جمعه 29 بهمن 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

خاطرات يکی از زنان هم بند زهرا بهرامی در بند ۲۰۹، فعالين حقوق بشر و دمکراسی

برگی از دفتر خاطرات يکی از زنان زندانی همبند جانباختۀ راه آزادی زهرا بهرامی در بند ۲۰۹ که جهت انتشار در اختيار فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران قرار داده شده است.متن آن به قرار زير است:

خبر اعدام ...
خبری که از شنيدنش چهار ستون بدنم لرزيد .برای چند لحظه مات و مبهوت در خود فرو رفتم خبر درست بود ؟ خبر اعدام صدايی که ۲۴ روز همدم تنهايی ام در سلول ۳۲ بند ۲۰۹ بود . ناخودآگاه شرايط بند ۲۰۹ برايم زنده شد . وقتی بعد از ۱۴ روز بازداشت از سلول ۵۴ به سلول ۳۲ منتقل شدم صدای چند ضربه مشت از ديوار سلول مجاور به سلولم و صدای محکم ، آرام و رسای زنی که می پرسيد کی هستی ؟ تازه بازداشت شدی ؟ مرا به دريچه کوچک جلوی درب سلول فرا خواند .تازه از بازجويی برگشته بودم و ذهنم همچنان درگير بازجويی بود. با شنيدن صدا قدری از فضای بازجويی دور شدم .خودم را معرفی کردم صدا هم اين گونه خود را معرفی کرد .



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


بعد از عاشورا بازداشت شدم .انفرادی هستم .به اتهام جاسوسی بارداشت شدم .اولين جملاتی که بين من و صدا رد و بدل شدم . هر دونفرمان مواظب بوديم آرام و شمرده صحبت کنيم هر از گاهی سکوت می کرديم و گوشهايمان را تيز که مبادا نگهبان وارد بند شود
صدا از خارج از کشور از هلند آمده بود .در تمام تجمعات و اعتراضات بعد از انتخابات شرکت کرده بود با وجوديکه دولت هلند تمام خطرات را برايش توضيح داده بود و مسئوليت آمدن به ايران را در آن شرايط به خودشان واگذار کرده بود باز به ايران آمده بود به قول خودش آمد تا همدوش و همگام و هم صدا با زنان و مردم کشورش شعار مرگ بر ديکتاتور را فرياد بزند .از تمامی تجمعات و اعتراضات فيلم و عکس می گرفت .تمامی حوادث را به صورت زنده برای دنيا گزارش می کرد. بعد از عاشورا توسط مأموران وزارت اطلاعات در خيابان بازداشت شده بود .وقتی از نحوه بازداشت شدنش می گفت محکم و بدون کوچکترين لغزشی در صدا صحبت می کرد. در حاليکه انتظار بازداشت را نداشته در خيابان يک اتومبيل پژو با چند سرنشين مرد جلوی اتومبيل آنها می پيچد . لباس شخصی ها از توی اتومبيل بيرون می آيند و به سمتش حمله می کنند .در حاليکه جيغ می زده مامورها با مشت و کشيدن موهايش اورا به داخل پژو می برند شب اول او را به اوين و روز بعد او را برای بازجويی به زندان گوهردشت کرج منتقل می کنند . از شکنجه شديد جسمی در گوهردشت و باقی ماندن آثار شکنجه بر دست ها و پاهايش که دليل نگهداشتن طولانی مدت او در انفرادی بود و گرفتن اعترافات دروغين تلويزيونی از او گفت .از اعتراف تلويزيونی اش پرسيد که آيا ديده ام متأسفانه نديده بودم و جوابی برای اين پرسش نداشتم .لحظه ای سکوت کرد به آرامی جزئيات اعتراف تلويزيونی را برايم گفت که چندين بار او را به دادگاه برده بودند و او را وادار کرده بودند که آنچه بازجويان وزارت اطلاعات می خواهند بگويد به دليل شکنجه های جسمی و روحی بعد از چندين بار تمرين مصاحبه در حضور دوربين اعتراف کرده بود به آنچه بازجويان می خواستند نه آنچه خود بود و انجام داده بود. بازجو قول داده بود که بعد از اعتراف دروغين در مقابل دوربين ظرف ۴۸ ساعت او را آزاد خواهد کرد . هفته ها گذشته بود و او همچنان در انتظار آزادی و همچنان ممنوع ملاقات و ممنوع تلفن .هر از گاهی به بهانه بازجويی او را از سلول خارج می کردند تحت فشار قرار می دادند برای اعترافاتی ديگر و گرفتن تعهد برای همکاری با وزارت اطلاعات . وقتی بعد از ساعتها فشار به سلول بازمی گشت صداش گرفته و خسته بود و در تنهايی خودش سرودهای انقلابی را می خواند
مدتی بعد از آزادی از زندان متوجه شدم که به وی اتهام قاچاقچی مواد مخدر زده اند مگر می شد صدايی که در سکوت بند ۲۰۹ سرودهايی انقلابی را می خواند و همراه می طلبيد و ما را از خلوت و تنهايی خودمان دور می کرد صدايی که وقتی می شنيد فردی را کتک می زنند با ما همراه می شد و فرياد می زد نزنيدش صدايی که لحظه شنيدن گريه يک مرد ما را به خواندن شعر طاقت بيار رفيق با صدايی بلند دعوت می کرد قاچاقچی باشد.
اين صدا ، صدای زهرا بهرامی بود صدايی که در روزهای قيام پژواک فرياد آزاديخواهانه زنان و مردان ايران بود .صدای زهرا بهرامی زنی که همچون تمام زنان ايران زمين زنی قهرمان ، آزاده و مبارز بود . امروز اين صدا به ابديت پيوست .
دلاور زنان کامتان شاد باد
زنام شما گيتی آباد باد
فزونتر زنام شما نام نيست
فراتر زفريادتان بانگ نيست
بغريد چون شير بر دشمنان
که شيران زغرش کنون باک نيست

يکی از زنان همبند زهرا بهرامی در بند ۲۰۹
بهمن ۱۳۸۹


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016