گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان![]()
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
28 خرداد» گفتوگو با نوام چامسكی: اظهار قدرت ایران در برابر آمریكا، عرفان قانعی فرد، روزنامه اعتماد
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! یادمان درگذشت مهندس بهاالدین ادب: مهمان خُفته در دامان آبیدر، از یادت نمی کاهم! عرفان قانعی فرد![]() براي نسل جوان و امروزي مناطق کردنشین، انقطاع از گذشته و تاریخ پر نشیب و فراز کرد و کردستان، مانع فهم روزگار حال ماست، هر چند که نمي توان از حرکت گذشتگان، تقليد و اقتباس صرف داشت اما بنا به روحيه پویایی و تامل دائم و حقيقت جويي، بايد به شناخت و معرفت نو براساس عقلانيت و خرد امروزی رسيد، که نه زير سلطه و استيلاي سنت مخرب و سهوهای فعالان قدیم رفت و نه مرعوب ارزيابي گاه سُست آنان ، زيرا اعتياد ذهن و حس استغناي منفي، سنت پويايي و تحرک نسل نو را از بين مي برد، و اما جداي از اين امور، گذشته را بايد نقد کرد، نقدي سالم و به دور از حواشي ذم و ملامت و تخریب و توهم ، بدور از تعصب و برتری خواهی. نه تنها مدح و ستايش و تعريف که خود عین توهين به شرافت و کرامت انساني است. البته در نقد روزگاران ماضی ،توامان با «سلب و ايجاب» ، فقط تمرکز و توجه به کاستي ها شرط نيست ، بلکه زدودن عادت شکني و اعتياد ذهني است و آغاز باريکه گذر به راه تجدد و نوگرايي و حرکت بر مبناي نظم و رهایی از چارچوب ها و مدارها و فهميدن فضاي نامتناهي و شروع گام نهادن در مدار باز. زیرا نقد بر پايه تامل و تفکر، موجب حرکت ذهن مي شود تا بر داده ها تعمق شود و شان و شرف و اعتبار مشخص شود که با تامل ، نه مدح و ذم ، بيان واقعيت کرد. و در میان نمایندگان کُرد در مجلس، مهندس ادب آغازگر این راه بود. در تاریخ معاصر کردستان ، بُت هایی از میان قبایلی ، به عنوان رهبر بلامنازع تراشیده شده اند ، و تا امروز هم خطاب به انبوه شنوندگان ناويژه کار در گوشه و کنار، دستگاه های برخی حزب ها، خواهان برخوردی شيفته وار و ناسزاوار مردمان عامی اند تا اهل فن و انديشه و خِرَد تاریخی را به ريشخند می گيرد. اما مهندس ادب، چون دریافت درستی داشت و الفت و انس نزديک و زنده ای با مردمان وطن خودش ، به این گسست و بريدگی جعلی تاریخ ، وقع ننهاد ، مهمل وبی اعتبارش دانست و مانند رقیب مدعی شریعت و جَوّ زده انديشه گريز و فلسفه ستيزش ، سر تعظیم دربرابر آن بُت بی ربط، فرود نیاورد ! ، ادب از انديشه و خِرَد سخن گفت که چیستی واقعی انديشه حقیقی در جامعه سنتی را بیان کند نه نگرشی بدون بی چرايی و بی پرسشی را بسط دهد؛ دوستدار بازنوشتن تاریخ معاصر کردستان بود که در ان نوع نگرش فلسفی و انديشيدن واقعی - همواره چرا گفتن و شک وَرزيدن و پرسيدن - وجود داشته باشد ، در حوزه تاریخ معاصر ايران و کردستان هم نيز کم نبوده اند کسانی که چنین با فلسفه پویایی و نو جستن و شکّ-وَرزیدن ، سر رضا داشته اند، نه سر ستيز . و این ديد هم در خور و سزاوار سنّ و سال ادب می نمود. شتابزدگی و آلودگی تعصب در نگاه و برداشت اش نبود و یا نیازی به نفع جستن و سفره ریای قبیله حکم فرما را گسترانیدن. می توان گفت که نوع انگاشتش، که شاید برای برخی صاحب ادّعاهای پر لاف و گزاف در کشف و کرامت، بوی کفر می دهد، چون بر شالوده باور قطعی و يقين استوارمند و بنياد چراگويی و شکْ را حرام می دانند و ممنوع و خطّ قرمز اش می خوانند ! برای جوانان، می خواست که با همه ناسازگاری و نابُردباری ها، به جای زير زبانی گفتن و نيم زبانی حرف زدن در پشت پرده و پنجره های بسته، ميدانی باز برای انديشيدن آزاد و نوزايی انديشه حق گويی و حق جويی ، بدور از کشیدن عقوبت ها و قربان شدن سختی ها ، خلق شود تا برآيند انديشه ی خويش را از ترس و بيم پنهان نکنند و يا با هزارگونه پنهان کاری در جامه کنايه و رمز و راز نپوشانند تا شايد بتوانند اخگری از آن کانون فروزان را به ديگران بسپارند و فانوس رهنمون پويندگان در اين بيابان بی نهايت باشند آن هم در اين خشکْ مغزی و خشکْ فکری و جزمْ باوری، که از روزگاران پيش تا به امروز ميراث ماست.. مهندس ادب می توانست که در این سردرگمی و ناپايداری عمر انسان، در تاریخ کردستان ایران، جريان بسازد اما افسوس اجلش مهلت نداد! . بدين کوتاهی و رسايی و گويايی به آيندگان جوان این ساکنان مرز نشان داد که در فراسوی همه باورمندی ها، می توان با آزادمنشی و مدارا و نگاهی خردمندانه و آگاهانه و برخوردی فرهنگی و بَری از تعصّب و تحجّر، جزمْ باوری و يک سو نگری ناهمخوان، حلقه ارتباطی ساخت و به ديگرانديشان ارج گزارد و همزيستی بردبارانه و انسان مدار و آشتی جويی را تجربه کرد. با ساختارهای يکسره ناسازگار و ديگرگونه و ضد سرشت واقعی ما، ادب، در اين سياه نمایی روزگار، از چهره های خِرَدباور و درخشان بود ! بزرگی نقشْ ورز، تک و جدا افتاده در انبوه جزمْ باوری ها. چنین نیست که کسی مانند ادب و تفکرش ، شهاب وار در آسمان تيره ی تاريخ مردمانی درخشیده و بعد ناپديد شده و تنها يادی از او بر جا مانده و بعد سياهی همچنان بر اين آسمان، چيره؛ زیرا همچو ادب و فکر او ، رهروان راه جُستار حقيقت ، بی شمارانند ! . برایم با همه والايی و شکوهمندی ، بلند پروازتر می نمود، با دغدغه هایم نیک آشنا بود. ابرمردی از تيره و تبار انديشگی و فرهنگی بود و نمونه ای والا و ستودنی که جای خالی اش در فرآيند ِآتی کردستان، خالی است. اما از خود جوشيد و انديشيد، ميراثی گرانبار از خود بر جای گذاشت و دست بسیار جوانانی – شاید خام را - بگرفت که دوست شان داشت. به او تا هستم، ممنون و مدیونم. عرفان قانعی فرد – محقق تاریخ معاصر Copyright: gooya.com 2016
|