یکشنبه 22 اسفند 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مرگ اخلاق! محمدتقی کروبی

دکتر علی مطهری از معدود نمایندگان مجلس فعلی است که استقلال خود را همواره حفظ کرده و دیدگاه هایش را در مقاطع مختلف، صرف نظر از اینکه مطلوب چه جریانی است، بیان می کند. از این باب احترام خاصی برای ایشان قائل هستم. فرزند استاد برجسته انقلاب در واکنش به انتشار فیلم شرم آور که درآن به خانم فائزه هاشمی اهانت های ناموسی می شود در نامه ای به رئیس قوه قضائیه، لباس شخصی های مهاجم را اراذل سیاسی بی بصیرت نام برده و به تعبیر امیرالمومنین علی علیه السلام اشاره کرده که اگر مسلمان از غم این حادثه دق کند و بمیرد نه تنها مورد ملامت نیست، بلکه سزاوار است. ایشان همچنین اضافه کردند که این اراذل ” دشنام​هایی به ایشان و پدر بزرگوارشان می​دهند که قابل ذکر نیست و بی تردید مصداق حد قذف یعنی هشتاد ضربه شلاق است … اگر امروز کوتاهی شود، این پدیده شوم دامن همه را خواهد گرفت و این لکه ننگ بر دامان انقلاب اسلامی باقی خواهد ماند. ” مطلبی بسیار غم انگیز تر نیز به قلم شیوای آقای غلامعلی رجایی با عنوان” سپاه کوفه در جماران چه می کند” در وب سایت کلمه منتشر شد که ابعاد دقیق تری از افعال لباس شخصی ها ی تحت الحمایه را به نمایش می گذارد.

میدانم شنیدن چنین الفاظ رکیک و مشمئزکننده ای از سوی پیاده نظام مدعیان اصول گرایی بسیار سخت و دردناک است. نمی توان مسلمان، نه مهمتر انسان بود و چنین برخوردهایی را بنام دین، شریعت و انسانیت شاهد بود و دم بر نیاورد. به نظر می رسد که بعد از ناپدید شدن دو یار دیرین امام و مردم و همسران شان و نیز حذف رسمی آقای رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان اراده ای در حاکمیت مبنی بر جمع آوری این جماعت بی مقدار بوجود آمده باشد. سخنان رهبری و مقامات قضایی در چند روز گذشته گواهی است بر این مدعا.

به بهانه طرح این موضوع من نیز می خواهم روایت شب های عملیات لباس شخصی ها تحت الحمایه در لیالی قدر امسال و شش شب متوالی در چند هفته گذشته مقابل منزل پدر و مادرم را بیان کنم تا با اذعان به مرگ اخلاق در این کشور به فکر احیای اصول اولیه اخلاقی بود، اگرچه به باور نگارنده بسیار دیر مقامات ارشد نظام از رفتار های خلاف شرع، اخلاق و انسانیت این بی مقداران مسلح و تحت الحمایه برخی مراکز قدرت انتقاد کرده اند، با این حال باید آن را به فال نیک گرفت. پیش از ورود به این بحث اجازه می خواهم برای آندسته از هموطنان که معنای قذف در فقه اسلامی و مجازات آن را در نظام حقوقی کشور نمی دانند، به اجمال به بررسی آن بپردازم.

لغت قذف عربی است به معنای پرتاب کردن است (قذف الحجر او بالحجر). بدین معنی که دشنام دهنده، کلمات اذیت کننده و ناموسی را به سوی کسی پرتاب می کند. قذف افترا ناموسی است که در آن نسبت دادن زنا و یا آنچه در معنی زنا باشد مطرح می شود. الفاظی که دایره آن افترا ناموسی و بی عفتی است در قالب جرم قذف است. هر گاه قذف با لفظ صریح انجام گیرد، به هر زبان و به هر شکل بوده باشد حد آن هشتاد تازیانه است. مستند مجازات آن هم آیه چهارم سوره نور قرآن کریم است:

وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ.

اگرالفاظ بکار رفته صراحت در افترای ناموسی نداشته باشد آنگاه مشمول حکم تعزیر است. صاحب جواهر قذف را یکی از گناهان هفت گانه نابخشودنی دانسته است. آبرو انسان و شخصیت معنوی او در شریعت اسلامی جایگاه خاصی دارد. لذا موضوع ایراد قذف بقدرى اهمیت دارد که اگر مورد اتهام واقع شده از دنیا برود، ورثه او مى توانند اقامه دعوا کرده و مطالبه اجراء حد کنند. قانون مجازات اسلامی در باب پنجم کتاب دوم به این مهم مستقلا پرداخته است. احکام توهین هم در فصل دوم و پانزدهم کتاب پنجم قانون جزاء و افتراء در فصل بیست و هفتم قانون مجازات اسلامی بیان شده است. اثبات فعل قذف با دو بار اقرار مرتکب و یا شهادت دو مرد عادل صورت می‌گیرد. قذف از جمله جرایمی است که جنبه ی عمومی نداشته و مقذوف باید آن را مطالبه کند. ماده ۱۴۰ قانون مجازات اسلامی اشعار می دارد که ”اجرای حد قذف منوط به مطالبه مقذوف است”.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


در لیالی قدر امسال که درست از شب ضربت خوردن امیر المومنین علی علیه السلام آغاز و در شب ۲۳ به اوج خود رسید، عده ای در مقابل منزل پدرم تجمع می کردند. در ابتدا له حاکمان و سپس علیه رهبران معترض شعار سر می دانند. تا این اندازه را پذیرفته بودیم اگرچه آرامش منطقه، همسایگان و اهل خانه را به هم می ریختند. اما داستان به اینجا ختم نشد و آمران و مجریان اصلی از جمله فرماندار شمیران و برخی دیگر از افراد راضی به این مقدار آزار و اذیت نبودند، لذا گروهی دیگر را که برای ماموریت خاص هتاکی و تخریب آورده بودند وارد عمل کردند. آنان در چند شب متوالی رکیک ترین الفاظ ناموسی را به سه خانواده کروبی، موسوی و خاتمی وارد ساختند و همانطور که مادرم در نامه ای در روز بیست یکم رمضان به رهبری نوشتند، فیلم و تصویر آنان هر شب توسط پلیس و نیروهای امنیتی تهیه می شد. در شب آخر عملیات علاوه بر هتاکی به تخریب منزل و اموال همسایگان اقدام کردند. درب مجتمع را آتش زدند و با تیر اندازی قصد ورود و احتمالا ارتکاب جنایت در سر داشتند که با مقاومت تعداد اندکی از محافظان روبرو شدند و از آنجا که بسیار بزدل و ترسو بودند و تنها در پناه حمایت کامل دل شیر داشتند، بلافاصله عقب نشینی کردند. برای من تلخ تر از حوادث انجام شده، الفاظ بسیار رکیک ناموسی بود که بنام حکومت دینی و در شب های مقدس رمضان فریاد زده می شد. در آن مقطع یکی از نیروهای امنیتی برای آنکه هیچ مقاومتی از ما در قبال این جماعت انجام نشود، دائما با قلب واقعیت ما را تهدید می کردند که چنین و چنان می کنیم. شنیده بودم که برداشت های غلط از شریعت اسلامی موجب افراط گری، جنگ و خونریزی می گردد اما تا بحال نشنیده و ندیده بودم که افعال خط قرمز شریعت، در تنها حکومت شیعه که مدعی ام القرای اسلام است، بنام شریعت انجام گیرد. سلاح خانواده کروبی تنها انتشار بخش کوچکی از تصاویر گرفته شده بود، سلاحی که عرصه را بر مهاجمان چنان تنگ کرد که سپاه پاسداران رسما تبری خود را از آن ماجرا با صدور بیانیه ای اعلام کرد و فرمانده نیروی انتظامی از شناسائی صد نفر از اوباش خودسر سخن گفت. اما در عمل چه شد، به جای دستگیری و محاکمه آنان، این سرتیم برکنار شده پدر بود که در شب حادثه تا حد مرگ کتک خورد، راهی بیمارستان شد و سپس دادگاهی. مهاجمان یا همان اوباش های مسئله دار در مقام شاکی قرار گرفتند و سرهنگ وظیفه شناس در جایگاه متهم!!!

اما تهاجم اخیر لباس شخصی ها در شب های قبل از ناپدید شدن پدر و مادرم تلخ تر از شب های رمضان است. در تهاجم شش شب اخیر مهاجمان وقاحت را به اوج خود رساندند و اگر در مقام قیاس با فیلم منتشر شده مربوط به فائزه خانم برآیم باید اعتراف کنم که آن فرد در مقابل جماعت هتاک منزل پدر استاد بزرگ اخلاق است و می توان به وی کرسی استاد تمام واگذار کرد. آنچنان که اینبار همسایگان برای اولین بار اقدام به نامه نگاری با مقامات کشوری کردند و انزجار خود را شنیدن چنین الفاظ رکیک ناموسی در نیمه های شب در مقابل همسران و فرزندان شان اعلام کردند. متاسفم که بنگارم مهاجمان لباس شخصی هر آنچه لایق خود و خانواده خود بود در این مرحله به بیت بنیانگذار این نظام، خانواده های آقایان هاشمی، موسوی، خاتمی و برخی مراجع تقلید نسبت دادند. جالب آنکه رئیس قوه قضائیه را نیز تحقیر می کردند و از آقای اژه ای بعنوان فردی انقلابی و مدیر تقدیر می کردند. سخنان و الفاظ کثیف این جماعت بدون شک مطابق شریعت اسلامی مستوجب حد و در مواردی مستوجب تعزیر است.

بارها گفته ام و باز می گویم اظهار علاقه و تنفر نسبت به سیاستمداران امری رایج در دنیا است و هر آنکس پا به این عرصه می گذارد باید بپذیرد که روزی با محبوبیت می آید و مردم شعار “درود” سر می دهند و روزی مانند شاه، قذافی، موگابه باید برود و اگر نرود آنگاه مردم شعار “مرگ” سر می دهند. این امر در بسیاری از کشورها دیده شده و در آینده نیز مشاهده خواهد شد. اما یک جریان سیاسی در این کشور گروهی تربیت کرده اند که با در اختیار داشتن سلاح و حمایت نیرو های رسمی می تواند در هر زمان و در هر مکانی بدون مجوز تجمع کند، هر آنچه می خواهند نسبت به مخالفان خود بگوید و بر در و دیوار الفاظ کثیف بنویسد. آنها مجوز سرخودند و تنها کسانی هستند که به اعمال بی حد و حصر حق تجمع و راهپیمائی مبادرت می کنند. نگفتم مطابق اصل ۲۷ قانون اساسی زیرا هم مسلح هستند و رفتار و الفاظ آنان مخل مبانی اسلام. برای آنان نه جنسیت، نه لباس، نه نسب و نه سابقه مهم است. از خانواده امام گرفته تا دیگر مراجع تقلید منتقد، از کروبی مبارز گرفته تا موسوی محبوب امام، از هاشمی ریشه دار گرفته تا خاتمی اندیشمند.

بد نیست مدیران فعلی به عاقبت خود فکر کنند که اگر روزی مطابق نظر خود بخواهند عمل کنند آنگاه با این جماعت روبرو خواهند بود. جماعتی که با صحابه نزدیک امام و قدمای این نظام چنین کرده و می کند، وای به حال مسئوولان فعلی که نه سابقه انقلابی و مبارزه دارند و نه اکثر آنها یک عکس یادگاری از جبهه و جنگ.

حال از خود بپرسیم هنگامی که این افراد با چهره های شناخته شده در مقابل دوربین بی محابا چنین وحشیانه برخورد می کنند پس با مردم، جوانان و زنان و دختران بی نام و نشان این سرزمین که غریبانه در چنگ آنها گرفتار می شوند، چه می کنند. به نظر می رسد در شرایط کنونی اراده ایی در حاکمیت در برخود با ارتکاب سازمان یافته این جرم که به آمریت برخی از مراکز قدرت انجام می شده بوجود آمده، لذا امیدوارم دادستان محترم تهران با فراهم کردن فضای اعتماد به رسیدگی، مرتکبین ذی نفوذ را نیز به پای میز محاکمه بکشاند و ان شاالله شاهد اجرای حدود الهی باشیم. حاکمیت فرهنگ غنی اسلامی و ایرانی ادعای اصلی انقلاب ۱۳۵۷ بوده است اما تا دیر نشده بپذیریم در این زمینه شکست خورده ایم و بعد از سه دهه وضعیت مان چنین است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016