دوشنبه 29 آذر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اعدام ۱۱ بلوچ و انتقام‌جويی جمهوری اسلامی از بمب‌گذاری چابهار، عبدالستار دوشوکی

عبدالستار دوشوکی
سئوال اين است که چرا اين ۱۱ متهم بلوچ و بی‌گناه که گناه و جرم آن‌ها در هيچ محکمه صالحی ثابت نشده است و مدت‌ها قبل از وقوع بمب‌گذاری چابهار دستگير شده بودند، از حق داشتن وکيل و محاکمه عادلانه و حق بازخواست و رجوع حکم به ديوان عالی کشور و ديگر مراحل قانونی، اسلامی و انسانی بر خلاف ادعاهای ظاهری رئيس دادگستری سيستان و بلوچستان محروم ماندند؛ و بر طبق اعتراف حجت‌الاسلام ابراهيم حميدی سريع اعدام شدند؟

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


در خـراب آباد شهر بی تـپـش
دارها برچيده؛ خونـها تشنه اند
دردمندان بی خروش و بی فغان
خشمناکان بی فغان و بی خروش
جای رنج و خشم و عصيان بوته ها
پــشـکـبـنـهـای پـلـیـدی رسته اند
باز ما مانديم و شهر بی تپش
و آنچه کفتار است و گرگ و روبه ست
گاه می گويم فغانی بر کشم
باز می بـیـنـم صدايم کوته ست
(مهدی اخوان ثالث)

هنوز خون قربانيان بمبگذاری انتحاری جندالله در مسلخگاه چابهار خشک نشده است که رژيم جمهوری اسلامی سحرگاه دوشنبه ۲۹ آذر در يک اقدام تلافی جويانه "ایـلـی" و به سبک قرون وسطائی يازده زندانی "بيگناه" بلوچ را عمدتا از خانواده های شه بخش و ناروئی در زندان زاهدان به طور فراقانونی به دار آويخت. بيگناه از اين منظر که اتهامات منـتسب به اين قربانيان ِ کينه جوئی نفرت و انتقام نه تنها در هيچ دادگاه صالحی ثابت نشده بود، بلکه ظاهرا هيچ دادگاهی در کار نبوده است و مراحل قانونی طی نشدند. و اينگونه است که شعر سروده شده در قرون وسطاء، اکنون در قرن بيست و يکم و در وطن مرگ و مصيبت زده ِ ما مصداقی حـُـزن انگيزی و دردآور پيدا می کند. گـُـنه کرد در بلخ آهنگری، به شوشتر زدند گردن مسگری. بر طبق اظهارات حجت الاسلام ابراهيم حميدی رئيس (بی)دادگستری سيستان و بلوچستان "دستگاه قضايی در اجرای دقيق و سريع احکام و حدود الهی بر محاربان و مفسدان لحظه ای درنگ نکرده و قاطعانه احکام اسلام را اجرا خواهد کرد".

نـژند و اندوهناکی اين غم نامه محزن و دهشت انگيز در اين است که من اين سطور را نــه در صبح دوشنبه و بعد از اعدام اين قربانيان بلوچ ، بلکه آن را در يک غروب ملال آور و يخ زده روز قبل از اعدام يعنی يکشنبه، با قلبی مملو از وحشت و بيم و هراس نوشتم. نوشتم ! زيرا نغمه های شوم جارچيان مرگ در بلاگها و سايت های وابسته به افراطيون تشنه به خون و جغدهای منادی مرگ و تباهی که بر ويرانه های ِ بلوچستان و ديگر مناطق ايران لانه کرده اند ، اين خبر شوم را قبل از وقوع حادثه هولناک از نفير خونين خويش فرياد کشيده بودند. فريادی که بوی خون و انتقام می داد. فغانی دلخراش که بيشتر شبيه آميزه ای از زوزه و هلهله جنگجوی پيشقراول يک قبيله ما قبل تاريخ بود، که سحرگان مشرف بر تپه های فتح شده تاريخ خبر انتقامجويی قريب الوقوع قبيله خود را به قبيله همسايه می دهد. و اينگونه است که قبايل "لازم" و "ملزوم" زمان ما خون انسان های بيگناه را در زندان ها و بر سنگفرش خيابانها جاری می کنند. خـبـری که در سايت زاهدان نيوز سرنوشت يازده انسان را رقم زد، بسيار خلاصه بود:" صبح فردا مورخ ۲۹ آذر ماه قرار است ۱۱ نفر از عوامل گروهک تروريستی در زندان زاهدان به دار مجازات آويخته شوند".

آز انجائيکه دوشنبه و فردا امکان نوشتن برای من نيست، با بيم و اميد اين سطور را به رشته تحرير درآوردم. بيم از فردايی منحوس وسهمناک؛ و امــیـد به اينکه اين خـبـر هم همانند بسياری از اخبار کذب منتشره و معمول در اين وب سايت مملو از دروغ ، نادرست از آب درآيد. در آن صورت اوقات تلف شده در نوشتن اين "مرثيه ِ غير ضروری پيش از مرگ" بهترين و شادترين وقت تلف شده زندگی من خواهد بود و شما هرگز در مورد آن مطلع نخواهيد شد. امّـا در غير اينصورت دريغ و افسوس! زيرا تا آنجائيکه به نغمه های شوم مرگ و اعدام مربوط می شود، جارچيان جمهوری اسلامی دروغ نمی گويند. مرگ و انسان کـُـشی حقيقت هستی آنهاست، و "زندگی" نفی موجوديت آنها می باشد. جمهوری اسلامی نيز مانند جـنـدالله معتقد است که خون را بايد با خون شست. شايد وجود متعارض اين دو برای استمرار خشونت در بلوچستان و وقوع کشتار های دست جمعی و هولناک "لازم" و "ملزوم" يکديگر باشند. به همين دليل سايت زاهدان نيوز يکبار ديگر ادعا های آيت الله ناصر مکارم شيرازی را در راستای ضرورت تحت کنترل در آوردن مدارس دينی اهل سنت در بلوچستان و لزوم اعمال مديريت دولتی بر آنان با ولع خاصی تکرار می کند. گويا آنها منتظر حادثه ای نظير کشتار چابهار بودند تا اهرم فشار را بر علمای اهل سنت و تحت کنترل درآوردن مدارس آنان را بيشتر از پيش عملی کنند. اين سايت متعصب حکومتی می گويد " شستشوهای مغزی عوامل انتحاری در حوزه های علميه وهابی در استان و در پاکستان آغازمی شود. در اين حوزه ها تعصبات ضد شيعی تبليغ و گسترش داده می شود. تقريباً همه افرادی که در گروهک جندالله دست به عملياتهای تروريستی زده اند روزی در اين حوزه های علميه درس خوانده اند. هيچ گونه نظارتی بر اين حوزه های علميه صورت نمی پذيرد و هيچ کس پاسخ گوی تبعات اين اقدامات برای جان مردم نيست". ظاهراً عملکرد جندالله و بخصوص بمبگزاری چابهار متمسک بسيار مناسبی برای تضعيف رهبران اهل سنت بلوچ و تحت فشار در آوردن آنها می باشد. اين می تواند آغاز يک پروسه تهاجمی و رويارويی خطرناکی بين حکومت و شورای هماهنگی حوزه های علميه اهل سنت ايران به رهبری مولانا عبدالحميد اسماعيل زهی، بخصوص در بلوچستان باشد. وانگهی جـنـدالله و رهبر آن نيز در اعلاميه های جداگانه از "آغاز جنگ" در بلوچستان سخن گفته اند. اعلاميه اخير جندالله می گويد " جنبش اعلام می دارد هر گونه تعرض به علمای اهلسنت با شديدترين واکنش جنبش مقاومت جندالله مواجه خواهد شد و وضعيت بلوچستان از آنچه هست بحرانی تر خواهد شد".

جمهوری اسلامی جندالله را يک گروه تروريستی وابسته به بيگناه و خود را يک حکومت قانونگرا، مسئول و با رأفت و رحمت اسلامی قلمداد می کند. اما در عمل هيچگونه نشانه ای از قانونگرايی و رأفت اسلامی در اين نظام نيست. سوال اين است که چرا اين يازده متهم بلوچ و بيگناه که گناه و جرم آنها در هيچ محکمه صالحی ثابت نشده است و مدتها قبل از وقوع بمبگذاری چابهار دستگير شده بودند، از حق داشتن وکيل و محاکمه عادلانه و حق بازخواست و رجوع حکم به ديوان عالی کشور و ديگر مراحل قانونی، اسلامی و انسانی بر خلاف ادعا های ظاهری رئيس دادگستری سيستان و بلوچستان محروم ماندند؛ و بر طبق اعتراف حجت الاسلام ابراهيم حميدی سريع اعدام شدند؟ در نهايت همانگونه که کشتار انسانهای بيگناه در چابهار مورد نفرت و انزجار انسان های آزاده می باشد. اين اعدام های دست جمعی انتقامجويانه و غير انسانی بلوچها توسط رژيم جمهوری اسلامی نيز مورد تقبيح و انزجار همگانی می باشد و شديدا محکوم است. متاسفانه رژيم جمهوری اسلامی و جندالله بمثابه دو روی سکه رايج خشونت در بلوچستان نيک می دانند که ثمره خشونت جز بازتوليد خشونت هيچ محصول ديگری نخواهد بود. شوربختانه هر دو حداکثر تلاش مرگبار خود را در تـشدیـد و تعميق تسلسل دايره وار خشونت عريان بکار می برند و در اين راستا قربانيان بيگناه بيشتری می طلبند. دریــغــا ! که باز ما می مانيم و شهر بی تپش ؛ و آنچه کفتار است و گرگ و روبه ست؛ گاه می گويم فغانی بر کشم، اما باز می بـیـنـم صدايم کوته ست! (م. ا.)


عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
غروب قبل از دوشنبه ٢٩ آذر ۱۳۸۹
doshoki@gmail.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016