دوشنبه 23 آبان 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

صلح می‌کاريم و جنگ درو می‌کنيم، کاوه شيرزاد

کاوه شيرزاد
شکی نيست جمهوری اسلامی شايد از يک حمله محدود به تاسيسات اتمی خود بيشترين بهره را ببرد، اما معلوم نيست که نفع مردم ايران در نفی چنين جنگی باشد. در واقع بايد ديد اگر جمهوری اسلامی در دستيابی به سلاح اتمی پا به مسيری بگذارد که ديگر کسی توان توقف آن را نداشته باشد، آيا بايد قبل از رسيدن به چنين جايگاهی با جنگ پيشگيرانه متوقف شود يا خير؟ متاسفانه فعالانی که شعار ضد جنگ می دهند، قادرنيستند واقعيت جنگ پيشگيرانه يا اتمی شدن جمهوری اسلامی را روبروی خود گذاشته و تصميمی بر اساس واقعيات بگيرند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


کاوه شيرزاد - ويژه خبرنامه گويا

کسانيکه تحت هر شرايطی، هر گونه مداخله نظامی را محکوم می کنند، از آنجايی که جمهوری اسلامی به سمت دستيابی به سلاح اتمی پيش می رود و تا کنون با اهرمهای مختلف توقف نکرده، بايد پاسخگوی تبعات دستيابی ايران به بمب اتمی نيز باشند. در اينصورت بايد ديد آيا آنها اصولا با داشتن بمب اتمی برای جمهوری اسلامی مخالفند يا نه. آيا از تبعات اتمی شدن ايران دفاع می کنند يا ديدگاهها و سياستهای آنها معطوف به بهره برداری از جنگ احتمالی و افزايش محبوبيت شخصيشان با توسل به سياستهايی پوپوليستی است!

در روزهای اخير و با جدی شدن بحث جنگ احتمالی عليه ايران، مقاله هايی نوشته و بيانيه هايی صادر شد که برخی از آنها با تابو شکنی در فضای سياسی، فضای شفاف تری را برای بحث هايی که می تواند سرنوشت ايران را رقم زند، فراهم کرد.

عليرغم اين تابو شکنی ها به نظر نگارنده فضای کنونی همچنان دچار سانسورها و انحراف های بزرگی است که ما را از مسير واقعيتهای موجود دور می سازد. شايد همان فضايی که در اوايل انقلاب، روشنفکران و سياسيون ايران را از ديدن واقعيتها دور می کرد، دوباره بر ما سايه انداخته تا بار ديگر شاهد حوادث و رويدادهايی باشيم که جلوتر از ما در حرکت اند. آنها را می بينيم ولی جرات بيان آن را نداريم و ترجيح می دهيم با خودسانسوری از گزند انديشه های مسلط و رايج بدور باشيم. رازی است که همه می دانيم اما از گفتن آن ابا داريم.

با اين مقدمه يادآوری می کنم، اگر جمهوری اسلامی به بمب اتمی دست يابد و بر اثر سياستهای نابخردانه اش از آن برای محو کشوری مانند اسراييل استفاده نمايد و يا به فکر نابود کردن امپرياليسم بيافتد، می تواند در کسری از دقيقه دهها و حتی صدها هزار انسان را به خاکستر تبديل کند. تنها تصور ديدن اجساد سوخته شده کودکان، خانواده ها و افراد بی گناه می تواند ما را در درک چنين رويدادی ياری نمايد.

اگر خون شهروندان اسراييلی به خاطر يهودی بودنشان يا به خاطر اينکه به مردم فلسطين ظلم کرده اند يا بخاطر هزاران دليل ديگر مباح شمرده شود و فرض کنيم برخی کشورهای ديگر نيز امپرياليست بوده و بد نيست که از صفحه هستی محو شوند، آيا روشنفکران و سياسيون ضد جنگ، مسئوليت اقدامات تلافی جويانه ای که ممکن است از جنگ اتمی ايران با هر کشوری گريبانگير مردم ايران شود را به عهده خواهند گرفت؟ اگر جمهوری اسلامی عليه کشوری سلاح اتمی بکار گيرد و آن کشور نيز در اقدامی در پاسخ، مناطقی از ايران را به خاکستر تبديل کند آيا آنها پاسخگوی سياستهای امروز خود خواهند بود؟

آيا هزينه های يک جنگ پيشگيرانه عليه ايران، بيشتر از يک جنگ اتمی بين ايران و کشورهای ديگر است؟

جنگ تلافی جويانه اتمی تنها يکی از پيامدهای سياستهای اتمی ايران و دستيابی ايران به بمب اتمی است. حمله پيشگيرانه کشورهای غربی، اسرائيل و آمريکا يکی ديگر از احتمالاتی است که اگر جمهوری اسلامی به سلاحهای اتمی دست يابد، ممکن است گريبانگير مردم ايران شود. يعنی قبلا از اينکه جمهوری اسلامی بخواهد از سلاح اتمی خود عليه کشوری ديگر استفاده کند آنها دست به يک حمله اتمی پيشگيرانه عليه ايران بزنند.

حال بايد ديد کسانيکه امروز، تنها و تنها شعار ضد جنگ می دهند، چه سهمی در آماده کردن ايران برای جنگی بزرگتر و به مراتب فاجعه آميزتر دارند. البته آنها می توانند، ادعا کنند که گزارش های آژانس، کشورهای غربی و ... دروغ است، اما بايد آماده پذيرش تبعات آن باشند.

در صورت دستيابی ايران به سلاح اتمی بايد منتظر پيامدهای خطرناک ديگری نيز بود. راه افتادن مسابقه تسليحاتی در خاورميانه و شايد در سرتاسر دنيا می تواند امنيت بشر را با خطرات جدی روبرو کند و جان انسانهای بسياری را در اقصی نقاط دنيا به خطر بياندازد. شايد گفته شود که نه با مقاله هايی اينچنين و نه با بيانيه ها و مقالات ضد جنگ، سياستهای جهان تغيير نخواهد کرد، اما اين مغلطه ای پيش نيست. چرا که اگر نتيجه اين موضع گيری ها سرسوزنی در تعيين مسير سياستهای اتمی ايران تاثير گذار باشد، بايد مسئول بود.

روشنفکران و سياسيونی که تحت هر شرايطی، هر گونه مداخله نظامی را رد می کنند، بايد پاسخی درخور برای تبعات اين نوع سياستها داشته و آرا و نظرات خود را در مورد دستيابی ايران به بمب اتمی شفاف بيان کنند! چرا که وضعيت جمهوری اسلامی هميشه به همين صورت باقی نخواهد ماند و ممکن است بزودی خبر دستيابی ايران به بمب اتمی را بشنويم که در آنصورت، ديگر زمان به عقب باز نمی گردد.

نکته جالب و قابل توجه اين است که کسانيکه هرگونه حمله احتمالی به ايران را تحت هر شرايطی محکوم می کنند، معمولا با تحريم های قابل توجه و فلج کننده عليه جمهوری اسلامی نيزمخالف بوده و هستند يا اينکه در مورد سياستهای اتمی ايران هيچگاه موضع شفاف و روشنی نداشته اند و آن را بصورت جدی محکوم نکرده اند.

طبيعی است که وقتی تحريمها اثر گذار نباشد، کشورهای غربی، آمريکا و اسراييل به طرف گزينه نظامی خواهند رفت و کسانيکه امروز و ديروز، هرگونه تحريم موثر عليه ايران را محکوم می کردند ناخواسته بستر مناسبتری را برای جنگ فراهم می کنند. همان گونه که روسيه و چين با فلج کردن ابزارهای موثرديپلماتيک و با استفاده از حق وتوی خود، امروز ايران را در مسير جنگ قرار داده اند. براستی اگر روسيه و چين از ايران حمايت نمی کردند، آيا جمهوری اسلامی به مسير خود برای دستيابی به سلاح هسته ای ادامه می داد؟

کسانيکه امروز هر گونه تحريم فلج کننده يا بازدارنده که توان توقف برنامه های اتمی ايران را دارد، رد می کنند ، ممکن است بدليل دستيابی ايران به بمب اتمی، بستر تحريم هايی را فراهم کنند که نتيجه آن مرگ صدها هزار انسان، قحطی و ... است و ابعاد آن به هيچ عنوان قابل قياس با تحريم هايی احتمالی برای توقف برنامه های هسته ای نيست.

در ايران بر اثر تبليغات دامنه دار جمهوری اسلامی و با دميدن در شيپور ناسيوناليسم و پوپوليسم، تعدادی از مردم عليرغم تبعات فاجعه بار دست يابی جمهوری اسلامی به بمب اتمی، تصور می کنند که دسترسی به سلاح اتمی حق ايران است. متاسفانه برخی از فعالين سياسی و روشنفکران از ترس رودررويی با اين گروه از مردم و کاسته شدن از اعتبار سياسی شان، تاکنون همواره نسبت به برنامه های اتمی جمهوری اسلامی، سياستی کج دار و مريز همراه با مسامحه و اهمال را پيش گرفته و برخی از آنها نيز با اشاره به در اختيار داشتن بمب اتمی توسط اسراييل، هند و پاکستان، داشتن آن توسط جمهوری اسلامی را توجيه می کنند.

اين گروه عليرغم مخالفت امروزيشان با حمله نظامی در حين چراغ سبز نشان دادن به جمهوری اسلامی در مورد سياستهای اتمی، شرايط مناسب تری را برای جنگ فراهم می کنند. آنها اولا با عدم موضع گيری صريح در مخالفت با سياستهای اتمی اجازه تبليغات دامنه دار برای همراه کردن بخشی از جامعه با جمهوری اسلامی را فراهم می کنند و ثانيا با عدم مخالفت جدی خود جمهوری اسلامی را در پيگيری اين سياستها جری تر می سازند. در واقع اين گروه از سياستمداران و روشنفکران در دعوای غرب با جمهوری اسلامی، با ناديده گرفتن نقش حاکمان ايران در بوجود آمدن اين وضعيت، تنها مانعی را برابر غرب قرار می دهند. انگار که با جمهوری اسلامی نمی توان کاری کرد و اين غرب است که بايد خويشتنداری نموده و پايش را از گليمش درازتر نکند. آنها با چشم فرو بستن به اقدامات جمهوری اسلامی، وضعيتی را بوجود می آورند که تنها حاصل آن جنگ خواهد بود.

متاسفانه برخی قبل از ارايه هر راه حلی معقولی، نگران از دست دادن محبوبيت و اعتبار سياسی خود به هر بهايی هستند. آنها تصور می کنند اگر فردای آزادی ايران از چنگال جمهوری اسلامی کانديد رياست جمهوری يا پادشاهی شدند نبايد از امروز کاری کنند که لکه ننگی بر دامنشان باقی بماند. در واقع آنها خود را وجيه المله می خواهند و بدون در نظر گرفتن عواقب سياستهايی که در پيش می گيرند، با سواستفاده از احساسات ناسيوناليستی از هر گونه اقدامی که ممکن است آنها را حامی امپرياليسم و کشورهای بيگانه جلوه دهد، دوری کرده و تنها به استفاده از آب گل آلود فکر می کنند.

تبعات دستيابی جمهوری اسلامی به بمب اتمی در بعد اقتصادی در بلند مدت می تواند تحريم هايی را به همراه داشته باشد که يک فاجعه انسانی را رقم زند. ابعاد اين فاجعه انسانی غير قابل مقايسه با تحريم هايی است که قبل از دستيابی ايران به بمب اتمی ممکن است، گريبانگير ايران شود.

در بعد سياسی نيز اگر جمهوری اسلامی به سلاح اتمی دست يابد، بايد قيد آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و جامعه مدنی را برای مدت بسيار مديدی زد. اين موضوع نياز به اثبات ندارد. تنها کافی است به خاطرات چند توريست فرانسوی که توانسته بودند به کره شمالی اتمی سفر کنند، نگاهی بيندازيم. آنها از اين سفر چنين می نويسند:

« قوانين حاکم بر کره ‌شمالی تمامی جوانب زندگی مردم را تحت کنترل قرارداده و بر تمامی بخش‌های زندگی‌ شان به نوعی تاثير گذاشته است. تقريبا ۵۰ سال است که مردم کره‌ شمالی صبح‌‌ ها با نواختن صدای شيپوری که راس ساعت شش به صدا درمی ‌آيد و از طريق بلندگو در تمام مناطق پخش می‌شود از خواب بيدار می‌شوند. آنها موظف هستند پيش از شروع کار روزانه، در مقابل مجسمه کيم ايل جونگ و پدر او ادای احترام کرده و سر تعظيم فرود آورند. همه مردم کره ‌شمالی موظف هستند با لباس‌ های رسمی خاص از منزل خارج شوند يا علامت مخصوصی روی لباس داشته باشند تا وزارت اطلاعات و امنيت اين کشور از اينکه چه افرادی در حال عبور و مرور هستند، آگاهی کامل داشته باشد؛ البته کار به همين‌جا ختم نمی‌شود و آنها بايد پس از رسيدن به محل کار ده دقيقه‌ای را هم وقت بگذارند و به سخنرانی‌های مافوق خود گوش دهند و پس از آن پنج دقيقه عليه دشمنانشان شعار بدهند. پس از انجام تمامی اين کارها، نوبت آغاز فعاليت روزانه می‌شود و آنها می‌توانند کار خود را شروع کنند. »(۱)

با مشاهده پيامد تحريم ها در کره شمالی و تبعات دهشتناک آن به وضوح می توان ديد، مخالفت با تحريم های فلج کننده و بازدارنده که ظاهرا گاهی به نيت حفظ اقشار متوسط در ايران توجيه می شود، در نهايت چگونه می تواند بعد از اتمی شدن ايران پيامدهای بسيار ناگوارتر، مشابه کره شمالی را به همراه داشته باشد.
بايد دانست بازی مخالفين جمهوری اسلامی، مطابق قواعد تحميلی يا مورد علاقه سردمداران فعلی ايران، مانند منفی نشان دادن دريافت کمک خارجی برای پيشبرد دموکراسی و حقوق بشر، خيانت قلمداد کردن ارتباط فعالين سياسی با دولتمردان خارجی ( با توجيه استقلال طلبی)، نفی و رد بی چون و چرای هرگونه گزينه نظامی يا مداخله بشردوستانه، قواعدی است که نه تنها برای پيشبرد دموکراسی، حقوق بشر و آزادی و عدالت مفيد نيست بلکه امنيت ملی ايران را و نه امنيت جمهوری اسلامی را، با خطرات هولناکی مواجه می کند و سايه جنگ، تحريم های گسترده و وضعيت سياسی دهشتناک را توامان برسپهر ايران می گسترد.
شکی نيست اگر قرار است مانعی بر سر راه جنگ گذشته شود، اين مانع نه در برابر غرب بلکه بايد در برابر جمهوری اسلامی قرار گيرد. جمهوری اسلامی بايد بداند در تعقيب سياست های اتمی خود تنهاست و از احساسات ناسيوناليستی اپوزوسيون در جهت پيشبرد اهداف خود بهره نخواهد برد.

شکی نيست جمهوری اسلامی شايد از يک حمله محدود به تاسيسات اتمی خود بيشترين بهره را ببرد، اما معلوم نيست که نفع مردم ايران در نفی چنين جنگی باشد. در واقع بايد ديد اگر جمهوری اسلامی در دستيابی به سلاح اتمی پا به مسيری بگذارد که ديگر کسی توان توقف آن را نداشته باشد، آيا بايد قبل از رسيدن به چنين جايگاهی با جنگ پيشگيرانه متوقف شود يا خير؟ متاسفانه فعالانی که شعار ضد جنگ می دهند، قادرنيستند واقعيت جنگ پيشگيرانه يا اتمی شدن جمهوری اسلامی را روبروی خود گذاشته و تصميمی بر اساس واقعيات بگيرند.

شوربختانه، در اثر برخورد روسيه و چين با مسئله اتمی جمهوری اسلامی و ايفای نقش برخی از فعالان سياسی که در برابر اهداف اتمی حکومت و تحريم های فلج کننده، سياستهايی کج دار و مريز را در پيش گرفته اند، امروز جمهوری اسلامی توانسته است با مهارت، غرب را در يک دو راهی سخت قرار دهد که در هر دو صورت برنده آن خواهد بود. اين دو راهی، يکی جنگ محدود به تاسيسات اتمی بدون براندازی نظام است که در اينصورت جمهوری اسلامی می تواند با سرکوب جامعه مدنی و استقبال از تحريم های غرب، اندک اميدها برای تغييرات مسالمت آميز در ايران را بگيرد و دومی تعلل غرب در برخورد با ايران و وقت کشی های پی در پی تا دستيابی به بمب اتمی است که در اينصورت همانطور که ذکر آن رفت بايد تا مدتها قيد دموکراسی، آزادی و جامعه مدنی را زد.

حال اين سوال پيش می آيد که چه گزينه هايی برابر نيروهای سياسی مخالف جمهوری اسلامی قرار دارد تا در اين مقطع حساس، فارغ از احساسات افراطی ناسيوناليستی و منفعت طلبی های رايج پوپوليستی بتواند راهگشای مردم ايران و گام نهادن در مسير آزادی و دموکراسی باشد.

شکی نيست دستيابی به بمب هسته ای توسط جمهوری اسلامی بدترين فاجعه ای است که می تواند گريبانگير مردم ايران شود. اگر جامعه بين الملل با مدارک و مستندات قابل توجه اثبات کند که جمهوری اسلامی به زودی در مسيرغير قابل بازگشتی برای دستيابی به بمب اتمی گام می نهد، شايد حتی جنگی محدود به تاسيسات اتمی ايران عليرغم همه تلخی و عواقبی که متاسفانه به همراه دارد، اجتناب ناپذير است.

راه ديگر اين است که به منظور توقف جنگ يا دستيابی ايران به سلاح اتمی، هر چه سريعتر نيروهای سياسی ايران دست به آلترناتيو سازی زده و با گذشتن از تابوهايی که هميشه آنرا ناموفق گذاشته، مردم ايران را آماده تلاشی ديگر برای گذشتن از سد جمهوری اسلامی کنند. شکی نيست آزمون واقعی ضد جنگ بودن يا صلح طلب بودن، در برابر مدعيان آن، تنها گام نهادن در چنين مسيری است. مقدار تلاش و از خودگذشتگی اين نيروها می تواند، محکی باشد برای اينکه ببينيم آنها با فريادهای ضد جنگ خود خواهان صلح هستند يا خواهان بهره برداری از جنگی که محتمل است.

کاوه شيرزاد
Ghasem_sh55@yahoo.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016