شنبه 27 خرداد 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

امير محبيان در گفتگو با روزنامه آرمان: نقاط اشتباه را نبينيم، زمين می خوريم

آرمان- حسين سعيدی: چند روز قبل روزنامه رسالت يادداشتی با عنوان « با روسا ی جمهور ايران چه کنيم ؟»

به قلم امير محبيان که زمانی از او به عنوان تئوريسين جناح راست ياد میکردند؛ منتشر کرد. محبيان در اين يادداشت به اين موضوع پرداخته بود که چرا غالب روسا ی جمهور ايران بعد از اينکه از قدرت کنار میروند،یا از عرصه سياسی کنار گذاشته میشوند ؛ معنای اپوزيسيون به خود می گيرند و از اين افراد که سرمايه های سياسی کشور محسوب میشوند، آنگونه که بايسته است، استفاده نمی شود. برای دريافت جزييات بيشتر در اين موضوع با دکتر محبيان به گفتگوی کوتاهی پرداختيم که در زير می آيد:

جناب محبيان در يادداشت شما با عنوان «با روسا ی جمهور ايران چه کنيم؟» به واکاوی سرنوشت روسا ی جمهور ايران پرداخته شده است، اما به نظر م یرسد آنچه به آن اشاره زيادی نشده، علت پيدايش چنين پديد های در ادبيات سياسی ايران است؟در اين باره توضيح دهيد؟

افرادی که به عنوان رئيس جمهور توسط آراء مردم انتخاب می شوند و در اين مسند قرار می گيرند، بعد از مدتی در شرايطی قرار می گيرند که ممکن است رفتا رهای خاصی از خود در اين زمينه بروز دهند که اين امر برآيند مجموعه رفتارهايی است که در سطح فرهنگ عمومی و سياسی روسا ی جمهور باآن مواجه می شوند. در عرصه سياسی يا به شکل افراطی مسئولان و به تبع آن مردم، رئيس جمهور را مورد ستايش قرار می دهند يا اينکه بعد ازيک مدت همان فرد به شکل افراطی مورد تهاجم قرار می گيرد و همانطورکه به آن اشاره شد، می تواند ارتباط مستقيمی با فرهنگ عمومی جامعه ما داشته باشد.

ممکن است اين رفتا رهای يکسويه که با فرهنگ عمومی درارتباط است را بيشتر توضيح دهيد؟

توضيح اينکه رفتا رهای افراد، در مواجهه با روسای جمهور که در مسند قدرت قرار می گيرند يا بسيار شيفته وار يا مبتنی بر تنفر است و ما همواره در ادبيات سياسی ميان عشق و نفرت در نوسان هستيم، در حالی که بايد در ديدگاههای خود نگاهی عاقلانه داشته باشيم. نگاه به رئيس جمهور نبايد نشات گرفته از اين ديدگاه باشد که آنها افراد ويژه ا ی اند که از هرگونه نقد مبرا هستند يا بايد نسبت به آنها شيفته وار برخورد کنيم، بايد در سايه بينشی عقلايی به مسئولان نگاه شود و بايد دانست که آنها به عنوان مديران ارشد دراين جايگاه قرار گرفته اند و برخورد ما بايد با آنها برخورد عقلايی و از روی آگاهی باشد و اگر درکارها اشتباهی وجود داشته باشد، به مناسبت بزرگی جايگاه و شخصيتها نبايد از نقادی منصفانه جلوگيری شود.

آيا اين نوسان ميان عشق و نفرت که شما از آن ياد کرديد، لزوم توجه به رفتا رهای ميانه روانه را تقويت می کند؟

بله به همين جهت ما بايد در نقدهای خود از حيطه اعتدال خارج نشويم؛ نبايد انتقاد را با انتقام اشتباه بگيريم. حرف من اين است که هر فردی که رئيس جمهور نيز شامل آن می شود، يکسری اعمال و گفته هايی دارد؛ ديگران بايد با گفته ها و کردارهای او از موضع اعتدال برخورد کنند واز همان ابتدا اگر اشتباهی داشت، اشتباه وی را تذکر دهند و اگر اقدام درستی داشت، آن کار درست را مورد تقدير قرار دهند. اگر اشتباهات و اقدامات رئيس جمهور را در نقدهای خود ناديده بينگاريم، بعد از مدتی آنها تصور می کنند که افرادی هستند که هر نظری از آنها صادر شود، خير محض است که اين امری خطرناک است و بعضاً اين رفتا رها ممکن است آنها را دچار توهم کند و در نتيجه بعد از مدتی رئيس جمهور ياد شده هيچ نقدی را برنمی تابد. همچنين از ديگر سو ما نبايد در رفتا رهای خود با روئسا ی جمهور به گونه ای برخورد کنيم که گویی اين افراد مظهر بدی محض هستند، که اين امر نيزبه نحو ديگرباعث انزوا وخودمحوری رئيس جمهور می شود ؛ هر دوی اين رفتا رها غلط است.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


راهکار عملی اين بحث چيست؟

روسا ی جمهور از همان ابتدا که وارد مسند قدرت می شوند کار درستشان را بايد درست دانست و کار اشتباه آنها را بايد غلط خواند و در معرض نقد قرار داد و رفتارهای آنها به صورت يکسره نبايد درست يا غلط فرض شوند. مولانا در اين باره می فرمايد: آنكه گويد جمله حق است احمقیست/ وانكه گويد جمله باطل، او شقیست. فرهنگ عمومی ما متاسفانه به گونه ای شکل گرفته است که به واسطه وجود رفتا رهای افراطی، کسی که رئيس جمهور می شود تاب و تحمل انتقاد را ندارد و گمان می کند به محض صدور حکم(ریاست جمهوری) تبديل به علامه جامع الاطرافی شده است که همه امور رامی داند که اين غلط است از طرف ديگر زمانی که بعد از چند سال آن فرداز اوج محبوبيت خارج شد، چنان او را کنار گذاشته می شود که راهی جز پرتاب شدن به دامان اپوزيسيون ندارد. همانطور که گفته شد، عدم اعتدالدر رفتار يکی از آسيب های بزرگ فرهنگی و سياسی ماست که بايد درست شود و اين امر مباحث و کنکا ش های بيشتری را می طلبد که بايد در جای خود به آن پرداخت.

اين عدم اعتدال را بيشتر می توان متوجه مسئولان دانست يامردم؟

در هر دو طرف، ما اين عدم اعتدال و ضعف فرهنگ عمومی را می بينيم اما بايد متوجه اين امر بود که اين مسئولان هستند که تاثيرگذاری بالايی بر فرهنگ عمومی مردم دارند. همچنين به صورت فردی کسی که در مسند قدرت قرار می گيرد بايد نقاط ضعف و قوت خود را در اين زمينه بداند و اگر تمام افراد عالم جمع بشوند و بگويند تو بی نقص هستی، بايد وی ضعفها و نقصهای خود را بشناسد و تعريف ها و نقدها نبايد وی را ازمسير عقلانی عمل کردن و علم و آگاهی نسبت به ضعف های خود دور کند.

از طرف ديگر اگر همه افراد نيز او را بی دليل مورد هجمه قرار دهند، بايد حق و عدالت را بگويد. بنابر اين باز هم بايد به اين امر تاکيد شود که افراط ها و تفريط ها در نتيجه ضعف فرهنگ عمومی است که مردم و مسئولان هر دودر شکل گيری آن دخيل هستند البته در جامعه ايرانی اين مساله، امری جديد نيست و مساله ای تاريخی است که در گذشته نيز بوده است و متاسفانه بايد به صورت صريح اشاره داشت که چاپلوسی های اطرافيان باعث می شود که برخی مسئولان دچار توهم رفتاری و توهم بی نقصی و بی عيبی شوند وتصور کنند هرچه می گويند حق محض است و نتيجه چنين اقداماتی ممکن است افراد را دچار انحراف کند. رفتاریا عاشق بودن يا فارغ بودن باعث شده است برخورد عاقلانه از اين ميان رخت بربندد و اين به عادت ما تبديل شده است که افراد را به اوج م یرسانيم و بعد از مدتی آنها را چنان بر زمين می کوبيم که هيچ راه گفت وگويی نيز برای آنها باز نخواهد بود. اين رفتار غلط است و بايد اصلاح شود، نحوه انجام اين کار روشن است، البته رسيدن به مرحله غايی زمان خواهد برد و اين فرآيند هرچند راه روشن و شفافی است ولی اصلاح آن زمان می برد و کار ساده ای نيست.

شما اين مشکل را متوجه بحث های ساختاری و موارد قانونی می دانيد؟

اين مساله ناشی از مجموعه نواقصی است که نواقص ساختاری و قانونی نيز طبيعتا بخشی از آن را شامل می شوند، نمی خواهم بگويم که مجموعه اين نواقص را می شناسم و قادرم درمورد آنها راهکار ارائه دهم اما در اين رهگذر تنها به اين سوال بسنده می کنم که آيا وقت آن نرسيده که به اين مساله نگاه عقلايی شود؟ ما در راستای رسيدن به يک تمدن اسلامی - ايرانی قدرتمند بايد نقاط ضعف خود را بشناسيم و رفتا رهای عقلايی را بررفتا رهای احساسی ترجيح دهيم و اگر اين نقاط ضعف و اشتباهات رانبينيم بعد از مدتی همين نقاط ضعف و اشتباهات ما را بر زمين خواهد زد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016