چهارشنبه 18 خرداد 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

تدابير غير انسانی، فرشيد ياسائی

فرشيد ياسائی
امروز تضاد موجود بين واقعيت فرهنگی و ايدئولوژی مسخ‌شده‌ی دولت - حکومت موجب رشد انکار و طرد و بدبينی در جامعه و ظهور انواع و اقسام پارانويا در ميان مردم و حتی در مسئولين طراز اول مملکت شده است. بالا گرفتن اختلافات اخير دولت - حکومت و حکايت جن‌گيری و رمالی.... رشد وحشتناک قشر مداحی و کف‌بينی ...و نمايشات در راستای آن نشأت از فرهنگ و سنتی دوگانه است که مانند خوره نظام سياسی را از درون می‌خورد و تاوان اين بی‌خردی و حماقت بر گردن ملت سنگينی کرده است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


مقدمه : معمولا افراد و نيروهائی که جهت اضمحلال خويش از تحولات و دگرگونی های کيفی جلوگيری می کنند، سريعتر باعث نابودی خود ميشوند. اولين نشانه های نابودی و ترک در ساختار هائی خودساخته ذهنی خويش که بايد مانع و سد تحول گردد ، نه از پائين بلکه از بالا صورت می پذيرد. اين نيرو و افراد که در درون دولت و حکومت های سياسی کمين و لانه کرده اند. برای سود و مصلحت و بقای خويش ناچارا از طريق همکاری با يکديگر بر نيرومندی خويش بيفزايند و از سوی ديگر جامعه را به وحشت و اطاعت عادت دهند. آنان ناچارند دست به تشکيل ساختار و سازمان هائی ...زنند که پاسخگوی خاستگاه و خواهش های خويش باشند. غافل از اينکه اين ساختار ها در کوتاه ترين زمان موجود در برابر يکديگر صف آرائی کرده ... تدابير و اتخاذ سياست غير انسانی در دستور کار قرار ميگيرد. اما اشاره بدان توضيحی که رفت توجيه سکوت و سکون مردمانی که ادامه وضع موجود را فاجعه ای برای ايران و ايرانی ميدانند؛ نيست!
حال بايد سئوال کرد : اين تدابير چگونه بوجود می آيد و نقش آن در بازی اجتماعی چيست؟ تدابير دفاعی نخست در تبليغات عليه يکديگردرخلوت انجام ميگيرد. بتدريج ( برای مثال در وزارت خانه ها با هم... تشکل های امنيتی و مخفی...) در رسانه های ملی آغاز ميشود. به پارلمان ها می کشد. رهبران مجبور ميشوند برای جلوگيری از فاجعه به نفع يک ( فرد ) دسته ، دسته ديگر را تهديد کنند...! مرحله دوم احتمالا دستگيری افراد شاخص را بدنبال خواهد آورد...مرحله نهائی جام حکومتی ترک برداشته و قبل از اينکه توده های خواب آلود و رهبران اپوزيسيون خواب آلودتر در فکر تغييرات بنيادی باشند ، تغييرات ( نمونه شوروی سابق ) بوسيله خود بانيان ضد اصلاحات ؛ آغاز ميشود...! طبيعی است زمانی که نيت قلبی مسئولين رده بالا ، ماندن در قدرت ( بهر قيمت ) و حفظ آن تا مرحله نابودی کل جامعه ( نمونه های ايران ، کره شمالی ، ليبی ، سوريه ، يمن..*) است ، خسارت وارده به جامعه سنگين وامکان تغييرات اجتماعی تنها با از کار افتادن ماشين دولت – حکومت و گريز رهبری و مردان و زنان تشکيل دهنده حکومت و دولت امکان پذير ميشود.
آيا روح آزاديخواهی و اعتراض در جامعه کنونی ما رو به ضعف گذاشته است؟

آغاز : دوانديشه ويژه و متضاد به موازات يکديگر در جامعه امروز ما در حرکت است. از يک سوی انديشه احترام به شخصيت و منش و حقوق انسان که نشات از فرهنگ و تمدنی افتخار آميز بشريت سرچشمه ميگيرد. از سوی ديگر انديشه ای که نشات از خوی خونريزی وشقاوت و قساوت و سرکوب که به فرهنگ و تمدن گروهی در سرير قدرت در کشور مبدل شده است که به موازات يکديگر اولی آرام و استوار و دومی پرهياهو و خشن و مرموز در حرکت است. هر دو انديشه طرح وتدابير وارزيابی ويژه ای از جامعه داشته و مهندسين و معمارين اجتماعی وهواداران خود را دارند. هر دو انديشه جامعه ما را آزموده اند و در پيکاری بی وقفه گاهی در خيابان ها و گاهی در محافل روشفکری ادامه ميدهند. گاهی در مراحلی از تاريخ سياسی ، کوتاه مدت بيکديگر نزديک ميشوند و گاهی به مقابله با هم سرگرم ميشوند... هريک فرهنگ خود را ميسازند و پايه ريز تمدن فردای خويش اند. هر يک بلند پروازی های خويش را دارند و با حقيقت و واقعيت ويژه خود دنيائی برای خويشتن خويش ساخته و قلمرو آن را مشخص کرده اند. شکاف عميق اين دو انديشه آن چيزی است که به وحدت و يکپارچگی جامعه صدمه ميزند. هواداران (انديشه دوم) خشونت و تصفيه اگر هم به حذف دگرانديشان رای مثبت ندهند ، تحمل آنان از درجه و ظريب پائين تری برخوردار است که هر زمان امکان برخورد جدی و برادر کشی در جامعه خواهد بود.
واقعيات اجتماعی تناقضاتی برای هر دو جريان فکری (طی سه دهه گذشته) بوحود آورده است. ادامه همزيستی مسالمت آميز از چهار سال گذشته روز بروز کمتر شده است. انديشه نخست درقدرت سياسی با اقدامات غير اخلاقی تا مرز جنون و جنايت در راستای آن ديگر پذيرای واقعيت ها نيست . حقايق را نا ديده و تزلزل و ضعف مديريت و نظری ، ترويج واشاعه تزوير و دروغگويی * را پس کلمات و مفاهيم از معنی افتاده، پنهان ميدارد و زبان خشونت و پرخاشجوئی و انتقام گيری را انتخاب و به مرز حذف کامل دگرانديشان نزديک شده تا حدی که فکر پاکسازی و تصفيه طرفداران خود را نيز در سر می پروراند! ناگفته نماند با اتخاذ اين سياست روز به روز به ريزش نيروی خود نيز ياری رسانده است . حال تکليف مردمانی که از هر دو فرهنگ ، ذره ای در خويشتن خويش به امانت دارند ؛ چيست ؟ به اسلام معتقدند اما خشونت و وحشيگری حکومتيان را تائيد نمی کنند. به دموکراسی و آزادی معتقدند و مسلمان نيز هستند. با بررسی و ارزيابی انديشه های موجود آيا روح آزاديخواهی و اعتراض در جامعه کنونی ما روی به ضعف گذاشته است؟ آيا بايد انديشه آزاديخواهی با سکوت خويش تسليم خشونت و وحشيگری و ادامه دهنده وضع موجود باشد؟ يا اينکه با ياری از فرهنگ عالی بشری در برابر ارتجاع و استبداد برای بوجود آوردن جامعه ای عاری از خشونت و وحشيگری؛ به مبارزه ادامه دهد!
آيا جامعه بايد در انتظار معجزه بماند و دست روی دست ، نظاره گر تدابير غيرانسانی و توحش موجود باشد تا رهبران خيالی و مفروض روزی آنان را نجات دهند؟ نبايد اين را فراموش کنيم در عصری زندگی می کنيم که قهرمانان را ميشود در دنيای مجازی و ارتباطات جست! آزاديخواهی و رهائی از چنگ استبداد حسی است که در وجود انسانها وديعه گذاشته و با طبيعت انسان درآميخته شده است. صف آرائی نظام موجود با مشت آهنين در برابر نيروی آزاديخواه و معتقد به تغيير بنيادين در طولانی مدت به اضمحلال نظام سياسی خواهد انجاميد. اما در نبردی که در مقابل ارتجاع در جريان خواهد يافت، نمی تواند در اشکال سنتی ادادمه يابد. چون نيروی ارتجاع نيز مجهز و مسلح به مدرنترين آلات و ابزار بازدارنده است. نبايد فراموش شود که نيروی دنيای مجازی ( فيس بوک ( Facebook)، توئيتر (Twitter ...) در عصر ما جهانی را در حيرت و شگفتی فرو برده است و مردم ناراضی را درکشورهائی به قيام و جنبش برانگيخت که شايد گمان تغييرات در اين کشور ( مصر... تونس و....) از ضريب کمتری برخوردار بود.

آيا با گسترش و ارج نهادن به آزادی های فردی ، از شدت انتقاد از سيستم کاسته ميشود؟
انسان واجد توانائی هائی است وصف ناپذير. در سايه همين توانائی ها شايسته ومسلح به انديشه های بشردوستانه قادر است به عوامل مهم رشد و ترقی ياری رساند و جامعه خويش را از رنج ها و نکبت و استبداد برهاند. انسان ها اين حقيقت را در کشورمان ايران به خوبی دريافته اند که ادامه وضع موجود امکان پذير نيست و تبليغات ناشی از ايدئولوژی حکومتی راه صحيحی را نشان نداده و به کج راه رفته است. آنان دريافته اند که نظام حکومتی بربنيان ارزش های در واقع مبادلاتی و در ظاهر مذهبی مستقر شده و شهروندان کشور نمی خواهند شنونده کلمات و مفاهيم پرطمطراق بی مصرف باشند. آنان دريافته اند که طرح و راهکارهای حکومتی يکی بعد از ديگری برزمين گذاشته و فراموش ميشود.يکی از دلائل عمده اين انديشه و احساس در آن است که باور اجتماعی صدمه خورده وبه راحتی ترميم پذير نخواهد بود تا زمانيکه روح استبداد خشن و وحشی بر جامعه سايه افکنده است!
امروز تضاد موجود بين واقعيت فرهنگی و ايدئولوژی مسخ شده دولت - حکومت موجب رشد انکار و طرد و بدبينی در جامعه و ظهور انواع و اقسام پارانويا در ميان مردم و حتی درمسئولين طراز اول مملکت شده است. بالا گرفتن اختلافات اخير دولت - حکومت و حکايت جن گيری و رمالی.... رشد وحشتناک قشر مداحی و کف بينی ...و نمايشات در راستای آن نشات از فرهنگ و سنتی دوگانه است که مانند خوره نظام سياسی را از درون ميخورد وتاوان اين بيخردی و حماقت بر گردن ملت سنگينی کرده است.
اين را بخوبی ميدانيم که کليه داده های تکراری ايدئولوژی فاقد هرگونه معنی و محتوی است. تنها وسيله سرکوب معترضان و تحميق هواداران و به بازی گرفتن احساست مردم است. نظام حکومتی و ايده آل های آن ميرود که به نهايت خود نزديک شود. اين حکومت با آن شيوه مديريت ناچارا مجبور است برای بقای خويش به مرکزيت بخشيدن و بارگاه ساختن رهبران خويش و کنترل جامعه بيفزايد.
نظام سياسی حاکم دشمنان اصلی خويش ماهواره و اينترنت را ... شناسائی کرده و در آيند کنترل خويش را بر آنان اضافه خواهد کرد . اطلاعات و ارتباطات ؛ دشمن نظام های استبداد است که پيوسته کوشش می کنند از اشاعه آن جلوگيری شود ...استبداد به طور کل تدابير غير عقلانی وغير انسانی فلسفه وجودی آنرا تشکيل ميدهد.جا دارد ملت ايران خود را از بار سنگين اين تحميق و بی حرمتی برهاند.
گفته ميشود : با گسترش و ارج نهادن به آزادی های فردی ، از شدت انتقاد از سيستم کاسته ميشود. تنها رويا های پوچ و بی معنی می تواند خود را با يک چنين ادراکی سرگرم کنند. درست با استقرار آزادی و نهادين شدن آن در جامعه و رشد آزادی و آگاهی فردی انتقادات شکوفائی بيشتری می يابد چون تنها در سايه آزادی است که حق بيان و ابراز افکار متبلور ميشود.جهان امروز جهانی متوقف و ايستا نمی تواند بماند. جهان با نمودار های پيشين وداع کرده است و به مظاهر جديد و انسان ها به جهان بينی جديدی رسيده اند. فرهنگ و سنن ازياد رفته تنها در خاطره ها باقی ميماند.
نيروهای افراطی و سلفی باجدا بودن ازاين مظاهر نوين فرهنگی ، برای ادامه زندگی با سبک و سياق ذهنی خويش تنها از طريق ترور و آدم کشی و تشکيل حکومت های مورد نظر خود ، راه خود را با اين فرهنگ جدا ساخته اند. مبارزه با جهانی که گام تند در توسعه و پيشرفت گذاشته است و فرهنگ و سنن را به دگرديسی مجبورکرده است، مبارزه و کوششی است عبث و بيهوده که ره به جائی نخواهد برد و نهايتا محکوم به شکست خواهد بود. اين سخنان به منظور بی اعتبار کردن ارزش های انديشه کلاسيک نيست بلکه توضيح و نشان دادن به خاطر آينده است که ناچاريم آنرا در زمان حال به تصوير درآوريم.
ميتوان ارزش های زيباشناسی دنيای معاصر را انکار کرد و خود را با رمانتيک و کلاسيک سرگرم کرد. می توان اين ارزش های موجود را بی اعتبار قلمداد کرد و به حساب نيآورد.معچزه هنر و ادبيات امروز را خيال پردازی فرض کرد و با آن جنگيد. می توان با وحشت ، زندگی خويش را بنا گذاشت و در آن پافشاری کرد. اما به سادگی نمی توان از واقعيت فرار کرد و با داده های از مصرف گذشته خود را دلمشغول کرد و ديگران را نيز مجبور کرد.نيروی آگاهی و خردمندی انسان ها بدانان اجازه نمی دهد که در محدود تنگ نظری بمانند و کورکورانه واقعيت را قربانی کرده و از بيان واقعيت پرهيز کنند. اگر قرار است که همه داده های دنيا از دريچه ايدئولوژی خاصی تعبير و تفسير شود، پس معجزه هنر ، زيبائی و لذت چيست؟ جايگاه بلند پروازی های بشر کجاست؟ تفکری که برای رهائی خود به دنبال چاره جوئی است و آنهم با مشت آهنين و سرکوب دگرانديشان ، زمان را نمی شناسد و خود به بدبختی و نکبتی تبديل شده که روزانه به جامعه اضافه ميشود.

نيروی تبليغات و اثرپذيری آن وصف ناپذير است
اسلوب تبليغات حکومت اسلامی در ايران ، اسلوبی است که با روش منظم می کوشد در ذهن آدميان رخنه کند تا انسان ها را به آن صورتی که خود می پسندد در آورد.گفتار و کتب ، تبليغات شبانه روزی و وسيع در رسانه های ملی کوششی است که بر ذهن مدعوين خويش اثر گذارد. اعصاب ها را تحريک و ايجاد هيجان کند.اين تبليغات چنان طرح و القا ميشود که برای شنونده و يا بيننده اين تصور بوجود آورد که حقيقت و واقعيت تنها از تريبون حکومت اسلامی بازگو ميشود. تبليغات امروز با شيوه خاص خود و طبق برنامه و طرح های از قبل تعيين و پيش بينی شده ؛ عمل می کند.استفاده از جملات و مفاهيم اغوا کننده قبل از اينکه اثری در اذهان آدميان بوجود آورند، حالتی از قضاوت در آدميان پديد می آورد. گوئی آدميان هميشه موظفند که در باره خود سکوت و تنها ديگران را با ديگران مقايسه ( قياس مع الفارق ) کنند تا غيرمستقيم مدعوين را به قبول عقايد خويش ملزوم دارند. چنکه ميدانيم اين نوع قياس تنها در تحميق آدميان بکار ميرود. در اين مورد با نگاهی سطحی به روندی که در ميان متحدان حکومت اسلامی در جريان است ( سوريه ؛ حزب الله ، حماس ...روسيه ، چين ...کره شمالی...) و مواضعی که دولت اسلامی در برابر آنان ابراز ميدارد. ما را از نيت اين نوع تبليغات اغوا کننده و تحميقی آگاه تر می سازد.
مدعوين ( شنوندگان و بينندگان ) بايد مسحور ومحصور روياهائی ساختگی شوند بدون آنکه مخاطب را بشناسند و در موردش شخصا ارزيابی و قضاوت کنند*.در اکثر موارد با زبانی کاملا خودمانی مدعوين خويش را در مسيری قرار ميدهند که از قبل طراحی وساخته شده است. طوری وانمود می کنند که تمام اين کوشش ها و فعاليت ها و زحمات به خاطر (( شما )) امت وفادار به ولايت ! (( شما )) خلق قهرمان ! (( شما )) زحمتکشان .. است ! برای نجات امت ( توده) از شر شياطينی... است که هميشه در کمين بلعيدن امت هميشه در صحنه روزشماری می کنند.! تمام اين کوشش های تهييجی و تبليغاتی به رخ کشيدن " ازخودگذشتگی و ايثار" مسئوولين جهت تعالی امت و نشان دادن راه راست به آنان است!
تبليغات در واقع کشتن فرديت فرد و روانه کردن وی در جنگل امت ( خلق . توده..) و زيستن در جامعه توده ای بی ريخت و بی قواره (درمطالب گوناکون در موردش صحبت شده است ...) که نه از حقوق و اختيار صحبت است و نه از فرديت و آزادی و اختيار .کوشش مهندسين و معماران سياسی رژيم های ايدئولوژيک و مطلق گرا پرورش انسان های توده ای است ( جماعث ايثارگران ، انتحاريون...) که پيوسته آماده اطاعت کورکورانه از اوامری هستند که از بالا صادر ميشود ؛ مضافا : به بهشت و دوزخ رفتن انسان توده ای نيز در يد قدرت مردانی در پشت پرده است. انديشه حکومت اسلامی انديشه ای است که ارزش و اعتبار و نقش انسان ها را در اطاعت از مجموعه فکری خود می بيند. با اين روش فرصت منطقی از آنان ( بدون آنکه خود متوجه موضوع شوند) ها سلب ميشود تا آنان به مفاهيم راستن توجه نداشته و تنها در محدوده تنگ ايدئولوژی حکومت درجا زنند. کوشش الغا تفکری است که انسان ها از هرگونه دگرگونی ذهنی پرهيز کنند و درنهايت خود واختيار و تصميمات خويش را به " هادايان متدين " سپارند.
حال بايد ديد چگونه انسان ها که در اسارت حکومتی مطلق گرا با افکاری مسخ شده می توانند خود را از اين مجموعه رها سازند؟ حکومتی که با تبلغات شبانه روزی سياسی - مذهبی بخشی از مردم را اقناع و بخش عمده ای را از نظر مالی و معنوی همراه خود کرده است! در اين پروسه وظيفه روشنفکران و دلسوزان چه می تواند باشد؟ شيوه مبارزه جنبش های امروز عليه ديکتاتوری خصوصا مجهز به سلاح ايدئولوژی به علت وجود و در صحنه بودن حاميان سنتی آنان با حکومت های ديکتاتوری نظامی و... فرق می کند. اين نوع حکومت ها معمولا حاميانی در خارج از محدوده جغرافيائی کشور ميجورند و با کمک های مالی و معنوی آنان را تطميع می کنند ( به علت دور بودن از واقعيت). با نگاهی به روند همکاری و همگامی حزب الله لبنان و حماس و... با حکومت و دولت ايران در ميبابيم که اين حاميان هم می توانند روزی دربرابر جنبش آزاديخواهی ايران قد علم کنند. همچنانکه دولتهای روسيه و چين... در ( با توجه به حفظ منافع اقتصادی ...) برابر جنبش اعتراضی اخير مردم ايران و کودتای حکومت در راستای آن با سکوت خود پشت به جنبش اعتراضی سبز کردند.
رهنمود همراه با انتقاد از دولت – حکومتی ( سه دهه است که دلسوزان کوشش کردند که حکومت را از توحش خارج سازنند.. اما ناموفق !) که آزادی را زيرپا ميگذارد و رهبرانش به بيماری نارسيسم ( خودشيقتگی ) مبتلا شده اند و نقض حقوق بشر و تحقير و تسلط از خصوصيات ذاتی آن است ؛ حاصلی ندارد. اين رژيم شرايطی در جامعه بوجود آورده که روح انتقاد از سيستم خودساخته خويش را ازبين برده و اين مهم را اپوزيسيون بايد از سه دهه گذشته بدان آگاه ميبود. و بجای انتقاد در فکر دگرگونی کيفی بود. اپوزيسيون بايد ميدانست که نظام حاکم اصلاح پذير نيست .
بخش مهمی اززندگی بشر به طور کل صرف مسائل مادی ميشود و اين مهم اجتناب ناپذدير است اما توجيه آن در تنزل معنويات و رسيدن به آزادی و ارزش های بشريت نيست. اما حقيقتی است کتمان ناپذير که ميليون ها انسان روزانه برای ادامه زندگی با آن سروکار دارند و زندگی خويش را نوعی تامين می کنند. استبداد و توطئه گری ، رشوه خواری و بوروکراسی سرنوشت نظام حاکم را در دست دارد. دريافت های سودجويانه و اختصاص دادن منابع مالی در دست افراد و نيروهائی (نظامی - امنيتی ...) که با حکومت فعلی هم سرنوشت هستند وضع را به جائی کشانده که مقدرات جامعه نيزتحت تسلط و تسخيراين افراد و نيروها قرار گرفته است.
پيکاری که امروز آغاز شده طبيعتا نمی تواند و اجازه هم ندارد که با شيوه های سنتی به جلو پيش رود. يکی از مظاهر اين نبرد بايد در شکستن ساحت روحانی و معنوی شخصيت هائی( کم نيستند اين افراد) است که در درون رژيم سياسی لانه کرده و از رانت خواری و لابی گری به مال و منال و مقام رسيده اند. يعنی همان افرادی که در دفاع از استبداد از پيشرفت جامعه ممانعت بعمل می آورند و جهت حفظ منافع مالی و معنوی خويش اجازه تغيير را برخود و ديگران حرام دانسته اند.
ضعف منطق و رواج تزوير و توجيه در دستگاه حکومت به ما نشان ميدهد که تنها با دريافت های جديدی می توان جامعه را از شر حاضر رهانيد. بايد تبليغات دروغين را رسوا و نابود ساخت. بايد ايرانی دريابد که نيازمندی های جامعه تنها در نيازمندی های مادی خلاصه نميشود. بايد انسان ها برای رسيدن به آزادی خود و آيندگان مبارزه کنند .ايرانی بايد بداند که مقام و منزلتش توسط رژيم سياسی و رهبران دينی موافق با حکومت ، مورد بی حرمتی و اهانت قرار گرفته است.سکوت و سکون در مقابل رژيمی که حرمت و منزلت ملت و مملکت را در منظر جهانی به بازی گرفته و بشدت وجه کشور را پائين آورده ، جايز نيست .سه دهه حقارت و سرکوب و سرکوفت برای ملت و کشور کافی نيست؟ بايد تغييرات اساسی رخ دهد آنهم بوسيله خود ملت ايران.
مبارزه نخست در طرد و انکار داده های حکومت انجام ميگيرد. تحريم دستگاه های تحميقی ( صدا و سيما...) وتبليغ اعتراض آميز عدم خشونت و نافرمانی مدنی ( پرهيز شرکت در نمايشات حکومتی ... عدم سفر به خارج از کشور و برعکس خصوصا سفر به ايران*) که قويا لازمه مبارزه است ( تا جائی که امکان دارد). تحريم سفرهای زيارتی به اماکن مقدس از جمله حج و عتبات عاليات...* اين بودجه هنگفت ضرورت دارد در کشور بماند! تبليغ در جهت برپائی اعتصابات گسترده که لازمه آن شهامت و درايت کافی ميباشد. بايد فرد ايرانی به خود مجال انديشيدن دهد و از افسون و جادوی تبليغات سو مردان و زنان در حکومت دوری گزيند. در اين صورت است که رفتار و گفتار و کردارمردم شکل تازه ای بخود ميگيرد. و اينرا بايد بدانيم که وجود بارگاه ولايت فقيه نه تنها توهينی است به ملت بلکه لکه ننگی است بر تاريخ کشور. پايان. اول ماه ژوئن ۲۰۱۱
* در اين کشور ها به بهای ماندن يک شخص و خانواده اش در قدرت ، برابر است با نابودی صد ها ( هزاران ) انسان و ميليارد ها خسارت و در نهايت می تواند " تقديم " کشور به نيروی خارجی باشد! جالب است که کشورهائی نظير روسيه و چين دائما به نفع استبداد موضع و سحن ميگويند.
* " مبادا خيال کنيد که تقوا اين است که انسان، مخالف خود را زير پا له کند " آقای علی خامنه ای
* برای مثال : رجوع شود به روند فقر و نکبت و بدبختی در کشور کره شمالی که بودجه کافی برای تبليغ و تهييج ونمايشات تهوع آور حکومتی بيش از اندازه وجود دارد اما مردم بدبخت و بلا ديده از فشار گرسنگی بايد مانند حيوانات علف بخورند.
* تصور نمی کنم ايرانيان مقيم خارج ضرورت - با توجه به استثناها - دارد ( شايد هم چندين بار ) هرسال به ايران سفر کنند و در راستای آن ميليون ها ارز خارجی را وارد ايران کنند.
* قائم ‌مقام سازمان اوقاف و امور خيريه می گويد : سالانه ۱۰۰ ميليون نفر زائر از بقاع متبرکه زيارت می ‌کنند. بيشترين موقوفات در سال گذشته موقوفات قرآنی و اهل بيت(ع) بوده است ولی سازمان اوقاف به موقوفاتی برای توسعه جنبش نرم افزاری، ايجاد دانشکده قرآنی، توسعه بهداشت و درمان، انرژی هسته‌ای و زيرساخت‌های فرهنگی و علمی نياز دارد...


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016