چهارشنبه 25 آبان 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ضرورت کمپين ضد جنگ، گفت‌وگوی شادی شادمهر با مهرداد درويش‌پور، راديو زمانه

مردم به دمکراسی و نان نيازمندند و نه به ماجراجويی هسته‌ای. اين هم درست نيست که به بهانه مخالفت با جمهوری اسلامی، کنار گروه‌های جنگ‌طلب و طرفدار حمله نظامی غرب قرار بگيريم. من اين سياست را ضد ملی، ضد انسانی و ضد دموکراتيک و ضد انديشه صلح‌طلبی می‌دانم و معتقدم به افرادی که از آسيب رسيدن به مردم در بمباران هيچ ابايی ندارند و مشوق آن هم هستند، چيزی جز سخيف‌ترين سياست‌بازان نمی‌توان لقب داد. از افکار بين‌المللی هم بايد بخواهيم فشار اصلی خود را در راستای حمايت از حقوق بشر و مبارزات مردم ايران متمرکز کنند.

شادی شادمهر - همزمان با اوج گرفتن شايعاتی مبنی بر احتمال حمله نظامی به ايران، برخی از صاحب‌نظران و فعالين سياسی با صدور بيانيه‌های مشترک، يا در قالب يادداشت‌ها و گفت‌وگو‌ها در رسانه‌های، سعی کرده‌اند به ضرورت سازمان‌دهی هرچه زودتر کمپين يا کارزاری جهانی به منظور مقابله با چنين اقدامی بپردازند. يکی از اين صاحب‌نظران سياسی-اجتماعی، دکتر مهرداد درويش‌پور جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در سوئد است. در گفت‌وگو با درويش‌پور سعی کرديم به جوانب گوناگون اين ايده و چگونگی طرح آن در شرايط فعلی بپردازيم.

برخی از صاحب‌نظران سياسی- اجتماعی درباره مخالفت با حمله نظامی به ايران، از ضرورت تشکيل يک "کمپين ملی" سخن رفته است. خود شما به تازگی در مصاحبه‌ای بر تشکيل يک کمپين ملی برای متوقف کردن غنی‌سازی اورانيوم توسط جمهوری اسلامی ايران تاکيد داشتيد، اما سئوال اينجاست که اين کمپين کجا، چگونه و با کدام ضمانت اثرگذاری بايد تشکيل شود؟ اگر منظورتان در داخل مرزهای ايران است که تشکيل چنين کمپينی تقريباً يک شعار به نظر می‌رسد؛ آن هم در شرايطی که وضعيت در ايران به گونه‌ای است که حتی با يک وبلاگ‌نويس هم که در مخالفت جمهوری اسلامی مطلبی بنويسد به شدت برخورد می‌شود. در چنين فضايی، چطور شما از تشکيل "کمپين ملی" سخن می‌‌گوييد؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


مهرداد درويش‌پور: نخست اين‌که وقتی می‌گويم "کمپين ملی برای متوقف کردن غنی‌سازی اورانيوم"، منظورم اين است که بايد در پی گسترش گفتمانی باشيم که فقط به مسئله "حقوق بشر" در ايران تاکيد نداشته باشد بلکه در کنار آن اين بار بايد جريانی به راه بيفتد که به صورت دقيق، روشن و مسنجم در راستای ضرورت متوقف کردن برنامه غنی‌سازی هسته‌ای و همکاری با آژانس بين‌المللی انرژی اتمی تقويت شود؛ چه در داخل کشور و چه در خارج از ايران.
به عبارت ديگر بايد به اين مسئله توجه کنيم که يکی از مهم‌ترين عواملی که باعث تهديد نظامی از سوی اسرائيل و برخی کشورهای غربی عليه ايران شده است، ماجراجويی‌های جمهوری اسلامی در زمينه فعاليت‌های هسته‌ای است. اگر جمهوری اسلامی به فعاليت‌هايش در اين زمينه ادامه ندهد هيچ کشوری به ايران حمله نظامی نمی‌کند.
اما جمهوری اسلامی با شعار "انرژی هسته‌ای، حق مسلم ماست" تلاش می‌کند از "حس ناسيوناليستی" مردم برای تاييد فعاليت‌های پنهانی هسته‌ای خود که می‌تواند اهداف نظامی داشته باشد، بهره بگيرد. ضمن اينکه می‌کوشد اين فعاليت‌ها را صلح‌آميز جلوه دهد. در چنين شرايطی وقتی من از کمپين ملی حرف می‌زنم منظورم اين است که اجازه ندهيم از احساسات مردم ايران در اين راستا بهره‌برداری شود و دولت ايران نتواند مردم را به گوشت دم توپ تبديل کند. بايد به صراحت فرياد زد: ما به نان و آزادی احتياج داريم نه به سلاح هسته‌ای!

به طور دقيق، به چه شکلی می‌توان ايده تشکيل کمپين ملی را عملی کرد؟
به اين شکل که در نوشته‌ها، سخنرانی‌ها و تظاهرات‌ها اين گفتمان ترويج شود که سياست عدم همکاری با آژانس هسته‌ای ما را در عمل در معرض تهديد حمله نظامی قرار می‌دهد. اگر ما خواهان صلح هستيم بايد با آژانس بين‌المللی اتمی همکاری کنيم. البته من فکر می‌کنم اين ميل در مردم ايران گسترده است.
مردم به دمکراسی و نان نيازمندند و نه به ماجراجويی هسته‌ای. بيشتر آنها دوست ندارند کشور مورد حمله نظامی قرار بگيرد. مگر عده‌ای که از سر استيصال، از حمله نظامی استقبال می‌کنند. از افکار بين‌المللی هم بايد بخواهيم فشار اصلی خود را در راستای حمايت از حقوق بشر و مبارزات مردم ايران متمرکز کنند.

من هنوز جواب سئوال نخستم را نگرفته‌ام. در شرايطی که وضعيت فعاليت رسانه‌ها در ايران محدود و از سوی جمهوری اسلامی در معرض تهديد و فشار است، چطور می‌توان به تشکيل چنين کمپينی و اطلاع‌رسانی در راستای وظايف و تعهدات آن اميدوار بود؟
نه اينطور هم نيست. بسياری از مردم به راديو و تلويزيون‌های فارسی، رسانه‌های بين‌المللی و اينترنت دسترسی دارند و در صورت همکاری، پيام به سرعت می‌تواند به جامعه انتقال يابد.

فکر می‌کنيد اين دسترسی به اندازه‌ای هست که جامعه روشنفکری ايران بتواند از طريق تشکيل کمپين ملی و بازتاب آن در رسانه‌های بين‌المللی روی افکار عمومی در ايران تاثير بگذارد؟
جامعه روشنفکری و اپوزيسيون ايران شايد در بديل‌سازی و سازماندهی اتحاد‌ها، دشواری‌های لاعلاجی داشته باشد، اما در ساختن افکار عمومی نقشی موثر دارد. البته اين نقش دوگانه است. به اين معنی که هم می‌توانند بر افکار عمومی جامعه ايران تاثيرگذار باشند و هم افکار عمومی جهان را در صورت همراهی عمومی تا حدودی تحت تاثير قرار دهند.
اينکه همه اپوزيسيون از جمله جمهوری‌خواهان، اصلاح‌طلبان، چپ‌گرايان، مشروطه‌خواهان و... بگويند که ما خواستار توقف غنی‌سازی هستيم و حمله نظامی را محکوم می‌کنيم و خواستار اعمال فشار به حکومت برای عقب‌نشينی شوند، مهم‌ترين راه کاهش خطر حمله نظامی خواهد بود. چرا که فعاليت‌های پنهان جمهوری اسلامی در زمينه غنی‌سازی اورانيوم يکی از مهم‌ترين دليل‌های زمينه‌ساز تهديد نظامی عليه ايران است.

شما از جمهوری اسلامی به عنوان يکی از دليل‌های زمينه‌ساز تهديد نظامی نام می‌بريد. مگر دليل ديگری هم وجود دارد؟
بله. تحريکات جنگ‌طلبانه اسرائيل را هم بايد قاطعانه محکوم کرد، چون سعی می‌کند با تهديد نظامی ايران، افکار عمومی جامعه اسرائيل را از اعتراض‌های گسترده‌ای که در تل‌آويو بر سر بحران‌های اقتصادی صورت گرفته است منحرف کند. معمولاً وقتی دولت‌ها اعتبارشان را در داخل مرزهای خود از دست می‌دهند، تلاش می‌کنند وجود "دشمن خارجی" را دست‌آويزی برای افزايش اعتبار خود قرار دهند.
اين دقيقاً همان روشی است که هم اسرائيل و هم جمهوری اسلامی در پيش گرفته‌اند. در اين شرايط اتفاقاً تهديد نظامی می‌تواند مشروعيت جمهوری اسلامی را افزايش دهد. به همين دليل، هم تحريک‌های اسرائيل و هم جمهوری اسلامی ايران را بايد به صورت قاطع محکوم و تاکيد کنيم که ما خواستار خاورميانه‌ای عاری از سلاح هسته‌ای هستيم.
از طرف ديگر، اسرائيل در تلاش است که افکار عمومی جهان، دولت‌های غربی و به ويژه آمريکا را تحت فشار قرار دهد تا تحريم‌های گسترده‌تری عليه ايران صورت گيرد. در اين شرايط، کشورهای غربی و آمريکا هم به سادگی، "ايران اتمی" را تحمل نمی‌کنند. در چنين وضعيتی اگر ما نتوانيم مخالفت با فعاليت هسته‌ای پنهان حکومت را به يک گفتمان عمومی بدل کنيم، محال است بتوانيم افکار عمومی جهان را به سمت خنثی کردن تهديد نظامی پيش ببريم.

فکر می‌کنيد فعاليت کمپينی که به آن اشاره کرديد چقدر بتواند روی افکار عمومی کشورهای غربی و آمريکا تاثير بگذارد؟
ما در حوزه سياست بايد فقط در حوزه خواست و توانمندی‌های‌مان بيانديشيم. ما واقعاً نمی‌توانيم درباره ميزان اثرگذاری حرف چندانی بزنيم. شايد قدرت اثرگذاری ما در اين زمينه کم باشد و ماجراجويی‌های جمهوری اسلامی و تهديدات اسرائيل، کار را به جنگ برساند. با اين‌همه مسئله مهم اين است که ما نبايد از جمهوری اسلامی به بهانه مخالفت با جنگ دفاع کنيم.
از سوی ديگر، اين هم درست نيست که به بهانه مخالفت با جمهوری اسلامی، کنار گروه‌های جنگ‌طلب و طرفدار حمله نظامی غرب قرار بگيريم. من اين سياست را ضد ملی، ضد انسانی و ضد دموکراتيک و ضد انديشه صلح‌طلبی می‌دانم و معتقدم به افرادی که از آسيب رسيدن به مردم در بمباران هيچ ابايی ندارند و مشوق آن هم هستند، چيزی جز سخيف‌ترين سياست‌بازان نمی‌توان لقب داد.

به نظر شما آمريکا و دولت‌های غربی برای تشديد ايده حمله نظامی به ايران، نسبت به افکار عمومی ايرانيان و اپوزيسيون‌های خارج از کشور توجه نشان می‌دهند؟
به‌طور حتم توجه می‌کنند. نمی‌گويم مخالفت قاطعانه اپوزيسيون با حمله نظامی تعيين‌کننده است، اما در بازنگری مسئله حمله نظامی از سوی آمريکا و دولت‌های غربی، اثرگذار خواهد بود. از طرف ديگر ما بايد افکار عمومی جهان را به اين مسئله متوجه کنيم که حمله نظامی به ايران، آينده خاورميانه را به يک کابوس بدل خواهد ساخت.
ما نمی‌دانيم ايران از چه توانی برای عمليات انتقام‌جويانه برخوردار است. اگر جمهوری اسلامی توان داشته باشد که به اسرائيل ضربه بزند و بين ايران و اسرائيل و کشورهای عربی جنگ درگيرد آسيب‌های زيادی متوجه خاورميانه و جهان خواهد شد. بحران اقتصادی شدت می‌گيرد و شکاف بين غرب و خاورميانه بيشتر می‌شود. همچنين نظامی‌تر شدن منطقه اصلاً به سود صلح و دموکراسی نيست؛ چون علاوه بر کشتارهای انسانی، بی‌ثباتی و افراطی‌گری را نيز همراه می‌آورد.
شما فقط افغانستان را ببينيد که حضور ارتش قدرتمند آمريکا هم نتوانست بحران آن را حل کند؛ چه برسد به ايران که کشور کوچکی نيست. اسرائيل از عهده شکست دادن حزب‌الله لبنان برنمی‌آيد، پس چطور می‌تواند با حمله نظامی به اتمی شدن ايران خاتمه بدهد و يا آن را به سادگی سرنگون سازد؟ يکی از اهل قلم ايران، پيش از اين جمله جالبی گفته بود که اسرائيل می‌خواهد اما نمی‌تواند. آمريکا می‌تواند اما هنوز نمی‌خواهد! اين معادله فعلاً همچنان بر سرجای خود باقی است.

با وجود همه اين بحث‌ها، مسئله تهديد نظامی را چقدر جدی می‌دانيد؟
به نظرم اين تهديدات در حال حاضر بيشتر جنبه جنگ روانی دارد تا اسرائيل به اين شکل دولت‌های غربی را به تحريم‌های گسترده عليه ايران راضی کند. به‌خصوص روسيه و چين را وادار کند که با تحريم‌های گسترده عليه ايران موافقت کنند. به اين ترتيب يک چيز مشخص است که اين تهديد بلافاصله به وقوع نخواهد پيوست. با اين همه اگر جمهوری اسلامی از غنی‌سازی اورانيوم عقب‌نشينی نکند، تهديد حمله نظامی، جدی خواهد بود.

اگر نتوان جمهوری اسلامی را به عقب‌نشينی در اين زمينه وادار کرد، چه راهکار ديگری وجود خواهد داشت؟
من نمی‌دانم با توجه به فشارهای اقتصادی و سياسی در ايران، دولت تا کی می‌تواند جنبش مردمی را در داخل به صورت "آتش زيرخاکستر" مهار کند، اما اين مسئله مطرح است که آيا جنبش مردمی می‌تواند با ظهور و عروج مجدد خود، کابوس حمله نظامی را به حاشيه براند؟ گمانه‌زنی در اين زمينه سخت است. با اين همه به نظرم ايجاد يک جنبش مردمی، دموکراتيک و مدنی نظير آنچه در مصر و تونس اتفاق افتاد می‌تواند بهترين را‌ه‌حل برای تغيير شرايط باشد و به قطب‌بندی "بنيادگرايی اسلامی" و "حمله نظامی" پايان دهد.


به نقل از راديو زمانه دوشنبه, ۰۸/۲۳/۱۳۹۰


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016