گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
29 مهر» جزئیات پزشکی مرگ قذافی و پسرش: دیکتاتور با شلیک ۲ گلوله به شکم و سرش مرد، مهر29 مهر» پایانی بر یک دیکتاتور، بهزاد مهماندوست 3 مهر» نگذارید شاخه سبز زیتون از دستم به زمین بیفتد، علی کلائی 14 شهریور» مكان اختفاي قذافي مشخص شد، ایسنا 14 شهریور» تکلمه ای بر سه فاجعه غم بار مرداد و شهریور، علی کلائی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! غمگین از قتل قذافی و نگران آینده ام، علی کلائیما باز هم بدون فکر و از روی تنفر شاد شدیم. نسبت به اعدام قاتل داداشی شادی کردیم و نفهمیدیم خشونت را نهادینه می کنیم. نسبت به اعدام صدام حسین و قتل قذافی نیز شادی می کنیم و نمی فهمیم که علاوه بر درونی کردن یک برخورد غیر حقوق بشری، حذف شاهد جنایات اربابان را صحه می گذاریم. از مرگ قذافی باید غمگین بود و نگران.
ویژه خبرنامه گویا یکی از اسطوره های خباثت قرن بیستم که خاورمیانه ای دستش به عذاب بود هم بالاخره پس از چهل سال دیکتاتوری کشته شد. او به شهادت فیلم ها در لحظه مرگ التماس می کرد که او نکشند. جلادی کشته شد که هزاران لیبیایی را به قتل رسانده بود و بسیاری از کشورهای منطقه نیز از جانب جنایت های او آسیب های فراوانی دیده بودند. همین ما ایرانیان سی و سه سال است از حضور یکی از نخبگان فکری و علمی و از عناصر عملیاتی آزادیخواه و عدالت طلب بی بهره ایم. امام سید موسی صدر سی و سه سال پیش توسط این دیکتاتور جلاد ربوده شد و تنها می دانیم که زنده است. اینکه کجاست سوالی است که آینده پاسخ آن را می دهد. جهان بدون سرهنگ خود خوانده معمر قذافی قطع به یقین جهان بهتری است. اما یک سوال در این میان مطرح است؟ آیا برای مرگ قذافی باید به هر شیوه ای هر چند غیر انسانی متوسل شد؟ آیا برای مرگ قذافی به هر صورتی می بایست شادمانی کرد و قدری فکر نکرد که چرا و به چه دلیل اینگونه قذافی و قذافی ها (صدام حسین نمونه بارز این اتفاق است) سر به نیست می شوند و قربانی تلاش یاری رسانندگان سالهای دیکتاتوری اینان برای عدم افشای اسرار مگو و خشم بی منطق مردمان می شوند؟ قذافی کشته شد. اگر این فرد در جریان یک درگیری رو در رو کشته می شد و این فیلم بازداشت او منتشر نمی شد،(1) خوشحالی در باب مرگ او معنی داشت که بالاخره او در جریان جنگی که خود آتش آن را افروخته بود و در جواب مردمی که طلب حق انسانی خود را می کردند با زبان گلوله سخن گفته بود کشته شد. اما قذافی را کشتند. بازداشتش کردند و بر خلاف تمام اصول و قوانین بین المللی که در مورد هر انسانی هرچند مانند معمر قذافی صادق است، او را کشتند. در تعریف ما از انسان هر موجودی که به صورت بیولوژیک انسان تعریف شود انسان است و دارنده حقوق بشر و حقوق اولیه انسانی. اعدام در مورد او جنایت است و می بایستی در دادگاه عادلانه با حق دسترسی به وکیل مدافع محاکمه شود. در صورت محکومیت به هر حکمی (بجز اعدام و محکومیت هایی که مصداق شکنجه هستند و خلاف اصول مدنی و حقوق بشر و کنوانسیون های مورد توافق ملل است) ، این حکم اجرا گردد. این قوانین و کنوانسیون ها وضع شده اند برای اینکه انسانها به صورتی قانون مند کنار یکدیگر زندگی کنند. تا هر کدام به بهانه ای دست به قتل و غارت و تجاوز و جنایت نگشایند. تا جهان جای بهتری برای زندگی انسانها گردد. اما همین مایی که از حقوق بشر دم می زنیم، وفتی کسی که از او نفرت داریم و در حق ما تجاوز کرده گیر می افتد از هر تجاوز گری تجاوز گر تر می شویم. یادمان نرفته هنوز که در باب اعدام صدام حسین چه می گفتند و تقاضای اعدام او را به وحشیانه ترین وضعیت ها می کردند. در باب قذافی نیز داستان به این صورت است. قذافی بر اساس تصاویر و فیلم ها دستگیر شده و بدون محاکمه به قتل رسیده است. عملی که در باب او صورت گرفته نه یک مجازات عادلانه یا کشته شدن در جنگ مسلحانه که قتل پس از دستگیری است. قاتل قذافی می بایستی یافته و محاکمه شود. دوستان می دانند که شخص بنده جزو افرادی هستم که بیش از دیگران از این سرهنگ خود خوانده تنفر داشتم. به عنوان یک دوستدار و هم اندیش امام سید موسی صدر که این دیکتاتور دیوانه ما را از وجود او برای بیش از سه دهه محروم کرده است، دوست داشتم که زودتر مجازات این سرهنگ خود خوانده و دیکتاتور دینی را ببینم. ولی آنچه در مورد او روی داده یک اتفاق معمولی و یا یک روند عادلانه قضایی نیست. قذافی جنایتکار خود مورد جنایتی واقع شده که می بیایستی تحقیق شده و دلیل و متهمان این جنایت مشخص شود. اما علاوه بر وجه حقوق بشری ماجرا از سه جهت دیگر می بایستی از مرگ قذافی نه خوشحال که غمگین بود. جهت اول باز مربوط به امام صدر است. بارها و بارها در طی روزهای پس از آغاز انقلاب لیبی شنیده بودیم که هرکه از دولت لیبی جدا شده و بحثی در مورد ایشان مطرح کرده صراحتا عنوان کرده که در آخر این قذافی است که می داند امام صدر کجاست. و فی الحال با این اتفاق رسمی ترین منبع اطلاعاتی در مورد وضعیت این سه دهه امام صدر دیگر نمی تواند اطلاعاتی در اختیار ما قرار بدهد. این یعنی تضمینی برای ادامه محرومیت ما از وجود امام محرومان سید موسی صدر. امامی که به قول یکی از دوستان شاید امروز اگر بود تنها کسی بود که با وجود همه صدماتی که از قذافی دیده بود بر پیکر او نماز میت بخواند و او را کفن و دفن کند. اما وجه دیگر ماجرا به اطلاعات قذافی بر می گردد. قذافی برای 4 دهه دیکتاتور مطلق لیبی بود. او در تمام طول این چهار دهه جز با حمایت های بلوک غرب و شرق نمی توانست بر اریکه قدرت سوار باشد. این اطلاعات با مرگ قذافی به زیر خاک رفت. همانطور که با اعدام صدام حسین نیز اطلاع ارتباطات و حمایت های غرب از صدام به زیر خاک رفت و رسمی ترین و مستند ترین منبع اطلاعاتی یعنی شخص دیکتاتور نابود شد. همچنین قذافی تنها کسی بود که از لابی های درون قدرت ایران در ابتدای انقلاب آگاهی داشت. او با جریان مسلح محمد منتظری و رفیق دوست مرتبط بود و همچنین از ماجراهای سلاح فروشی به سپاه و ارتباطات سپاه و شخص رفیق دوست با مافیاهای سلاح با خبر بود. همچنین دوستی دیرینه ای با شخص جلال الدین فارسی داشت و می توانست از نقش لابی ایرانی حاضر در جنایات خود که به طور مشخص درگیر جنایت ربایش امام موسی صدر بودند پرده بردارد. مرگ قذافی مرگ شاهدی برای 4 دهه لابی گری دول ذینفع در منطقه بود. هم آمریکا و هم اسرائیل و هم ایران. ایضا سعودی و بلوک شرق بیش از دو دهه فروپاشی شده که زمانی حامی اصلی این مجنون لیبیایی بود. مرگی کاملا مشکوک و در واقع قتلی ضد حقوق بشری و برای خاک کردن تمامی آنچه که او می دانست و نگفت. این را اگر بگذارید کنار ارتباطات شورای انتقالی لیبی پس از انقلاب با ناتو و حمایت های ناتو از این جریان و حمایت های غربیان شاید چیز تازه ای دستگیرتان بشود. نوکر دیروز با هماهنگی اربابان به قول عضو شورای انتقالی یعنی محمود جبریل، ((سر به نیست)) شد. (2) عفو بین الملل نیز به این قضیه واکنش نشان داد و ((از شورای ملی انتقالی لیبی خواسته است در مورد علت مشخص مرگ قذافی تحقیق کند. )) این نشان می دهد که عفو بین الملل نیز حس کرده که انقلابی بر علیه یک ناقض حقوق بشر باز به سمت نقض حقوق بشر گام بر می دارد. ما باز هم بدون فکر و از روی تنفر شاد شدیم. نسبت به اعدام قاتل داداشی شادی کردیم و نفهمیدیم خشونت را نهادینه می کنیم. نسبت به اعدام صدام حسین و قتل قذافی نیز شادی می کنیم و نمی فهمیم که علاوه بر درونی کردن یک برخورد غیر حقوق بشری، حذف شاهد جنایات اربابان را صحه می گذاریم. از مرگ قذافی باید غمگین بود و نگران. غمگین و نگران برای آینده لیبی و خاورمیانه و نگران بیشتر برای سرنوشت هم وطنمان امام سی موسی صدر. پی نوشت: 1- قذافی در سرت کشته شد (+ ویدئو و تصویر) Copyright: gooya.com 2016
|