جمعه 24 دی 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بازی سخت اصلاح‌طلبان، حسن طالبی

حسن طالبی
زخم‌های عميق که پس از کودتای ۸۸ بر پيکر جامعه فرود آمد به راحتی التيام يافتنی نيست و طرح اين شعار محال به همان ميزان که ذهن کودتاچيان را آشفته کرده است باعث شگفتی عده‌ای ديگر شده است که خاتمی و برخی از اصلاح‌طلبان برای چندمين بار گرفتار بازی هدايت‌شده اقتدارگرايان می‌شوند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


Talebi99@gmail.com

شروط جديد خاتمی برای شرکت اصلاح طلبان در انتخابات بعدی واکنشهای زيادی را بر انگيخت.اقتدارگرايان افراطی به رهبری جنتی ،مطابق سنت معمول شديدترين اکنشها را از خود نشان دادند.موضعگيری آنان از حد افترا و بهتان به سران اصلاحات فراتر رفته وتا حد دشنام و تحقير آنان پيش رفت.آقای خامنه ای برای اولين بار رهبران اصلاح طلب را به عنوان گناهکار خطاب کرد .
حساب گناهکاران در بينش اسلامی بيش از آنکه با محکمه و دادگاه عدل اسلامی باشد متوجه دادگاه عدل الهی است.بسياری از رفتار گناهکاران اصلا قابل طرح در دادگاههای حکومتی نيست.مثلا اگر کسی نماز نخواند يا در خفا روزه خواری کند و يا گناهان و جرائم ديگری که اگر اتفاق بيفتد، اما ادله و شواهد صوری کافی برای اثبات آن حاصل نشود حتی در صورت يقين قاضی نيز قابليت طرح در دادگاه را ندارند. در عوض گناهکاران آنطور که راويان اديان توحيدی نقل می کنند بايد در برابر دادگاه عدل الهی پاسخگو باشند. خلاصی گناهکاران از شر گناه حتی با اجرا احکام قضائی دادگستريها امکان پذير نبوده وتنها راه حل آنان برای رهايی از اين معضل توبه و استغفار در پيشگاه خداوندی است.کفاره يکی از مراحلی است که جهت پذيرش توبه در حوزه اجتماعيات صورت می گيرد.کفاره ها معمولا اعمال متقابل و خيری است که جهت پوشش گناهان صورت ميگيرند و نوع و ميزان برخی از آنها از طرف علما به نيابت از خدا تعيين ميگردد.
پس از تعيين شروط خاتمی برای شرکت اصلاح طلبان در انتخابات، آقای خامنه ای از واژه گناه برای سران اصلاحات استفاده کرد.به نظر ميرسد بيش از آنکه قصد رهبری نظام تهديد رهبران اصلاحات به دادگاه و زندان باشد او تلاش کرده است تا مسير توبه کردن را پيش روی آنان بگذارد و منتظر است که اين افراد با استغفار و طلب آمرزش از درگاه خداوندی ولايت فقيه به صراط المستقيم مد نظر او برگردند.حتی اگر بخشی از اصلاح طلبان نيز به اين قاعده گردن نهاده و تسليم خواست وی گردند دستاورد بزرگی برای اوبه شمار خواهد آمد.چرا که رهبری هم موفق خواهد شد عده ای از آنان را زير چتر خود بکشد و هم اينکه باعث ايجاد چند دستگی و تشتت در ميان آنان خواهد شد.اين نکته ايست که از طرف برخی ناديده گرفته شده است واين افراد با تصور خالص سازی و بالا بردن عيار جنبش سبز در اين راستا حرکت می کنند. تحليل اين دسته در ۲ سال گذشته بر اين فرض وگمان استوار بوده است که گويا موسوی و کروبی به عنان پيشروان حرکت عملکردی عاری از اشتباه داشته اند و هاشمی و خاتمی در نقش کند کننده حرکت باعث زمين گير شدن جنبش سبز شده اند. فارغ از اظهار نظر و قضاوت در مورد اين تحليلها توجه به نکاتی چند لازم است.
۱ـ دشمنی اقتدارگرايان با هاشمی تصنعی و نمايشی نبوده و از عوامل جدی ناشی شده است.اختلافات نهانی آنها با هاشمی از اواخر دولت اول او سرباز کرد و تا امروز همواره سير صعودی داشته است.از نظر آنان هاشمی که آنروزها ياور رهبری و خدا بوده است امروز در صف دشمنان رهبری و در نتيجه اسلام و خدا قرار گرفته است لذا با هر لطائف الحيلی به دنبال حذف تمام عيار و همه جانبه او هستند.
۲ـ تضاد و دشمنی مافيای قدرت و به اصطلاح اصول گرايان با خاتمی نيز بی نياز از هرگونه توضيح است .ميزان حملات و در گيری دستگاه تبليغاتی و امنيتی اقتدارگرايان با خاتمی از زمان حضورش در وزارت ارشاد تاکنون نشان می دهد که بيشترين حجم و وزن حملات نسبت به تمام مخالفان و منتقدان نظام در سالهای گذشته متوجه وی بوده است.
۳ـ موسوی نيز از همان دوران نخست وزيری اش به عنوان عامل تهديد کننده جدی منافع اقتصادی جناح راست حکومت به شمار رفته و يکی از دلايل عمده دشمنی آقای خامنه ای با او در آن زمانها به اين گزينه بر می گردد. مشکل فکری اودر زمينه اقتصادی با رهبری در حدی بوده است که او ناگزير از سپردن تمام عيار صحنه به نفع خامنه ای شد و وداع دائمی از قدرت را برگزيد.فرازو نشيب رابطه کروبی با قدرت نيز مستقل از اراده خامنه ای و اقتدارگرايان در سالهای گذشته بوده است.
اختلاف و شکاف مابين اقتدارگرايان و هاشمی در نوع سرمايه داری حاکم بر کشور بوده است . هاشمی به جای سرمايه داری تجاری ونظام سنتی حجره به سرمايه داری صنعتی و توليد علاقه نشان داده است.اين مسئله از همان آغاز دولتش موجبات نگرانی زيادی را در بخش سنتی جناح راست که تکيه گاه اقتصادی اش بازار بوده است ،ايجاد کرد و عوامل تنش و تفرقه بين اين دو جناح سرمايه داری را تشديد کرد.شايد يکی از ريشه ای ترين عوامل قرابت تدريجی هاشمی به اصلاح طلبان نيز در همين نکته نهفته باشد که آنها نيز در تقابل با سرمايه داری بازار سعی کرده اند تا به تقويت بخش توليد توجه نشان دهند.موسوی پيوسته به توليد داخلی اصرار ورزيده است که خوشايند بازاريان و وارد کنندگان کالا نبوده است.مخصوصا در انتخابات منجر به کودتای ۸۸ موسوی بيش از همه شعارهايش بر اين مسئله پای فشرد.در حاليکه آقای خامنه ای از همان آغاز پشتوانه سياسی و ياران خود را در ميان حجره داران بزرگ سرمايه داران بازار ديده است و اين مسئله باعث ايجاد اتحادی ديرين بين او و بازار شده است.امروزه گرچه با بالا رفتن ارقام و اعداد ارزی ناشی از تحولات بازار نفت قدرت سياسی جناح حاکم از بازار مستقل شده است،اما خامنه ای و فرماندهان سياسی ـ نظامی لشکر او نمی توانند از پتانسيل سياسی جناح راست سنتی چشم پوشی کنند.خصوصا اينکه هم اکنون صف جديدی از محافظه کاران ارزشمدار نيز در برابر او در حال شکل گيری است .در آرايش سياسی جديد کشور از مراجع تقليد سنتی تا بازماندگان رهبران نسل اول انقلاب مشاهده می شوند که نارضايتی خود را از عملکرد رهبری تا حدی عيان کرده اند.در هر صورت گذشته نشان ميدهد که علائق اقتصادی توليدمحورهاشمی منطبق بر خواسته های خامنه ای به عنوان متحد ديرپای بازار سنتی نيست. رقابت بين اين دو بخش نيز منجر به جدالی جدی مبتنی بر واقعيات ايران شده است که فراتر از اختلاف سليقه جزئی بين دو تن از پيشکسوتان رهبران جمهوری اسلامی به شمار می آيد.
از آقای خاتمی با توجه به تاريخچه سياسی خود در جناح چپ حاکميت انتظار می رفت در جهت سياستهای اقتصادی مردم گرا تلاش کند.اما او در دوران زمامداريش فاقد هرگونه برنامه اقتصادی روشن برای اجرا بوده است.بطوريکه از اين ناحيه نيز هميشه مورد طعن و استهزا جناح رقيب قرار می گرفت.خاتمی و يارانش پس از ۸ سال مديريت مشخص نشد که پيرو کدام برنامه اقتصادی هستند.از طرفی مورد تشويق اتاق بازرگانی اقتدارگرايان بودند از طرف ديگر تحت انتقاد شديد طيف سياسی وابسته به آنان.عده ای معتقد به تحولات خوب اقتصادی زمان خاتمی بودند ،ازطرف ديگر بخشهای زيادی از مردم به دليل نارضايتی ازوضعيت معيشتی خود احمدی نژاد را به عنوان منجی اقتصادی خود پنداشته و با رای دادن به او شرايط کشور را به جايگاه امروز کشاندند. اگر عملکرد مقبولی از رفتار اقتصادی خاتمی برای توده های حاشيه نشين به اجرا گذاشته می شد به طور قطع در طول ۶ سال گذشته همگان نمی گفتند که رای فرو دستان اقتصادی جامعه و حاشيه نشين ها به سبد احمدی نژاد واريز شده است.بهترين گواه در سياستهای اقتصادی غير مردمی خاتمی همين نکته است که ذکر گرديد.عجيب اينکه اصلاح طلبان و جناح چپ حاکميت از همان آغاز به دليل اصرار به شعارهای عدالت محور اقتصادی از جناح راست حاکميت منشعب شده بودند. و به همين دليل به مدت ۵ سال از طرف دولت راستگرای هاشمی به طور مطلق از گردونه قدرت حذف شدند و در دوم خرداد ۷۶ مجددا با شعارهای مبتنی بر توسعه انسانی و با پشتوانه مردم به قدرت برگشتند.اما پس از رسيدن به قدرت شعارهای حداقل يک ونيم دهه خود را از اوايل دهه ۶۰ تا دوم خرداد به بوته فراموشی سپردند.
خاتمی بيش از آنکه به مردم و عهد خود با آنان وقعی بنهد در اين انديشه بود تا سياستهای اقتصادی ديکته شده خامنه ای و هاشمی را در قالب برنامه های توسعه و سند چشم انداز به اجرا بگذارد و استدلالش نيز اين بوده است که به اجرا قانون اساسی سوگند خورده است. در حاليکه چنين جايگاهی نه برای رهبر ونه برای رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام حتی در همان قانون اساسی برای برنامه ريزی و تصميم گيری از طرف آنان تعريف نشده است.عملکرد خاتمی در دوران زمامداريش جز صدمه زدن به اعتماد مردم مردم نبوده است که منجر به سونامی احمدی نژاد در انتخابات ۸۴ گرديد.
مهندس موسوی نيز همچنان که ذکر شد طی دوران هشت ساله نخست وزيری مقهور اراده قهار رئيس جمهور وقت بوده است و از سکوت سرد و بی حاصل خود در سالهای سازندگی و اصلاحات دست برنداشت.شايد هم روابط سياسی و جناحی او در دوران هاشمی به يک صورت و در دوران خاتمی به شکل ديگر به او اجازه نداد تا به واقعيتهای سياسی حاکم بر اقتصاد کشور بپردازد.سياستهای مخرب احمدی نژاد و عملکرد بنيان بر انداز در همان دور اول کافی بود تا او هم طاقت از دست داده و به صحنه سياسی باز گردد.اين بار موسوی با شعارهايی که عمدتا حول برنامه ريزی و نظم علمی در سياستگذاريها استوار بود سعی کرد حاکميت را به چالش کشيده و نارضايتی خود را اعلام کند.نتيجه تلاش انتخاباتی او و رقيب انتخاباتی اش مهدی کروبی نيز به روشنی بر خودآنان ثابت کرد که اين ساختار تحمل نگاه انسانی و علمی و اصولا مردم مدار به مقوله مديريت را ندارد و به همين دليل حاميان آنها و مردم شاهد رفتار نه چندان دور از انتظار اقتدارگرايان بود. اين انتخابات به درستی نشان داد که پياده شدن سياستهايی که مصلحت مردم را در نظر بگيرد در ساختار مافيا محور که منافع باندهای خاص در حاکميت رابر منافع عمومی ترجيح می دهد امکان پذير نبوده و برای رسيدن به آن نقطه تلاشهای بيشتر و جدی تری لازم است.مقدمتا ايجاد بستر لازم برای مشارکت عامه در امور مربوط به خود آنان که قطعا حاکميت استبدادی به آن تن نخواهد داد.طرح شعار انتخابات آزاد وتلاش در اين راستا مهمترين گامی است که می توان بدان اشاره کرد.منوط به اين نکته که انتخابات آزاد به معنای واقعی اش تعريف شده باشد يعنی حوزه مشارکت آن تمام مردم را فارغ از مرام و مسلک سياسی آنان در نظر بگيرد. همگی حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را داشته باشند.مشارکت کنندگان نبايد التزام عملی يا نظری به يک نظريه خاص داشته باشند . شهروندان ايرانی اين حق را داشته باشند که فرد مورد نظر خود را انتخاب کنند و همگان با هر گرايشی حق داشته باشند که خود را در معرض داوری قرار دهند.علاوه بر اين شرايط معرفی عادلانه همه داوطلبان به مردم فراهم باشد.
طرح شعار انتخابات آزاد با هر تعريفی که مد نظر طرح کنندگان آن پس از کودتای ۸۸ بوده است با عنوان پيش شرط مشارکت اصلاح طلبان در انتخابات بعدی گامی ارزنده خواهد بود در صورتی که طراحان به مفهوم واقعی آن نيز اشاره کنند و نه چارچوبهای آن را بر اساس آرزوها و اميال خود ترسيم کنند.
با توجه به سابقه نيروهای سياسی علاقه مند به فعاليت درچارچوب قانون اساسی در مصادره به مطلوب کردن واژگان و مفاهيم به نفع خود به نظر نمی آيد که منظور آقای خاتمی دايره ای فراتر از معتقدين به قانون اساسی را دربر بگيرد،در عين حال به نظر می آيد طرح آن در مجموع خالی از فايده نباشد. اهميت اين طرح در اين نکته است که شرطی محال است و پتانسل اجرايی در ساختار فعلی را ندارد.
در شرايط فعلی به نظر ميرسد حتی به فرض محال نيز اگر زمينه يک انتخابات نسبتا آزاد از طرف حاکميت مهيا گردد سرمايه اجتماعی اصلاح طلبان يعنی اعتماد مردم به آنان در حفاظت از رای ملت قابل بازسازی نباشد.زخمهای عميق که پس از کودتای ۸۸ بر پيکر جامعه فرود آمد به راحتی التيام يافتنی نيست و طرح اين شعار محال به همان ميزان که ذهن کودتاچيان را آشفته کرده است باعث شگفتی عده ای ديگر شده است که خاتمی و برخی از اصلاح طلبان برای چندمين بار گرفتار بازی هدايت شده اقتدارگرايان می شوند.
اظهارات آقای خامنه ای در گناهکار خطاب کردن سران فتنه اگر واکنشی به سخنان خاتمی و تعيين شرط انها باشد قطعا کفاره ای هم دارد. گناه بزرگ سران فتنه از کروبی و موسوی گرفته تا خاتمی و هاشمی اين است که در وقايع پس از کودتا با مردم همراه بودند ودر نتيجه مقبوليتی بين مردم کسب کرده اند.هم اکنون ظاهرا کفاره گناهان آنها اين است که مردم را رها کرده و به پابوس رهبری مشرف شوند.لذا به نظر می آيد که در شرايط فعلی مشخصا افرادی نظير آقای خاتمی دچار بازی سختی شده اند که در صورت کوچکترين لغزشی از جانب آنان، آسيب جدی بر جريان اصلاحاتی که مدعی تداومش هستند و جنبش سبز وارد خواهد آمد.

حسن طالبی
عضو سابق شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016