پنجشنبه 6 آبان 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نامه مادر مهدی محموديان به رئيس قوه قضاييه: آقای لاريجانی! دادگاه ديگری هم هست، کلمه

مادر مهدی محموديان، روزنامه‌نگار دربند و عضو جبهه مشارکت ايران اسلامی در نامه‌ای خطاب به صادق لاريجانی، رييس قوه‌قضاييه نوشته است: اگر در اين دنيا مشکل ما حل نشود، منتظر دادگاه عدل الهی می‌شويم، آنجا ما دامنتان را خواهيم گرفت که به چه گناهی بايد عذاب دوری فرزندمان را تحمل کنيم. اگر حق‌گويی اين اندازه مشکل دارد و جرم است، ما ديگر حرف حق نخواهيم گفت.

مهدی محموديان از شهريور سال گذشته در زندان به سر می‌برد و علی‌رغم بيماری‌های گوناگون نظير آسم و نفس تنگی با مرخصی وی موافقت نشده است. وی در دادگاه بدوی به ۵ سال زندان محکوم و اين حکم عينا در دادگاه تجديدنظر تاييد شد.

متن نامه مادر اين روزنامه‌نگار زندانی که در سايت “تا آزادی روزنامه‌نگاران زندانی” منتشر شده، به شرح زير است:



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


بسم‌ الله الرحمان الرحيم

رياست محترم قوه قضاييه
جناب آقای آملی لاريجانی

با سلام

من مادر مهدی محموديان که در ۲۵ شهريور ۸۸ بازداشت و به زندان اوين منتقل شد، هستم. فرزندم حدود سه ماه تحت شکنجه‌های بسيار سخت و بازجويی‌های فراوان و طولانی مدت قرار داشت. فرزندم مدت سه ماه در سلول انفرادی نگه‌داری شد و طی اين مدت از بسياری از حقوق اوليه و انسانی‌اش محروم بود. برای مثال در طول اين سه ماه که در سلول انفرادی به سر می‌برد، در صورت احتياج به سرويس بهداشتی، برادران عزيز هر ۶ ساعت يکبار به او اجازه استفاده از سرويس بهداشتی می‌دادند.

لازم است بدانيد در دی ماه سال گذشته که او زودتر از وقت تعيين شده احتياج به استفاده از سرويس بهداشتی داشت، سه تن از برادران مهربان تا آنجا که می‌توانستند او را ضرب و شتم کردند و سپس با چشم‌بند و دستبند و به صورت عريان او را به مدت ۸ ساعت در حياط و در سرما نگه داشتند.

از همان جا فرزندم دچار آنفولانزای شديد و مريض شد و هرچقدر تلاش کرديم او را معالجه کنيم، به ما اجازه اين کار را ندادند و با دادن داروهای موقت و بی اثر از معالجه او سر باز زدند.

تا اسفند ماه همان سال فرزندم چهار بار ديگر به شدت بيمار شد. من مادر او هستم و طبيعی است که نگران حال پسرم باشم، به هرجا که فکر می‌کردم شايد به سوالات من پاسخ دهند، رفتم. به گفته زندانيان محبوس در بند ۳۵۰ و ۲۰۹ زندان اوين بارها فرزندم به دليل تنگی نفس بی‌هوش شده است و به درمان فوری خارج از زندان احتياج دارد اما تا کنون برای درمان او پاسخی به ما نداده‌اند.

با پيگيری‌های بسيار و هر روزه من بالاخره يک بار پزشک قانونی او را معاينه کرد و گواهی داد که بايد در خارج از زندان و در بيمارستان بستری شود.

آقای لاريجانی

با وجود بيماری شديد فرزندم، او را به جای اينکه در بيمارستان بستری کنند، از زندان اوين به زندان کچوئی و پس از يک يا دوماه به زندان رجايی‌شهر منتقل کردند.

تا کنون فرزندم در اين مدت به مرخصی نيامده است. در اين يک سال و اندی دختر او بسيار بی‌قراری و بی‌تابی می‌کند.

نگرانی‌های ما برای مهدی کم بود، نگرانی برای سلامت دختر او هم افزوده شده است. دختر هشت ساله هر روز از پدرش می‌پرسد که چرا به خانه نمی‌آيد. هرگاه مهدی تلفن می‌زند می‌گويد می‌خواهم با پدرم درد و دل کنم و هميشه در حين صحبت اشک می ريزد اما می‌گويد: “گريه نمی‌کنم فقط اشک‌هايم می‌آيد.”

رييس قوه قضاييه

به داد ما برسيد. خانواده فرزندم از هم پاشيده‌اند و من نيز به شدت بيمار هستم و بيش از اين يک مادر پير بيمار را آزار ندهيد، من در انتظار مرخصی يا آزادی فرزندم هستم تا سپس به درمان خودم بپردازم.

آقای لاريجانی

دادگاه ديگری هم هست. اگر در اين دنيا مشکل ما حل نشود، منتظر دادگاه عدل الهی می‌شويم، آنجا ما دامنتان را خواهيم گرفت که به چه گناهی بايد عذاب دوری فرزندمان را تحمل کنيم. اگر حق‌گويی اين اندازه مشکل دارد و جرم است، ما ديگر حرف حق نخواهيم گفت. قضاوت با شما.

با تشکر

مادر مهدی محموديان روزنامه‌نگار دربند


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016