شنبه 2 مهر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

پیام اقدام جدید ابومازن به جهان: نگران باشید، محمدرضا شکوهی فرد

محمدرضا شکوهی‌فرد
به نظر می رسد عباس از سویی به یک ایده راهبردی اندیشیده است و از دیگر سو شرایط ویژه منطقه ای و امکان متاثر شدن فلسطینی ها از آنرا به خوبی درک کرده و می داند باید پاسخی جامع و موثر به وضعیت مذکور ارائه کند. پاسخی که هم بعد روانی را شامل شود و هم راهبردی باشد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ویژه خبرنامه گویا

mrshokouhifard@gmail.com

زنجیره ای طولانی از تلاش های به بن بست رسیده طی سالیان متمادی، فقدان عزم جدی و سازمان یافته بین المللی برای سامان دادن روند صلح که منتج به یک دستاورد جدید و امیدوار کننده شود در کنار دست اول ترین علت که همانا تحولات امروز جهان عرب و امکان کشیده شدن زبانه های آن به حوزه حاکمیتی تشکیلات خودگردان است، را شاید بتوان عمده دلایل مراجعه یک جانبه دولت ابومازن به سازمان ملل و ارائه طرح تشکیل کشور مستقل فلسطین دانست.

به نظر می رسد عباس از سویی به یک ایده راهبردی اندیشیده است و از دیگر سو شرایط ویژه منطقه ای و امکان متاثر شدن فلسطینی ها از آنرا به خوبی درک کرده و می داند باید پاسخی جامع و موثر به وضعیت مذکور ارائه کند. پاسخی که هم بعد روانی را شامل شود و هم راهبردی باشد.

اولین دستآورد ابومازن در پی این اقدام، تحکیم پایه های درونی قدرت تشکیلات خودگردان است، در عین حال تجربه ها به او این باور را القاء کرده که اگر به منوال گذشته تشکیل کشور مستقل فلسطینی در قالب یک پیش شرط جدی و مورد اتفاق در چالش با اسرائیل مطرح نشود و مذاکرات بر خلاف گذشته وارد فاز از کُل به جزء نگردد، چشم انداز امیدوارکننده ای را نمی توان ترسیم کرد. ستآورد دیگر اقدام عباس مهار نقش آفرینی های منفی تهران و دمشق است، اما به میزان مشخصی این وضعیت کلپسی که تهران و دمشق بواسطه ریسک سیاسی آقای عباس بدان دچار می شوند، نسبیست و تحت شرایطی خاصی تغییر خواهد کرد و البته این تغییر مشی طبعا حماس و دیگر جریان های فشار سیاسی را شامل می شود.

طرح عباس به رغم مخالفت واشنگتن و تل آویو، از سوی بخش عمده ای از جامعه جهانی با استقبال مواجه شده است یا اقلا موضع منفی در قبال آن اتخاذ نشده است. در کنار دولت های عرب و ترکیه که حامیان سنتی چنین رویکردهایی ارزیابی می شوند پکن و مسکو که حمایتشان از طرح عباس غیر قابل پیشبینی نبود، چراغ سبزهایی نیز از سوی اتحادیه اروپا و دولت هایی نظیر فرانسه به این اقدام نشان داده شده اگر چه هنوز موضعی رسمی اتخاذ نشده است.

به نظر می رسد هدف ابومازن از این اقدام یک جانبه در رابطه با وضعیت مذاکرات احتمالی در آینده میان مدت، انداختن توپ در زمین اسرائیل و دولت اوباما بوده است. او تصور می کند می تواند از این اقدام به مثابه یک کارت سیاسی برای ترسیم چشم اندازی امیدوار کننده برای مذاکرات آینده به نفع طرف فلسطینی استفاده کند..

بر این اساس اولویتی که ابومازن با این اقدام به تحقق آن می اندیشد، تزریق ایده کشور مستقل فلسطینی به عنوان یک اصل جدی، اساسی و پیش شرط لازم به فضای مذاکرات آینده به سود فلسطینی هاست که وی را عملا در راستای کسب نتیجه دلخاه یاری کند.، اما پرسش این است.:

با توسل به اقدامات یک جانبه که حامل ریسک زیادیست؟

آیا با توجه به بستر تاریخی چالش دو طرف، شرایط پیشین و امروزین صلح و نزاع، در کنار حساسیت های سیاسی شدید پیرامون این مسئله، فرجام اقدام محمود عباس همان خواهد بود که در پی آن است؟

تحولات بحران فلسطین و اسرائیل، تاریخچه مذاکرات و دقت در نقش نیروهای گریز از مرکز دخیل در این بحران، به ما می گوید پیش بینی چشم انداز های ممکنِ مثبت یا منفی فرارویِ اقدام ابومازن سخت است.

در حقیقت عباس می خواهد پیامی آشکار را به اتاق های ترسیم خطوط و راهبردهای سیاست خاورمیانه ای در واشنگتن ارسال کند، و همچنین سیگنالهای تهدید آمیزی به تل آویو، به این عنوان که از این پس هر گونه مذاکره بدون قبول این پیش شرط را نخواهد پذیرفت. و این یعنی تشکیلات خودگردان می خواهد در فردایی که خواهان آنست دست بالایِ مذاکرات را داشته باشد.

اما تجارب پیشین همواره اثبات کرده است اقدامات یکجانبه در هر راستایی که بوده اند و از سوی هر کدام از طرفین که سرزده، فقط و تنها فقط ریسک های خطیر و اغلب بیهوده ای بوده که جملگی از آنجا که به شکست انجامیده، مولد بحران هایی جدید شده اند، هنگامیکه از صلح صحبت می کنیم از معادله ای چند طرفه سخن می گوییم و به همین نسبت وقتی که از راه حل یاد می کنیم از طرحی سخن می گوییم که توافقات اصولی و مرحله ای طرف های درگیر نزاع را شامل شود یا در جهت جلب آن باشد. رشن نیست طرح عباس آیا به شکلی واقع نگرانه در حوزه بازخوردی در اسرائیل و نیروهای موثر سیاسی در آن کشور امکان سنجی شده است یا خیر؟ به نظر نمی آید.

همچنین پذیرفتن اینکه طرح مذکور و مقطع ارائه آن بر اساس مطالعه بر نقش تاریخی و امروزین نیروهای شناخته شده گریز از مرکزِ داخلی ومنطقه ای تدوین و انتخاب شده است به غایت سخت می نماید.

سخن مشهوریست از عبدالمنعم سعید، روزنامه‌نگار سرشناس الأهرام مصر که " اگر با یک راه‌حل به داد خاورمیانه نرسید، خاورمیانه با یک بحران به سوی شما خواهد آمد و هر کسی که این قانون را فراگرفته باشد، می‌داند که به هنگام رسیدن به بن‌بست باید جویای راهی برای پر کردن خلأ باشد".

بله، مسئله این است که آیا طرح عملی ایده تشکیل کشور مستقل فلسطینی از سوی محمود عباس به عنوان سرفصل یک فرایند جدید و موثر در چارچوب راه حلی جامع قابل ارزیابیست ؟

چه از نظر منطقی و چه از منظر بازتحلیل شرایط همواره و هنوز بغرنجِ منازعه و ویژگیهای رفتاری همه طرف های خرد و کلان درگیر در این بحران، هر گونه اقدام یک جانبه از سوی هر کدام از طرفین حتی اگر حامل حمایت های گسترده بین المللی هم باشد از آنجا که تاریخ پیشاروی ماست، ممکنست منجر به ظهور بحران هایی جدید شود که بیش از پیش بر چشم انداز صلح اعراب و اسرائیل سایه انداخته و این معادله را سختر کند.

در این میان البته پرسش های دیگری هم مطرح است. به نظر می رسد دولت ابومازن چندان استعداد بازی در نقش یک طرف صلح را ندارد.

اگرچه تشکیلات خودگردان از مدتها قبل در تدارک اصلاح ساختار اداری تشکیلاتی و تثبیت شرایط داخلی بوده یا اقلا چنین ادعایی را مطرح می کرده تا فرضا از این طریق در سپهر جامعه بین الملل با این استدلال قدیمیِ تل آویو که تشکیلات خودگردان در مقاطع مختلف طرف کارآمدی برای صلح و تأسیس دولت مستقل فلسطینی نیست، مقابله کند اما هنوز پارامتری عینی و اعتمادبرانگیز که نشان دهد دولت عباس ثبات لازم را داراست، وجود ندارد. حماس اگرچه با فراز و نشیبهایی فعالیت نظامی خود را کاهش داده اما همچنان نیروی گریز مرکز خطرناکیست که می تواند هر گونه روند سیاسی را مخدوش و مختل کند و البته هیچ توافق تضمینی که این نیروی سرکش را در دایره صرف سیاسی رام کرده و فعالیت آنرا تحت هژمونی نظمِ حکومتی تشکیلات خودگران درآورده باشد، بدست نیامده است.

رقابت داخلی میان دولت عباس و حماس علی رغم توافقات به زعم نگارنده صوری همچنان وجود دارد. روشن است که تشکیلات خودگردان از ثبات لازم برای ورود به فاز صلح پایدار به عنوان طرف اصلی برخوردار نیست چرا که ویژگی اصلی تجربی و بایدی طرف مذکور، توانایی آن در مهار، کنترل و تقلیل تضمینی پتانسیل های رادیکالی در فضای داخلیست که هر آن می توان با شلیک چند راکت به شهرک های اسرائیلی گام های نخستین صلح را قفل کند.

البته طرف های دیگر نیز وضعیتی مشابه دارند. دولت راستگراي نتانیاهو از ارائه راهكارهاي قانع کننده سياسي و جلب رضایت طرف‌ های فلسطيني و عربي براي بازگشتن آنان به مذاكرات ناتوان است. ایالات متحده مشخصا دولت اوباما نیز علی رغم همه سیگنالهای ظاهرا مثبتی که به فضای بحرانی مذاکرات ارسال کرده همواره نشان داده که بیش از آنکه اراده و توانایی مدیریت موثر بحران را داشته باشد دچار نگرانی بیمارگونه ایست.

اقدام عباس از آنجا که تجربه پیش روی ماست در راستای تدوین یک تاکتیک بلند مدت ممکن است موثر باشد اما آیا در این مقطع به بن بست فعلی کمک خواهد کرد یا آنرا پیچیده تر می کند؟ در پیوند با این موضوع بیشتر با پرسش هایی رو برو می شویم که یافتن و یا حتی حدس زدن پاسخ هایشان سخت است.

مروری اجمالی (*) بر معدود استفاده های موثر فلسطینی ها از سازمان ملل این واقعیت را به خوبی نشان می دهد که هر یک از موفقیت های نسبی که آنها از این طریق بدست آورده اند، نه مرهون اقدامات تک روانه بل محصول شرکت در مذاکرات و تحصیل توافقات بوده است.

طرفه آنکه تنها می توان نگران بود. اگرچه نمی توان نسبت به فرادید های متصور برای این اقدام آقای عباس اقلا در این مقطع نظر مشخصی داد اما بیم آن می رود در صورتیکه این اقدام یک جانبه که عملا طرف های دیگر و البته "ممکن"ِ مسئله را نادیده انگاشته، حسب تجربیات گذشته به شکست و تعمیق تضادهای دو طرف بینجامد صدای رادیکال ها بلند شود. صداهایی که همیشه مکمل یکدیگر بوده اند چه در فلسطین و چه در تل آویو و چه در سراسر منطقه.

*: "فلسطینی ها از دوره اشغال توسط انگلستان به دنبال کسب استقلال بوده اند. در 1948 استقلال کشور فلسطین را اعلام کردند، اما عملا تسلط اسرائيل بر77 درصد از اراضي منطقه و پيوستن كرانه باختري به اردن و نوار غزه به مصر مانع از تحقق خواسته فلسطینی ها شد. جنبش آزاديبخش در 1974 اجرای برنامه‌اي زمان بندی شده برمبنای ايده تشكيل دولت مستقل فلسطيني در اراضی تحت کنترل خود را شروع کرد، اين باعث شد كه آنها در آن سال به عنوان عضو ناظر در سازمان ملل متحد انتخاب شوند. در 1988 جنبش آزاديبخش ، استقلال دولت فلسطين و قبول راهكار تشكيل دو دولت را اعلام كرد، سازمان ملل نيز اين موضوع را در قطعنامة اي به رسميت شناخت و بعد از آن مجمع عمومي سازمان ملل تصويب كرد كه به جاي نام جنبش آزاديبخش از نام رسمي فسطين در مناسبات دورن اين سازمان استفاده كند. در همان سال و در پنجاه و دومین نشست مجمع عمومی سازمان ملل به دولت فلسطین به عنوان عضو ناظر در سازمان ملل امتیازاتی تعلق گرفت که شامل شرکت در نشست ها و حق رای و دستور کار بود."


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016