جمعه 14 بهمن 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

به بهانه سالگرد وعده های پوشالی و رهبر مقوایی! بیژن صف سری

safsari-2.gif
باز هم میراث خواران انقلاب ۵۷ با فرا رسیدن سالگرد آن واقعه شوم، به تکاپو افتاده و ملت جان به لب رسیده از ظلم را مجبور به شادمانی بی دلیل می کنند، اگر چه این بار با به نمایش گذاردن تمثال مقوایی از قائد اعظم انقلاب، این حقیقت را فریاد می کشند، که ای خوش باوران بلا دیده از آفت آن جوشش بی سرانجام، همه آن وعده های سالهای گمان باطل همچون تمثال این رهبر مقوایی، فریب بود وپوشالی، ما فریبتان دادیم.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


باز هم میراث خواران انقلاب 57با فرا رسیدن سالگرد آن واقعه شوم، به تکاپو افتاده و ملت جان به لب رسیده از ظلم را مجبوربه شادمانی بی دلیل می کنند، اگر چه این باربا به نمایش گذاردن تمثال مقوایی از قائد اعظم انقلاب ، این حقیقت را فریاد می کشند ،که ای خوش باوران بلا دیده ازآفت آن جوشش بی سرانجام ، همه آن وعده های سالهای گمان باطل همچون تمثال این رهبر مقوایی ، فریب بود وپوشالی ، ما فریبتان دادیم .

انچه امروزجیره خواران انقلاب با براه انداختن چنین کارناوالی مضحک ،نیشتر به زخم کهنه می زنند و با وقاحت به رخ ملت پشیمان ازانقلاب و نسل امروزمی کشند ، همه ازسر مستی باده قدرتی است که عنقریب به جام زهر مبدل می شود و تا آن روز ما را چه باک از این مضحکه ، که ما هم به یمن این ایام زجر ، رج می زنیم به گذشته ا ی که گذشت ، و باز به گوش نسل بیدار و هوشیار امروزاین کهنه دیار، قصه فریب خود می خوانیم ،و از حاکمان غاصب انقلاب می گوئیم که پیمان شکن بودند وتشنه قدرت ، واز عالمان ربانی داغ مهر به پیشانی می نالیم که بد عهد هستند و نان خدا می خورند و فرمان شیطان می برند، و این حکایت آنقدر مکررمی کنیم تا مبادا نسل امروز چون نسل انقلاب به غمزه خنیاگران الهی گرفتارآیند وغافل از دق الباب پیک ازادی، در پی عکس رخ یار سر به اسمان داشته باشند.

حکایت انقلاب ، قصه مکرراست و طی سی و دو سال گذشته انقدر گفته شد که دیگر ملال آوراست اما با این همه در چنین ایامی گذر به این حکایت ملال اور تلنگری است که بر خود می زنیم و از این روبی پرده وبی حجب وحیا بایداعتراف کرد ،که واقعه 57 ازنمک گیر بودن نسل انقلاب به دین وعالمان دین فروش بود و بس ، که این خصلت نمک گیر کردن و نمک گیر شدن در فرهنگ وخلق و خوی ما ایرانیان کار کرد عجیبی دارد ، و از نمک دین باوری بود که روحانیت را نمایندگان برحق اولیا و انبیا دیدیم وبر خود مسلط ساختیم چنانکه اگر عالمی روحانی ازکوچه ای به طمانینه می گذشت ، آنقدرگام سست می کردیم تا اوبه پیش افتد و ما چون بردگان به دنبالش، و هر گاه پای منبراو می نشتسیم ،تنها برای سبک کردن استخوان از گناه بود وبا هر دورغی که این ریا کاران بر خدا و انبیا می بستند همچون بزاخوش سر می جنباندیم و بر پیشانی میزدیم ،چون ما نمک گیر دین بودیم .

32 سال پیش در جنین ایامی که نه قحطی خدا بود و نه دشمن درخانه و نه ایام زجری وجود داشت ، ناگهان آوازه ی عالمی خدای جوی و دوراز وطن، درشهر پیچید که فرمان شکستن نمک دان میداد، نمکدان خاندان پادشاهی که ستمگر می دانیم اما با این همه چون امروزکه وقتی با قطار به سمت فیروز کوه و ساری سفر می کنیم وبا خاطری اسوده از روی پل ورسک می گذریم ،بیاد حق نمک آن شاه ستمگرمی افتیم وبا نگاه به عمق دره ای که زیر پایمان چون اژد ها دهان گشوده ،بیاد نمک نشناسیمان می افتیم وعجبا این احساس وقتی بیشترمی شود که یاد آن خاطره غرور انگیزاز ساخت پل ورسک در ما زنده می شود، که می گویندروز افتتاح پل ، بفرمان آن شاه ستمگر ، مهندس المانی سازنده پل را با زن و فرزند به دره می برند ، درست در زیریر پل ،تا اگر با عبور قطار، آن سازه غول پیگر سرنگون شد ، بر سر سازنده آن و خانواد ه او آوار شود.آری ما بفرمان قائداعظم شوریدیم غافل که نمکدان می شکنیم، بی آنکه بیادمان باشد که ابادانی میهن همه ازچنین ستمگرانی بوده و ما در طول تاریخ خود همواره چشم بسته نمکدان شکستیم و شاید از سر تکرار این رویه بود که در سال 57 به جای تعمق و اصلاح نظام وقت ، چشم بر همه چیز نهادیم و نمک دان شکستیم و عجبا امروز که در طی 32 سال گذشته به رغم همه مصائبی که متحمل شده ایم و به رغم همه ویرانی های که نظام حاکم ازسر عدم لیاقت در اداره امورکشور بر ما تحمیل کرده ، و نمک گیرهیچ رفاه و ابادانی از سوی نظام نیستیم ، چنان که باید اقدامی صورت نمی دهیم، گویی باید حتما نمک گیر باشیم تا نمک دان بشکنیم .

از قضا نظام جمهوری اسلامی نیز با تکیه بر چنین باوری است که بر دوام و بقای خود تا به امروز ادامه داده است ، ،بذل و بخشش های بی حساب و کتاب ،دزدیدن ازکیسه ملت ، و ریختن به حساب نور چشمی های چون سرداران سپاه و یاران رهبری ، باج دادن، به دور افتاده ترین کشورهای جهان، به قصد صدور انقلابی که هرگز تحقق نیافت و ایضابه منظور پیشبرد اهدافی که به دوراز منافع ملی بوده ،همه همه ازاتخاذ روش نمک گیر کردن است اگرچه گاهی نتیجه ای خلاف انتظار هم داشته ، خاصه در تعاملات بین المللی، که برخی از کشورهای حمایت شده از سوی نظام در بزنگاه های حساس تاریخی، نمکدان شکستند، و در صف دشمنان قرار گرفتند که البته نشانه سهم خواهی بیشتر بود مانند ، چین و روسیه درماجرای تحریم ها که در چند نوبت بر خلاف انتظار با دشمنان ولی امر مسلمین جهان هم کاسه شدند که باز هم به لطف گنجی که در اختیار رهبر نظام است دوباره به دامان ولی امر مسلمین برگشتند چرا که طعم شیرین قدرت آنقدر هست که بی واهمه از محشر کبرایی که بر بالای منابربرای دین باور ان خوانده می شد فراموش شود،وبیت المال به میل رهبری د بذل و بخشش شود واینگونه است که زور تنها رویه مطلوب عالمان خدای جوی شدو پایه های ظلم بار دیگر در اب و خاک مان دوام و قوام می گیرد ودر مقابل ما نیزتنها به دلیل نمک گیربودن از دین (جز دو سال گذشته) در تمام این سال ها تماشا گر می شویم.

الغرض امروز جیره خواران رژیم در حالی سالگشت واقعه 57 را جشن می گیرندکه خود بخوبی میدانند که شمارش سقوط نظام آغاز شده وشاید از همین باور است که هریک از عمله نظام بی واهمه ، این چنین اشکارا دست به غارت می زنند که هر روز خبر یک اختلاس و دزدی از سوی یک مقام حکومتی منتشر می شود و انانکه هنوز بر بقای این نظام دل خوش کرده اند تنها جنگ را ناجی نظام می دانند و لجاجت بر سر امری محال چون دست یابی به سلاح هسته ای هم چیزی جز تحریک دشمن به حمله نیست و این واقعیتی است که حتی نزدیک ترین افراد به رهبری نظام دریافته و میدانند که لاف رهبری و لجاجتی که درداشتن " کیک زرد " می کند توهمی بیش نیست و این حقیقت در همه نامه هایی که این روز ها متداول گردیده و خطاب به رهبری نظام نوشته می شود به وضوع نمایان است اگر چه هنوز بفرموده رهبر با هزینه کردن از نام ملت مستمسکی برای توجیح این لجاجت می تراشند ، تا نگوئید به چه نشانه ؟ نگاه کنید به متن گفته هاي مسئولین بی درایت نظام که درتوجیح لجاجت خانمان برانداز ولی نعمت خود در طی ماه های اخیرکه مدام از نام ملت سوء استفاده می کنند ، شعار هایی چون :

عقب نشيني از حقوق ملت ايران خيانت است / ما ذره اي از حقوق ملت ايران عقب نشيني نخواهيم كرد/ اصولا ملت ايران اجازه نخواهد داد كه بر سر حقوق اساسي آنها با كسي مذاكره كنيم /جهانيان بدانند ملت ايران از حقوق مسلم خود عقب نشيني نخواهد كرد.

و این همه لاف در حالی است که هم اکنون منافع ملی مردم ایران در دریای خزر نادیده گرفته می شود ولاف زنان کمترین واکنشی از خود نشان نمی دهند و قدرت چانه زني این نا مسئولین نالایق خاصه در سالهاي اخير چنان تنزل يافته که اوامر و دستورات سران كرملين ( روسيه) را چشم بسته قبول می کنند وبجای سهم 50 درصد ی ملت ایران در درياي خزر تن به سهم يازده و سه دهم درصد می دهند گویی تنها منافع ملت ایران ، درداشتن سلاح هسته ای است و بس.

واما این مختصر به بهانه سالگرد وعده های پوشالی ، از صاحب این قلم الکن برای نسل امروز نوشته شد که اگرچه بیداراست درکمین ازادی ، اما هرگزمباد چون نسل انقلاب نمک گیرشود. حتی به خدایی که دگردراین حوالی نیست .


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016