یکشنبه 31 اردیبهشت 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

حکایت جامعه دین باوری که دین ستیز درآمد، بیژن صف سری

بيژن صف‌سری
باز هم زمامداران جمهوری اسلامی و روحانی نماهای حکومتی چهره ای از اسلام دیگر را به نمایش گذاشتند که نه تنها نا باوران بر دین که دین باوران را نیز به حیرت در اورده است، ماجرای اخیر انتشار ترانه ای به سبک و سیاق رپ که حکایت از رواج ظلم های روا داشته شده در جامعه امروز ایران دارد، دست اویز تازه ای، برای سرکوب نوعی دیگر از صدای اعتراضی مردم شد تا بدانجا که منجر به صدور حکم ارتداد خواننده اشعار هجوگونه گردید.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ویژه خبرنامه گویا

باز هم زمامداران جمهوری اسلامی و روحانی نما های حکومتی چهره ای از اسلام دیگر را به نمایش گذاشتند که نه تنها نا باوران بر دین که دین باوران را نیز به حیرت در اورده است ، ماجرای اخیر انتشار ترانه ای به سبک و سیاق رپ که حکایت از رواج ظلم های روا داشته شده در جامعه امروز ایران دارد ، دست اویز تازه ای، برای سرکوب نوعی دیگر از صدای اعتراضی مردم شد تا بدانجا که منجر به صدور حکم ارتداد خواننده اشعار هجو گونه گردید آن هم از سوی دو روحانی و مرجع تقلیدی که تیغ احکام مرجعیت شان در همه سی سه سال گذشته دربرابر کج روی های زمامداران نظام ولایی ، همواره در غلاف سکوت خفت بار پنهان بوده است ، مگربرای لغزش های اقشار جان به لب رسیده جامعه که هراز گاهی از تحمل ناپذیری ظلم، ، اختیار از کف میدهند و به تعبیر متولیان دین به معصیت گرفتار می شوند در حالیکه شقشقه گویی ها یی از این دست در جوامع دینی خاصه مسلمانان مسبوق به سابقه است ، اما هرگز منجر به صدور احکامی چنین سخت گیرانه ازسوی مراجع نگردید ،و دست کم بسیار نادر بوده است چرا که اینگونه اعتراضا ت خاصه در بین جماعت شاعر و اهل هنر گاه و بیگاه بعنوان شطیات دیده شده است و نمونه بارز آن سروده های عارف بزگی چون حکیم ابو عمر خیام نیشابوری است که برخی از علما و مذهبیون حتی خواندن اشعار این شاعر عارف مسلک را مکرومی دانند اما هیچ عالم فقهی در دوران خیام حکم ارتداد او راصادر نکرد اگرچه در آن دوران هم مانند عصر حاضر برخی با تفکر و سروده های این شاعر مفتون و شوریده حال به مخالفت بر خاسته بودند.

الغرض از جمله تبعات صدوراحکام به دور از درایت دو روحانی نه چندان مطرح و قابل اعتنا در بین مردم ، فرصتی را برای آن دسته از کسانی که همواره رفتار و اعمال زمامداران جمهوری اسلامی را به پای اسلام نوشته اند ، ایجاد نمود تا در این اشفته بازار ، باردیگر شمشیر داموکلس ضد دین خودرا به بهانه مخالفت با ظلم و حاکمیت فعلی ، بر علیه باور های یک ملت از نیام بیرون کشند ، گروهی که همه همت و توانایی هایشان در مقابله با ظلم حاکمان امروز این اب و خاک ، تاختن به مذهب و به سخره گرفتن اعتقادات دینی یک جامعه باورمند به مذهب بوده است و با خرده گیری و انگ زدن به دین و اعتقادات مردم ، همواره احساسات دینی ملت را بر انگیخته و مانع از اتحاد برای مقابله یک دست ملت در برابر ظلم شدند طرفه آنکه این افراد هتاک به باور های مردم ، خیال می کنند با چنین روش و راهکاری ، می توانند در جامعه دین باوری چون ایران کسب وجهه آن هم از نوع ازادیخواهی نمایند غافل که اعمالشان تداعی کننده این ضرب المثل می گردد که :گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری.

شوربختانه در سی و سه سال گذشته یعنی درست از زمانی که نظام حاکم با حربه دین بر گرده جامعه ایران نشست ، یکی از شاخص ها و ملاک روشنفکر بودن افراد و ایضا ازادیخواهی در بین مخالفان نظام ، اظهار بی دینی و بی اعتقادی به مذهب است خاصه تبری از آئین و مسلکی که خوب یا بد و درست یا غلط ، بعنوان باوری پذیرفته شده از سوی قاطبه ملت ،بعنوان دین رسمی وجود دارد و مختص به زمان حال هم نیست ، قبل از حاکمیت جمهوری اسلامی هم ، این دین باوری در جامعه ایرانی وجود داشته و ریشه در در همه سطوح زندگی اقشار ملت دارد ، و از قضا بر اساس چنین باوری بود که سی و سه سال پیش ، بر خلاف ادعا های امروز که خود را فریب خورده شعار های انقلابی و دینی رهبران انقلاب 57 می دانیم ، آگاهانه این نوع از حکومت و نظامی را که تنها در جوامع دین باور می تواند ظهور و بروز نمایند ، بر گزیدند که دلیل جنین انتخابی جز تصورباطل از ماهیت دین و ربط دادن آن به مسائل دنیوی نمی تواند باشد ، چرا که درسی و سه سال پیش هم از سر چنین تصور باطلی ، بر خلاف امروز ، شاخص و ملاک ، آزادیخواهی و ایضا تصدی امور جامعه را ، تنها در متدین بودن ، ان هم به گونه ی رادیکالیزم می دانستند و در آن زمان چنین مشخصه ای تنها در گروه اقلیت جامعه یعنی روحانیت وجود داشت ، از این رو بر خلاف همه ادعا یی که برای احساس غبن ماجرای انقلاب می شود ، اکثریت جامعه نسل انقلاب با کمال رغبت بر آمده از باوردینی ، ،اقلیتی از جامعه را بر کل حاکم نمودند ، و حال امروز برخی سعی در انکار دین باور بودن خود دارند ، و حتی در معرفی خود درشناسه شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک و غیره ، آنجا که پرسش از اعتقادات می شود خود را لائیک می نامند که در واقع مترادف با همان بی دینی است ،اما همین گروه هم عملا در مناسبات اجتماعی خود مانند بقیه مردم ، تحت تاثیر فرهنگ دینی مسلط شده بر جامعه هستند ، حتی اگر خود به هچیک ازحلقه های وابستگی مذهبی که درزندگی روز مره جامعه دین باوروجود دارد ، متصل نباشند، به گونه ای لاجرم در این حلقه قرار می گیرند و آگاهانه دربسیاری از موارد زندگی خود ، ازاحکام و قوانین مذهبی که بعنوان یک اصل و یا ارزش در جامعه پذیرفته شده است ، بی چون چرا و به گونه ای باورمند تن می دهند ، مانند مراسم پیمان زناشویی و ازدواج که برای وصلت خود به آخوند و ملا یی مراجعه می کنند که در بحث های روشنفکری از انها تبری می جویند درست مانند افردی که معتقد به تقدیر و سرنوشت از پیش نوشته شده هستند اما هنگام عبور از خیابان به دو سوی خود می نگرند تا مبدا در اثرحادثه غیر مترقبه جان خود را از دست بدهند .

بی شک وجود چنین تلرانس وپارادوکسی درباورمندی به مذهب ملتی چون مردم دین گریزی امروزایران ،نمی تواند صرفا به دلیل اشکار شدن ماهیت زمامداران نظام فعلی باشد که در طی سی و سه سال گذشته با ارتکاب همه گونه فجایای غیر اخلاقی و ارتکاب قتل و غارت ، چهره خشن ونفرت انگیزی از اسلام دیگر به نمایش گذاشته اند ، بلکه ریشه در عوامل مختلف نیز دارد که از جمله مهمترین آن ، عدم درک صحیح و شناخت درست از مفهوم دین و دین باوری برخی از هم وطنان است ، آنهائیکه در طول این سا ل ها در مخالفت با نظام و خاصه روحانیت سلطه جو، و در تقبیح هر گونه متولی گری دینی ، سینه دراندند، اما به محض طرد شدن یکی از مسئولین و صاحب منصبان ، از دایره قدرت ،چه روحانی و یا فرد عادی ، اورا جذب کرده ، وچنان عزیز شمردند که هر کلام این گونه ازمطرودین قدرت را وحی منزل میدانند و بعنوان فرد صالح و امین و مبارز می پذیرند ،و تو گویی فرد مطرود شده ازدایره قدرت نظام ، هرگز در جایگاه قدرت نبوده و یا نسبت به ظلمی که از سوی هم طرازان خود به ملت روا داشته می شد شاهد نبوده و تنها همت شان سکوت تائید آمیز عمله ظلم بوده است ، از این رو به باور این قلم ، وجود چنین تعارضی در بین این گروه از مدعیان مخالف نظام استبداد دینی ، ناشی از عدم اعتقاد راسخ به مبارزه با ظلم است وبیشتر در پی نمایش ظلم ستیزی هستند تا مبارزه واقعی چرا که همواره مشغول به مسائل حاشیه ایی که از قضا بسیاری از این جنجال ها توسط نظام طراحی می شود، هستند و با این روش توده مردم را دچار سر در گمی می کنند ودر مواردی مانند ماجرای اخیر ترانه جنجال برانگیزخواننده رپ ، با پرخاشگری و هتک باور های دینی مردم ، ملت را در مقابل یکدیگر قرار می دهند ، و بجای مقابله با سیستم دیکتاتوری مذهبی ، اعتقادات ملتی را به سخره می گیرند غافل که بر خلاف تصور و باوراین جماعت بی خرد ، حتی در متمدن نرین و مترقی ترین کشور های جهان امروز، اعتقادات دینی بعنوان یک ارزش محسوب می شود .

فرزانه ای می گفت با کاندیدا شدن "باراک اوباما" برای احراز پست ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا ، این بحث در بین مردم مسلمان کشور های اسلامی از جمله در کشور ما رواج یافت که او یک مسلمان است ، و از اینکه یک مسلمان رئیس جمهور کشور قدرتمندی چون آمریکا می شود ،اظهار شادمانی می کردند در حالیکه در همان ایام که مردم مسلمان چون ملت ایران از هم کیش بودن چنین فردی با خود ، سراز پا نمی شناختند و به دین و ائین خودمی بالیدند ، جناب اوباما ، در این تلاش بود تا در جامعه آمریکا به مردم این کشور ثابت کند یک مسیحی هست و آن هم از نوع باورمند به این دین، ومدام با رفتن به کلیسا و حضوردر مراسم های دینی ، تلاش می کرد تا شایعه مسلمان بودن خود را تکذیب و خنثی کند و در سخنرانی های خود بار ها تکرار کرد که اجداد او مسلمان بودند نه خود او ،چرا که همین جامعه به ظاهر ولنک وباز آمریکا ، دیندار بودن را اصل مهم در تصدی مشاغل مهم کشورخود می دانند و نه لامذهب بودن را ، و این نوع باورمندی به دین، جز ازآگاهی و درک صحیح جامعه از دین نمی تواند باشد طرفه آنکه چنین مردمی با این سطح ازآگاهی ، با همه اعتقاد و باور مندی به دین ،هرگز حاضر به قبول حکومت دینی نخواهد بود زیرا و آن را دو مقوله جدا از یکدیگرو مجاز می بیند و این فرق عمده ای است که در بین دو جامعه دین باور وجود دارد ، یکی از سر آگاهی و بعنوان یک امر خصوصی دینی را بعنوان الگو ی معنوی بر می گزیند و جامعه دین باوردیگری که اساسا پذیرش دین را امری تعبدی می داند ، که نوع دوم عاقبت به پارادوکسی دچار می شود که در واقع به نوعی دین ستیزی است تا دین باوری و این ستم به دین است ، بعبارت دیگر مصداق لطیف تر این تفاوت در دین باوری ، می تواند این شعر دل انگیز باشد :

باران که درلطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شوره زار خس


http://bijan-safsari.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016