یکشنبه 15 اسفند 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

درک ناقص ما از مفهوم شبکه‌های اجتماعی، محمدرضا شکوهی‌فرد

محمدرضا شکوهی‌فرد
کلاسه کردن معنای شبکه اجتماعی در دفاتر محدود مجازی، از سويی دستِ تأثير شاخه مجازی شبکه‌های اجتماعی در ترغيب و ارتباط مؤثر با جامعه واقعی را کُند می‌کند و از ديگر سو حرکت جنبش و محاسبات دخيل در پيمايش مسير آن را دچار اختلال و جدايی از سپهر واقعی جامعه می‌نمايد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


mrshokouhifard@gmail.com

شبکه های اجتماعی، اين دقيقا نکته کليديست که مهندس مير حسين موسوی يکی از رهبران جنبش سبز در ايران، از مراحل نخستين شکل يابی و نضج جنبش از آن به عنوان ابزاری کارا جهت تقويت انسجام و بسط کمی و کيفی نيروی جنبش ياد کرد و در مواضع و بيانيه های منتشره ازسوی وی بارها بر لزوم پيگيری اين نکته تاکيد شد.

آنچه اما با مطالعه اجمالی سير حرکت و فراز و نشيب های فعاليت معترضان به حاکميت، محرز می نمايد محدود شدن برداشت آنان از راهبرد تمرکز بر تقويت شبکه های اجتماعی به شاخه های مجازی اين شبکه ها و کاربست تعميمی آن از جزء به کل است.

فيس بوک، توئيتر،پرتال ها، بلاگ ها و مسنجرها که نمادهای شبکه های اجتماعی مجازی هستند اگرچه در ابتدا و ميانه حرکت جنبش توانستند حوزه تاثيری وسيعی را در سپهر درگيری ايفا کنند و به نحو قابل توجهی نقشی همچون موتور محرکه جامعه را در ميدان به عهده گيرند اما تدريجا، بدليل فقدان درک واقعی از مفهوم شبکه های اجتماعی، فقدان خود تطبيقی و انعطاف پذيری اين شاخه های مجازی همراستا با تغيير و تبديل های قابل انتظار در شرايط سياسی و اجتماعی ، بسط محدوديت های اعمالی از سوی حکومت در فضای مجازی، و استهلاک روحی بدنه اجتماعی جنبش سبز بواسطه آزمون هايی که اغلب فاقد نتيجه عينی و قابل انتظار بود و متعاقبا مشمول مرور زمان شدن حرکت مخالفان، جايگاه نخستين خود را از دست دادند و صرفا به صحنه روابط فاقد نيروی محرکه طيفِ خاصی از معترضان تبديل شدند.

به مرور کيفيت پيوند ميان ساختارهای شبکه های مجازی به عنوان حلقه های رابط با جامعه واقعی تقليل يافت . شبکه هايی که در ابتدا و ميانه حرکت جنبش قادر به بسيج مليونها نيروی زنده اجتماعی بودند کارايی خود را از دست دادند . چرا؟

پرسشی که به نظر می ايد معترضان و موثرين و رسامان سياسی آنان بايد هر چه زودتر بدان پاسخ دهند اينست که آيا درک ما از مفهوم شبکه های اجتماعی درک مطلوب و واقع گرايانه ای بوده است يا خير؟ و اگر خير بهتر است چرايی آنرا به مثابه استخراج نقطه ضعفی اساسی و جايگزينی گزاره های مبسوط تر و بهينه تر در دل راهبردهای آتی خود به کار بنديم.

تصور می کنم عدم دقت در تمايز ميان شناسه ها و ويژگی ها، ساختار و حوزه پوششی شبکه های اجتماعیِ مجازی با ساختارهای شبکه ای واقعی جامعه که اهم آن عبارت است از تفاوت در حوزه مخاطبان، بدين معنا که شبکه های اجتماعی مجازی مشخصا محفلهايی خاص هستند و چند ويژگی عمده آنان يعنی محدوديت ارتباطات حول علائق و ذوائق، محدوديت تعداد و ابتناء آن بر روابطی عمدتا عاطفی و نه عقلانی، و طبعا خطا بودن تکيه صرف کردن به آنها و محدود کردن مفهوم شبکه های اجتماعی در اين فضای مجازی، به اختصار مانع ادامه برقراری ارتباط دو سويه، ارگانيک، موثر و محرک آنها با جامعه می شود.

شايد اشاره به لزوم درک دو گونه تجمع انسانی يعنی اجتماع و جامعه و تفکيک اين دو و آثار ناخوشايند ارتباط ذاتی و تعميمی قائل شدن ميان اين دو، رسانايی بيشتر مفهوم را در بر داشته باشد.

آنچه در بررسی آسيب شناسانه سير و چگونگی حرکت جنبش سبز، تحولات، فراز و نشيب ها و فراديدهای متصور ، ممکن و مقدور برای آن، عطف به اين حوزه به مثابه نقطه ضعف اساسی قابل طرح و تاکيد می نمايد، همين درک معيوب و ناقصيست که از مفهوم شبکه های اجتماعی و نقش موثر آن در راهبردهای جنبش ها و خيزش های مدرن، حاکم بر نظر و عمل راهبران ميانی و نيروهای پيگير اين جنبش شده است.

برداشت مجازی از مفهومی حقيقی چون شبکه های اجتماعی دقيقا همان نکته ايست که بايد بدان اشاره و در رفع آن کوشش شود. اگر درک ما از اين مفهوم مبتنی بر تعريفی گسترده از جامعه واقعی، ابزارهای ارتباطی و کنش برانگيز آن در حوزه های عينی که دنيای مجازی صرفا بخش محدودی از زمينه ها و نه کُل مسئله را توضيح می دهد، باشد، قطعا با کاربست آن در ادامه راه نتايج مطلوب تری قابل دستيابيست.

بايد به تفاوت هايمان با جوامعی که به فراخور تجربيات موفق، انطباقی عينی تر با مفاهيم مدرن يافته اند واقف باشيم و بدانيم شرايط سياسی و اجتماعی امروز و ايران دهه پنجاه اگرچه در بسياری از زمينه ها تمايزات ملموسی دارند اما در يک مورد مشخصا نه و آن پايدار بودن سنت های کنش و واکنش اجتماعی و ارتباط هنجارها با رشته ها و پيوندها ست، فرهنگ سياسی و به فراخورش ابزار برخورد در سپهر سياست و جامعه ايرانی عمدتا برپايه همان سنت های پيشين مستقرمانده است. هنوز و همچنان در ايران هنجارهای اجتماعی تعيين کنندهٔ رفتارها هستند، کاربرد حداکثری شبکه های اجتماعی مجازی که مفهوما پديده ای مدرن هستند و تعميم آن به کليت مفهوم و عمل شبکه های اجتماعی، ناظر بر وسعت تاثيرگذاری ساختار و ترکيب رشته‌های مجازی بر هنجارهای واقعيست و اين کاربردی در شرايط امروز ما ندارد.

ساختارهای شبکه ای اجتماعی در ايران امروز قطعا همچنان هويت سنتی خود را حفظ کرده و نمی توان و نبايد شاخه های مجازی مدرن را غالب بر آن تعريف کرد و از جزء بر کُل احاطه يافت.

بايد بپذيريم همه تغييرات و تحولات در بطن فرهنگ سياسی و اجتماعی جوامع، تابع الزامی و قطعی از تغيير شرايط و گذارهای دوره ای و پيرامونی نيست. شبکه های اجتماعی برخلاف شاخه های اجتماعی مجازی مفاهيمی ديرپا هستند و جديدا معنادار نشده اند. تحولات صورت يافته در ايران دهه پنجاه که منجر به انقلاب بهمن شد، به همان اندازه مديون و مرهون عملکرد اين شبکه ها و رشته های اجتماعی بود که تغييرات آتی در زمانه امروز می تواند وابسته بدان ها باشد. برعکس اما شبکه های اجتماعی مجازی به عنوان شاخه ای جديد و مدرن از شبکه های اجتماعی قابل شناساييست و تنها می تواند يک امتياز در صورت شناخت و تبحر در کاربست، بسيار موثر باشد.

تمرکز بر مفهوم واقعی شبکه های اجتماعی زمانی معنايی ملموس تر خواهد يافت که اصالت عمل و تحول را به پرداخت های جامعه واقعی دهيم. هنوز هم در ايران ما، تيم های سه چهار نفره در محلات و مناطق شهری، کاربرد شبنامه، اعلاميه، عمليات های سنتی تبليغاتی و ايضائی، ارتباط شفاهی و کتبی شاخه ها و شبکه های خرد و کلان با جامعه و تلاش در جهت تزريق تاثير عميق و تحرک بخش بر نيروی اجتماعی و همراه سازی همه طبقات، راه های موثرتری جهت نيل به پيوندهای شبکه ای تاثيرگزار در جامعه و همراه کردن طيف های مختلف اجتماعيست تا تکيه صرف بر شاخه ای مدرن از مفهوم فعاليت شبکه ای که به ده ها دليل کارايی سابق خود را از دست داده است.

کلاسه کردن معنای شبکه اجتماعی در دفاتر محدود مجازی، از سويی دستِ تاثير شاخه مجازی شبکه های اجتماعی را در ترغيب و ارتباط موثر با جامعه واقعی کُند می کند و از ديگر سو حرکت جنبش و محاسبات دخيل در پيمايش مسير آنرا دچار اختلال و جدايی از سپهر واقعی جامعه می نمايد.

من حيث المجموع تصور می شود درک صحيح، جامع الاطراف و کارآمد از مفهوم شبکه های اجتماعی و شناخت بهينه ظرفيت های آن، ، می تواند رافع نقصی خاص که محدود کننده و مالا فشل کننده کليت مفهوم شبکه های اجتماعی به مثابه يک ابزارکاراست، جهت نيل به مقصود و دلخواه است باشد و امکان محاسبه و ضريب اطمينان به سرمايه گزاری بر بسط و توسعه اين مفهوم در عمل و علن را افزايش دهد.

محمدرضا شکوهی فرد
پاريس
Bamdadeiran.blogsky.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016