یکشنبه 7 آذر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

پدر رامين رمضانی: قاتلان رامين در امنيت کامل زندگی شان را می کنند، کلمه

کلمه: رامين رمضانی يکی از شهدای جوان جنبش سبز است . با اين که يک سال و نيم ازشهادت اين پسر ۲۲ ساله می گذرد اما هنوز وقتی کنار مادرش می نشينی، اشک امانش نمی دهد . مادر و پدر رامين هنوز هم سياه می پوشند و به قول خودشان بيشتر روزها را در کنار مزار دلبندشان می گذرانند، چون به گفته خودشان جای ديگری آرامش و دلخوشی ندارند.در و ديوار خانه رمضانی هم پوشيده از عکسهای رامين است .مثل اينکه پدرو مادر تنها با ديدن اين عکسها و در کنار مزار او قادرند روزگار بگذرانند.

رامين رمضانی، بيست و پنجم خرداد ماه سال گذشته در روز راهپيمايی مسالمت آميز مردم به ضرب گلوله کشته شد . راه پيمايی که ميليونها نفر در آن شرکت کردند . رامين چند روز قبل از زابل محل خدمت سربازی اش برای مرخصی به تهران آمده بود و آن روز با هدف شرکت در راهپيمايی از خانه خارج شد و پس از آن هرگز به خانه بازنگشت.

خبرنگار کلمه، با پدر رامين رمضانی گفتگويی درباره آخرين وضعيت پرونده رامين انجام داده است:

آقای رمضانی! از آخرين پی گيری هايتان درباره پرونده رامين برای ما بگوييد؟ آيا شکايت تان از قاتل يا قاتلان او به جايی رسيده است ؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


آخرين مراجعه من به دادگاه ۱۷ مهرماه امسال بود. در اين مراجعه به ما گفتند که« قاتل را نمی توانيم پيدا کنيم.» من هم در پاسخ گفتم معلوم است شما قاتل را پيدا نمی کنيد ، ولی من می دانم قاتل پسرم کيست. قاتل او کسی است که دستور شليک به او را صادر کرده است . من قاتل فرزندم را نه آن بسيجی که کسی می دانم که فرمان قتل اين بچه ها را صادر کرد .

يعنی خواستار مجازات آمران اصلی هستيد ؟
بله. اگر فرزند من برای دفاع از کشور کشته می شد اصلا ناراحت نمی شدم ولی فرمان قتل فرزند من را دوست و هموطن داد. من لااقل يکی از اين آدم ها را می شناسم و او را ديده ام .او وديگر آمران بايد مجازات شود .

يعنی کسی که دستور شليک را داد، می شناسيد ؟
بعد از کشته شدن رامين به ديدن آقای ظفر علی برات لو معاونت اجتماعی – امنيتی استانداری تهران رفتم. او گفت که در آن روز ناچار شده اند دستور شليک بدهند . او گفت وقتی شهر شلوغ شد ابتدا به دستور مقامات بالاتر به نيروهای مستقر در ميدان گفته است ۴۰ دقيقه با گلوله پلاستيکی و مشقی مردم را پراکنده کنند اما وقتی ديده اند که فايده ای ندارد دستور رگبار را صادر کرده اند . اين آقا در چشمان من نگاه کرد و اين حرفها را زد .پس من هم از او و هم از روسای او شاکی هستم.

شما به او چه گفتيد ؟
صاف در چشمانش زل زدم و گفتم يعنی شما يکی از مقصران شهادت فرزندم هستيد و دستور شليک داده ايد؟چطور توانستيد اين کار را بکنيد؟ او گفت من وظيفه ام را انجام دادم.همين!

شما چه کرديد ؟
چه می توانستم بکنم . تنها کاری که کردم اين بود که دفترش را ترک کنم.

اين ديدار چه زمانی انجام شد ؟
درست قبل از چهلم رامين ام بود. اين اولين جايی بود که رفتيم .

ديگر به چه مراکز قانونی و دولتی برای پی گيری پرونده رامين مراجعه کرديد ؟
اولين جايی که مراجعه کرديم دفتر احمدی نژاد بود که ما را راه ندادند و گفتند فعلا ايشان وقت ندارد .همان جا گفتند برويد استانداری تهران با آقای برات لو صحبت کنيد. چند بار رفتم تا بالاخره بعد ازيک ماه، وقت ملاقات دادند . در آن نشست هم بدون رودربايستی گفت که چون مردم معترض، خيابان های شهر را ترک نمی کردند او و همکارانش دستور رگبار داه اند .به دادسرا و دادگاه هم رفتيم اما راستش را بخواهيد زياد هم پی گير نبوده ايم. چون می دانيم فايده ای ندارد. مگر قاتل هيچ کدام از شهدای جنبش سبز تا حالا محاکمه شده است که قاتل فرزند ما بشود .می دانيم که فايده ای ندارد .

از مراکز دولتی تا به حال کسی هم به شما سر زده است؟
يک بار از هلال احمر، يک بار هم از شهرداری و استانداری تهران به خانه ما آمدند . يک بار هم نه -ده نفر که می گفتند سپاهی اند يا وابسته به سپاه ، آمدند .آنها فقط به حرفهای ما گوش دادند و سر تکان دادند و اظهار تاسف کردند و رفتند .

آقای رمضانی! بعد از گذشت ۱۷ ماه شما الان چه حال و روزی داريد؟ يعنی می خواهم بدانم ايا غم از دست دان پسرتان کمی تسکين يافته است؟
هر روز که می گذرد حال ما بدتر و بدتر می شود. همه می گويند گذشت زمان داغ را سرد می کند، ولی گذشت زمان برای ما هيچ فايده ای نداشته است و هر روز وضع روحی مان بدتر می شود .فکر می کنم دليلش اين است که می بينيم کسی نمی خواهد عدالت را در اين باره اجرا کند . قاتلان رامين در امنيت کامل زندگی شان را می کنند و کسی کاری به کارشان ندارد و اين واقعا دردآور است .اين روزها بهترين جا برای من و مادر رامين بهشت زهرا و بر سر مزار رامين است .باور کنيد هيچ جا نمی رويم هيچ مهمانی و دعوتی را قبول نمی کنيم آن قدر کام مان تلخ است که جايی به ما خوش نمی گذرد. می گوييم چرا کام ديگران را هم تلخ کنيم. ولی اميدوارم خداوند تقاص خون اين جوان بی گناه و ديگر شهدای سبز را بگيرد .

مهمترين خواسته تان از مسوولان قضايی چيست ؟
همان طور که گفتم آنها نه می توانند و نه می خواهند قاتلان فرزندان ما را محاکمه کنند . وضعيت پرونده رامين واقعا نامشخص است و هيچ کس به ما پاسخی نمی دهد.به ما فقط می گويند در دست بررسی است .می دانم اين بررسی ها هيچ فايده ای ندارد. از خدا می خواهم تقاص خون جوانان ما رابگيرد و بالاخره عاملان اصلی اين جنايت رامجازات کند .تا آن روز فقط به خدا توکل و صبر پيشه می کنيم .


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016