جمعه 26 خرداد 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

جناب گونتر گراس، چیزی بگویید آخر! الاهه بقراط

grass-gonter-50x65.jpg
برای ردّ پدیده «ارتداد» و احکام آن نه باید به دین و عقاید فتوادهندگان کُرنش کرد و نه باید «مرتد» بود یا «مرتد» شد چرا که این هر دو، چیزی جز تن دادن به تفتیش عقاید و قواعد بازی فتوادهندگان نیست! اما باید بر این حقیقت آگاه بود که فتوای قتل تنها علیه یک فرد نیست بلکه علیه همه کسانی است که غیر از فتوادهندگان می‌اندیشند و می‌آفرینند، از جمله گونتر گراس و آثارش که به زودی بیست سال از دو جنایت فجیع، قتل فریدون فرخزاد و جنایت میکونوس، در کشورش می‌گذرد و او و بسیاری مانند او هرگز نگفتند «آنچه باید گفته شود»!

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ویژه خبرنامه گویا

گونتر گراس، شاعر، نویسنده و روشنفکر چپگرای آلمان (چپ به معنای سوسیال دموکرات) چندی پیش «شعر»ی منتشر کرد درباره لزوم پیشگیری از حمله نظامی اسراییل به ایران و هم چنین انتقاد از فروش زیردریایی جنگی آلمان به اسراییل زیر عنوان «آنچه باید گفته شود».

گراس در آن نظم منثور یا نثر منظوم هیولای سی ساله رژیم ایران را که دلیل اصلی یک جنگ احتمالی ممکن است باشد، به محمود احمدی نژاد رییس جمهوری اسلامی تقلیل داد. او از احمدی نژاد به عنوان «پهلوان پنبه» یا کسی که لاف و گزاف می‌گوید نام برد؛ یعنی فردی که ظاهرا خطرش را نباید جدی گرفت زیرا بلوف‌ می‌زند. حال آنکه دلیل اصلی حمله احتمالی اسراییل به ایران، نه احمدی نژاد که از سال 2005 آمده و به طور قانونی در سال 2013 هم باید برود، بلکه رژیم ایران است. پس تکلیف این شعر و این موضع سیاسی بعد از احمدی‌نژاد چه می‌شود؟!

وقتی ادبیات بازیچه سیاست می‌شود

سود کلان سیاسی و اقتصادی کارخانجات اسلحه‌سازی از جمله فروش زیردریایی‌های المان به اسراییل و تحویل مداوم تسلیحات میلیاردی کشورهای عضو «شورای امنیت» به عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس، و هم چنین حضور نظامی بی‌سابقه کشورهای قدرتمند در منطقه، قطعا برای مقابله با این «پهلوان پنبه» نیست. به نظر نمی‌رسد شعور سیاسی دولت‌های غربی در تشخیص منافع و دوست و دشمن خویش کمتر از نویسنده سرشناس آلمانی باشد. به ویژه آنکه این «پهلوان پنبه» اولا مانند دیگر رؤسای جمهوری اسلامی، دست کم تا کنون، نقشی در سیاست‌های کلان رژیم ایران از جمله سرنوشت برنامه اتمی بازی نمی‌کند، و ثانیا قاعدتا یک سال بعد، دیگر در رأس قوه مجریه نظام نخواهد بود!

شاید بهتر بود گراس در شعر خود استعاره‌ای به کار می‌برد که «رهبر» یا «نظام» را تداعی کند. ولی آن وقت موضوع بی خطر نشان دادن جمهوری اسلامی زیر عنوان «پهلوان پنبه» منتفی می‌شد! گراس اما ظاهرا بدون آنکه در درستی منابع اطلاعاتی خود تردید کند، نادانسته پایان دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد را تاریخ مصرف شعر خود قرار داد!

وقتی شاعر جایی که باید بسراید، خاموش می‌ماند

چندی بعد، گونتر گراس شعری هم خطاب به «اروپا» و در انتقاد به «بازار» و دفاع از مردم یونان سرود و آن را بر اساس سیاستی که اتحادیه اروپا در برابر بحران مالی یونان در پیش گرفته است، «ننگِ اروپا» نامید. با این همه این شعر که اروپا را به «ننگ» آلوده می‌بیند، توجهی مانند «آنچه باید گفته شود» برنیانگیخت. هر دو «شعر» اما گاه با ترجمه‌های عجییب وغریب و نامفهوم و گاه با تحریف، مورد استقبال جمهوری اسلامی قرار گرفت.

«وزن» این دو شعر اما نه در آنچه مطرح می‌کنند، بلکه در جایگاه ادبی و اجتماعی سراینده‌اش است. تمام اهمیت قضیه در همین «وزن» است. شگفتی اما در این است که روشنفکر سرشناس آلمان که به درستی علیه جنگ و خونریزی، و لجام گسیختگی بازارهای مالی خود را موظف به «شعر» گفتن می‌بیند و رنج‌ انسان‌های آن سوی مرزهای آلمان، از اسراییل و ایران تا یونان از چشم وی دور نمی‌ماند، در همین کشور خودش، به انسانی که حکم قتل‌اش به جرم یک ترانه صادر شده، اعتنایی ندارد! آیا گراس که اعتراض‌هایش نیز نشان می‌دهد مسائل سیاسی را دنبال می‌کند، از شاهین نجفی و حکم ارتداد و قتل از پیش اعلام شده وی در آلمان چیزی نشنیده است؟!

وقتی سیاست، ترور می‌کند

به زودی بیست سال از دو جنایت فجیع علیه دگراندیشان ایرانی در آلمان می‌گذرد. فریدون فرخزاد، شاعر، خواننده، هنرپیشه و شومن مخالف جمهوری اسلامی در 6 اوت 1992 در خانه‌اش در شهر بُن توسط جنایتکاران جمهوری اسلامی به طرز فجیعی به قتل رسید. قاتلان فرخزاد فرار کردند و دولت آلمان پرونده قتل را هرگز پیگیری نکرد.

هنوز دو ماه نگذشته، در 17 سپتامبر 1992 در جنایت رستوران میکونوس در برلین، چهار تن از مخالفان جمهوری اسلامی، صادق شرفکندی دبیر کل حزب دمکرات کردستان، فتاح عبدلی و همایون اردلان از اعضای این حزب و نوری دهکردی فعال سیاسی و اجتماعی به مسلسل بسته شدند.

هنگامی که دولت آلمان نتوانست «قضات برلین» را از پیگیری این جنایت منحرف کند، در حکم دادگاه میکونوس از سران جمهوری اسلامی به عنوان آمران این جنایت نام برده شد: سیدعلی خامنه‌ای- رهبر، علی اکبر هاشمی رفسنجانی- رییس جمهوری، علی اکبر ولایتی- وزیر امور خارجه و علی فلاحیان- وزیر اطلاعات.

در هر دو ترور همین حسین موسویان که حالا در دانشگاه پرینستون آمریکا مشغول «پژوهش» است و تلاش دارد غرب را متقاعد کند که «الماس» (غنی‌سازی 20 درصدی) رژیم را بپذیرد و«بادام زمینی» (کمک‌های اتمی و اقتصادی) را برای خود نگاه دارد، سفیر جمهوری اسلامی در آلمان بود. او خود به خوبی می‌داند که هر دو عملیات تروریستی با هماهنگی سفارت جمهوری اسلامی و امکانات پیدا و پنهانش در آلمان انجام شد.

اما روشنفکران سرشناس آلمان، از جمله گونتر گراس، در برابر جنایاتی که در خاک خودشان روی داده بود، لب تر نکردند. نه درباره هنرمندی که با چاقو مُثله شد و نه در مورد دگراندیشانی که به گلوله بسته شدند. درباره شاهین نجفی نیز تا کنون فقط «گونتر والراف» هفتاد ساله، نویسنده‌ جنجالی که سال‌ها با هویت مستعار و کار در شرکت‌های بزرگ به افشاگری می‌پرداخت، آستین‌ها را بالا زده و گویا قرار است پشتیبانی هنرمندان را از خواننده ایرانی جلب کند.

گونتر گراس اما تا کنون از «وزن» ادبی و اجتماعی خود برای مقابله با فرهنگی که ادبیات و اندیشه خود وی نیز در آن جایی ندارد، استفاده نکرده است. این توقع جدا از آن انتظاری است که از هنرمندان و ادیبان سرشناس داخل و خارج کشور در دفاع از هنرمندی می‌رود که قتل‌اش با صدای بلند اعلام شده است! برای ردّ پدیده «ارتداد» و احکام آن نه باید به دین و عقاید فتوادهندگان کُرنش کرد و نه باید «مرتد» بود یا «مرتد» شد! که این هر دو، چیزی جز تن دادن به تفتیش عقاید و قواعد بازی فتوادهندگان نیست! فقط باید بر این حقیقت آگاه بود که فتوای قتل تنها علیه یک فرد نیست بلکه علیه همه کسانی است که غیر از فتوادهندگان می‌اندیشند و می‌گویند و عمل می‌کنند، از جمله گونتر گراس و آثارش.

لازم به یادآوری است، هر اندازه که مؤمنان متعصب را نمی‌توان از اجرای فتوای قتل (حتا اگر به فرض پس گرفته شود) باز داشت، به همان اندازه می‌توان فتواهای مصلحتی صادر کرد بدون آنکه پیروان متعصب در اجرای آن نقشی داشته باشند! این نکته را خوب است لابی‌گران جمهوری اسلامی با ذکر فتوا درباره شطرنج و ماهی فلس‌دار و کوسه، به سیاستمداران غرب که دل به فتوای خامنه‌ای درباره بمب اتمی خوش کرده‌اند، توضیح دهند چرا که هیچ مؤمن متعصبی پیدا نخواهد شد که مانند فتواهای قتل، در اجرا و اعتبارِ فتوای «حرام بودن بمب اتمی» بکوشد، حتا خود فتوادهنده!

باری، سکوت گونتر گراس درباره فتوای قتل هنرمندی که در کشور وی بسر می‌برد، پرده بر ‌صداقت شاعرانه و وجدان روشنفکرانه «آنچه باید گفته شود» می‌اندازد آن هم در حالی که صدای روشنفکر بیش از آنکه تعیین کننده سیاست باشد، نشان دهنده مسئولیتی است که سیاست تلاش می‌کند از آن بگریزد.


-----------------------------------

- گونتر گراس: آنچه باید گفته شود

- گونتر گراس: ننگِ اروپا

- درباره فریدون فرخزاد

- کتابگزاری «قضات برلن» درباره کتاب «هنوز در برلن قاضی هست»

- کتابگزاری «ماشین مرگ» درباره کتاب «دادگاه میکونوس»


-
گفتگوی رادیو فردا با حسین موسویان سفیر پیشین جمهوری اسلامی در آلمان: غرب انتظار دارد ایران الماسش را بدهد، بادام زمینی بگیرد


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016