رهبران اصلاحطلبان نيز از سوی اصولگراها انتخاب شدند، زهرا کمالی
رهبران اصلاح طلب و به اصطلاح سران جنبش سبز ايران در طول بيش از يک سال و نيم آنقدر بر روش سازشکاری و چانه زنی اصرار ورزيدند تا بتوانند خود را جزئی از بدنه اين نظام ديکتاتور مذهبی و ضد مردم سالارانه کنند که در پايان اصولگرايان به خود اين جسارت را دادند تا رهبرانی برای اصلاحات انتخاب کنند .
دکتر عارف و حسن روحانی دو فرد پيشنهادی_ از سوی عسکر اولادی چهره ۷۷ساله _ اصولگرايان هستند که البته در صورت اثبات برادری ميتوانند رهبراصلاح طلبان را به دست گرفته و در بدنه اين نظام جای بگيرند .
به دنبال بيان سه شرط خاتمی برای حضور اصلاح طلبان در انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی و برخورد شديد و بی پرده جنتی مبنی بر اينکه هيچ نيازی به حضور اصلاح طلبان در انتخابات آينده نيست و رد صريح آن ،اينبار دبير کل جبهه پيروان خط امام و رهبری در نقد اصلاح طلبان سخن گفت .
دبير کل جبهه پيروان خط امام و رهبری با صراحت تمام بيان می کند که" طبيعی است نهادهای قانونی نظام با توجه به مطالبات مردم در ۹ دی ۸۸ و ۲۲ بهمن ۸۸ نمیتوانند صلاحيت آن عده از دوم خردادیها که مشروعيت قانونی و مردمی خود را از دست دادهاند برای حضور در رقابتهای سياسی آينده تاييد کنند."(۱)
عسکر اولادی مانند ديگر چهره های اصولگرايان بدون در نظر گرفتن مطالبات ميليونی مردم در ۲۵خرداد ، ۶دی ماه و ۲۲بهمن ۸۸ به نقد اصلاحطلبان می نشيد.
سوال اصلی اين است که چرا عسکر اولادی ،جنتی و ديگر اصولگرايان به خود اين اجازه را می دهند تا برای ديگران خط مشی سياسی تعيين کرده و پيشنهاد رهبر بدهند ؟ آيا اين نوع عملکرد از سوی اصولگرايان چيزی بغير از واکنش به حرکتهای سست و سازشکارانه رهبران جنبش بوده است ؟
اينکه عسکر اولادی در کنار ديگر اصولگرايان با صراحت ،بيان می کند: " دوم خردادیها در سه مقطع ۱۸ تير ۷۸ و تحصن در مجلس عليه نهادهای قانونی نظام و نيز رويدادهای تلخ سال گذشته تا مرز محاربه با نظام و بیمهری به رای مردم و جمهوريت نظام پيش رفتند.و در ادامه تاکيد می کند حذف يک ديدگاه برانداز آسيبی به مشارکت سياسی نمی زند ." چه برداشت و تفسير ديگری غير از اين می توان داشت که به صورت آشکارا اين پروژه سازشکاری و چانه زنی از بالا ديگر شکست خورده و جناح اصولگرا به روشنی و با بيان راسخ دارد جناح مخالف را از صحنه سياسی و اجتماعی خارج می کند ؟؟
عسکر اولادی بدون اشاره و حتی در نظر گرفتن ميليونها معترض در ۵و ۶دی ماه ،کشته شدن ۳۷نفر از مردم و مجروح شدن حداقل ۶۰ نفر در اين روز و بازداشت شدن ۳۳۰تا ۵۵۰نفر فقط در تهران ،همچنين بدون توجه به آمار اعدامهای اخير(بر اساس آمار از آغاز سال ميلادی جديد در ايران هر ۸ساعت يک نفر اعدام شده است ) ،که ايران را دومين رکورد دار اعدام در جهان کرده است (۲)،خود را سخنگوی مردم قلمداد کرده و می گويد : "حذف يک ديدگاه برانداز آسيبی به مشارکت سياسی مردم نمیزند به ويژه اينکه اين حذف توسط خود آنها صورت گرفته است و مردم نمیتوانند يک ديدگاه ساختارشکن و برانداز را جزء اضلاع رقابتهای سياسی بپذيرند".
اگر چه اين جملات ، سخنان عسکر اولادی است اما بی هيچ شک و شبهه ای حرف دل تمام اصولگرايان و رهبری است که مستقيم و غير مستقيم از سوی افراد مختلف و در نشست های متفاوت و تريبون های رسمی و غير رسمی بيان می شود ، همانطور که حجتالاسلام سيدمحمد آقاميری در گفتوگو با خبرنگار سياسی باشگاه خبری فارس«توانا»، با اشاره به تلاش خاتمی برای بازگشت به عرصه حاکميت کشور، اظهارداشت: جريان اصلاحطلب با عملکرد موسوی و کروبی در فتنه سال گذشته از هم پاشيده شد از اين رو جريان اصلاحطلب ديگر نمیتواند به عرصه قدرت کشور بازگردد.
عضو شواری مرکزی جمعيت رهپويان انقلاب اسلامی ،کروبی و موسوی را بعنوان سرباز بيگانه معروفی می کند و به خاتمی بعنوان سوپاپ اطمينان هشدار می دهد اگر واقعاً پشيمان شده بايد حساب خود را از اين دو جدا و به صورت شفاف موضع خود را بيان کند در غير اين صورت تکاپوی وی هيچ سودی ندارد.(۲) در اين ميان اصلاح طلبان به جای برخورد و ارائه راهکار بيشتر به کارهای نمادين پرداخته و يا حداقل آنچه که در بازتابهای خبری و رسانه ها بيان ميشود نشان دهنده آن است که عملکرد اصلاح طلبان بيشتر در حد قبولاندن و اثبات حقانيت خود در چارچوب قانون اساسی نظامی است که ،شالوده خود نظام و حاکمانش زير سوال است ، اين برخورد ها بزرگترين دليل برای بی نتيجه ماندن تلاش های مردمی و حرکتهای آزاديخواهانه است و باعث ايجاد شکاف عميقی بين روشنفکران و تشکلاتی که درگير مبارزه برای آزاديهای دموکراتيک هستند خواهد شد.
در طول بيش از يک سال و نيم سران اصلاحات کوشيدند تا با بکار بردن بی وقفه واژه دموکراسی و مردم مداری خواسته های خود را در حد چارچوب اصولگرايان و در راس آن رهبری پايين بياورند و در هر موقعيتی که پيش آمد خود را به نوعی وفادار به نظام و ولايت فقيه معرفی کنند و در گفتگوها هميشه به جای بررسی و بيان مشکلات به نوعی سخن گفته شد که به تمکين از ديکتاتوری کمک شد بطوريکه خاتمی در ديدار با اساتيد دانشگاه و جامعه پزشکی کشور به تببين برون رفت از وضعيت بحرانی فعلی می پردازد و بيان می کند : "در اين مدت موجی از دستگيریها بهخصوص جوانها به بهانههای مختلف بوده است که بعضیها با وثيقه آزاد شدند بعضیها هنوز گرفتارند؛ دلهره و اضطراب برای خانوادهها زياد است. آنهايی را هم که میشناسيم بچههای خوب و سالم هستند حالا ممکن است گاهی اعتراضی هم داشتهاند ولی واقعا درخور اين نيست که با جوانان ما اينطور رفتار شود "(۴)
آيا اين نوع بيان ،نشان دهنده يک فرد معترض ،خواهان دموکراسی و خواهان تغييرات است ؟آيا اين بيان يک با اصطلاح رهبر اصلاحات است که اعتراض ميکند به بازداشت های شبانه و بی حکم ،شکنجه های طاقت فرسا و خارج از اصول انسانی و اعدام کسانيکه که در دادگاههای فرمايشی محاکمه ميشوند و حتی گاهی بدون آگاهی خانواده ها حکم اجرا ميشود؟؟
بچه های خوب و سالم چه معنی دارد؟ آيا اينها يه مشت کودک نابالغ ابتدايی بودند که حالا شيطنتهای بچه گانه ای هم انجاد داده اند ؟آيا هر کدام از اينها فعالين اجتماعی ،سياسی و حقوق بشر نبودند که به دنبال احيای حقوق طبيعی خود و مردم در حيطه اجتماعی و سياسی بلند شدند ؟ ايا نسرين ستوده ،زيد آبادی ،فززاد کمانگير ،جعفر پناهی وووومشتی بچه هستند ؟ و از سوی ديگر اگر خاتمی به اساس دموکراسی اعتقاد دارد چرا قضاوت ارزشی ؟اگر همه در مقابل قانون برابرند چرا خوب و بد ،سالم و ناسالم ؟ اينها ملاک حقانيت نيست بلکه نشان دهنده نوع تفکر خاتمی است که او هم چون ديگران در ذهنش مرز خودی و غير خودی دارد اما شايد در دايره ای بزرگتر .
و از طرف ديگر موسوی ،بعد از سه شرطی که خاتمی برای حضور اصلاح طلبان در انتخابات مجلس گذاشت و با عکس العملل شديد از سوی اصولگرايان گرايان رو به رو شد در مصاحبه با سايت خبری کلمه بيان می کند "شما امثال بنده را نديده بگيريد و خودتان بیاعتنا به ما زندانیها را آزاد، و اعلام کنيد که پایبند به همه اصول قانون اساسی هستيد و رسانهها را آزاد کنيد، انتخابات آزاد غير گزينشی داشته باشيد.»(۵)و اين کاملا بيانگر اين است که اين حرفها را نه برای بيان حق خواهی بلکه بيشتر بعنوان حفظ نطام و حاکميت موجود بيان کرده و به بيان واضح تر يعنی برای بقای خود چنين کنيد .
سوالی که مطرح ميشود اين است آيا جزء بدنه نظام بودن و در مجلس شورای اسلامی حضور داشتن خواسته ميليونی مردم بوده ؟و آيا زندانيان و اعدام شدگان سياسی برای اين قبول کردند تا آينده و زندگی خود را بدهند که فقط چند نماينده از اصلاح طلبان در مجلس حضور داشته باشند و اصولگراها زير لوای همين قانون اساسی و همين نظام ديکتاتوری مذهبی ، اصلاح طلبان را به رسميت بشناسند ؟ به همانصورت که در هشت سال دوران رياست جمهوری خاتمی به رسميت شناخته شدند و در زير پرچم همين نظام بود که قتلهای زنجيره ای ،پر تلاطم ترين دوران برای مطبوعات و خبرنگاران ،سوء قصد به نزديکترين يار خاتمی ،حادثه کوی دانشگاه و به دنبال آن خفه شدن صدای حق طلبانه و دموکراتيک آزادی خواهان را داشتيم ؟؟آيا اين خواسته مبارزين و فعالين سياسی و اجتماعی ،دانشجويان و روشنفکران جامعه است؟
تمام اين نوع برخورد ها باعث شد که در نهايت حتی رهبران اصلاح طلبان نيز از سوی اصولگريان مشخص شوند و تنها برای نشان دادن اينکه جامعه سياسی امروز ما يک جامعه متکثر است که جناح های سياسی مختلف ميتوانند آزادانه در آن شرکت داشته و به رقابت انتخاباتی بپردازند اصلاح طلبان نيز می توانند به پيشنهاد عسکر اولادی ،با تعريف يک هويت جديد ،از بدنه خود رهبرانی را برگزينند که سابقه بیمهری با نظام و مردم را نداشته باشند. » و از اين طريق به فضای سياسی کشور بازگردند .
و نبايد فراموش کرد با توجه به اينکه هنوز زمان برگزاری انتخابات مشخص نشده اصولگرايان تلاش می کنند تا با آوردن اصلاح طلبان ميانه رو و محافظه کاری چون حسن روحانی رئيس مرکز مطالعات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت نظام و دکتر عارف معاون اول خاتمی در زمان رياست جمهوری تنور انتخابات را گرم کنند و با ادعای حضور آزاد اصلاح طلبان و دگر انديشان سياسی بار ديگر با فريب مردم و کشاندن آنها به صحنه انتخابات حادثه ميليونی بيافرينند و مشت محکمی بر دهان فتنه انگيزان بزنند.
منابع
۱_ سايت خبری انتخابات آزاد مورخ ۲۱دی ماه۸۹
۲_سايت خبری ايران امروز مورخ ۲۶دی ماه ۸۹
۳_ سايت خبری راسخوان مورخ ۱۲دی ماه ۸۹
۴_سايت خبری کلمه مورخ ۱۹دی ماه ۸۹
۵_سايت خبری کلمه مورخ ۲۱دی ماه ۸۹