سه شنبه 24 اسفند 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

از جنبش زنان، بد دفاع نکنيم! نامه انتقادآميز رامين ناصح به شادی صدر

رامين ناصح
نفرت و انزجار از يکديگر، نتيجه‌ای جز ايجاد نفرت در طرف مقابل و پيچيده‌ترشدن اين ماجراها ندارد. بنابر اين چنان‌چه خرد با مهر و محبت انسانی به‌جای نفرت و انزجار به‌کار گرفته شود، بهتر می‌توانيم با موضوعات دشوار و حتا غامض‌ترين مسائل روبه‌رو شويم

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


دوست ديرينه­ام، سرکار خانم شادی صدر
با درود و تبريک پيشاپيش عيد نوروز

مصاحبه شما با برنامه «پارازيت» بسيار برای ما مفيد و مشتمل بر نکات ارزنده و آموزنده­ای بود. به نظرم اگر بيشتر مردم همچون شما می­انديشيدند و به آرمان عدالت و برابری باورمند بودند، دنيای بسيار زيبايی داشتيم.

مسئله حقوق بشر و به ويژه حقوق زنان که جنابعالی سالهاست با همت والا و عزم راسخ خود، پيگير آن هستيد، نياز زمانه ماست و روشنگری و تبليغ تفکر متعالی برابری کليه انسانها صرف نظر از «مليت»، «مذهب»، «طبقه اجتماعی» و البته «جنسيت» آنها، مؤثرترين راه حرکت به سوی «عدالت جهانی» و در نتيجه «صلح و ثبات و امنيت پايدار» است. بنابراين تلاشهای شما و ديگر زنانی که در اين عرصه کوشا هستيد، ستودنی و قابل تقدير است.

اما چند جمله از اين مصاحبه، هرچند با زيرکی بکار رفته توسط آقای کامبيز حسينی از زبان شما شنيده شد، انگيزه ساز اين بود که نکاتی انتقادی را يادآور شوم که فکر می­کنم می­شايد که از سوی فعالان جنبش زنان مورد توجه قرار بگيرد.

دوستان ما در کانون آينده نگری متن اين مصاحبه را به طور کامل پياده کرده و در حال بررسی و ارزيابی آن هستند. در قسمتی از مصاحبه مذکور، چنين آمده است:
کامبيز حسينی: شما می­خواهيد بگوييد از مردها متنفر نيستيد؟
شادی صدر: بايد پرسيد راجع به کدام مردها حرف می زنيد. وقتی من به آمار رسمی خشونت عليه زنان نگاه می کنم که بيشتر از هفتاد درصد زنهای ايرانی حداقل يکبار خشونت فيزيکی را تجربه کرده اند و عاملان اين خشونت فيزيکی مردان هستند، طبيعی است که من از مردانی که عاملان خشونت جنسی هستند، عاملان جنگ هستند، عاملان آزار جنسی عليه کوکان هستند «متنفر» باشم و فکر ميکنم هر آدمی که به حقوق انسان ها اهميت می دهد بايد از اينجور ادمها «منتفر» باشد.
کامبيز حسينی: يعنی شما از هفتاد درصد مردها متنفريد؟
شادی صدر: اگر هفتاد درصد مردها هستند که اين نوع خشونت را اعمال می کنند چرا که نه!ی ايرانی حداقل يکبار خشونت فيزيکی را تجربه کرده اند و عاملان اين خشونت فيزيکی مردان هستند، طبيعی است که من از مردانی که عاملان خشونت جنسی هستند، عاملان جنگ هستند، عاملان آزار جنسی عليه کوکان هستند «متنفر» باشم و فکر ميکنم هر آدمی که به حقوق انسان ها اهميت می دهد بايد از اينجور ادمها «منتفر» باشد.
کامبيز حسينی: يعنی شما از هفتاد درصد مردها متنفريد؟
شادی صدر: اگر هفتاد درصد مردها هستند که اين نوع خشونت را اعمال می کنند چرا که نه!

و اما عرايض بنده:
۱. در حالی که در مورد ايران، متأسفانه هرگز آمار درست و مشخصی در مورد خشونتی که در خانه بر زنان اعمال می شود منتشر نشده، شما چگونه و با استناد به چه منابعی از اين رقم قطعی (۷۰ درصد) و به نقل از آمار رسمی سخن می­گوييد؟ همه می­دانيم مثلا ۳۵ درصد زنان آمريکايی مورد آزار جسمی شوهرانشان قرار می گيرند. در شيلی ۶۳ درصد زنان مورد آزار جسمی قرار می گيرند. و... (سايت ايران امروز و روزنامه همشهری) اما در ايران بنا به دلايل چندگانه، چه از سوی خبرگزاری­ها و نهادهای دولتی، و چه از جانب رسانه­های منتقد وضع موجود، هيچ آماری در اين خصوص اعلام نشده است.
۲. اين هفتاد درصد، به فرموده شما، بيانگر زنانی است که «حداقل يک بار در عمر خود»، خشونت فيزيکی را تجربه کرده­اند. آيا نتيجه منطقی اين جمله اينست که ۷۰ درصد زنان ايرانی تحت خشونت فيزيکی هستند؟ چرا که اگر زنی استثنائا تنها يک بار در طول چند دهه زندگی زناشويی، حال به هر دليل (قطعا ناموجه) و تحت شرايط خاصی همچون اختلافات شديد، تنش عصبی، شرايط بحران خيز زندگی يا هر عامل ديگر مورد خشونت قرار بگيرد و عامل خشونت از عمل خود نادم بوده و در صدد جبران بربيايد، اين زن جزء آن هفتاد درصد شما محسوب می­شود. آيا اين امر بدين معنی است که هفتاد درصد زنان تحت خشونت هميشگی­اند و هفتاد درصد مردان در زمره عاملان خشونت عليه زنان به شمار می­روند؟! از قضا، آماری که داده­ايد، بسيار اميدوار کننده است. يعنی حدود يک سوم زنان ايرانی در طول عمرشان حتی يک بار مورد خشونت پدر يا شوهر قرار نگرفته­اند. اميد است با تلاش همه ما، شرايط اجتماعی و فرهنگی­ای فراهم آيد که آن دو سوم بقيه نيز شامل اين دسته شوند.
۳. بار ديگر در جمله شما تأمل می­کنيم: «بيشتر از هفتاد درصد زنهای ايرانی حداقل يکبار خشونت فيزيکی را تجربه کرده اند و عاملان اين خشونت فيزيکی مردان هستند، طبيعی است که من از مردانی که عاملان خشونت جنسی هستند، عاملان جنگ هستند، عاملان آزار جنسی عليه کوکان هستند «متنفر» باشم و فکر ميکنم هر آدمی که به حقوق انسان ها اهميت می دهد بايد از اينجور ادمها «منتفر» باشد.
کامبيز حسينی: يعنی شما از هفتاد درصد مردها متنفريد؟
شادی صدر: اگر هفتاد درصد مردها هستند که اين نوع خشونت را اعمال می کنند چرا که نه!ی ايرانی حداقل يکبار خشونت فيزيکی را تجربه کرده اند و «عاملان اين خشونت فيزيکی مردان هستند»، طبيعی است که من از مردانی که عاملان خشونت جنسی هستند، عاملان جنگ هستند، عاملان آزار جنسی عليه کوکان هستند «متنفر» باشم.»

اما عاملان خشونت عليه زنان فقط مردان نيستند و از گزاره اول نمی­توان گزاره­های بعدی را نتيجه گرفت. اگر نفرت و تنفر و قهر و کينه واکنش مطلوب و صحيح به اينگونه رويه­هاست (که درباره آن خواهم نوشت)، بايد نسبت به همه مردان و زنانی نفرت داشته باشيم که در خشونت جنسی، آزار جنسی کودکان و مسئله جنگ نقش آفرين هستند. نبايد در مسير مقدس ظلم ستيزی و برابری خواهی، ميان مردان و زنان مرزبندی و صف بندی کنيم و اينگونه القا کنيم زن و مرد دشمن يکديگرند و ۷۰ درصد مردان ظالم و خشونت طلب و همه زنان تحت ستمند. قطعا آمار مردانی که خشونت بخرج می­دهند، بيشتر است. اما تعداد مردان ايرانی که به ارزشهای عرفی دنيای مدرن آگاهند، بسيار بيشتر از ۳۰ در صد شماست. اينگونه صف بندی­ها و پررنگ کردن هويت جنسی و رويارو قرار دادن دو جنس، تضعيف کننده هويت مدنی و انسانی است. و يقينا به سود جنبش زنان نيست.

تورقی سطحی و گذرا بر آرشيو جرايد و تارنماهای ايرانی در چند سال اخير، توجه ما را به تيتر بعضی اخبار جلب می­کند:
* قتل فجيع دختر ۶ ساله به دست نامادری ۱۶ ساله (اعتماد، ۳۰/۵/۸۵).
* نامادری سنگدل به خاطر اين که دختر ۳ ساله شوهرش را سد راه زندگی‌اش می‌ديد ، او را به قتل رساند. (جام جم).
* فجيع‌ترين جنايت قتل بچه‌ای به دست مادر معتاد و متهم به فحشا در حالی رخ داد که مادر فهميد دختر هفت ساله‌اش درباره خلاف‌هايش به پدر گزارش‌هايی داده است. (سايت ثانيه نو، ۱۲/۵/۸۹).
* دختر معتادی به خاطر اختلاف با نامادری اش در اقدامی جنون آميز وی و پدرش را به قتل رساند. (سايت خبرنگاران حوادث ۲۷/۱۱/۸۶)
* صفيه دختر ۷ساله گريه کنان به پليس گفت: پدر و مادرم چند سال قبل از هم جدا شدند و بعد پدرم با زنی به نام توران ازدواج کرد. فکر می کردم اين زن جای خالی مادرم را پر می کند، اما اين طور نشد. او مدام مرا کتک می زد و هر وقت در کارهای منزل به او کمک نمی کردم يا با دوستانم در خيابان بازی می کردم ، سيخ داغ روی بدنم می گذاشت و تنبيهم می کرد و به محض آمدن پدرم ، از من بدگويی می کرد تا پدرم مرا کتک بزند. دخترخردسال ادامه داد: آنها مدام مرا کتک می زدند و تنم را سياه و کبود می کردند. شب ها از شدت درد با گريه می خوابيدم و دوست داشتم هيچ وقت صبح نشود تا دوباره مجبور به تحمل کتک های پدر و نامادری ام نباشم. (جام جم)
* مشاجره دختر ۱۲ ساله و نامادری، سرنوشت هولناکی برای دختربچه به دنبال داشت. (خبر آنلاين، ۴/۷/۸۹)
* آزار جنسی دختر بچه ۹ ساله جلوی چشم همسر در مشهد (سايت نيک نما، ۲۴/۱۲/۸۹).
* در ادامه تحقيقات قضايی از ناپدری سنگدل و مادر يک دختر ۵ ساله که مورد ‌آزار و اذيت قرار گرفته بود معلوم شد ، مادر وی همانند ناپدری به دفعات او را شکنجه کرده است. (سايت persianv)
(در پرانتز عرض کنم: تعداد پسران و مردانی هم که تحت خشونت، ضرب و شتم يا آزار جنسی از سوی مردان و زنان قرار گرفته­اند، کم نيست. شما به جنگها نيز اشاره کرديد. قربانيان جنگها هم با توجه به اينکه زنان در اکثريت قريب به اتفاق کشورها مجبور به شرکت در جنگ نيستند، بيشتر از مردان هستند.)

اينگونه تيترها و گزارشها را در روزنامه­ها بسيار می­خوانيد. اما نمونه­های بيشتری از عملکرد ناشايست مردان نيز قابل ذکر است. سخن در اينجاست که بجای رويارو قرار دادن زنان و مردان در دو سوی جبهه با آن تحليلها و ادبيات غليظ فمينيستی، می­بايد به ياری افراد تحت ستم، چه زن و چه مرد، عليه ظالمان و پايمال کنندگان حقوق انسانی افراد جامعه بپردازيم و بدون هيچ تعصب ملی، مذهبی و جنسيتی، عدالت و برابری کامل را مطالبه نماييم.

البته ما نمی­توانيم هويتهای ملی، مذهبی و جنسيتی را از بين ببريم يا ناديده بگيريم. اما بسيار مهم است که بخاطر داشته باشيم «هويت انسانی و مدنی» بر همه هويتهای ديگر ارجح است. بسياری فعالان فمينيستی واقع گرای ايرانی نيز اين امر را پذيرفته­اند. بسيار لازم و مهم است که جنبش برابری خواهانه ايران مردان باانصاف، اخلاق گرا و خوش فکر را هم جذب کند. بسيارند مردانی که عميقا به آرمانهای اصيل جنبش زنان اعتقاد دارند و برای آن می­کوشند و در کمپين­ها و برنامه­های مختلف زنان حضور فعالانه و گاه ايثارگرانه دارند و بسياری هزينه­ها را به جان خريده­اند. کما اينکه بسيارند مسلمانانی که از حقوق مسيحی­ها، يا سرمايه دارانی که از حقوق کارگران، يا مرکز نشينانی که از حقوق استانهای محروم دفاع می­کنند، و...

۴. به زعم ما آينده نگرها، اگر می­خواهيم در آينده، انسانيت خوشبخت­تر و جامعه سالمتر و مناسبات عادلانه­تری داشته باشيم، می­بايست ريشه مشکلات را از ميان برداريم. نفرت و انزجار از يکديگر، نتيجه­ای جز ايجاد نفرت در طرف مقابل و پيچيده­ترشدن اين ماجراها ندارد. بنابراين چنانچه خرد با مهر و محبت انسانی بجای نفرت و انزجار بکار گرفته شود، بهتر می­توانيم با موضوعات دشوار و حتی غامض­ترين مسائل روبرو شد. به قول دالايی لاما «دشمنان راستين ما، احساسات منفی انسانی همچون کينه و نفرت و رشک هستند که به راستی آينده ما و خوشبختی ما را تباه می­سازند...» (زندگی در راه بهتر، ص۸۷). احساسات و تفکرات نادرست، رفتارها و اقدامات نادرست را هم در پی دارند، و در اين باره بحد کافی گفته و نوشته­ايم. به هر روی نفرت يا تنفر يک واژه احساسی است و بکار بردن آن، در شأن يک فعال مدنی که با رويکردی علمی به مسائل می­نگرد نيست.

سرکار خانم صدر؛

با وجود تمام آنچه گفته شد، غلبه برخی تفکرات سنتی و شبه مدرن ضد زن در جامعه، و رفتارهايی که بر پايه اين تفکرات اعمال می­شود، برای ما فعالان آينده نگر بسيار نگران کننده است. مشکل هم فقط در قوانين ما نيست. بايد توجه داشت اگر در پارلمان انگليس ۱۶۰ نماينده زن وجود دارد و در مجلس ما ۱۰ زن، اين موضوع ديگر متوجه قوانين نيست. چرا که حق انتخاب شدن و انتخاب کردن برای زنان به رسمت شناخته شده، ولی عدم احراز جايگاه مناسب با تحصيلات و فهم و شعور زنان ما، در مجلس شورای اسلامی، به فرهنگها و باورهای غلط در بين مردان و نيز خود زنان بازمی­گردد. در حقيقت، مشکل عمده ما فرهنگی است. برای مرتفع ساختن اين مشکل، می­بايد همه انسانگرايان آستين همت بالا بزنند و فارغ از تعصبات و مرزبندی­های کاذب، کوششی خستگی ناپذير و مداوم و مستمر برای ارتقاء سطح انديشه و فرهنگ جامعه و فراگير ساختن انديشه­های انسانی آزادانديشانه، برابری خواهانه، و قوام بخشيدن به هويت مدنی و انسانی را در پيش بگيرند و با فعاليتهای مناسب و سودمند، نه فقط در زمينه حقوق زنان، بلکه در زمينه­هايی چون روانشناسی زنان، بهداشت و تغذيه زنان، کارآفرينی زنان و... يعنی با بهره گيری از تفکر سيستمی و تخصص بين رشته­ای، نسبت به کاهش رنجها و آلام اين نيمه اجتماع، اهتمام ورزند.

در اين ميان، بايد از اشتباهات تاکتيکی که می­تواند نيمی از جامعه را خواه ناخواه به جبهه گيری عليه جنبش زنان سوق دهد، احتراز کنيم و دست در دست هم و پا به پای يکديگر، برای اعتلای شأن حقيقی «انسان» در گيتی، که در عدالت و صلح جهانی متبلور می­شود، گامهای استواری را برداريم.

ارادتمند شما،
رامين ناصح
مدير کانون آينده نگری ايران


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016