سه شنبه 19 مرداد 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اسلام منهای روحانیت و اسلام! احمد وحدت‌خواه

احمد وحدت خواه
جنبش سبز آغاز پایان همه آن توهماتی است که ملت ما بر مبنای آنها به استقبال انقلاب اسلامی رفت. به عبارت دیگر، آینده ایران و تعریف ملت نوینی که با جنبش سبز متولد شده است نه در رجوع به گذشته، آنهم گذشته ای چنین ملموس و دردناک، بلکه گسستی تاریخی با اندیشه هایی است که در عالم واقعیت جز به آنچه که امروز نصیب ما شده است ختم نمی شوند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


مرتضی نبوی از سرکردگان باندهای پنهان قدرت هشدار داده است که بخشی از جناح حاکم در پی حذف کامل روحانیت از ساختار حکومتی و اجرای طرح «اسلام منهای روحانیت» است.

احمدی نژاد نیز که خود را هدف این «اتهام» دیده است در پاسخ غیر مستقیم گفته است برخی از مدعیان آنقدر دایره اسلام را تنگ کرده اند که ضرر آن متوجه روحانیت شده است.

متشرعین مذهبی علی شریعتی را متهم کرده اند که اسلام را بدون روحانیت می خواسته است. اسلام مورد نظر شریعتی، صرفنظر از علمی و یا عملی بودن آن، آمیخته ای از نوگرایی غربی با عرفان ایرانی است که اصالت دین را در رابطه معنوی انسان با خالق خود می بیند و برخلاف مسیحیت که دارای سلسله مراتب (اسقف ها) و دستگاه حکومتی (واتیکان) است، نیازی به دلالانی که خود را واسطه به وجود آوردن این ارتباط معرفی می کنند ندارد.

گذشت و گذشت و ایران مصیبت زده ما به هزار دلیل تاریخی و توطئه و غفلت در آستانه قرن بیست و یکم به تنها کشور با حکومت مذهبی در جهان رسید و امروز عبدالکریم سروش در وصف روزگار کنونی آن گفته است پیش بینی شریعتی برعکس شد و در ایران »روحانیت بدون اسلام» حاکم شده است

جنگ قدرت در میان جناح های حکومتی امروز به سنگر تعاریف و تفسیرهای گوناگون میان آنها از بنیادهایی رسیده است که سی سال آزگار از آنها برای مشروعیت خود بهره گرفته اند.

هر گروه در قالب ادبیات و فرهنگ سیاسی خود برای برتری بر دیگری متوسل به زبانی می شود که در چهارچوب واژه های مورد استفاده آن طرف مقابل را خلع سلاح عقیدتی -تبلیغاتی کند و از این راه برای خود در میان اکثریت مردمی که بر هر دوی آنها ناله و نفرین می فرستند شاید مقبولیت و حقانیتی بتراشد.

« اتهام» اسلام منهای روحانیت نیز یکی از این دغلبازیهای سیاسی است که رژیمی مستاصل و درمانده از همه جا که نه بویی از اسلام برده است و نه برای روحانیت سنتی آبرویی باقی گذاشته است برای فرافکنی اذهان عمومی آن را مطرح میکند.

این بی آبرویی و سقوط تا به درجه ای است که اسفندیار رحیم مشایی در نقش مراد عقیدتی احمدی نژاد این جرئت را به خود می دهد که در حکومتی که حتی مدل موی مردان را هم بر مبنای «تعالیم اسلام» به خورد جوانان ما می دهد روز روشن اعلام کند که مکتب اسلام چیزی برای عرضه در جهان امروزی ندارد و اگر حرفی برای گفتن با فلسفه و سیاست غرب باقی مانده است می بایستی از زبان مکتب ایران و ایرانیان گفته شود.

از قضا این سخن مشایی خالی از حقیقت نیست، اگر منظور او از «اسلام» برنامه و کارنامه حکومت ولایت فقیه بر میهن ما باشد.

جامعه ایرانی در سی سال گذشته از ستون هویت ملی به ستون هویت مذهبی کوچ اجباری کرده بود و در فضای انقلاب و جنگ و استبداد حاکم یک دوره آزمایشی را برای رسیدن به آرمانهای تاریخی خود برای آزادی و استقلال و پیشرفت به بهایی خونین خریدار شد.

جنبش سبز آغاز پایان همه آن توهماتی است که ملت ما بر مبنای آنها به استقبال انقلاب اسلامی رفت. به عبارت دیگر، آینده ایران و تعریف ملت نوینی که با جنبش سبز متولد شده است نه در رجوع به گذشته، آنهم گذشته ای چنین ملموس و دردناک، بلکه گسستی تاریخی با اندیشه هایی است که در عالم واقعیت جز به آنچه که امروز نصیب ما شده است ختم نمی شوند.

تعبییر اسلام یا هر آیین دیگر در نقش رستگاری جاودانی و پایان دهنده مصائب بشریت و انتظار غیر معقول به برآورده ساختن آنچه که در این عهد و زمانه از عهده انجام آن بر می آیند در بدترین حالت خود نوعی بی ایمانی و در بهترین حالت جز کم خردی معنی ندارد.

حملات لفظی و فحاشی های سیاسی ارتجاعیون مذهبی به سخنان مشایی همه حاکی از این حقیقت انکارناپذیر است که اکثریت ملت ایران رستگاری امروز و خوشبختی فردای خود را در توجه به سرنوشت خود ایران می بینند و اجازه نخواهند داد هیچ مکتبی، چه مذهبی یا غیر مذهبی، این سرنوشت را بازیچه اوهام سردمداران این مکاتب و معامله همزمان با قدرت های خارجی دشمن منافع ملی ما بکنند. یعنی درست همین مجموعه ای که هم اینک در اتحاد بیت رهبری و حکومت کودتایی احمدی نژاد بر میهن ما بر اریکه قدرتی هر چند پوشالی نشسته است.

سران جمهوری اسلامی بیهوده می پندارند و سخن سرایی می کنند که ملت ایران در روز انتخاب نهایی خود میان ماندگاری ایران یا «اسلام» دروغین و من درآوردی آنها به دومی رای خواهد داد، آنهم «اسلامی» که تنها در عرض سی سال جنگ و جنایت و جنون ایران ما را به مرزهای تجزیه و فروپاشی پس از سه هزار تاریخ و تمدن کشانده است!

احمد وحدت‌خواه

[email protected]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016