شنبه 6 خرداد 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

برای گنجی و هم‌قطارانش، مسعود فتحی

مسعود فتحی
ايشان ضمن اين‌که‌ در بيشتر مقالات‌شان با گوشزد کردن مداوم احتمال حمله‌ نظامی و خطر تجزيه‌ ايران و عواقب جنگی نژادی، در پشت يک نقاب اومانيستی عليه‌ نيروهای مبارز مليت‌های تحت ستم سنگر گرفته‌اند، زيرا تأکيد کرده‌اند که‌ حتی اگر اين مليت‌ها خواستار جدايی باشند بدون‌ در نظر گرفتن برحق بودن يا نبودن اين خواسته‌ها، بايد اين مهم مد نظر باشد که‌ جنگی خونين اتفاق می‌افتد واين يعنی خواست مليت‌ها با واکنش نظامی مرکزگراها روبه‌رو خواهد شد. متن زير در جوابيه عکس‌العمل ايشان به پافشاری کوردها می‌آيد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ويژه خبرنامه گويا


آقای گنجی در مقالاتی که‌ درمورد مسائل و مشکلات مليتهای تحت ستم ايرانی به‌ رشته‌ تحرير در آورده‌اند، با تکرار مکرراتی که‌ تجربه‌ آنها محکوم به‌ شکست بوده‌ و با ‌ کاربرد اصطلاحاتی همچون "خطر تجزيه‌" به‌ جای "حق استقلال" سعی در به‌ بيراهه‌ کشاندن و صد البته‌ ناچيز انگاشتن صورت مسئله با عناوينی همچون "مشکلات زبانی"‌ و... نموده‌‌اند. ايشان ضمن اينکه‌ در بيشتر مقالاتشان با گوشزد کردن مداوم احتمال حمله‌ نظامی و خطر تجزيه‌ ايران و عواقب جنگی نژادی ، در پشت يک نقاب اومانيستی عليه‌ نيروهای مبارز مليتهای تحت ستم سنگر گرفته‌اند، زيرا تاکيد کرده‌اند که‌ حتی اگر اين مليتها خواستار جدايی باشند بدون‌ در نظر گرفتن برحق بودن يا نبودن اين خواسته‌ها، بايد اين مهم مد نظر باشد که‌ جنگی خونين اتفاق می افتد واين يعنی خواست مليتها با واکنش نظامی مرکزگراها روبرو خواهد شد. متن زير در جوابيه عکس العمل ايشان به پافشاری کوردها می‌آيد در احقاق حقوقشان که برگرفته از ابتداييترين حقوقق انسانی برای يک زندگی انسانی است.
انچه‌ آقای گنجی‌ در مقالات اخيرشان (بعنوان راهکارهای حل مسائل مليتی که‌ ايشان بعنوان مشکلات زبانی نام برده‌اند) مطرح کرده ‌اند کمترين ارتباطی و نزديکی با مطالبات اين مليتها ندارد چرا که‌ از "ادغام سازی" با راهبردهای همچون "هويت سازی فرهنگی" و "هويت سازی سياسی " که‌ در اروپا برای حل مشکلات مهاجران اين قاره‌ کاربرد دارد‌ نام برده‌اند در حاليکه‌ مطالبات مليتهای تحت ستم ايرانی حق تعيين سرنوشت است که‌ نه‌ تنها با معيارهای جهانی حقوق بشر و کليه‌ کنوانسيونهای بين المللی حقوق بشر در تضاد نيست بلکه‌ از حقوق اساسی هر ملتی است ، جالب اينجاست که‌ ايشان به‌ ميثاقهای حقوقی سازمانهای جهانی حقوق بشر اشاره‌ ميکند ولی تفکر و راهکارهايتان در تضاد با مفاهيم اين ميثاق است. البته‌ اوج حساسيت ايشان به‌ بيانيه‌‌ "حزب دمکرات کوردستان"، که‌ در راستای جلب حمايت بين‌المللی است، ميباشد. درخواست رسمی اين حزب از جامعه‌ بين المللی برای حفظ جان انسانهای بی دفاع، که‌ شما آن را به‌ "خيانت" به‌ وطن و دعوت به‌ حمله‌ نظامی به‌ ايران از طرف آمريکا و هم پيمانانش قلمداد ميکنيد. دوست ما "اقای گنجی" ان انسانهای مدنی، کولبران شرق کوردستان و هموطنانمان در جنوب کوردستان، را نميبيند که‌ روزانه‌ در مرزهای ايران و ترکيه‌ قربانی جنگ افروزی رژيمهای ايران و ترکيه ميشود. ايشان با شعارهای پوپوليستی در فکر عوام فريبی و انحراف افکار عمومی هستند، آنچه‌ در اين متن‌ مد نظر بنده ‌"بعنوان يک شهروند کورد" است، يادآوری و تذکر مواردی است که‌ به‌ مطالبات و مبارزات آزاديخواهی ملت کورد ارتباط دارد، البته‌ اين بدان معنی نيست که‌ اين مطالبات مختص ملت کورد است.
١_ در دنيای امروز تغيير مرزها تابو نيست برای نمونه‌ ميتوان به‌ کشورهای آسيای ميانه‌ و قفقاز، تيمور شرقی، يوگسلاوی سابق، جنوب سودان و... اشاره‌ کرد که‌ در انها ملتها به‌ استقلال سياسی دست يافته‌اند، کوردها تمامی معيارها و مشخصات يک ملت را اعم از زبان ، فرهنگ ، تاريخ و تمدن و مهمتر از همه‌ اراده‌ ملی را دارا هستند و حق تعيين سرنوست از حقوق اساسی و بنيادين هر ملت است.
٢_ خاورميانه‌ با دارابودن بيش از ۷۰ درصد از ذخاير انرژی زيرزمينی جهان منطقه‌ای استراتژيک است که‌ امنيت اين منطقه‌ در مقياس وسيعی به‌ حل مسئله‌ ملی کوردها وابسته است؛ برای مثال ميتوان به‌ قرارداد سال ۱۹۷۵ الجزاير اشاره کرد که بين دولتهای ايران و عراق به‌ منظور در هم شکستن مبارزات آزاديخواهی ملت کورد در جنوب کوردستان بين کشورهای عراق و ايران بسته‌ شد. طبق اين قرارداد ايران متعهد شد که‌ از پشتيبانی حزب دمکرات کوردستان/ عراق دست بردارد و در اين راستا دولت عراق هم امتيازاتی را به‌ دولت ايران واگذار کرد از جمله‌ اين امتيازات بخشی از شط العرب بود که‌ بعدها و با پيروزی انقلاب ۵۷ دولت عراق درصدد باز پس گيری آن بر آمد که‌ در نتيجه‌ آن جنگ ۸ ساله‌ ايران و عراق به‌ وقوع پيوست، بعدها دولت عراق درصدد جبران خسارات جنگ به‌ دولت نفت خيز کويت حمله‌ کرده‌ و در نهايت واکنش جامعه‌ جهانی و حمله‌ آمريکا و هم پيمانان آن به‌ عراق و اتفاقاتی که‌ همه‌ مستحضر آن هستند از عواقب انعقاد اين قرارداد بود، اين تنها بخشی از اهميت ملت کورد در خاورميانه‌ است که‌ مرتبط به‌ دو بخش شرق کوردستان (ايران ) و جنوب کوردستان (عراق) است.
٣_ ايران متشکل از ساختاری چند مليتی است که‌ در آن ملت کورد بخش چشم گيری از اين جغرافيا را در بر ميگيرد، کوردها در ايران هيچ گاه‌ شعار استقلال طلبی سر نداده‌اند و هميشه‌ خواهان احقاق حقوق حقه‌ خويش در چهارچوب آن کشور بوده‌اند و شعار استراتژيک آنها ايرانی دمکرات و فدرال بوده‌ که‌ در آن همه‌ مليتها بتوانند به‌ شيوه‌ مسالمت آميز و بدور از تبعيض در کنار هم زندگی کنند اين در حاليست که‌ مدام از طرف مرکزگراها، چه‌ در سيستم و چه‌ در قالب اپوزسيون خارج از کشور به‌ تجزيه‌ طلبی و تهديدی برای تماميت ارضی ايران متهم شده‌اند. نگاه‌ خصمانه‌ برخی از جريانات شوونيستی اپوزيسيون به‌ ملت کورد ميتواند کوردها را از حل مسئله‌ ملی خود در چهارچوب ايران نااميد کند. به‌ يک نمونه‌ از سياستهای همسو و مميزی اين جريانات با اشغالگريهای دولت مرکزی توجه‌ کنيد، سال گذشته‌ و به‌ هنگام حملات سپاه‌ پاسداران به‌ مناطق مرزی اقليم کوردستان (در حاليکه‌ روزانه‌ مردم بی‌دفاع کورد در مناطق مرزی کوردستان قربانی اين جنگ افروزيها می‌شدند) بخشی از جريانات سياسی پان ايرانيست نه‌ تنها اين اشغالگريها را محکوم نمی‌کردند، بلکه‌ سپاه‌ پاسداران را نکوهش کرده‌ که‌ بايد خيلی وقتها پيش اين حملات را انجام می‌داده‌ و به‌ سرکوب نظامی کوردها می‌پرداخت (بخش زيادی هم که‌ با سکوت خود مهر تائيد بر اين جنايات ميزدند) و برخی هم برای ملت کورد فتوای سياسی صادر ميکردند که‌ "يا ايران را دوست بدار يا سرزمينش را ترک کن".
۴_ واکنش خصمانه‌ آقای گنجی و برخی ديگر از شخصيتها و جريانات سياسی به‌ بيانيه‌ "حزب دمکرات کوردستان" خطاب به‌ جامعه‌ جهانی و درخواست انان برای حفظ جان غير نظاميان کورد از هم غيرمنصفانه‌ و هم نشانه‌ی خوانش ضعيف اين آقايان و جريانات از مسائل کنونی دنياست چرا که‌ طبق قوانين سازمان ملل متحد اعمال ضد بشری تحت لوای تامين امنيت داخلی و غيره‌ در دنيای امروز قابل توجيه‌ نيست. ‌ سازمان ملل متحد در پی نسل کشی دهها هزار نفری در سال ۱۹۹۵ در کشور رواندا با اکثريت ارای اعضای سازمان،يک اصل حقوقی را تصويب کرد (Responsibilty To Protect و يا RtoP ) کە به معنای لغو "تعهد به‌ پشتيبانی" می‌باشد که‌ در دانش روابط بين الملل به‌ آن "مسئوليت حفاظت" گفته‌ می‌شود. اين اصل دخالت نکردن در امورات داخلی کشورها را کمرنگ کرده‌، بدان معنی که‌ اگر در کشوری جنگ اتفاق افتاده‌ و خطر کشتار مردم و فجايع انسانی در راه‌ است سازمان ملل موظف به‌ دخالت و کنترل اوضاع جهت رعايت موازين بين المللی از هر طريق ممکن از جمله‌ استفاده‌ از راهکار نظامی خواهد بود. (اين بيانیە دلالت بر درايت رهبران حزب دمکرات کوردستان است)
٥_ جنگ با همه‌ بديهايش يک ابزار سياسيست که‌ شرايط آن را انتخاب خواهد کرد، جنگ در کوردستان تحميلی است و مبارزين کورد هيچگاه‌ آغاز کننده‌ جنگ نبوده‌اند چرا که‌ با هدف براندازی حکومتهای مرکزی دست به‌ سلاح نبرده‌اند بلکه‌ جنگ را تنها با هدف دغدغه‌آفرينی برای حکومت مرکزی و درنهايت با هدف وادارکردن اين حکومتها به‌ ديالوگ و گفتگوی دوطرفه‌ انجام داده‌اند اين يعنی جنگ برای صلح. با اين وجود، دولتهای اشغالگر کوردستان به‌ جای قبول ديالوگ با کوردها به‌ تقويت ماشين سرکوب، قتل و کشتار و زندانشان می‌پردازندد و دولتهای اشغالگر کوردستان مدام در همکاری و همسويی با يکديگر(ايران، ترکيه‌، سوريه‌ و عراق) پيمانهای نظامی بيشتری بر ضد کوردها امضا می‌کنند که‌ تا به‌ امروز تمامی نقشه‌هايشان نقش بر آب شده‌ است و‌ تداوم مبارزات ‌ کوردها گواه‌ اين مدعاست.
٦_ مرکزگراها مدام کوردها را به‌ جنگ افروزی و خشونت طلبی متهم می‌کنند ، يکی نيست بگويد‌ آقايان! جنگ در خانه‌ ماست. اين حکومتهای مرکزی هستند که‌ هميشه‌ با حمله‌ نظامی وارد کوردستان شده‌ و ادامه‌ حيات سياسی خود را در کوردستان مديون سرنيزه‌ها و پوتينهايشان بوده‌اند، در کجای تاريخ مبارزاتی کوردستان، ملت کورد به‌ شهرهای غير کوردنشين و مرکزنشينان مرفه‌ حمله‌ کرده‌اند؟ آقای گنجی اگر از خسارتهای جنگ با نقابی اومانيستی قلم فرسايی ميکنيد لطفا خسارتهای اين جنگ ويرانگر را در مورد ما کوردها هم ببينيد، کار به‌ جايی رسيده‌ که‌ روزانه‌ کولبرهای کورد که‌ برای امرار معاش خود و خانواده‌اشان مجبور به‌ تحمل کوله‌بارهای سنگينی از چايی و برنج و ... ميشوند هدف تيراندازی نيروهای رژيم قرار گرفته‌ و کشته‌ ميشوند (در اين باره‌ هم بنويسيد) کشتارها، ويرانيها، اعدامها، زندانيهاو...
٧_ در شرايطی که‌ دولت ايران در جامعه‌ بين المللی در انزوای کامل به‌ سر می‌برد ، تحريمها کمر مردم بيگناه‌ را خم کرده‌، فقر و بيکاری بيداد می‌کند و انواع معضلات اجتماعی از قبيل اعتياد وفساد و فحشاو... روزبروز گريبانگير عده‌ بيشتری از ايرانيها می‌شود شما و همفکرانتان توهم توطئه‌ برتان داشته‌ و به‌ بهانه‌های واهی از قبيل خطر تجزيه‌ ايران در فکر حفظ شرايط موجود هستيد. (شايد آقای خاتمی هم به‌ همين دليل بود که‌ در دقيقه‌ ۹۰ در انتخابات شرکت کردند)
آقای گنجی بياييد مسئله‌ ملت کورد را در چند دولت متفاوت با سيستمهای متفاوت و در شرايطی که‌ هر کدام از اين دولتها از موقعيتی متفاوت در جامعه‌ جهانی برخوردارند ببينيم.
الف) دولت ترکيه‌:
در نتيجه‌ شکست امپراطوری عثمانی در سال ۱۹۲۳ و برپايی سيستم جهوری، به‌ قتل و عام کوردها پرداخته‌ ومبارزات را به‌ صورت مقطعی خاموش کرد سپس وجود ملتی به‌ نام کورد را در اين کشور انکار کرد (کوردها را ترک کوهی ناميدند)، حتی تا سال ۱۹۹۱ تکلم به‌ زبان کوردی را در داخل منازلشان هم (منازل کوردها) ممنوع و مستلزم جريمه‌ نقدی و زندان بود، طی نزديک به‌ ۹۰ سال هر آنچه‌ را که‌ از دست نژادپرستی ترک (کماليسم) بر آمده‌ عليه‌ ملت کورد انجام داده‌اند (همين اواخر "اردوگان" نخست وزير ترکيه‌ به‌ خاطر کشتار ۱۳ هزار نفر از کوردها در اوايل جمهوری ترکيه‌ در "درسيم" از کوردها معذرت خواهی کرد(
ترکيه‌ در جامعه‌ جهانی از جايگاه‌ مناسبی برخوردار است، اين کشور تنها عضو مسلمان "ناتو" است و به‌خاطر موقعيت سياسی خوبی که‌ دارد از طرف آمريکا و اتحاديه‌ اروپا بصورت مداوم مورد پشتيبنبانی سياسی قرار گرفته‌ و در اين راستا به‌ مبارزين کورد هم از طرف آمريکا و هم از طرف اتحاديه‌ اروپا برچسپ تروريست زده‌ شده‌، همچنين رهبر کوردهای شمال کوردستان "عبدالله‌ اوجلان" بيش از ۱۲ سال است که‌ زندانيست، از سال ۲۰۰۸ تاکنون بيش از ۸۰۰۰ فعال کورد اعم از پارلمانتار ، روزنامه‌نگار و فعالين سياسی و مدنی، که‌ بيش از ۲۰۰۰ نفر از انها به‌ سن قانونی نرسيده‌اند زندانی شده‌اند، از اين تعداد نزديک به‌ ۴۰۰۰ نفر هنوز در زندان بسر می‌برند، اما اينک صدای آزاديخواهی ملت کورد در اين بخش از کوردستان بسی رساتر از بخشهای ديگر است. ترکيه‌ سالهاست پشت در ورودی اتحاديه‌ اروپا انتظار می‌کشد و تنها به‌ دليل بی توجهی به‌ حل مسئله‌ ملت کورد از ورود به‌ اين اتحاديه‌ باز مانده‌ است. اين دولت بايد مسئله‌ کوردها را به‌ شيوه‌ مسالمت آميز حل کند در غير اينصورت به‌ اتحاديه‌ اروپا راه‌ پيدا نخواهد کرد ، حتی اگر هم بعنوان عضو اين اتحاديه‌ اروپا پذيرفته‌ شود آن وقت مسئله‌ کوردها بخشی از مشکلات اتحاديه‌ اروپا خواهد بود و طبق کنوانسيونهای حقوق بشری اروپا بايد حل و فصل شود، بايد در نظر گرفت کە فعاليت پ ک ک دولت تا دندان مسلح ترکیە را با چالشی جدی گرفتە و ژنرالهای ترک ،با وجود همکاری اطلاعاتی آمريکا، نميتوانند نفوذ و قدرت پ ک ک را ناديدە بگيرند.
ب) دولت ايران:
سابقه‌ مبارزات کوردها در ايران، برخلاف آنچه شما در نوشته‌هايتان آن را به‌ تاريخ روی کار آمدن جمهوری اسلامی برميگردانيد، بسيار طولانيست. بگذاريد از جمهوری کوردستان به مرکزيت شهر مهاباد شروع کنيم. آنجا که‌ در سال ۱۹۴۷ پيشوا قازی محمد و يارانش پس از اشغال مهاباد توسط ارتش شاهنشاهی به‌ دار آويخته‌ شدند اما مبارزات ادامه‌ يافت، فتوای جهاد برضد ملت کورد داده‌ شد و منجر به‌ جنايات کوردستان گرديد، دکتر قاسملو و يارانش پای ميز مذاکره‌ ترور شدند، فاجعه‌ ميکونوس و ترور دکتر شرفکندی و يارانش که‌برای زمامداران ايرانی رسوايی جهانی به‌ بار آورد و... . سالهاست احزاب کوردی را منحله‌ اعلام می‌کنند اما درگيريها ادامه‌‌ دارد، اعدامها ادامه‌ دارد، زندانها مملوء از جوانان ميهن دوست کوردستانيست. آقای گنجی اعتصابات سراسری مردم کوردستان، در اعتراض به‌ اعدام معلم کورد فرزاد کمانگر و يارانش، انسجام کوردها را يک بار ديگر به‌ رخ اشغالگران کوردستان کشيد. جامعه‌ مدنی کوردستان جامعه‌ای پوياست و عناصر مبارزی همچون آقای محمد صديق کبودو‌ند يک "نـــــــــــه‌" استوار به‌ اشغالگری ،آنهم از داخل زندانهای رژيم، است. آقای گنجی مبارزات کوردستان در مقابل بيدادگری و ستم وصف ناپذير سيستمهای مرکزگرای خودکامه طی تاريخ معاصر ايران ستودنيست، چرا که‌ با کمال احترامی که‌ برای قربانيان اعتراضات خيابانی شهرهای بزرگ ايران قايلم، اما جنبش سبز که‌ تنها چند ماه‌ در برابر فشارهای دولت ايران دوام نياورد حتا اماده‌ نبود تا حقوق مليتهای ايران را بپذيرد. (جنبشی که با تمام قربانيان خيابانی خود طی چند ماه سرکوب بيرحمانه رژيم بعنوان يک پتانسل بالقوه مبارزاتی به‌ کما فرو رفته‌ است)
ج)عراق:
تلفات انسانی ملت کورد درعراق بيش از تلفاتی است که‌ در برخی از جنگ‌های ميان دو کشوراتفاق افتاده‌ است. در اين کشور بيش از ۱۸۲ هزار نفر از کوردها بدست رژيم بعث کشته‌ شده‌اند. در جريان عمليات "انفال" هزاران کورد در گورهای دست جمعی زنده به گور شدند، بمباران شيميايی شهرهای کوردستان که‌ تنها در شهر کوچک حلبچه‌ بيش از ۵ هزار کشته‌ و ۱۰ هزار زخمی برجای گذاشت نمونه‌ بارز آن است. رژيم عراق بيش از ۵ هزار روستای کوردنشين را با خاک يکسان کرد.( کل جمعيت کوردها در عراق تا سال ۱۹۹۰ ميلادی ۴ ميليون نفر بوده‌ است). لکن سرانجام کوردها اداره‌ امور کوردستان را بدست گرفته‌ و در بازسازی عراق هم شرکتی چشم گير داشته‌ و دارند. آقای گنجی کوردها با هيچ کدام از ملتهای منطقه‌ دشمنی ندارند موضع و موقعيت کوردها در عراق دال بر اين مدعاست. .
۸- آقای گنجی در مقالات اخيرشان از يک طرف از ادغام و همسان سازی حرف زده‌اند و از طرف ديگر با تاکيد بر پيروی از معيارهای جهانی حقوق بشر و ميثاقها و کنوانسيونهای سازمان ملل متحد و الگو قرار دادن کشورهايی همچون آمريکا و کانادا و اروپايی‌ها(که‌ کشورهايی ايالتی و فدرالی هستند)، بە نوعی مخاطب را دچار سردرگمی کرده‌اند، چرا اگر کشور آينده‌ ايران از يک سيستم فدرالی برخوردار باشد‌ به‌ "ادغام" و يکسان سازی هويتی نيازی نيست. در واقع ‌بايد گفت که‌ در کشورهای چند مليتی فدراليسم ضامن دمکراسی است و اتفاقا خواست اصلی مليتهای ايران هم، ايرانی دمکرات است و از روی کثيرالملل بودن ايران به اين نتيجه می‌رسيم که فدراليسم بهترين جايگزين برای نظام سياسی فعلی اين کشور است؛ اما جالب اينجاست که‌ ايشان در يک بخش ديگر از مقاله‌شان هويتی به‌ نام فارس را انکار کرده‌ و از اين راه‌ به‌ انکار هويت کورد و ترک و بلوچ و عرب و غيره‌ می‌پردازيد و در نهايت باز هم با انکار و فرافکنی صورت مسئله‌ و تقليل آن به‌ مشکلات زبانی و فرهنگی سعی در انکار اصل قضيه‌ دارند. اينجا يک سوال پيش ميايد: اگر ايشان از حقوق بشر پيروی ميکند پس چرا حق تعيين سرنوشت را که‌ از حقوق بنيادين هر ملتيست انکار ميکند؟
٩_ در مورد تهديدهايی که‌ چاشنی مقالات ايشان و همه‌ مرکزگراهاست و با تاکيد بر لزوم دفاع از تماميت ارضی ايران هر حرکتی را که‌ در راستای احقاق حقوق مليتها با تهديد به‌ جنگ و پاسخ نظامی هشدار ميدهند بايد به‌ نکات زير هم توجه‌ نمود:
الف) جنگ، عملی غير انسانيست و در تضاد با گفتمان کنونی جهان (دمکراسی و حقوق بشر) است، به‌ همين جهت هر جنگی توجه‌ جامعه‌ جهانی را به‌ خود جلب و به‌ دخالت نوع دوستانه‌ منجر ميشود چرا که‌ در دنيای مدرن حاکميت يک امتياز نيست بلکه‌ يک مسئوليت است و طبق آنچه‌ که‌ در بند ۴ اين متن آمده‌ است کوردها می‌توانند از جامعه‌ جهانی، جهت جلوگيری از هر فاجعه‌ انسانی، درخواست کمک کنند.
ب) در صورت وقوع يک جنگ طولانی، جغرافيای کوردستان قابليت ان را دارد تا سالها هر حکومت مستبد و اشغالگری را بر چالش بکشد.
ج) سالهاست مبارزات مسلحانه‌ در کوردستان، اگرچه‌ خسارتهای فراوان انسانی ، اقتصادی، زيست محيطی، و... به‌ بار آورده،‌ اما روحيه‌ ملت کورد را استوارتر از هميشه‌ نموده‌ است.
د) سالها سابقه‌ مبارزات سياسی سازمانی تجربه‌ای بس گرانبهاست که‌ نتيجه‌ آن هم از همين حالا بر همگان عيان است چرا که‌ کوردها در ميان مليتهای ايرانی و حتی نسبت به‌ احزاب سراسری و مرکزگراها دارای منسجم ترين تشکيلات هستند که‌ دارای نيروی نظامی و توان رزمی ميباشند و کوله‌باری از تجارب روزهای دشوار جنگی ، منابع مالی، اعتبار سياسی در سطح جهان و منطقه‌ ،راديو ، تلويزيون، روزنامه‌ و...دارا ميباشند،

سخن آخر

چه کسانی زمينه تجزيه ايران را فراهم می‌کنند؟
آقای گنجی به درازای تاريخ يک سيستم مرکزگرا ساير مليتهای ايران را از حقوق ابتدايی خودمحروم کرده است. به روايتی اين همفکران شما به جای ما فکر کردند، به جای ما تصميم گرفتند، به جای ما سياست کردند و به ما اراده‌ کردند. به ميهن ما حمله کردند، خانه هايمان را ويران کردند و جوانانمان را به خاک و خون کشيدند. هرنوع پيشنهاد ديالوگ را رد کردە و جواب ما تنها گلولە، زندان و چوبەدار بودە، حتا اين اواخر که 'سبزها' قانون اساسی را تدوين کردند، جايی برای حقوق مليتها در اين قانون بااصطلاح اصلاحی قايل نشدند.
"من يک انسان کوردم" اين تمام هويت انسانی من است. آزادی سياسی برای من يعنی حق انتخاب، و سلب حق انتخاب برابر است با سلب آزادی. به همين دليل 'ايرانی بودن يا نبودن' برای من قراردادی است، کوردها هم مثل تمامی ملتهای دنيا دوستان و دشمنانشان را بر طبق منافع ملی انتخاب می‌کنند. آقايان، قوم خواندن ملتها، دهنکجی به ارزشهای ملی و هويت انسانی ماست.
روزنامه نگار و پژوهشگر ملت حاکم، که خود اقای گنجی يکی از آنها می‌باشد، هويتشان (فارس بودن) را کمرنگ جلوه ميدهند، تا بتوانند راحت‌تر هويت انسانی ما را انکار کنند. اين يعنی "همه با هم بی‌هويت باشيم" اما چرا با احترام متقابل همه با هم با هويتهای خود و در کنار هم آنچنان که شايسته‌ی فرهنگ غنی و تمدن هزاران ساله اين ديار است در صلح و برابری زندگی نکنيم؟ احزاب سياسی مرکزگرا پشت شعارهای ليبراليستی و دموکراسی خواهی، در اوج وقاحت برضد ما اين فتوای شونيستی را سر می‌دهند که: "يا ايران رادوست بدار، يا سرزمينش را ترک کن". رسانه‌هايشان اخبار مربوط به کوردستان را بايکوت می‌کنند، تلويزيون بی‌طرف 'انديشه' تريبونی ميشود برای مزدورانی همچون "قانعی فرد" تا با فراغ بال به ارزشهای انسانی ما دهن‌کجی کنند، اما تاب شنيدن حرفهای روزنامه نگار کورد "رحيم رشيدی" را ندارد و مجری تلويزيونی با خشونت کلامی آنچنانی و با صدای بلند و حرکات اضافی دست و پا چنان واکنشی نشان ميدهد که مخاطب را با موج قضاوت شوينيستی به جای بی طرفی در کارش روبه رو ميسازد.
هنرمند مرکزگرا که "نامجو" باشد، با نامه‌ای آنچنانی به اصغر فرهادی، هم ارزشهای حرفه‌ای کارگردان شهير کورد "بمهن قبادی" را به باد سخره می‌گيرد؛ نويسنده ايرانی که جلاييپورها باشند، من را به اين نتيجه ميرسانيد که چپ و راستتان در مورد کوردها، در سرکوب و قتل عامشان، هم فکر و هم رای هستيد. بر اين اساس در اين گفتمان انکارمحور شما چه وجه تمايزی ميان جامعه مدنی ايران و سيستم سرکوب حکومت مرکزی وجود دارد؟ درحاليکه جامعه مدنی مرکزگرا، تشکلها، احزاب، سازمانها، نويسندگان، هنرمندان، خواننده، شاعر و ...، ميتوانستند نقشی مثبت داشته باشند و بسان پلی ارتباطی در کم کردن شکافهاو نزديک کردن طرفين درگير باهم گامهای بهتری برداشته و زمينه را برای درک، احترام متقابل و همزيستی مسالمت آميز فراهم آورند.
آقايان برای ملت مبارزی چون ملت کورد که مبارزه با سرنوشتش گره خورده است، هرچه فشارها بيشتر شود، ظرفيت برای مبارزه بيشتر می‌شود، تداوم مبارزاتی در بخشهای مختلف کوردستان آنچنان که دربند_۷_اين متن آمده است گواه اين مدعی است. بر اين اساس ادامه عملکردهای شوينيستی (ناسيوناليسم مرکزگرا) با گفتمان انکارمحور، ملت کورد را به سوی استقلال طلبی سوق می‌دهد. ما کوردها سالهاست که شعار 'يا مرگ يا پيروزی' را کنار گذاشته و شعار 'يا پيروزی يا پيروزی' را علم کرده ايم.
آقای گنجی به شما و همفکرانتان توصيه می‌کنم، نامه های معلم اعدامی کورد 'فرزاد کمانگر' را که در داخل زندان اوين نوشته‌اند بخوانيد، معلم کورد سرشار از انسانيت است؛ شما هم در زندان اوين بوده ايد، اما چه سود؟ ...
لورکا ی کورد، "فرزاد کمانگر" به هنگام اعدام، دلش به حال شاگردهای مدرسه شوينيسم می‌سوخت و به جلادان خويش شکلات تعارف می‌کرد و با همرزمان خويش پای چوبه دار سرود “ای رقيب”(سرود ملی کردها) را می‌سرود.
ما مطالباتمان را گدايی نمی‌کنيم، خونهای ريخته شده و هزينه های دو طرف از انحصارطلبی نيروی مهاجم است، چرا که جنگ در خانه ماست.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016