گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
8 مرداد» پیام فرح پهلوی به مناسبت سالگرد درگذشت محمد رضا پهلوی9 خرداد» شاه در پیشگاه تاریخ، ملاحظاتی در بارهی کتاب " شاه"، بخش دوم، فخرالدين عظيمی (متن کامل) 2 خرداد» شاه در پیشگاه تاریخ، ملاحظاتی در بارهی کتاب " شاه"، بخش نخست، فخرالدين عظيمی (متن کامل) 14 شهریور» فارس: کشف کيف اسناد محرمانه در صندوق عقب رولز رويس شاه پس از ۳۰ سال! 10 تیر» چه چشماندازی برای تغيير در ايران؟ گزارشی از کنفرانس در پارلمان اروپا در پيرامون مسائل ايران (بخش اول)، علی صمد
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! شاه در پیشگاه تاریخ، ملاحظاتی در بارهی کتاب " شاه"، بخش نخست (دو)، فخرالدين عظيمی (متن کامل)ص۱۷۲،از "روایت" اردشیر زاهدی در باره کودتا یاد می کند و اعتقاد او که "حمایت هزاران ایرانی ِ وطن پرست و سیاستمدارانی مانند آیت الله کاشانی و مظفر بقایی نه عملیات آژاکس موجب موفقیت پدرش [سرلشگرفضل الله زاهدی] شد." در این کتاب به سخنان اردشیرزاهدی که خود تلاش ها ی گسترده ای برای بر کرسی نشاندن ادعاهایش در مورد برافکندن حکومت مصدق کرده است توجه زیادی شده. باید توضیح داد که چرا روایت زاهدی از روایت "بازیگران" فعال دیگر بیشتر در خور توجه است و چرا حرف های او را باید بیشتر مطرح کرد. برای اینکه خوانندگان در این مورد و موارد دیگر چیزی را به "میهمان نوازی های بی پایان" زاهدی در مونترو- که نویسنده معترف به بهره مندی از آنهاست (پیشگفتار) - مرتبط نکنند، می بایست "روایت" زاهدی سنجشگرانه تر بازتاب یابد. ص۱۷۳ ،از نبودن اسناد کافی در باره ی نقش واقعی ِ آمریکا و بریتانیا در حوادث مرداد ۳۲ یاد می کند. نبودن اسناد کافی و استوار در بسیاری موارد دیگرمانع نتیجه گیری و داوری های قاطع نویسنده نشده است. گذشته از این در مورد کودتا و زمینه ی آن، بسیار بیشتر از اغلب مسائل تاریخ اخیر ایران، هم سند و مدرک هست و هم بررسی شده است. گفته ی دیپلمات آمریکایی، ورنون والترز، را – که مدعی است از مصدق شنیده بود که او در بند حصول توافق در امر نفت نبود - نمایانگر واقعیت دانستن ناموجه است. همه ی تلاش مصدق بر حصول قرارداد نفتی بود که ملی کردن نفت را در برابر پرداخت غرامت منصفانه به تحقق برساند. ص۱۷۴ -۱۷۵، در ۱۷ مارس سال ۲۰۰۰ مدلن آلبرایت وزیر خارجه ی وقت آمریکا طی نطقی از"نقش مهم" آن کشور در برافکندن حکومت مصدق ابراز تاسف کرد. یک ماه پس از این، سند مفصلی از دونالد ویلبر(از کارگزاران اصلی سازمان سیا درستیز با مصدق)، که در سال ۱۹۵۴ تهیه شده بود، منتشر شد. این سند در بردارنده ی آگاهی های تازه ای در باره ی چند و چون و دامنه ی عملیات سیا و ام آی 6 علیه مصدق بود. آن نطق، و به ویژه انتشار این سند سری برکسانی که، به رغم همه ی دانسته ها، کودتا را رستاخیزی خودانگیخته یا قیامی ملی می دانسته اند گران آمد. اردشیر زاهدی نوشته ی اعلامیه مانندی در نفی ِ آن سند در روزنامه ی نیورک تایمز( ۲۶ مه) منتشر کرد وباردیگر آنچه را در باره ی نقش سیا در برافکندن مصدق و روی کارآوردن پدرش گفته شده "افسانه" خواند. اخیرا هم داریوش بایندر- یکی از دیپلمات های پیشین وزارت خارجه ی ایران پیش از انقلاب- کتابی دربازنگری ِ چند و چون براندازی ِ حکومت مصدق و رد یا نقد جنبه های مهمی از سند یادشده ی سیا نوشته است. میلانی می گوید "روایت" یا " تئوری" هواداران مصدق در اثر"عذرخواهی" ِ آلبرایت، و همچنین انتشار سند سیا، تقویت شده است. با اینهمه او با تردید ها و پرسش هایی که امثال زاهدی و "محققانی" مانند بایندر در باره ی این سند در میان نهاده اند همدل است و آن را مدرک در خورتوجه یا تاکیدی نمی شمارد. او همچنین با استناد به کتابی از جلال متینی می نویسد همه چیز در باره ی مصدق ، از جمله تاریخ تولد او، "موضوع مناقشه شده است." آیا معنای این سخن این است که هیچ دانسته ای در باره ی زندگی مصدق نیست که ریشه در حقیقت داشته باشد یا چیزی در باره ی زندگی او نیست که بتوان در باره ی آن اتفاق نظر داشت؟ ص۱۷۶، آنچه را در باره افسران باز نشسته می گوید، و بر نوشته ی خبرنگار آمریکایی کنت لاو مبتنی است، با واقع منطبق نیست. نخست آنکه افسران زیادی پیش ازنخست وزیری ِ مصدق، در دوره ی ریاست رزم آرا بر ستاد ارتش، بازنشسته شده بودند. دیگر آنکه نه دویست نفر بلکه ۱۳۶ افسر در دوره ی حکومت مصدق بازنشسته شدند. گذشته از این، صورت اسم های افسرانی را که می بایست بازنشسته شوند کمیسیون هایی که واحدهای مختلف ارتش انتخاب کرده بودند تهیه کردند و دو معاون وزارت دفاع ملی به همراه سه افسری که شاه به خواست مصدق برای اداره ی آن وزارتخانه معین کرده بود ، صورت را بررسی کردند و از میان کسان زیادی که نامشان پیشنهاد شده بود شمار یاد شده را باز نشسته کردند. همان ص، می نویسد آمریکا سرانجام پس از دوسال تلاش بریتانیا "تاب نیاورد" و به عملیات سرنگونی ِ مصدق پیوست. این لحن هوادارانه نسبت به آمریکا همه جا در کتاب به چشم می خورد. آمریکائیان در رویارویی با مصدق منافع خودرا دنبال می کردند. این گمان که تا دوسال خیرخواهانه میانجی گری کردند ولی سرانجام در برابر فشار ها یا دست آموزی های بریتانیا تسلیم شدند با واقعیت ناسازگار است. آمریکایی ها دست کم از یک سال پیش از سقوط دولت مصدق درگیر اقدامات برای تزلزل او شدند و هندرسون ( سفیر آمریکا در ایران ) در فراهم کردن زمینه ی نخست وزیری ِ قوام نقشی موثر داشت. ص۱۷۸، می نویسد مصدق حتی دیوان عالی کشور را هم منحل کرد و شمار زیادی قاضی را بازنشسته نمود. اقداماتی مانند انحلال دادگاه های اختصاصی، محدود کردن صلاحیت دادگاه های نظامی به امور نظامی، و انحلال و تشکیل مجدد دیوان عالی کشور تحت ریاست قاضی برجسته وخوشنام، محمد سروری، از اقدامات اصلاحی مصدق درفساد زدایی و احیای استقلال و اعتبار قوه قضاییه بود. شماری از قاضیان بازنشسته ی پاکدامن و خوشنام هم به کار گماشته شدند. همان ص، می نویسد زاهدی افسری فرهمند ومستقل بود و این شاه را خوش نمی آمد. خوش آمدن یا نیامدن شاه امری دیگر است ولی پیشینه ی دور و نزدیک زاهدی می بایست ذکر شود. می بایست از دستگیری اوبه وسیله ی انگلیسیان در دوره جنگ دوم به اتهام همدلی با آلمان نازی هم یادی بشود. همچنین می بایست از پیشینه ی تماس های پی گیر او با سفارت بریتانیا از مدت ها پیش از کودتا- که دیگر نویسندگان، از جمله این نگارنده، به آن اشاره کرده اند - ذکری بشود. ص۱۸۱، مظفر اعلم سفیر ایران در بغداد دستوری از دولت مصدق برای آنکه ترتیب دستگیری شاه و ثریا را بدهد دریافت نکرد. ص ۱۸۵، می نویسد: "گزارش هایی که در باره ی رویدادهای ۲۸ مرداد هست کاملا با هم در تضاد اند. هر روایتی یا متاثر از منافع و ارزش های حقیقی یا متصور روایتگراست یا متاثر از چشم اندازی که تاریخ یا زبان شناسی معین کرده است و اززاویه اش آن حادثه دریافت و بیان می شود." این بحث نسبیت باورانه را در باره ی درک هر رویداد دیگری نیز کمابیش می توان مطرح کرد. طرح آن در باره ی رخدادهای مربوط به کودتا، و در میان نهادن تردیدهای معرفت شناختی و شبه فلسفی در این باره، ودر عین حال دست یازیدن به داوری هایی قاطع د ر باره ی رویدادهایی که به همین اندازه می توانند مناقشه انگیزجلوه کنند، توجیه قانع کننده ای ندارد وبا رهیافت نویسنده در دیگر بخش های نوشته او سازگار نیست. پی آمد عملی ِ برداشت نسبیت باورانه در این مورد خاص می تواند این باشد که آنچه کسانی مانند اردشیر زاهدی گفته اند روایتی در کنار روایت ها ی دیگر دانسته شود وبه یک اندازه معتبر یا نا معتبرتلقی گردد. وظیفه ی مورخ این است که از بین گزارش ها آنچه را، بر اساس دید نقا دانه و وجدان خود او، با واقعیت و اسناد نامخدوش منطبق است بر گزیند و مورد تاکید قرار دهد. مورخ باید بکوشد شاهدانی بیابد که اعتبار و بی طرفی ِ آنها کمتر مورد مناقشه باشد وادعاهای آنها را آسان تر بتوان با مدارک و قرائن موجود سازگار نمود. ص ۱۸۶، بدون ذکر منبع می نویسد مصدق بعد از ظهر ۲۸ مرداد پس ازآنکه "نطق پیروزی" ی زاهدی را از رادیو شنید گریه کرد. کسی از شاهدان حاضر در منزل مصدق در آن روز چنین سخنی نگفته است. در خواست حزب توده برای "ده هزار تفنگ" هم پایه ای ندارد. صص۱۹۴-۱۹۸، داستان تلاش شاه برای تبانی با سفارت بریتانیا از طریق پرون و بهرام شاهرخ و دور زدن وزارت خارجه را، که یاد آور تلاش و تماس مشابهی با بولارد است، می بایست کمی کاوید. تلاش برای برکناری زاهدی از طریق تماس با هندرسون نیزمی بایست بررسی شود. وقتی در باره ی رفراندم و حق شاه در عزل و نصب نخست وزیر آنهمه پرسشگری شده است در مورد رفتار شاه واعمال او، که هم معارض با قانون اساسی بودند و هم ناسازگار با روال سیاست متعارف، هم اندکی کندو کاو بی جا نیست. پایان بخش نخست ----------------------------- Copyright: gooya.com 2016
|