شنبه 31 اردیبهشت 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
8 اسفند» سخنی با احمد منتظری، حسین خدایی
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

روشنفکران ایرانی در دور باطل، حسین خدایی

در 60-70 سال اخیر عمده ای از روشنفکران کشورمان با هدف بهبود و توسعه اجتماعی بجای کاویدن در نقاط کور و حلقه های مفقوده عرف و فرهنگ مردم مستقیما در کسوت اپوزوسیون قدرت حاکم درآمده تا کوتاهنرین راه را برای کسب پایگاه اجتماعی برگزینند. اگر که چنین راهکاری را نوعی فرصت طلبی بدانیم باید اقرار کنیم که اکثر صاحبان اندیشه و نظر با آلودگی غیر ارادی در پیچ و تاب های مبارزه با حاکمیت بتدریج نگاه اصلاح طلبانه از جامعه برگرفته و بطورکامل خودرا درهدف فرو ریختن نظام حاکم متمرکز ساخته اند. چنین بود که از چند دهه گذشته واژه های روشنفکر با سیاسی و اپوزوسیون آنچنان درهم آمیخت و مترادف گردید که هرگز این صاحبان خرد و اندیشه ریسک نقد و تحلیل توسعه نیافتگی از جامعه را نپذیرفته و با چشم پوشی پراگماتیستی از آنها تمامی تخم مرغ ها را در سبد فرو ریختن قدرت و حاکمیت قرار دادند. در مواضع آنان تنها مردم باید مورد ستایش قرار گیرند . پیامد های این شیوه رایج در جامعه روشنفکری را می توانیم بعضا در موارد فشرده زیر مورد اشاره قرار دهیم..

1- بسیاری از این مصلحان اجتماعی آنچنان خود را در برابر حاکمیت وقت الینه و متمرکزکردند که هر حرکت و موضع غیر قانونمند و چه بسا ضد انسانی را در مسیر فرو ریختن نظام حاکم موجه پنداشتند . از مصداق های این الیناسیون می توان تصفیه های خونین و ضد انسانی درون سازمانی را در بخشی از مبارزین مسلح در سال های 1354 تا 1356 در ایام حاکمیت پهلوی دانست که خود شرحی مفصل و جداگانه را می طلبد.

2- مبارزه حرفه ای و تمام عیار با حاکمیت بسیاری از روشنفکران مبارز شده را در مسیر توسعه سیاسی بخود آنچنان مشغول می سازد که از افزایش کیفی اندیشه و مطالعه و بررسی های جامعه شناسانه باز می مانند و ناگزیر می شوند که مبانی تئوریک و نظری خودرا در قالب کلیشه ای بنام ایدئولوژی محصور و نا پویا کنند. این قاب غیر قابل انعطاف ایدئولوزی مبارزاتی حتی در قبل از فرو ریختن حاکمیت این مبارزین را آلوده به دگماتیستی می نماید که شالوده دیکتاتوری بعد از پیروزی آنان نیز خواهد شد.

3- غفلت از نقاط ضعف و توسعه نیافته جامعه موجب می گردد که در صورت فروپاشی حاکمیت، مناسبات موجود اجتماعی نتواند خودرا با دگرگونی های جدید تطابق دهد. چنین جامعه نامتناسبی بناگزیر در تلاش باز تولید نهاد های استبداد فرو ریخته خواهد بود. بدون تردید مصلحان و مبارزان دیروز و صاحبان قدرت و یا مستبدین جدید در این خلا ایجاد شده از کاریزمای خود حداکثر سوء استفاده را از مردمی می نمایند که به دلیل توسعه نیافتگی چه بسا می توانند ابزار سرکوب برای اپوزوسیون جدید شوند.

4- گروه هایی از روشنفکران پریروز و مبارزین دیروز که سهم مناسبشان را از فرو ریختن امروز نظام حاکم نگرفته اند از آنجا که به کم نوری زیر زمین های دیروز خو گرفته اند بنا بر آن می گذارند که هیچ دگرگونی صورت نگرفته است و بنابراین با تداوم مبارزات گذشته خود را در برابر حاکمیت جدیدی قرار می دهند که از حمایت بخشی از مردم برخوردار است . این گروه ها بلحاظ این شتابزدگی در دریافت سهم بیشتر از کیک قدرت گاه فراموش می کنند اصلا برای چه هدفی وارد میدان کارزار شده اند و در بازی باخت باختی قرار می گیرند که چه بسا پایگاه اجتماعی دوران پیشین را هم به ارزانی از کف بدهند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


با اندک تاملی در فراز و فرود های قبل و بعد از اتقلاب سال 1357 کشورمان از دید راقم این سطور بخوبی می توان دگردیسی های گاه بسیار کوتاه مدت از جنس موارد فوق را در گروه های روشنفکری و مبارز مشاهده نمود .

اکنون که چرخه حیات اجتماعی کشورمان بخش عمده ای از گروه ها و لایه های زایای آن را در برابر حاکمیتی قرار داده است که تا سی و سه سال قبل خود ردای رزم و مبارزه بر تن پوشیده بودند مشاهده می شود که جامعه روشنفکری و صاحبان نظر و بصر از گذشته بسیار نزدیکی که اکثرا خود درآن بوده اند پند های لازم نیاموخته اند . آنها در تمامی تریبون هایی که بدست می آورند تمامی تحلیل ها و و نظراتشان را کماکان و مستقیم بسمت حاکمیت موجود نشانه می گیرند و فراموشکارانه نگاه محافظه کارانه خودرا از متن جامعه عبور نمی دهند . آنها باز بر کرسی اپوزوسیون رو در روی حاکمیت نشسته اند تا که صدای شکستن آن را خود بشنوند. در گفتارشان کماکان مردم مظلوم ، عاری از خطا و مصون از انتقادند و تنها بایستی مدحشان گفت و ستایششان نمود .

آنها در تمامی تحلیل های انتقادی یکسویه و تکراری خود نسبت به حاکمیت و بدون ارائه راه حل های کاربردی برای سامان دهی مشخص مردم در برابر حاکمیت به تکرار اشتباهات تاریخی گذشتگان خود مبادرت می نمایند. این روشنفکران باید آگاه باشند که تکرار اشتباه تاریخی گذشته این بار نه تراژدی بلکه کمدی تلخی خواهد بود . تداوم نقد ها و به قول خودشان افشا گری از حاکمیت موجود بدون ارائه راه های برون رفت توسط مردم ، اسطوره ای شکست ناپذیر از حاکمیت طراحی کرده است. اسطوره ای که علیرغم تمامی این نابسامانی کماکان هست . این اسطوره گرچه از نظر آنان در اوج نامعادلات اقتصادی و انحرافات و فساد مدیریتی است و گر چه زندان هایش انباشته از مخالفین است و رفتار های خشن و سرکوب شدید از خود نشان می دهد اما باز تنفس دارد و نشانه های حیات از خود بروز می دهد .

اکثر روشنفکران و مصلحان برجسته اجتماعی حال حاضر کشورمان که بار دیگر در غیاب مردم ردای اپوزوسیون پوشیده اند شاید خود ندانند که گوش مردمی سر در گریبان معیشت که در راه حل های آنان حذف شده اند از تکرار کلمات شکنجه ، فساد ، سرکوب ، اعدام و ..... خسته شده است .سالیان درازی است که تداوم این انتقادات برای این مردم بمثابه موزیک متنی در کنار زندگی روز مره آنان شده است . بنظر می آید اگر غرولند های ( انتقاد های ) ( بدون پشتوانه مردم ) توسط صاحبان نظر و اندیشه بهمین نحو و بدون ارائه راه حل های مردمی تداوم یابد مناسبات موجود بین حکومت و جامعه دستخوش هیچ دگرگونی نخواهد شد . شاید در آینده دور باز مصلحان خسته و بی راه حل را بتوانیم تجسم کنیم که کماکان از انبوهی از نارسایی ها و مظالم بگویند و از آن سو حاکمیتی که بی دغددغه این غرولند ها ، پوست های تحملش قطور و قطر ترشده و مطمئن تر خواهد بود که هرگز از چنین اپوزوسیونی جز نوای یکنواخت این موزیک فرسایند بگوش نمی رسد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016