یکشنبه 24 اردیبهشت 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مادرانی که بهشت را از زير پای خود برداشته‌اند، شکوه ميرزادگی

شکوه ميرزادگی
در سرزمين ما، حکومت و قوانين موجود به زن يا مادر همان‌گونه نگاه می‌کند که در قرون وسطا. هنوز زن بنده‌ای است که خدای کوچک‌اش مرد است و "مادری" نيز حکم همان "توليد مثل" را دارد؛ مادری که جز اطاعت و صبوری و رنجی دايمی، اما و البته همراه با وعده‌ی "بهشتی پس از مردن"، چيزی نصيب او نمی‌شود

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ارزش زن، آن گونه که از ميانه ی قرن بيستم و آغاز سالاری حقوق بشر به آن توجه شد، يعنی درک اهميت اجتماعی زن و اين که نقش طبيعی زنان به عنوان «مادر» نبايد سبب تحميل تبعيض و مانع برابری آن ها با مردان شود، امری بسيار مهم بوده است. در طول تاريخ، و به خصوص پس از پيدايش مذاهب تک خدايی و زمينداری بزرگ، زن، در مقام «مادر»، ماشين توليد مثلی بوده که در هر دوره ای از او به شيوه ای بهره برداری شده است.

مادر يا سرچشمه ی مستقل تأمين نيروی کار
ريشه های احترام به زن، به عنوان ماشين توليد مثل، از زمانی شروع شد که اقوام متحرک و شکارچی به اقوام ساکن و کشاورز مبدل شدند. ساختارهای پيچيده ی نهاد های اجتماعی، و از جمله مفاهيم حقوق و وظايف نيز از زمانی که انسان ها برای خود خانه و زمين و سرزمينی ثابت بوجود آوردند آغاز به شکل گرفتن کردند.
در چنين جامعه ی ساکن شده بر سرزمين و محتاج نيروی کار بود که زن به عنوان مادر، و نه انسان، اعتبار ويژه ای به دست آورد. او می توانست کاربرانی بی مزد بوجود آورد که بر روی زمين کار کنند. در آن هنگام نقش پدر در خلق فرزندان شناخته شده نبود و به باروری به عنوان امری مقدس توجه می شد. اين زن بود که می توانست به زندگی خانواده و طايفه وسعت و ثروت دهد. و به خاطر همين برتری، يعنی نيروی زاد و ولدی ناشناخته، زنان تا مرحله ی اداره ی قبايل و طوايف، و رسيدن به بالاترين مقام روحانيت پيش رفتند. در همين دوره نيز بود که در برخی از جوامع تعدد شوهر برای زن معمول بود و زنجير اتصال خانواده به وسيله سلسله زنان صورت می گرفت. (آن گونه که رالف لينتون در کتاب سير تمدن می گويد اين نوع اولويت زن يکی از امور مختص ساکنان اصلی ايران نيز بوده است).

بهشتِ زير پای مادران در کجاست؟
اما همزمان با قدرت گرفتن مالکين بزرگ و همدستی و همراهی نمايندگان مذاهبی که به سرعت در سراسر جهان بوجود می آمدند و، در عين حال، شناخته شدن نقش مرد در امر باروری، زنان قدرت سياسی و اجتماعی خود را از دست داده و به پستوی خانه ها کشانده شدند. از آن پس آن ها نه روان زاينده ی جهان، که به ماشين های توليد مثلی تبديل شدند در دست صاحبان خود، يعنی مردانی که نمايندگان خدايان بر روی زمين به شمار می رفتند. و چنين بود تا اوايل قرن بيستم؛ دورانی سخت بلند که طی آن تقريباً در همه ی جهان (کم و بيش) زن مساوی بود با ضرورت باروری و توليد مثل و، پس، شناخته شدن با عنوان گريزناپذير «مادر». از ديد مذاهب مختلف، چون مذهب اسلام، «بهشت زير پای مادران بود» اما زنی شايسته ی عضويت در اين بهشت بود که بيشتر بزايد، بيشتر فداکار باشد، بيشتر صبر و تحمل رنج ها را داشته باشد و، از همه مهم تر، بيشتر تابع قوانين مذهبی باشد؛ قوانينی که مرد را صاحب و خدای زمينی او و نماينده تام الاختيار خدای آسمانی می دانستند.

استفاده از مادری زن در دنيای مدرن
استفاده از «زن» به عنوان «ماشين توليد مثل» حتی در دوران مدرن نيز مطرح بوده است؛ مثلاً، در دوران هايی که حکومت های فاشيستی ِ جنگ طلب نياز به سرباز بيشتر برای جنگيدن داشتند؛ همچون دوران هيتلرکه تحسين مقام مادری و تشويق زن ها به زاييدن و زاييدن و زاييدن سخت متداول بود. در اين دوران ها حتی معيارهای زيبا بودن زنان شهری به الگوهای مادران روستايی نزديک می شد؛ يعنی داشتن باسنی بزرگ که مظهر به وجود آوردن فرزاندانی سالم است، و چهره ای ساده و بی آرايش و گيسوانی بافته.
در کشورهايی که گرفتار جنگ شده و با کمبود جمعيت روبرو بوده اند ازدياد زاد و ولد تشويق می شده است. مثلاً، در فرانسه پس از جنگ جهانی اول تصميم گرفته شد تا از مادرانی که فرزندان زيادی به دنيا آورده اند قدردانی شود و نشان های افتخار و جوايزی نيز برای آن ها در نظر گرفته شود، که اين رسم هنوز هم در کشورهايی از جهان، به خصوص کشورهای اسلامی، در روز مادر برقرار است.
در تاريخ معاصر کشورمان هم شاهد آن بوده ايم که، مثلاً، احمدی نژاد، برای «وسعت دادن به تعداد سربازان اسلام»، بر زاييدن های مکرر برای زنان، و داشتن فرزندان هر چه بيشتر تاکيد داشته است.
اما داشتن يک روز برای زنان مادر، يا روز باروری، از دوران باستان در يونان و ايران و بعدها در روم وجود داشته است. در اين کشورها هر ساله مراسم بزرگی برای نيايش و ستايش الهه های باروری اجرا می شد. در يونان برای رئا، مادر زئوس، خدای خدايان، و در ايران برای آناهيتا، خدا زن ايرانی. و در اين روز، علاوه بر اين که مردمان با هدايايی به معابد الهه های باروری می رفتند، به مادران خود نيز هديه می دادند.
در انگلستان قرن سيزدهم، هنری سوم، به خواست مردان کليسا، سومين يکشنبه ماه مارچ را به عنوان Mothering Sunday (يکشنبه ی مادری) اعلام کرد. اما در واقع هدف از برگزاری اين روز ايجاد فرصتی برای ستايش کليسا بود. اين سنت پس از رنسانس و برچيده شدن قدرت کليسا نيز ادامه يافت اما مردمان در آن روز به جای رفتن به کليسا به ديدن مادران خود می رفتند و برايشان هديه می بردند و کليسا ديگر نفشی در اين مراسم نداشت.

پيشنهاد دهنده ی روز مادر به شکل امروزی
پيشنهاد دهنده ی روز مادر، برای تجليل از مادران، خانم جوليا وارد هاو (Julia Ward Howe) حقوقدان و نويسنده ی آمريکايی بود. او اين پيشنهاد را در سال ۱۸۷۲ مطرح کرد. اما تنها در سال ۱۹۱۴ بود که اين روز، با پی گيری دختر اين خانم و گروهی از زنان آمريکايی به وسيله ی ويلسون رييس جمهور آمريکا به عنوان روز مادر اعلام شد و رسميت پيدا کرد. در ابتدا روزی که برای اين کار انتخاب شد روز هشتم ماه مه بود ولی پس از گسترش اين فکر به کشورهای اروپايی و ساير کشورهای جهان قرار شد که دومين يکشنبه ی ماه مه را به اين روز اختصاص دهند. اگرچه از آن زمان تا کنون همين روز در بيشتر کشورهای جهان به عنوان روز مادر شناخته شده است اما در برخی از کشورها روزهای ديگری را به روز مادر اختصاص داده اند. مثلاً، در کشورهای اسلامی، با اين که بسياری از مردمان به طور غير رسمی روزهای بين المللی زن، و مادر را به رسميت می شناسند و به يکديگر تبريک می گويند، دولت ها اين روز را با روزی مذهبی همزمان می کنند. در ايران پس از انقلاب، دولت روز تولد حضرت فاطمه را، هم به عنوان روز زن و هم به عنوان روز مادر، اعلام کرده و از آن پس با برگزاری روزهای ديگری به عنوان روز زن يا روز مادر به شدت برخورد کرده است.

مادری در نزد زنان امروز
متاسفانه زنان ايران در پی انقلاب اسلامی، و در چارچوب قانون اساسی تبعيض آفرينی که با قوانين حقوق بشر و کنوانسيون های مختلف رفع تبعيض از زنان منافات و گاه ضديت دارد، نه تنها بيشترين حقوق خود را از دست دادند، بلکه کرامت انسانی آن ها، چه به عنوان زن و چه مادر گرفتار لطمه های شديد شده است. در حال حاضر در سرزمين ما، حکومت و قوانين موجود به زن يا مادر همانگونه نگاه می کند که در قرون وسطا. هنوز زن بنده ای است که خدای کوچک اش مرد است و «مادری» نيز حکم همان «توليد مثل» را دارد؛ مادری که جز اطاعت و صبوری و رنجی دايمی، اما و البته همراه با وعده ی «بهشتی پس از مردن»، چيزی نصيب او نمی شود. و اين در زمانه ای است که زنان در کشورهای پيشرفته به عنوان يک انسان مستقل، به زن بودن خود، به زندگی، به عشق، و به باروری و مادری، نه به عنوان امری که اسارت می آورد بلکه به عنوان عواملی طبيعی و اجتماعی نگاه می کنند. زن امروز، بهشت آسمانی را از زير پای خود، در روزگار مردگی اش، برداشته تا بتواند بی ترس و عاشقانه همه ی پديده های جهان را تماشا کند، بشناسد و بر زمين زنده ی جهانِ پيش رونده به آسودگی گام بردارد؛ زمينی که به او و مرد به يک اندازه اختيار و آزادی می دهد.

smirzadegi@yahoo.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016