاتی که از آن دم می زنند و اينها می خواستند وارد کشور ما بکنند ، محصولش استحاله ی انقلاب بود . می خواستند ۱ انقلاب ماتيک ماليده شده در نظر مردم و جامعه ی بين الملل قرار بدهند .

ميرحسين موسوی ۱ سال قبل از انتخابات جزوه اش به پايان رسيده و به اين نتيجه رسيده است که محصول اين جزوه را بايد جايی ارايه دهد و نياز به تريبون دارد . اين را هم ما غافل بوديم هم اصلاح طلبان . اونا فکر می کردند کمافی السابق ميرحسين را می آورند و از اسمش استفاده می کنند و بعد هم مثل ۱ دستمال کنارش می اندازند .

دغدغه خاتمی

خاتمی با نگرانی به ميرحسين موسوی خويينی ها می گويد : کروبی و ميرحسين آمده اند و اين تعدد کانديداها باعث شکست من می شود و بايد برای اين موضوع فکری کرد .

موسوی خويينی ها در جواب خاتمی می گويد : ميرحسين را هر دفعه می آوريم و از اسمش استفاده می کنيم و بعد مثل ۱ دستمال کنارش می اندازيم .

بهزاد نبوی به خاتمی می گويد : به کروبی هم ۲ ، ۳ تا وزارتخانه می دهيم و می فرستميش کنار !! ميرحسين را هم هميشه ما می آوريم و خودمان هم کنارش می بريم . شما نگران چه هستيد ؟! اگر کروبی کنار نکشيد مديريتش در دوران بنياد شهيد را بررسی می کنيم ۱ فساد اقتصادی برايش پيدا می کنيم و آن را مطرح کرده و بزرگ می کنيم تا بکشد کنار ! اگر هم چيزی پيدا نکرديم خودمان برايش ۱ فساد مالی می سازيم و می گوييم که اگر کنار نکشی اين فساد را مطرح می کنيم !؟!

در رابطه با ميرحسين هم نقشه ی اصلی را بهزاد نبوی کشيد که گفت : به ميرحسين می گوييم اگر کنار نکشی عکس بی حجاب خانمت در قبل از انتخابات را منتشر می کنيم !!!

اين موضوع بعدا به اسم اصولگرايان مطرح شد اما ما مستنداتش را داريم که اولين بار اين موضوع توسط بهزاد نبوی در جلسات خودشان مطرح شد .

جالب اينجاست ما هر ۲ مورد را خدمت کروبی و ميرحسين برديم که برايتان چنين تدارکی ديده اند . ميرحسين هم ۱ مصاحبه بر عليه بهزاد کرد و دعوايی هم بينشان راه افتاد اما بعد مشکلشان حل شد .

اين نگاه ، نگاه سيستم ليبرال دموکراسی است که برای برگشت به قدرت بايد از هر شيوه ای استفاده کرد . از روشهای کاملا غيراخلاقی . در کشورهای ليبرال دموکراسی دنيا نمونه های فراوانش را می بينيد که شخصی که به حکومت می رسد فاقد هرگونه خصوصيات اخلاقی و معنوی و فردی است . طرف فاسدالاخلاق است می آيد رييس اجرايی ۱ کشور آمريکايی و غرب می شود . به علت اينکه آن نظامات سياسی پشت صحنه هستند که اينها را هدايت می کنند . اينها همان الگو را می خواهند وارد کشور ما بکنند . اصلاحاتی را می خواهند وارد کشور ما بکنند که از درون نظام ليبرال دموکراسی درآمده و دروغ هم می گويند . ای کاش اصلاحات اينها هم همان چيزی بود که ليبرال دموکراسی می گويد ؛ ليبرال دموکراسی می گويد اصلاحات برای تغيير روبناهاست جهت جلوگيری از فروپاشی ساختارها . برای اينکه ساختارهای ۱ حکومت فرونپاشد ما بايد مرتب روبناها را اصلاح کنيم و بشر را به صلاح برسانيم و در جامعه خوب اداره اش کنيم . جالب اينجاست که تعريف اسلام هم از اصلاحات همين است منتها قيدش اينجاست که اسلام می گويد برای اينکه بتوانيم بشر را در دنيا و آخرت به صلاح برسانيم .

شرقی ها و نظام مارکسيستی مطلقا اعتقادی به اصلاحات ندارند . آنها می گويند اصلاحات واپسگرايی است و اگر کسی بخواهد اصلاحات انجام دهد دچار تحجر شده است .

خوب ، آقايان دوم خردادی ! شما کدام اصلاحات را وارد کشور کرده ايد ؟! اگر اصلاحات ليبرال دموکراسی را هم وارد کشور کرده باشيد ما می پذيريم اما شما آن را هم وارد نکرده ايد . اصلاحات شما ساختارهای نظام و انقلاب را هدف قرار داده است . ما يادمان نرفته است که اينها به دين ، قرآن ، امام و رهبری حمله کردند ، به ولايت فقيه حمله کردند ، امام را به موزه های تاريخ سپردند .

با ۱ بررسی فنی متوجه می شويد آن اصلاحاتی که آمريکا و دنيای غرب در اختيار اين دوم خرداديها گذاشته آن اصلاحات جعلی است نه اصلاحات واقعی . خود اصلاحات چون ارزشمند برايش جعلی درست کرده اند . با اين اصلاحات آمريکايی به جای آنکه روبناها را تغيير دهند به ساختارها حمله کردند و در اين انتخابات هم تمام اهداف آنها و گام برداشتنهايشان برای حمله به ساختارهای نظام ، از جمله مقام معظم رهبری ، بود .

ورود ميرحسين

ميرحسين با اين شرايط و نگاه به اين نتيجه رسيد که برای مطرح کردن جزوه اش نياز به تريبون دارد تا به عرصه ی رقابت بيايد و مطالبش را مطرح کند . بنابراين وارد عرصه شد و اين حضور برای خاتمی دغدغه به وجود آورد که : بايد چه بکنيم ؟!

در ۲ ، ۳ جلسه ی اول به جمع بندی نرسيدند . ميرحسين به خاتمی گفت : تو خودت را به من سنجاق نکن . اصلاحات کار خودش را انجام دهد . من برای ارايه ی مطالبم نياز به تريبون دارم و خيلی هم بنای آمدن در انتخابات را ندارم .

در جلسات سوم و چهارم ميرحسين متوجه می شود که خاتمی برای آمدن کاملا متزلزل است . از اين تزلزل بهره ی کافی را می برد و با چند استدلال توجيه می شود که در عرصه ی انتخابات باقی بماند .

استدلالهای موسوی چه بود ؟ می گويد اگر خاتمی بيايد اصولگراها با هم متحد می شوند و اصلاحات شکست می خورد . اين حرف را خود خاتمی هم می زد . اما اگر من بيايم بين اصولگراها شکاف ايجاد می شود و من از سبد اصولگرايان رای دارم که خاتمی ندارد .

موسوی می گويد : اگر من بيايم خاتمی قطعا کنار خواهد رفت .

استدلال سوم موسوی اين است که : اگر من بيايم جريان اصلاحات ، چه بخواهد چه نخواهد ، پشت من قرار می گيرد و بايد به من رای بدهند .

اين استدلالها ميرحسين را به اين جمع بندی رساند که به صورت جدی وارد عرصه ی انتخابات شود و با اين ورود ، خاتمی از عرصه خارج شد .

برادران ! پروسه ی ورود خاتمی به انتخابات بسيار پيچيده است . همين قدر بگويم که تلاش ۴ ساله ی خاتمی بود که به انتخابات بيايد اما بايد سنگش را با اصلاح طلبان وابچيند .

خاتمی می گويد : من از پس رهبری و اصولگرايان برمی آيم اما نمی دانم مشکلم را با شماها ، اصلاح طلبان ، چگونه بايد حل بکنم . شماها يکی تان می گويد از قرآن رد شو ، ديگری می گويد از قانون اساسی رد شو ، آن يکی می گويد در مقابل رهبری بايست ؛ من جرات و توان اين کارها را ندارم . من نگرانيم برای برگشتن به انتخابات اينه که بايد شماها تکيلفم را مشخص کنم .

جريان اصلاحات به محض اينکه متوجه می شود خاتمی در آمدن متزلزل است شروع می کند به تهديدکردن خاتمی ؛ که آقای خاتمی ! تو آدم خودت نيستی ! تو را ما به اينجا رسانده ايم . تو اگر امروز در دنيا جايگاهی داری به خاطر پشتيبانی اصلاحات از تو است و اگر پشت تو را خالی کنيم در دنيا کسی به تو توجهی نمی کند . آقای خاتمی ! اگر تو کنار بکشی ما پشت سر ميرحسين نمی رويم و اگر هر کانديد ديگر ما در اين انتخابات شکست بخورد تو بايد پاسخ شکست ما را بدهی . امروز اصلاحات به فداکاری و از خود گذشتگی نياز دارد .

مجيد انصاری می گويد : آقای خاتمی ! اگر امروز نمی خواهی برای اصلاحات فداکاری کنی پس کی می خواهی ؟ امروز جامعه نيازمند وجود توست .

در جلسه ای ، که خاتمی نبود ، موسوی خويينی ها گفت بايد خاتمی را گوشه ی رينگ ببريم آنقدر با بوکس بهش بزنيم که هزينه ی نه گفتن بيشتر از آمدن بشه و جرات نکنه نه بگه ! و همينکار را کردند .

خاتمی گفت اين همه کاری که داريد روی من انجام می دهيد را روی اصولگراها انجام دهيد . شماها همه تون متمرکز بر من شده ايد . من می دانم که اگر بيايم ، با اين تفکرات شماها ، چه شکست بخورم و چه پيروز بشوم ، نابود شده ام !

وقتی خاتمی کانديداتوری خودش را اعلام کرد بهش گفتند ما تو رو به بوشهر و شيراز می بريم ؛ اونجا ۳۵ هزار نفر جميعت جمع می شود که وقتی رفت کلا ۵ هزار نفر بيشتر جمع نشدند .

همان موقع بنيانهای فکری خاتمی فروريخت . اون فهميد که نظرسنجيهايی که بهش داده بودند که چه نشسته ای که ملت ايران منتظر است تو بيايی ، همه دروغی بيش نيست !

هاشمی به خاتمی پيغام داده بود : اگر بيايی رای تو ۱۰ ميليون بيشتر از احمدی نژاده !!

خاتمی بعد از اون استقبال ضعيف مردم گفت : نه اون نظرسنجيهای شما را قبول دارم نه تحليل هاشمی را . شما همه داريد اشتباه می کنيد و به من دروغ می گوييد و من را نابود می کنيد .

وقتی ميرحسين آمد خاتمی فرصتی پيدا کرد که از صحنه بيرون برود . ميرحسين با ژست مستقل آمد . او می خواست از سبد اصولگراها رای جمع بکند پس نبايد خودش را اصلاح طلب معرفی بکنه !

ميرحسين به جنوب شهر و مسجدی در نازی آباد می رود و حرفهای عدالت طلبانه و انقلابی در حمايت از آرمانهای امام می زند . اينجا بود که اصلاحات دچار ياس و نااميدی کامل شدند و به مدت ۲ هفته در کمای اساسی فرو رفتند و فحش و ناسزا پشت موسوی می گفتند .

موسوی خويينی ها ، وقتی موسوی آمد ، گفت : خاک عزا بر سر ما ، ميرحسين شد کانديد ما ! ما چه گناهی ازمون سر زده است که ميرحسين بايد دور ميزی برود که ما می خواهيم برايش تصميم بگيريم ! ما زمان امام هم مديريت موسوی را قبول نداشتيم ! ميرحسين مثل بهمنی بر سر ما خراب شد و ما به زور توانستيم سر خود را از زير بهمن بيرون بکشيم ! کی گفته ميرحسين نخست وزير امامه و جنگ را اداره کرده ؟ اون مگه می تونسته جنگ رو اداره کنه ؟!

موسوی و جام زهر!!

اين حرفها در جلسات خود اصلاحات مطرح شده است و حرف ۱ فرمانده ی سپاه نيست . اين حرف پدر معنوی اصلاحات بود .

موسوی خويينی ها می گويد : ميرحسين اگر عرضه داشت و زمان امام پای جنگ بود آن موقع که عمليات فتح المبين و بيت المقدس انجام شد و جمهوری اسلامی در اوج پيروزی بود ، در نظام ۱ ديپلماسی قوی راه می انداخت و ۱ قطعنامه ای پذيرفته می شد تا جنگ را خاتمه بدهد ! جام زهر را چه کسی دست امام داد ؟ همين ميرحسين موسوی ! ما الآن بايد چه خاکی بر سرمان بريزيم که بايد برويم از اين آدم دفاع کنيم ؟! اگر امکانات کشور را در اختيار جنگ می گذاشت و به پشتيبانی جنگ می برد اگر اعتقادی به دفاع مقدس داشت که امام جنگ را اينجوری تمام نمی کرد که بگه من جام زهر را سر کشيدم !

خيلی عجيبه . برای ما اين حرفها خيلی ويژه بود که در درون خودشان نگاهشان به همديگر چگونه است .

۱ نواری از آقا داريم که ايشان در گلف اهواز هستند و همه ی فرماندهان جنگ دور ايشان هستند و همه دارند به ايشان تشر می زنند ، آن موقع آقا رييس جمهور بودند ، که چرا امکانات را در اختيار جنگ نمی گذاريد ؟ جنگ نياز به مهمات و تجهيزات و خودرو و نيرو دارد .

برادرا ! اواخر جنگ به قدری پيچيده و سخت شده بود که برای فرماندهان و رزمنده ها واقعا کمرشکن بود . در ۲ ، سال آخر جنگ چه فشار طاقت فرسايی بر گرده ی بچه ها و رزمنده ها وارد شد . کمر بچه ها در جنگ خورد شد .

تمام اين فريادها را در آن جلسه به آقا ، که رييس جمهور بودند ، می زنند . چرا خود شما در جنگ نيستيد ؟ چون آقا چند ماهی در جنگ غيبت داشتند . آقا می فرمايند : من که هميشه در جنگ بوده ام آن مدتی که نبودم هم امام حضور بنده در برخی از استانهای جنگی حرام کرده بود . اين اواخر جنگ موشکباران شديد بود و امام نگران حال آقا شده بودند .

آقا می فرمايد : من خيلی تلاش کردم به جنگ برگردم اما امام قبول نمی کردند . آقايان سيد احمد و موسوی اردبيلی را واسطه قرار دادم ، آنها رضايت امام را جلب کردند که من برگشتم به ميان شماها .

وقتی مقام معظم رهبری به جبهه می رفتند امام دستور می دادند ۲ گوسفند قربانی کنند تا ايشان به سلامت برگردند .

آقا در پاسخ به اعتراضات فرمانده ها راجع به کمبود تجهيزات در جنگ می فرمايد : من چه بکنم وقتی به آقای ميرحسين به عنوان نخست وزير دستور کتبی داده ام که صنايع کشور ، از جمله ايران خودرو ، در خدمت جنگ و پشتيبانی از جنگ قرار بگيرد اما اين نامه ی من روی ميز ايشان مانده و هيچ اقدامی نکرده و در ايران خودرو پيکان با ارز ۷ دلار توليد می کنه زير پای مديران دولتی گذاشته ! من چه بکنم ؟

بعد آقا ۷ ، ۸ تا از دستوراتش به نخست وزير را اسم می آورد که من دستور دادم و او عمل نکرد . اين مستند انقلاب است که ما صدای آقا را داريم .

حالا ما همين حرفها را از موسوی خويينی ها در جلسه ی اتاق فکر اصلاحات می شنويم . البته بعدش هم محسن رضايی همين حرفها را زد و او هم گفت که ميرحسين جام زهر را دست امام داد . آنها اصلاح ميرحسين را قبول ندارند .

موسوی بجنوردی می گويد : ميرحسين فاسق است و با آمدنش فعل حرام انجام داده است !

مجيد انصاری می گويد : وقتی ميرحسين آمد پيروزی ۱۰۰٪ ما تبديل به باخت ۱۰۰٪ شد .

اينها اساسا با هم مشکل دارند و مواضعشان از هم جداست .

من خدمت حضرات مجلس خبرگان رسيدم و از ۱ صبح تا بعدازظهر مفصل اسناد و مدارک را خدمتشان ارايه دادم . خدمت نمايندگان مجلس رفتم و حدود ۵ ساعت مفصل برايشان توضيح دادم . خدمت آقايان مراجع هم همينطور .

ميرحسين موسوی فکرش فکر مارکسيستی شرقی است ...

ادامه دارد


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016