دوشنبه 21 فروردین 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

توطئه ای سه جانبه عليه حقوق بشر در ايران، علی کلائی

روزآنلاين ـ اين روزها اخباری جديد و شک برانگيز از روابط جديد دولتين ايران و آمريکا به گوش می رسد. روابطی جديد که البته با دلالی همسايه شمال غربی ايران يعنی ترکيه انجام می شود و البته آنچه شنيده می شود، با آن حرفها و حديثهايی که در روزهای آخرين سال ۱۳۹۰ شنيده می شد در تضادی کامل قرار دارد. انگار کشتيبان سياست خارجی ايالات متحده را در چند ماهه منتهی به انتخابات آمريکا، سياستی دگر آمده است. سياستی که شايد بخواهد از قبولاندن به ايران در صلح آميز جلوه دادن سياست های هسته ای خود و نشان دادن به جهانيان که مسئله خطرناک هسته ای در ايران حل شده است برای خود کلاهی بدوزد و آرای الکترال و عمومی بيشتری را برای آقای اوباما برای يک دوره ديگر جمع آوری کند.

در روزهای آخرين سال گذشته اما صدای آمريکا در برابر با ايران تهديد آميز بود و خطر جنگ در آستانه سال نو بر ايرانيان سايه افکن. قصه اينگونه شده بود که ايران تا بهار وقت دارد و وگرنه آمريکا از پس اسرائيل بر نمی آيد و اسرائيلی ها تمام همت و توان خود را در ارتباط با برخورد با ايران به کار می گيرند. خبری که به نقل از يديعوت آحارونت منتشر و تحليل آن نيز به نقل از القدس العربی منتشر شد تا به نوعی وحدت هر دو رسانه های اسرائيلی و عرب و درگيری ايشان در اين مسئله کاملا مشخص باشد. مسئله که در ۴ يا ۵ ماهه اخر سال ۹۰ دغدغه فعالين سياسی ايران و غير ايرانی شده بود که بالاخره آيا اسرائيل به ايران حمله می کند يا خير و اگر حمله کرد چطور و چگونه و چه کشورهايی ايشان را همراهی می کنند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


سال تحويل سال ۱۳۹۱ نيز گذشت و خبری از هجوم و حمله به ايران نشد تا مشخص شود که در لايه های بالايی سياست گذاری کشورهای غربی و در راس ان ايالات متحده و اسرائيلی ها قصه ايران و نوع برخوردشان در حال تغيير است. درست در همين روزهای ابتدايی سال است که انگار فعالان ضد جنگ اسرائيلی و ايرانی ناگهان همه دست به کار می شوند و تلاشی را راه می اندازند که نشان دهند به دنبال صلح و عدم جنگ ميان ايران و اسرائيل هستند. کمپين دوستی اسرائيلی ها با ايرانيان و بعد پاسخ جمعی از فعالان سياسی ايرانی به آن در همين راستا اتفاق می افتد. و در اين وضعيت است که کسی از اين فعالين نمی پرسد که قرار بود اسرائيل به ايران تا سال تحويل و در آستانه سال حمله کند و اگر شما واقعا به دنبال عدم جنگ هستيد چرا در ان زمان که بايد ساکت بوديد و بعد از سال تحويل در ايران که خبری نشد، تازه همگی تان شروع به فعاليت ضد جنگ و صلح طلبانه کرديد؟ به قول يکی از دوستان قبلش کجا بوديد؟!

اما اين داستان در سال جديد ادامه پيدا کرد. رجب طيب اردوغان پس از اتمام تعطيلات نوروزی وارد تهران شد تا با مسئولين حکومتی ايرانی ديداری داشته باشد. ديداری که با حرف های رد و بدل شده اش خطراتی اساسی را برای فعالين حقوق بشری در ايران به دنبال خواهد داشت.

سالهاست که فعالين حقوق بشر ايرانی هشدار می دهند که غرب به جای تمرکز بر فعاليت های هسته ای ايران و وضع تحريم های سنگين اقتصادی می بايستی به مسائل حقوق بشری ايران و نقض آشکار حقوق بشر در ايران بپردازد و اگر قرار است تحريمی وضع شود، اين تحريم می بايستی در عرصه سياسی و نه اقتصادی اتفاق بيافتد. اين خواسته ای بود که بسياری از فعالين حقوق بشر ايرانی در برون مرز که امکان سخن گفتن داشتند در طی سالهای اخير ارائه کرده اند. در طی سالهای اخير هم در فضای خصمانه بين ايران و غرب بر سر مسائل انرژی هسته ای هميشه مسئله حقوق بشر در ايران مسئله ای درجه دوم تلقی شده است. درست است که برای آن گزارشگر ويژه مشخص می کنند، اما هيچ گاه در مراجع اصلی تصميم گيری بين المللی مسئله حقوق بشر در ايران به عنوان مسئله اصلی برای برخورد با ايران عنوان نشده و اگر تحريمی بر ايران اعمال شده به دليل مسئله هسته ای ايران بوده است و نه مسئله حقوق بشر در ايران. در واقع حفظ امنيت جهانی که می توان آن را حفظ امنيت سلطه دول غربی بر جهان خواند بر حفظ امنيت انسان ايرانی تقدم داده شده است و تحليل غرب نه بر اساس موازين انسانی که بر اساس منافع سياسی و اقتصادی ايشان است که تنظيم می شود و يا تغيير می کند.

اما چه روی داده است؟ رجب طيب اردوغان وارد ايران می شود. قبل از ورود به ايران در يک کنفرانس خبری در آنکارا با نکوهش شديد ايران، ايران را متهم به رياکاری در بحران هسته ای می کند و می گويد: "فقدان صداقت ايران٬ وجهه اين کشور را در جامعه جهانی مخدوش می‌کند." اردوغان همچنين ادامه می دهد که: "جمهوری اسلامی گويا عادت دارد هميشه تمامی تخم‌مرغ‌های خود را در يک سبد بگذارد و به ناگهان يا به علت رفتارهای ماجراجويانه اش و يا «زيرکی» کشور مقابل نه از تاج نشانی به جا بماند و نه از تاج‌نشان." و مثالش را چنين می داند که: "در طول سی سال اخير می‌توان مثال‌های فراوانی در اين زمينه زد؛ از ژاپن تا برزيل، افريقای جنوبی و سوريه و اکنون نيز ترکيه." و تمام اين حرفها برای اين است که طرف ايرانی تقاضای تغيير محل مذاکرات با گروه (۱+۵) را از استامبول به دمشق يا بغداد داده است. مذاکراتی که قرار است بين ايران و طرف (۱+۵) در ۱۳ و ۱۴ آپريل سال ميلادی جاری (۲۵ و ۲۶ فروردين ۱۳۹۱) برگزار شود.

اصولا وقتی چنين اظهاراتی از سوی يک مقام خارجی در برابر ايران بيان می شود، داد و بيداد مقامات ايرانی را به دنبال دارد و روابط گاهی با طرف خارجی شديدا تيره شده است. اما ظاهرا مورد اردوغان که رئيس دولت اسلامی و برادری ترکيه است فرق دارد. در واقع اردوغان به ميانجی و در واقع دلال رابطه با ايران در روزهای اخير بدل شده است.

واشنگتن پست نيز اعلام کرده بود که: "باراک اوباما در ديداری دو ساعته در سئول٬ خطاب به نخست‌وزير ترکيه گفته بود در صورتی که آيت‌الله خامنه‌ای بتواند صحت ادعاهای اخير خود مبنی بر صلح‌آميز بودن برنامه هسته‌ای ايران را ثابت کند و در عمل نشان دهد که «هرگز به دنبال تسليحات هسته‌ای نخواهد بود» ايالات متحده از برنامه هسته‌ای ايران حمايت خواهد کرد٬ در غير اين صورت بايد بدانند که زمان برای يافتن راه‌حل صلح‌‌آميز و ديپلماتيک برای اين بحران به سرعت رو به پايان است."

و همين اعلام است که ماجرا را به صورتی ديگر تغيير می دهد.

رجب طيب اردوغان در زمان ورود به ايران در بالاترين سطوح مورد استقبال قرار می گيرد (علی رغم حرفهايی که زده بود!) و به ديدار علی خامنه ای می رود. در اين ديدار پيام اوباما را ابلاغ می کند و آنچه ابلاغ می کند سخن جديدی است که هم نشان از تغيير مواضع ايالات متحده عليه ايران دارد و هم نشان از نرمش غرب در برابر جمهوری اسلامی و البته اين سخنان در ماههای منتهی به انتخابات رياست جمهوری آمريکا قابل فهم است. پايگاه خبری ايران ديپلماتيک می گويد : "رجب طيب اردوغان در سفر به تهران پيام شفاهی اوباما را مبنی بر موافقت آمريکا با برنامه هسته​ای غيرنظامی ايران، درصورتی که رهبر انقلاب فتوای خود درباره حرام بودن توليد و استفاده از سلاح​های هسته​ای را تقويت کند، به مقامات ايرانی منتقل کرده است." و اين مقامات ايرانی کسی نيست جز شخص سيد علی خامنه ای رهبری جمهوری اسلامی.

پيش از نيز احمد خاتمی گفته بود که پرونده رابطه با آمريکا تنها در اختيار شخص ولی فقيه است و ابلاغ اين پيام به خامنه ای، ابلاغ پيام اوباما به مسئول اصلی سياست های هسته ای ايران است. لينک

در همين وضعيت سخنگوی وزارت خارجه ايران در يک کنفرانس خبری از تلاش برای خدشه دار نشدن روابط ايران و ترکيه می گويد و ملاقات طرف ترک با خامنه ای را "بسيار مثبت و سازنده" بر می شمرد.

بگذاريد داستان را بار ديگر مرور کنيم. ابتدا شعار جنگ می دهند. بعد خبری نمی شود (و داستان کمپين های دوستی روزهای پس از سال تحويل). بعد در آستانه جلسه ايران به گروه (۱+۵) ابتدا طرف ترک که اين بار دلال رابطه شده بسيار تند و شديد به ايران می تازد. بعد با استقبال گرمی وارد ايران می شود و صاف به ديدار خامنه ای می رود و پيغام اوباما را به او می رساند. تا اينجا نشان از تلاش ترکيه برای اين دلالی است که خود را به عنوان يکی از محورهای هميشه قابل لحاظ سياست خارجی منطقه نشان دهد و شايد از ايران طريق بر مسائل داخلی خود همچون بحران کردستان سرپوش بگذارد و همچنين دولت اسلام گرای ترکيه خود را در برابر مخالفان لائيک خود تقويت کند. و شاهد مثال اين همکاری بسيار نزديک امنيتی نيز از آنجا آشکار می شود که در همين سفر اردوغان به ايران "هاکان فيدان" رئيس سرويس اطلاعاتی ترکيه که به گفته واشنگتن پست روابط نزديکی با سردار قاسم سليمانی فرمانده نيروی قدس و عامل اصلی اعمال اخير تروريستی جمهوری اسلامی در سالهای اخير دارد، در ديدار اردوغان با اوباما و همچنين در ديدار او از تهران او را همراهی می کند.

اما پيغام اوباما جالب توجه است. تا ديروز کلا به توقف غنی سازی هسته ای در ايران کمتر راضی نمی شدند و با تند ترين الفاظ بر جمهوری اسلامی می تاختند و ناگهان و در آستانه انتخابات آمريکا لحن آمريکايی ها نرم می شود و به فتوای خامنه ای استناد می کنند و از ايشان می خواهند که تقويت مواضع در ارتباط با حرام بودن توليد و استفاده از سلاح هسته ای کنند. در واقع تنها نشان دهد که به دنبال سلاح هسته ای نيست (آنهم نشانه اش شده فتوای خامنه ای!) و بعد برنامه هسته ای ايران بدون مشکل ادامه پيدا می کند. اين يعنی ناگهان ! اعتماد آقايان آمريکايی به سخنان و فتوای خامنه ای (علی رغم سابقه تمام دروغ در طول بيش از ۲۰ سال رهبری سيد علی خامنه ای). ظاهرا آقايان آمريکايی نيز دارند ولايت آقا را می پذيرند و اين اعتمادها به کسی که در طول ۲۰ سال گذشته هيچ گاه راست نگفته است، کسی که مسئول اصلی کشتارهای روزهای پس از انتخابات سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) است و کسی که در تمام طول اين سالها مسئول تمامی رفتارهای تروريستی جمهوری اسلامی (عمليات های آخرين را هم که در جنوب شرق آسيا اخيرا شاهد بوديم و قاسم سليمانی فرمانده نيروی قدس و مجری اين عمليات های تروريستی مستقيما تحت فرمان اوست) برای طرف آمريکايی به امری عادی بدل شده است!

و بعدش که نوشته نشده بايد خوانده شود. بعد تحريم های اقتصادی عليه ايران برداشته می شود (و يا به کمترين ميزان خود می رسد) و همچنين مشکل ايران با جامعه جهانی نيز به حد خود نزول می کند و جمهوری اسلامی با دستی باز به سرکوب تمام عيار مخالفين خود می پردازد و ديگر کسی هم يقه رژيم را نمی گيرد که چه می کنی؟! ايران هم می شود عربستان سعودی يا چين شماره دو يا سه که به راحتی به سرکوب ميپردازد و با جهان روابطی دوستانه دارد. و اين يعنی سلاخی شدن انسان و حقوق بشر در ايران توسط منفعت پرستی غربی و جنايت منشی جمهوری اسلامی.

و دقيقا خطر اينجاست. در صورتی که اين پروژه به سرمنزل مقصود برسد، با توجه به اينکه دست جمهوری اسلامی در جامعه جهانی باز می شود، ديگر کسی به مسائل حقوق بشر در ايران وقعی نمی نهند و آنوقت بايد منتظر هر آنچه می تواند يک نظام استبدادی تمام عيار مطلق العنان باشيم که با غرب هم روابطی بسيار حسنه دارد! هواداران ايدئولوژيک خامنه ای نيز با بهانه پيروزی سياست های هسته ای ايران بر سياست های خصمانه آمريکا راضی می شود و برای رهبرشان هورا می کشند و خلاصه جمهوری اسلامی با دست باز می ماند و ملتی که ديگر کک کسی هم نمی گزد که چه بر سرش می رود.

رسما يک معامله اساسی در حال روی دادن است. هر سه طرف هم ظاهرا نفع می برند. ايران از شر تحريم های کمر شکن که اين اواخر بر سر نفت و بانکها بر سرش آمده و خرخره را فشار می دهد و تورمی وحشتناک را در ايران موجب شده راحت می شود، دولت اسلام گرای ترکيه علاوه بر خدمت به يار ايرانيش که احتمالا در پاسخ همکاری ايران در سرکوب کردستان را در پی خواهد داشت (يادمان نرود که جمهوری اسلامی برای باج دادن بر سر مسئله کردستان فرزاد کمانگر و شيرين علم هولی و آن گروه از اکراد مبارز ايران به قتل رساند) هم در کردستان ترکيه قدرت می گيرد و هم در برابر لائيک های مخالف خودش قوی تر می شود و از آن سو دولت اوباما و ياران دموکراتش در شب انتخابات يک ابزار تبليغاتی بسيار خوب را در اختيار می گيرند که بار ديگر بر کرسی رياست جمهوری بنشينند.

و اين يعنی مصيبت برای مردم ايران از حيث حقوق بشر و آزاديهای مدنی و اجتماعی و سياسی و مطلق العنان شدن ديکتاتور برای سرکوب مردم. اين يعنی توطئه ای سه جانبه عليه انسانيت در ايران و عليه مردم به جان آمده و تحت ستم ايران زمين.

شايد فعالين بلند مرتبه حقوق بشر ايرانی و کسانی که دسترسی به مجامع حقوق بشری دارد می بايستی شروع به کار کنند تا بشود با افشای اين توطئه بر عليه مردم ايران از اين خطر جست. بايد تلاش کرد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016