گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
9 بهمن» نهنگ احسان طبری در قوطی کنسرو بیبیسی فارسی، ف.م.سخن29 دی» برهنگی گلشيفته فراهانی و سکوتهای ناگزير، ف. م. سخن 1 آبان» استاد شجریان! ما شما را در زندان نمیخواهیم! ف.م.سخن 8 مرداد» ایرج افشار که بود و چه کرد؟ ف.م.سخن 23 تیر» دختری با دمپايی پلاستيکی، ف. م. سخن
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! اصغر آقا! مراقب باشيد از آن بالا پايين نيفتيد! ف. م. سخنامروز اصغر آقا شما در اوج هستيد. اوج، فوايد بسيار دارد و مضرات بسيار. يکی از مضرات، سقوط و عواقب وخيم آن است. کسی که از ارتفاع يک متری سقوط کند شايد طوریش نشود اما کسی که از هزار متری سقوط کند نابود میشود. شما امروز در هزار متری قرار گرفتهايد و بايد مراقب باشيد که سقوط نکنيدممکن است به من بگوييد آدمِ موقعنشناسی هستم؛ به جای اينکه تبريک بگويم و اظهار خوشحالی کنم، اخطار می دهم و تخطئه می کنم. آنچه می نويسم تخطئه و کم ارزش نشان دادن جايزه ای که نصيب سينما و مردم ايران شد نيست اما در مورد موقعنشناسی حق را به شما می دهم. نويسنده اگر نويسنده است بايد هم با موقع وَ هم بی موقع بنويسد. برای او شرايط و موقعيت تفاوت نمی کند. او با موج مردم بالا و پايين نمی رود. اصولی دارد و بر اساس آن اصول می نويسد. يک بار خسارت سنگين "بی موقع" ننوشتن را در سال ۱۳۵۷ داده ايم و همين کافی ست تا از "بیموقعنويسی" نهراسيم. اما تبريک به اصغر آقا و اسکاری که به نام "ايران" ثبت شد. ترسم اين بود (و هست) که اين اسکار نه به نام "ايران" که به نام "جمهوری اسلامی ايران" يا درست تر بگويم "حکومت اسلامی مستقر در ايران" ثبت شود. در مراسم اسکار، از "ايران" و "مردم ايران" نام برده شد و اين جای شکر دارد. خوشحالی هم حق ما و مردم ايران است که در موقعيت های مختلف ورزشی و اجتماعی و سياسی بروز داده ايم. يعنی موقع رفتن به جام جهانی خوشحال شديم، موقع دريافت جايزه ی صلح نوبل خوشحال شديم، موقع ديدن تعداد رای دهندگان سبز و بعد از آن، مشاهده ی سه ميليون جمعيت معترض و متين در خيابان های تهران خوشحال شديم. می دانيم و می دانيد که اين خوشحالی ها کوتاه مدت است. تزريق شادی موقت است به پيکره ی جامعه ای بيمار و شديداً افسرده. همين هم غنيمت است و موجب خرسندی. اما نويسنده، مثل مردم نيست که فقط شادی را ببيند و گمان کند دوران ناملايمات به سر آمده است و ريشه ی بدبختی ها کنده شده است. ريشه ها و شاخه های سرطانی که بر جان ملت ايران افتاده هم چنان پا برجاست. بر آن چشم نمی توان بست حتی در شب دريافت جايزه اسکار. و شما آقای فرهادی، امروز در آن بالا جای گرفته ايد. حق و ناحق اش را نمی دانم. در فيلم شما لابد چيزی بوده است که توجه اين همه منتقد و فيلم شناس خارجی و داخلی را به خود جلب کرده است. من روزگاری اسکار ايران را اسکار واقعی خواهم دانست که آکادمی، جايزه را به يک فيلم کمدی ايرانی بدهد! کارگردانی که چنين فيلمی بسازد و اسکار بگيرد واقعا هنرمند است. قصد من در اينجا ارزيابی کار شما نيست و پسند خودم را هم دخالت نمی دهم. اگر در مورد نوبل بتوان گفت "سياسیکاری" در کار است، در مورد اسکار دشوار بتوان گفت اين مسئله دخالت دارد. البته عقل سليم بزرگان سينما که فيلم ها را می بينند و انتخاب می کنند، بی شک تحت تاثير رويدادهای جاری ست و شايد در ناخودآگاه خود، دنبال راهی برای پيش گيری از بروز جنگ جهانگير می گردند و آن را به نحوی پيدا می کنند. مثل نوبلی که به آقای اوباما داده شد به خاطر صلحی که بانی اش نبود ولی در اصل با دادن اين جايزه از او خواسته شد که بانی اش باشد. امروز اصغر آقا شما در اوج هستيد. اوج، فوايد بسيار دارد و مضرات بسيار. يکی از مضرات، سقوط و عواقب وخيم آن است. کسی که از ارتفاع يک متری سقوط کند شايد طوریش نشود اما کسی که از هزار متری سقوط کند نابود می شود. شما امروز در هزار متری قرار گرفته ايد و بايد مراقب باشيد که سقوط نکنيد. سقوط به دامن حکومت اسلامی فاجعه انگيز است. آن ها در ابتدا شما را نفی خواهند کرد؛ بعد در موردتان سکوت خواهند کرد؛ بعد شما را تحريف خواهند کرد؛ بعد تئوريسين هايشان دست به کار خواهند شد و تلاش خواهند کرد که شما را مال خود کنند. زورشان هم زياد است؛ خيلی زيادتر از سينماگران جهان که برای جعفر پناهی نتوانستند کاری کنند. امروز شما در اين جايگاه خطرناک قرار گرفته ايد. اينجا ديگر تاکتيک دست در جيب کردن برای دست ندادن با آنجلينا جولی کارساز نخواهد بود. نمی توانيد با اين تاکتيک های ساده، در ميانه بمانيد. حکومت شما را دائم هُل خواهد داد. يا بايد اين طرفی شويد يا آن طرفی. سعی کنيد در وسط بمانيد ولی اگر قرار بر افتادن تان است سعی کنيد به طرف ملت بيفتيد. به طرف ملت افتادن هم خطر دارد. ممکن است مثل پناهی نتيجه ی افتادن، حبس و سکوت باشد يا مثل حاتمی ها به آتش کشيده شدن سينما نياگارا. شما امروز به هر دليل به اوج رسيده ايد. کاری نداريم که زمينه های فيلمسازی شما را دستگاه های حکومتی آماده کرده اند. کاری نداريم که در ايران، فيلمساز مستقل جايش يا گوشه ی منزل اش است، يا کنج زندان و اگر اين ها را نخواهد، بايد به خارج از کشور مهاجرت کند و گل نداده پژمرده شود. کاری نداريم که در ايران بی اذن حکومت کار هنری که مخاطب زياد داشته باشد نمی توان کرد؛ کار هنری در اين حالت، تبديل به کار سياسی می شود که آن هم انجام اش به اجازه ی حکومت نياز دارد. ديديد سرنوشت دو نفری را که در عالم سياست ايران از باتلاق حکومت بيرون آمدند و به اوج پر کشيدند. اوجی که جايزه نداشت و حبس خانگی داشت. مهندس موسوی و آقای کروبی را می گويم. آن ها تا به امروز به رغم تمام فشارها در اوج مانده اند و باعث اميدواری مردم شده اند. شما هم در عرصه ی هنر سعی کنيد در اوج بمانيد و باعث اميدواری مردم شويد. شادی های جايزه گرفتن موقت است و اين اميدواری هاست که پايدار است. مبادا مردم را با سقوط تان نااميد کنيد. دريافت اسکار را به شما مجدداً تبريک می گويم و برای تان بهترين ها را آرزو می کنم. Copyright: gooya.com 2016
|